سوریه در بلای ِ اکبر رفت...
یک دو هفته نشد یهو در رفت
فوری و با شتاب و با سر رفت
وطنش را گرفت اسرائیل
بی وطن شد به جای دیگر رفت
چارده سال با ولع جنگید
چند روزه نشد که مضطر رفت
همه را ، جا گذاشت از ترسش
او که با بچه ها و همسر رفت
نیست معلوم تا کجا رفته
گرچه معلوم شد که آخر رفت
خبر آمد که شد پناهنده
نزد پوتین ، ذلیل و پنچر رفت
خاک بر سر شد و خجل زیرا
بی کس و بی رفیق و یاور رفت
غرب ای غرب ، اُف به امیالت
چون اسد با تو شد برادر رفت
ای دغلکارهای بی وجدان
آنکه گفتید می شود شر رفت
شر فراگیر تر شده ، حالا
داخل شر تمام کشور رفت
مردم سوریه ذلیل شدند
صهیونیزم آمده ، اسد گر رفت
آی اعراب یادتان باشد
که اسد از شما مکدر رفت
یاری ِ صهیونیزم ها کردید
خاکتان زیر یوغ کافر رفت
سرتان زیر پای اسرائیل
مثل قذافی ِ محقّر رفت
مثل صدام و همچنان کرزای
که شکستند چون ستمگر رفت
ای جوانان سوریه هشدار
بر گلوی غرور خنجر رفت
آن که با صهیونیزم همدل شد
بارها در مصاف حیدر رفت
خوشدل از صهیونیزم هرکس شد
از یَدَش خاک و آب و لشکر رفت
ایده ی ِ نیل تا فرات از اوست
سوریه در بلای اکبر رفت
#محمد_جعفر_زارع_خوشدل ۱۰۰۸
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/3838312753Cd75444eef6
تلگرام
https://t.me/khoshdeltanzjedi
#سوریه #اسد #صهیونیزم_اسرائیل #هشدار #فرار #طنز_تلخ #عشق_امید #حق_خواهی
May 11
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد؛ نیامدی / مهدی جهاندار
چه روزها كه يك به يك غروب شد، نيامدي
چه بغض ها كه در گلو رسوب شد، نيامدي
خليل آتشین سخن، تبر به دوش بت شكن
خداي ما دوباره سنگ و چوب شد، نيامدي
براي ما كه خسته ايم و دلشكسته ايم ، نه
ولی براي عده اي چه خوب شد نيامدي!
تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام
دوباره صبح، ظهر، نه، غروب شد نيامدي...
ای مردِ بی پایان
چه دلهره ی بی پایانی !
به ساعت هشت
به زمان هشت
یا امام رضا!
غروب
دعای توسل
دست به دعا دل ها به درد آمدند
چشمها فوران کردند
دستها به آسمان پرکشیدند
دلها غمگین
لحظه ها سنگین
موسیقی پر سوزگریه
ای دلسوز کشور
ای شبت کشور
ای روزت کشور،
ای دستگیر نداری ها
ای چشم بیداری ها
ای مرد سفرهای سخت
سفرهای تا دیروقت
سفرهای بی سُفره
سفرهای بی پاداش
ای مرد ادب و خاموشی
مرد عفو و چشم پوشی
نامت
تا همیشه
در بارگاه خدمت
در کلبه ی دلجویی ها
جاودانه است
و
عکست
تا همیشه
بر دیوار دل ها،
نصب خواهد بود
آه ای ابراهیم
که در آتش سانحه سامان گرفتی
آن آتش
بر تو گلستان بود،
گلستان باد!
زلیخا بنی ایمان
faghani.gif
7K
بابا فغانی شیرازی از آخرین شاعران سبک عراقی در سدهٔ نهم هجری بود که برخی او را از پیشگامان سبک هندی و به ویژه سبک وقوع در شعر فارسی میدانند. و در جوانی به هرات سفر کرد و به ملاقات جامی رسید. از طریق او با عرفان آشنا شد. پس از چندی به آذربایجان و سپس به خراسان و فسا رفت و در آخر در طوس ساکن شد. در سال آخر عمر از میگساری توبه کرد و در مشهد ساکن شد.
بابا فغانی در ۹۲۵ هجری قمری درگذشت. اواخر زندگی او مقارن با سلطنت شاه اسماعیل صفوی بود.
#معرفی_شاعر #بابافغانی
یا امام زمان(عج):
کاش ما با تو سر صحبتمان گل می کرد
به تو بیش از همگان رغبتمان گل می کرد
و تو می آمدی و در گذر کوچه ی عمر
غنچه غنچه دل پر محنتمان گل می کرد
می رسیدی تو به همراه نسیم و باران
و کویـر عطشِ غربتمان گل می کرد
با تو شب از دل تنهایی ما پر می بست
صبح در گوشه ی هر خلوتمان گل می کرد
گر تو می آمدی ای چشمه ی آیینه و نور
پیچک عشق تو بر قامتمان گل می کرد
کاش می شد به رگ غیرتمان بر می خورد
یا که ما با تو سر صحبتمان گل می کرد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#علی_حسینقلی_زاده
May 11