اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ
فراخوان سی و هشتمین
شب شعر عاشورا
آخرين مهلت ارسال آثار:
غروب عاشورا 6 مرداد 1402
غیر قابل تمدید
موضوع :
«حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام»
ارسال آثار:
نشاني پست الكترونيكي:
poemashoora@yahoo.com
- با توجه به فرصت محدود زماني مهلت ارسال آثار تمديد نخواهد شد.
- كليه ي اثار ارسالي بايستي به صورت تایپ شده در صفحه اصلی ایمیل ارسال شوند. از پذیرفتن آثار به صورت پیوست، pdf، عکس و یا تایپ به صورت جدول بندی شده جدا معذوريم.
- شاعران و نغمه سرایان عاشورایی، کتاب ارزنده "راه تویی" اثر استاد دکتر محمدرضا سنگری می تواند شاعران را در دریافت های معنوی و ادبی یاری کند. نسخه ی pdf این کتاب از طریق وبلاگ و کانال های رسمی ستاد در دسترس علاقه مندان قرار خواهد گرفت.
- شاعران عاشورایی محدودیتی از لحاظ فرم و قالب های ادبی نخواهند داشت. اما حداکثر مجاز به ارسال 3 اثر هستند و در صورت ارسال تعداد بیشتر اثر چهارم به بعد حذف می شوند.
- ذکر مشخصات کامل نام، نشانی، شماره تماس، سن، تحصیلات و شغل همراه اثر الزامی است.
وبلاگ: poemashoora.blogfa.com اینستاگرام، تلگرام و ایتا: @poem_ashoora
@shaeranehowzavi
🌹نیایش🌹
آن زمان که سپیده دم بر سر چادر سیاه شب نقل نور می پاشد،
و بامدادان که لبان شبنم بر رخسار یاقوتی گل سرخ سرخ بوسه سپید میکارد
و آسمان نیلی عروس زیبایش را تنگ در آغوش گرفته،
سطر سطر واژه شکر از سخنانم چکه میکند،
صبحگاهان که خورشید با تلألؤ بلورینش گیسوان طلاییش را
بر شانه های سرد زمین افشان میکند
و خنکای نسیم، رخسار اقاقی ها را به میهمانی دعوت می کند
وآن گاه که شاخه ها در آغوش باد میرقصند،
تنها حضور تو را حس می کنم،
فقط وجود تو را می ستایم،
کمال و جمال تو را به نظاره مینشینم،
و مهربانی بی انتهای تو را را پاس میدارم!
خدای من!
تمنای دستانم را
فقط به سلسله«ادعونی استجب»تو پیوند زده ام!
امید دارم، ازجام رحمت بی منتهایت به پهنای وسعت کرمت مرا بنوشانی
نه به اندازه لیاقتم!
بار الها!
در این هیاهوی پر تب و تاب روزمرگی
غیر ممکن های زندگیم را به دریای بی واسعه ممکنات خود پیوند زن
و گل استجابت را بر دستان خالیم خضاب کن؛
آمین ای خدای کریم!🤲
ک. قالینی نژاد_افروز
صبح یعنی وسط قصه تردیدِ شما
کسی از در برسد نور تعارف بکند🌞
#سهراب_سپهری
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
محفل قند پارسی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
#صبح_است 🌞
در من
گنجشکهایی هر صبح
به رسمِ بودنت
آواز میخوانند
و این یعنی که
عشق
هنوز از شهرمان
کوچ نکرده است...😇
#صفا_وهابی
سلام و هزاران درود
#صبحتون_عاشقانه♥️
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
شبی نشستم و گفتم: «دو خط دعا بنویسم،
دعا به نیت دفع قضا بلا بنویسم،
ز همدلان سفر کردهام سراغ بگیرم،
به کوچهکوچهی زلف تو نامهها بنویسم...»
دعا و شکوه به هم تاب خورد و من متحیر!
