روی تو به یک صبح دل انگیـز شبیه است
شور تو به مرغان سحرخیـز شبیه است
جو گندمی موی تـو در اوج جوانی
انگار بهار است و به پاییـز شبیه است
عاشق کش بالفطره ای ، ای شوق دمادم
چشم تو از این حیث به چنگیز شبیه است
من مست می حافظم و باده ی صائب
شیراز تو از بس که به تبریز شبیه است
#سیده_تکتم_حسینی
به نام خداوند نان آفرین
و دندان و نان توأمان آفرین
خداوند اقشار شاسّی بلند!
و بیچارهها را ژیان آفرین
از این خاک سهمی به ما داده است
خداوند آبونمان آفرین
خداوند لبخند و شوخی و طنز
خداوند شیرین بیان آفرین
نوابخش موسیقی سنّتی
سراج، افتخاری، بنان آفرین
حسین علیزاده و ذوالفنون
و کامبیز روشن روان آفرین
و خوانندهی آنور آب را
به اصرار نسل جوان آفرین
برای بز و گوسفندان، شبان
برای شتر، ساربان آفرین
برای بشر، سازمان ملل
رییسی چو کوفی عنان آفرین
خداوند ژول ورن، کافکا، چخوف
فهمیه رحیمی... رمان آفرین!
نبوده بغیر از نویسندهها
برای کسی داستان آفرین
و شاعر هم البته شاعر شده
به لطف خدای دخان آفرین
نه! البته سعدی نبود اهل دود
لذا با چه شد بوستان آفرین؟!
خداوند همسر دِهِ مهربان
برای سمن، ارغوان، آفرین
چرا کاکتوسش رسیده به من
خداوند سرو چمان آفرین؟
چه زخمی از این بدتر آیا بُوَد
که زخمت زند پانسمان آفرین؟
فلان طرح ناقص شده افتتاح
به نام خدای روبان آفرین
خدایی که در سایهاش میشوند
همه دینفروشان دکان آفرین
علی رغم تحریمهای شدید
خدا میشود راندمان آفرین
سر کوچهای گوجهها را گران
سر کوچهای رایگان آفرین
و تحت فشار تورّم مرا
بسی قابل زایمان آفرین
برای سفرهای استانیِ
فلان شخص هم ارمغان آفرین
برای مدیران این مملکت
مدیریتی بیکران آفرین
و عمری زیاد و دراز و طویل
بلاانقضا، جاوادن آفرین
چه سرویسها شد در این زندگی
دهانم! خدای دهان آفرین
اگر زهر شرط است ما خوردهایم
به جان تو ای استکان آفرین
ولی باز با این تفاسیر شکر...
تشکّر خداوند جان آفرین
هزار آفرین! صد هزار آفرین!
همینطور، هی همچنان آفرین!
#رضا_احسان_پور
#شعر طنز
محفل شعر قند پارسی
به نام خداوند نان آفرین و دندان و نان توأمان آفرین خداوند اقشار شاسّی بلند! و بیچارهها را ژیان آفر
به استقبال از شعر مذکور :
«آفرین!»
به نام خداوند جانآفرین
و دندان و نان را گرانآفرین
خداوند ما قشر اسنپسوار
و اما شما را مگانآفرین
برای یکی زندگی را را گران
برای یکی رایگانآفرین
برای یکی شُر شُر و سیلوار
برای یکی چکچکان آفرین
خداوند ماشین، خیابان و باغ
به نام خدای مکانآفرین!
به ما گفته پهناور است این زمین
خداوند آپارتمانآفرین
برای زنان، خانهی شوهر و
برای پسر، پادگانآفرین
خداوند تقوا و پرهیز و صبر
و لبهای چشمکزنان آفرین
از آن ور غذاهای کافور دار
از این ور شما را چنانآفرین!
بلوند و طلایی شده نسلمان
به اذن تو ای اکسیدانآفرین!
یکی پانزدهسالهای سالمند
چهلسالهای را جوانآفرین
خدا کرد در نوجوانیشان
همهْ دختران را رمانآفرین
و جنس پسر را به دنبال او
پر از گندهگویی، چاخانآفرین
خداوند معشوقههای زیاد
رل و جاست و فاب، همزمانآفرین
تشکر که گرمای مهرت رسید
خداوند گازِ متانآفرین!