_کدام را ننویسم کدام را بنویسم؟
هر آنچه را که نوشتم مچاله کردم و گفتم:
«قلم دوباره بگیرم از ابتدا بنویسم.»
دو قطره خون ز لبت در دوات تشنهام افتاد
که من به یاد شهیدان کربلا بنویسم...
صدای پای قلم را شنید کاغذ و گفتم:
«قلم به لیقه گذارم که بی صدا بنویسم!»
تو بینشانی و کاغذ در انتظار رسیدن
که من نشانی کوی تو را کجا بنویسم؟
تو خود نشانی محضی تو خود دعای مجسم
برای چون تو عزیزی چرا چرا بنویسم...
#سعید_بیابانکی
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
از ابتدا بزرگتر ما حسین بود
یک سایه بود روی سر ما، حسین بود
گفتی بهشت چیست؟ نوشتیم کربلا!
اصلاً بهشت در نظر ما حسین بود
هرکس در این جهان اثری از خودش گذاشت
گفتیم یا حسین، اثر ما حسین بود
اسمش عزیز بود... خدا داد برکتش...
در جمع اسم بیشتر ما حسین بود!
هرچند والدین عزیزند نزد ما...
از والدین عزیزتر ما حسین بود
دنیا بدون روضه چه دارد به غیر درد؟
در تلخی جهان شِکر ما حسین بود
تسبیح صبح تا شب ما یا حسن شد و...
تسبیح شام تا سحر ما حسین بود
افتاد زیر پا و گدایش عزیز شد
شرمندهایم ما سپر ما حسین بود
امسال هم برات حرم میدهد به ما
هرسال بانی سفر ما حسین بود
چشمش به خیمهگاه و تنش زیر اسم اسب
شاه شهید خون جگر ما حسین بود
✍ #سیدپوریا_هاشمی
📝 #در هوای محرم
تمدید ثبتنام در دورههای آموزشی «زنگ شعر» 🔔
📋 ثبتنام دورههای آموزشی آزاد «مدرسه زنگ شعر» در دفتر شعرِ موسسۀ فرهنگی هنری «شهرستان ادب» تمدید شد. علاقهمندان تا ۲۸ تیرماه ۱۴۰۲ برای ثبتنام در این دورهها، که با حضور مدرسان شعر و شاعران برتر کشور برگزار میشود، فرصت دارند. کلاسها از ۷ مرداد ماه آغاز خواهد شد.
📆 عناوین و زمانهای این کلاسها و استادان مربوطه به شرح زیر است:
🔔 جهان شاعر
🖋مدرس: علیمحمد مودب
⏰شنبهها ۱۵:۳۰ الی ۱۷:۰۰
سه جلسه حضوری
🔔 پنج کلید شعر نو
🖋مدرس: زهیر توکلی
⏰ یکشنبهها ۱۵ الی ۱۶:۳۰
شش جلسه حضوری
🔔 سیری در شعر عاشورایی
🖋مدرس: محمدرضا طهماسبی
⏰دوشنبهها ۱۷:۳۰ الی ۱۹
شش جلسه حضوری
🔔 کلیدهای خلاقیت در شعر
🖋مدرس: محمدمهدی سیار
⏰سهشنبهها ۱۵ الی ۱۶:۳۰
سه جلسه حضوری
🔔 عروض و قافیه کاربردی
🖋مدرس: سیدوحید سمنانی
⏰ شنبهها ۱۷ الی ۱۸:۳۰
شش جلسه حضوری
🔔 عروض و قافیه کاربردی
🖋مدرس: سیدوحید سمنانی
⏰ شنبهها ۱۰ الی ۱۱:۳۰
شش جلسه غیرحضوری
🔔 سیری در غزل معاصر
🖋مدرس: مبین اردستانی
⏰ دوشنبهها ۱۶ الی ۱۷:۳۰
شش جلسه حضوری
🔔 سیری در غزل معاصر
🖋مدرس: مبین اردستانی
⏰ پنجشنبهها ۹:۳۰ الی ۱۱
شش جلسه غیرحضوری
🔔تا صبحدمان (بررسی نوآوریهای شعر نیما یوشیج)
🖋مدرس: محمدامین اکبری
⏰ سهشنبهها ۱۷:۳۰ الی ۱۹
شش جلسه حضوری
🔔 الفبای رباعی
🖋مدرس: امیر مرادی
⏰ سهشنبهها ۱۶:۳۰ الی ۱۸
شش جلسه حضوری
🔔 الفبای رباعی
🖋مدرس: امیر مرادی
⏰ یکشنبهها ۲۱ الی ۲۲:۳۰
شش جلسه غیر حضوری
💡امکان ثبتنام تنها در یکی از این دورهها به صورت مجزا یا چند کلاس از آنها برای علاقمندان وجود دارد.
💡 اعضای باشگاه آفتاب (دانش آموختگان ادوار آفتابگردانها) از تخفیف ۲۵ درصدی برای شرکت در این کلاسها برخوردارند.
💡هنرجویان غیر آفتابگردانی که در سه کلاس و بیشتر ثبت نام میکنند نیز از ۲۵ درصد تخفیف برخوردار میشوند.
💡 ثبت نام در سایت ADABBOOK.COM
💡کلاسهای حضوری در محل موسسه شهرستان ادب به نشانی «خیابان شریعتی، بالاتر از سهراه طالقانی، روبروی سینما صحرا، پلاک ۱۶۸» و کلاسهای غیرحضوری در سامانه skyroom برگزار میشوند.
💡علاقمندان میتوانند برای کسب اطلاعات بیشتر با شمارۀ تلفن ۰۲۱۷۷۵۳۱۸۶۶ داخلی ۱۲۹ و ۱۳۰ (دفتر شعر شهرستان ادب) و یا شماره ۰۹۱۴۴۷۴۵۹۸۷ در پیامرسانهای تلگرام و بله در ارتباط باشند.
@Aftabgardan_ha
هدایت شده از غلامرضا کافی
مرکز پژوهش های زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز به مناسبت روز شعر و ادبیات آیینی برگزار میکند:
سخنی در چیستی ادبیات آیینی
سخنران اول
دکتر محمود اکرامیفر (شاعر و پژوهشگر ادبي)
سخنران دوم
دکتر محمد مرادی (شاعر و عضو هیات علمی دانشگاه شیراز)
دبیر جلسه:
دکتر غلامرضا کافي (شاعر و عضو هیات علمی دانشگاه شیراز)
چهارشنبه 28 تیر 1402 ـ اول محرم
ساعت 17 تا 19 بهصورت برخط از اسكايروم بهآدرس: https://www.skyroom.online/ch/shirazuiec/markaz
هدایت شده از غلامرضا کافی
غریبه. سراج
6.74M
غلامرضا کافی:
غریبه
(ویژه ی غروب محرم و یادمان سفیر غریب امام حسین علیه السلام)
آواز:
دکتر سید حسام الدین سراج
شعر: غلامرضا کافی
چقدر آشنا مینمایی غریبه!
بگو از کجا؟ از کجایی غریبه؟
در این شهر و این شب چه بی سرپناهی
نداری مگر آشنایی غریبه
دل نخلها تازه شد از عبورت
مگر تو ولی خدایی غریبه؟
تو در آسمان نگاهت چه داری.
که کردی دلم را هوایی غریبه
غبار کدامین سفر بر تو ماندهست
که گَرد از دلم میزدایی غریبه؟
به کار کِه بستی گره چفیهات را
که از کار من میگشایی غریبه!
تن شهر بوی تو را میدهد، آی!