کنون، قصه کوتاه باید مرا
شما را ولی کف زنان! آفرین!
#محمد_محمدیرابع
اردیبهشت ۱۴۰۱
با مزه طنز
ای دوست بیا این همه کلآش نباشیم
یک روز عدس روز دگر ماش نباشیم
بی رنگ تر از آینه باشیم همیشه
شاید نخود پخته ی هر آش نباشیم
#حسین کیوانی
طنزیمات
﷽
• تو امیر ملک حُسنی به حقیقت ای دریغا
• اگر التفات بودی به فقیر مستمندت
[شیخ اجل سعدی]
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
|⇦• اعلام برنامه - جلسه شعرخوانی انجمن
در ویژه برنامه عصر شعر فاطمی
۳/۵ تا ۵ بعدازظهر
و ادامه شعرخوانی به روال معمول
جمعه ۱۴۰۲/۰۹/۱۷
فرهنگسرای طاووسیه
(بلوار بوستان، حدفاصل آرامگاه سعدی و باغ دلگشا)
حضور تمامی عزیزان شاعر، فرهیخته و ادبدوست را از آغازین ساعت شروع جلسه چشم داریم...🌹
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
انجمن شعر سعدی
اسلام فهندژ
[ @sheresaadi ]
به اخمت خستگی در میرود، لبخند لازم نیست
کنار سینی چای تو اصلا قند لازم نیست
به لطف طعم لبهای تو، شیرین میشود شعرم
غزل را با عسل می آورم، هر چند لازم نیست
مرا دیوانه کردی و هنوز از من طلبکاری
بپوشان بافههای گیسویت را، بند لازم نیست
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را؟
عزیزم؛ بس کن! از این بیشتر ترفند لازم نیست
فدای آن کمانهای به هم پیوستهات، هر یک
جدا دخل مرا می آورد ، پیوند لازم نیست
#بهمن_صباغزاده
🌸🍃🌸🍃
#ضرب_المثل
#رطب_خورده_منع_رطب_چون_کند
این ضربالمثل را بارها از رسانه ملی (رادیو و تلویزیون) شنیدیم. مفهوم اصلی این ضربالمثل این است که نصیحتکننده و تذکردهنده خود باید به آنچه که میگوید اعتقاد داشته باشد و عمل کند. در غیر این صورت، نصیحتش کارگر نمیافتد.
اما درباره داستان این ضربالمثل، نقل بیشتر داستانی است از پیامبر اکرم (ص).
آوردهاند که ...
در زمان حضرب پیامبر خاتم (ص)، مادری فرزندش را نزد ایشان میآورد و میگوید: یا رسول الله! دیگر از دست این بچه عاجز شدهام. حرف مرا نمیشنود. رطب بسیار دوست دارد و آنقدر رطب خورده که به مریضی افتاده. او را نصیحت کنید. حرف شما را گوش میکند.
پیامبر (ص) پس از شنیدن سخنان این زن، به او میگوید برود و فردا نزد او بیاید.
مادر بچه را برد و فردا نزد پیامبر (ص) آورد. ایشان طبق فرموده خود، به وعده عمل کردند و با زبانی شیرین و کودکانه طفل را نصیحت کردند که رطب زیاد نخورد و به دلیل بیماری که دارد، از خوردن آن پرهیز کند. زبان ایشان به حدی گیرا و شیوا بوده که کودک به راحتی آن حرفها را میپذیرد.
وقت رفتن مادر فرزند از آن حضرت میپرسند که با وجود این راحتی، چرا ایشان همان دیروز این حرفها را به کودک نزدند.
پیامبر میفرمایند چرا که دیروز خودشان هم رطب خورده بودند. حرف خوب زمانی اثرگذار است که گوینده خود به آن عمل کرده باشد.
#رطب
طنزک (مفردات)
در تلخی روزگار بی قند وشکر
ما دزدی «چای دبش»راهم دیدیم!!؟؟
#حسین کیوانی