تو جان کدام آشنایی غریبه؟
تو را میشناسم، تو را میشناسم
تو همرنگ خون خدایی غریبه
کمینگاه دیو است این شهر، این شب
مگر در دل من درآیی غریبه
تو رفتی و ماندهست در کوچه ی شهر
نشان از تواَم ردپایی غریبه!
غلامرضا کافی
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
انجمن دختران آفتاب برگزار میکند.
ان شاءالله فردا چهارشنبه 28 تیرماه
ساعت 17 الی 19 در مکان حوزه هنری.
چهارراه خیرات جنب سینما شیراز
چشم به راهیم صفای قدمتان را...
ویژه دختران و زنان شاعر
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
https://eitaa.com/khabarnameshaeranshiz
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بینفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو
کار جهان و خلق جهان جمله در هم است
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب
کآشوب در تمامی ذرات عالم است
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام که نامش محرم است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
جن و ملک بر آدمیان نوحه میکنند
گویا عزای اشرف اولاد آدم است
خورشید آسمان و زمین نور مشرقین
پروردهٔ کنار رسول خدا حسین
کشتی شکستخوردهٔ طوفان کربلا
در خاک و خون تپیده میدان کربلا
گر چشم روزگار بر او زار میگریست
خون میگذشت از سر ایوان کربلا
نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک
زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا
آه از دمی که لشکر اعدا نکرد شرم
کردند رو به خیمهٔ سلطان کربلا
آن دم فلک بر آتش غیرت سپند شد
کز خوف خصم در حرم افغان بلند شد
کاش آن زمان سرادق گردون نگون شدی
وین خرگه بلند ستون بیستون شدی
کاش آن زمان درآمدی از کوه تا به کوه
سیل سیه که روی زمین قیرگون شدی
کاش آن زمان ز آه جهان سوز اهل بیت
یک شعلهٔ برق خرمن گردون دون شدی
کاش آن زمان که این حرکت کرد آسمان
سیمابوار گوی زمین بیسکون شدی
کاش آن زمان که پیکر او شد درون خاک
جان جهانیان همه از تن برون شدی
کاش آن زمان که کشتی آل نبی شکست
عالم تمام غرقه دریای خون شدی
گر انتقام آن نفتادی به روز حشر
با این عمل معاملهٔ دهر چون شدی
آل نبی چو دست تظلم برآورند
ارکان عرش را به تلاطم درآورند
برخوان غم چو عالمیان را صلا زدند
اول صلا به سلسلهٔ انبیا زدند
نوبت به اولیا چو رسید آسمان تپید
زان ضربتی که بر سر شیر خدا زدند
آن در که جبرئیل امین بود خادمش
اهل ستم به پهلوی خیرالنسا زدند
پس آتشی ز اخگر الماس ریزهها
افروختند و در حسن مجتبی زدند
وانگه سرادقی که ملک محرمش نبود
کندند از مدینه و در کربلا زدند
وز تیشهٔ ستیزه در آن دشت کوفیان
بس نخلها ز گلشن آل عبا زدند
پس ضربتی کزان جگر مصطفی درید
بر حلق تشنهٔ خلف مرتضی زدند
اهل حرم دریده گریبان گشوده مو
فریاد بر در حرم کبریا زدند
روحالامین نهاده به زانو سر حجاب
تاریک شد ز دیدن آن چشم آفتاب
چون خون ز حلق تشنهٔ او بر زمین رسید
جوش از زمین به ذروه عرش برین رسید
نزدیک شد که خانهٔ ایمان شود خراب
از بس شکستها که به ارکان دین رسید
نخل بلند او چو خسان بر زمین زدند
طوفان به آسمان ز غبار زمین رسید
باد آن غبار چون به مزار نبی رساند
گرد از مدینه بر فلک هفتمین رسید
یکباره جامه در خم گردون به نیل زد
چون این خبر به عیسی گردوننشین رسید
پر شد فلک ز غلغله چون نوبت خروش
از انبیا به حضرت روحالامین رسید
کرد این خیال وهم غلط کار، کان غبار
تا دامن جلال جهانآفرین رسید
هست از ملال گرچه بری ذات ذوالجلال
او در دلست و هیچ دلی نیست بیملال
ترسم جزای قاتل او چون رقم زنند
یک باره بر جریدهٔ رحمت قلم زنند
ترسم کزین گناه شفیعان روز حشر
دارند شرم کز گنه خلق دم زنند
دست عتاب حق به در آید ز آستین
چون اهل بیت دست در اهل ستم زنند
آه از دمی که با کفن خونچکان ز خاک
آل علی چو شعلهٔ آتش علم زنند
فریاد از آن زمان که جوانان اهل بیت
گلگون کفن به عرصهٔ محشر قدم زنند
جمعی که زد بهم صفشان شور کربلا
در حشر صف زنان صف محشر به هم زنند
از صاحب حرم چه توقع کنند باز
آن ناکسان که تیغ به صید حرم زنند
پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل
شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل
روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار
موجی به جنبش آمد و برخاست کوه کوه
ابری به بارش آمد و بگریست زار زار
گفتی تمام زلزله شد خاک مطمئن
گفتی فتاد از حرکت چرخ بیقرار
عرش آن زمان به لرزه درآمد که چرخ پیر
افتاد در گمان که قیامت شد آشکار
آن خیمهای که گیسوی حورش طناب بود
شد سرنگون ز باد مخالف حبابوار
جمعی که پاس محملشان داشت جبرئیل
گشتند بیعماری و محمل شترسوار
با آن که سر زد آن عمل از امت نبی
روحالامین ز روح نبی گشت شرمسار
وانگه ز کوفه خیل الم رو به شام کرد
نوعی که عقل گفت قیامت قیام کرد
بر حربگاه چون ره آن کاروان فتاد
شور و نشور و واهمه را در گمان فتاد
هم بانگ نوحه غلغله در شش جهت فکند
هم گریه بر ملایک هفت آسمان فتاد
هرجا که بود آهویی از دشت پا کشید
هرجا که بود طایری از آشیان فتاد
شد وحشتی که شور قیامت ز یاد رفت
چون چشم اهل بیت بر آن کشتگان فتاد
هرچند بر تن شهدا چشم کار کرد
بر زخمهای کاری تیغ و سنان فتاد
ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان
بر پیکر شریف امام زمان فتاد
بیاختیار نعرهٔ هذا حسین او
سر زد چنانکه آتش از او در جهان فتاد
پس با زبان پر گله آن بضعةالرسول
رو در مدینه کرد که یا ایهاالرسول
این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست
این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی
دود از زمین رسانده به گردون حسین توست
این ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست
این غرقه محیط شهادت که روی دشت
از موج خون او شده گلگون حسین توست
این خشک لب فتاده دور از لب فرات
کز خون او زمین شده جیحون حسین توست
این شاه کم سپاه که با خیل اشک و آه
خرگاه زین جهان زده بیرون حسین توست
این قالب تپان که چنین مانده بر زمین
شاه شهید ناشده مدفون حسین توست
چون روی در بقیع به زهرا خطاب کرد
وحش زمین و مرغ هوا را کباب کرد
کای مونس شکسته دلان حال ما ببین
ما را غریب و بیکس و بیآشنا ببین
اولاد خویش را که شفیعان محشرند
در ورطهٔ عقوبت اهل جفا ببین
در خلد بر حجاب دو کون آستینفشان
واندر جهان مصیبت ما بر ملا ببین
نی نی ورا چو ابر خروشان به کربلا
طغیان سیل فتنه و موج بلا ببین
تنهای کشتگان همه در خاک و خون نگر
سرهای سروران همه بر نیزهها ببین
آن سر که بود بر سر دوش نبی مدام
یک نیزهاش ز دوش مخالف جدا ببین
آن تن که بود پرورشش در کنار تو
غلتان به خاک معرکهٔ کربلا ببین
یا بضعةالرسول ز ابن زیاد داد
کو خاک اهل بیت رسالت به باد داد
خاموش محتشم که دل سنگ آب شد
بنیاد صبر و خانهٔ طاقت خراب شد
خاموش محتشم که از این حرف سوزناک
مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد
خاموش محتشم که از این شعر خونچکان
در دیده اشک مستمعان خون ناب شد
خاموش محتشم که از این نظم گریهخیز
روی زمین به اشک جگرگون کباب شد
خاموش محتشم که فلک بس که خون گریست
دریا هزار مرتبه گلگون حباب شد
خاموش محتشم که به سوز تو آفتاب
از آه سرد ماتمیان ماهتاب شد
خاموش محتشم که ز ذکر غم حسین
جبریل را ز روی پیمبر حجاب شد
تا چرخ سفله بود خطایی چنین نکرد
بر هیچ آفریده جفایی چنین نکرد
ای چرخ غافلی که چه بیداد کردهای
وز کین چهها درین ستمآباد کردهای
بر طعنت این بس است که با عترت رسول
بیداد کرده خصم و تو امداد کردهای
ای زادهٔ زیاد نکردهست هیچگه
نمرود این عمل که تو شداد کردهای
کام یزید دادهای از کشتن حسین
بنگر که را به قتل که دلشاد کردهای
بهر خسی که بار درخت شقاوتست
در باغ دین چه با گل و شمشاد کردهای
با دشمنان دین نتوان کرد آن چه تو
با مصطفی و حیدر و اولاد کردهای
حلقی که سوده لعل لب خود نبی بر آن
آزردهاش به خنجر بیداد کردهای
ترسم تو را دمی که به محشر برآورند
از آتش تو دود به محشر درآورند
✏ «محتشم کاشانی»
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
کربلا غوغا به پا کن ماه مولا میرسد
زاده زهرای اطهر عشق اولی می رسد
بر سر هر کوی و کوچه پرچم مشکی به پاست
ماه اشک و ماتم اولاد زهرا میرسد
با نوای العطش در خیمه ها گریان شدند
طفلکان فریادشان تا به ثریا می رسد
شرم دارد آب از دستان عباس دلیر
با چه اندوهی به سوی خیمه سقا میرسد
گرچه عباس علمدار است پشت لشکرش
پشتش از غمها شکسته ناشکیبا (چون معما)می رسد
قاسم و اکبر و عون وحر و جعفر با حبیب
آتش شمشیرشان تا عرش بالا میرسد
شمر ذی الجوشن کشیده تیغ نفرت از میان
خون حنجر از زمین تا عرش اعلا می رسد
حرمله کرده نشانه نای خوشبوی علی
جای بوسه تیر بر آن طفل نوپا میرسد
آه از آن آبی که مهر مادرش صدیقه بود
جای کام تشنه کامان سوی دریا می رسد
وای از آن گلها که در دشت بلا پرپر شدند
سیل خون افتاده راه و تا به صحرا می رسد
آسمان آبی نباریدی ولی خون گریه کن
چون صدای ناله تا اوج ثریا می رسد
ک. قالینی نژاد_افروز
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)
خیمه ی ماه محرم زده شد در دل ما
باز نام تو شده زینت هر محفل ما
...............................................
ضمن عرض تسلیت فرارسیدن ماه محرم حسینی به شاعران و محفل نشینان قند پارسی
در صورت تمایل به اشتراک گذاری اشعار آیینی خود در کانال محفل، مطالب واشعار خود را به pv شخصی بنده ویا جناب آقای اکبری ارسال بفرمایید تا در کانال به اشتراک گذاشته شود..
از محبت و بزرگواری شما دوستان همدل و همراه سپاسگزاریم..
یا حسین..
حسین کیوانی