محرم در نگاه بیدل
جهان خونریز بنیاد است ،هشدار
سر سال از محرًم آفریدند
وداع غنچه را گل نام کردند
طرب را ماتم غم آفریدند
کف خاکی که بر بادش توان داد
به هم گِل کرده آدم آفریدند
#بیدل دهلوی
با عزت و احترام گفتند: حسین
مردان همه یککلام گفتند: حسین
روزی که تمام دشت گفتند: یزید
«هفتاد و دو بامرام» گفتند: حسین
#احمد_علوی
سلام بر پسران شهید زینب...
عشق، این بار نهان در پسِ جلباب آمد
قوّت قلب جهان بود که بی تاب آمد
حضرت صبر که بر کوه،تحکم می کرد
پیش پای ادبش، شرم، تلاطم می کرد
آنچنان گوشه ی چادر به زمین می افشاند
خاک در حسرت یک لحظه توسل می ماند
قرص می کرد به هر گام،دلِ کوهی را
می رهانید ز طوفان به دمی نوحی را
و دو تا "نور" رسیدند به هم زیباتر ۱
بینشان فاصله برخاست جز "او ادنیٰ" تر
عشقِ ناب است و ز هر شأن معاف است اینجا
همه ی "زینبی" اش گرم طواف است اینجا
رازآلوده و مبهم مژه ای بر هم زد
ناگهان "پرتو حسنش ز تجلی دم زد"
آنچه جاریست در این لحظه ی ناگاهِ نگاه
راز مستی ست که "لا یعلَمُهُ الّا الله"
هر دو آیینه چو مشغول تماشای خودند
رغبت پلک زدن نیست مگر با اکراه
عشق،دیرینه تر از هر چه زمان؛لب خاموش
شوق،سرریز؛ زمان،سرکش و فرصت، کوتاه..
نه گلو...آمده این بار شفاعت بکند
تیغ را...هاجرِ زانو زده در قربانگاه!
تیغ؛ لب تشنه تر از صید...دلِ دشت؛ آشوب!
صید؛بی تاب تر از تیغ وَ مسلخ؛دلخواه...
دو ستاره که نشانده به بلندای افق
در مداری ابدی خواهر خورشیدیِ ماه!
"ای تو در قلب من آمیخته با هر تپشی!
می شود یک دو قدم جور مرا هم بکشی؟
عشق، این بار کمی فلسفه بافم کرده
از دویدن طرف دشت،معافم کرده
گر چه از بعدِ "علی" نیست ز "زینب" اثری
این دو تا تکه فقط مانده به مسلخ ببری
و ببخشید برادر اگر این هدیه کم است
در ره عشق تو این تازه نخستین قدم است"
شور عشق است سراپای دو خواهرزاده
دایی و شوق تماشای دو خواهرزاده..
باید این دشت،ز سمکوب، ترک بردارد
اسب، طوفان شده و صاعقه در سر دارد
فصل بی بال پریدن شده و می بینند
دشت از جنس "علی"،حضرت "جعفر" دارد!
از نفس های دو نوخاسته ی کوثرنوش
صبحِ این دشت، گریبان معطر دارد
تا نمایان بشود قامت "حیدر"،هر دم
حضرت کوه،دو آیینه برابر دارد
نوه های شب قدرند،کسی آیا هست
که به آیات مجسم شده باور دارد؟
خیمه باید که بسوزد پس از این...چون در خویش
همه دیدند که فرمانده ی لشکر دارد
دشت فهمیده که غیر از پسران "زینب"
هر شهیدی ست در این بادیه، مادر دارد!
دایی خیمه نگاهی ز حرم می دزدد
دایی خیمه چرا شرمِ مکرر دارد؟
باغبان آمده بر دوش تبرخورده ی خویش
باغی از روح گل و جان صنوبر دارد...
و زنی زمزمه سر داد:"ببخشید آقا!
زحمتم دوش تو افتاد...ببخشید آقا!
باز شرمنده،اگر زحمتی از من کم شد
یک دوباری کمرت بیشتر از من خم شد"....
۱- امام حسین علیه السلام و حضرت زینب سلام الله علیها...
سیده اعظم حسینی
محفل شعر قند پارسی
محرم در نگاه بیدل جهان خونریز بنیاد است ،هشدار سر سال از محرًم آفریدند وداع غنچه را گل نام کردند ط
کیست در این انجمن، محرم عشق غیور؟
ما همه بی عبرتیم، آینه در کربلاست!
بیدل
۲۰ تیر سالروز درگذشت احمدرضا احمدی
(زاده ۳۰ اردیبهشت ۱۳۱۹ کرمان - درگذشته ۲۰ تیر ۱۴۰۲ تهران) شاعر و نقاش
او دوره دبیرستان را در مدرسه دارالفنون گذراند و از ۲۰ سالگی بهطور جدی بهسرودن شعر پرداخت و نخستین مجموعه شعرش را با عنوان "طرح" در سال ۱۳۴۰ منتشر کرد.
در سال ۱۳۴۳ بههمراه نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری علاء، مهرداد صمدی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوشآبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری، گروه طرفه را با هدف دفاع از هنر موجنو تأسیس کرد که انتشار دو شماره از مجله طرفه و تعدادی کتاب در زمینه شعر و داستان از فعالیتهای این گروه است.
در مهر ۱۳۴۹ در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مشغول بهکار شد و تا سال ۱۳۵۸ مدیر تولید موسیقی برای صفحه و نوار بود. از سال ۱۳۵۸ تا بازنشستگی در سال ۱۳۷۳ نیز در بخش انتشارات کانون به ویراستاری مشغول بود. تدوین ردیف موسیقی ایرانی، آوازهای محمدرضا شجریان، شعرخوانی و ضبط صدای شاعران برجسته "با آثاری از نیمایوشیج، احمد شاملو، نادر نادرپور، فروغ فرخزاد، یداله رؤیایی، نصرت رحمانی و...) از جمله فعالیتهایش در کانون بود.
برخی از آثار تولیدی، بهسرپرستی او:
مجموعه صدای شاعر که معرفی شعر معاصر و شعر کلاسیک فارسی است.
مجموعه زندگی و آثار موسیقیدانان ایران و جهان.
مجموعه آوازهای فولکلور ایران.
مجموعه کل ردیف موسیقی ایران.
مجموعه بازسازی تصنیفهای کلاسیک موسیقی ایران.
مجموعه قصه برای کودکان.
آشنایی عمیق او با شعر و ادبیات کهن ایران و شعر نیما دستمایهای شد تا حرکتی کاملاً متفاوت را در شعر معاصر آغاز و پیریزی کند.
وی همچنین آثاری در ادبیات کودک و نوجوان داشت.
در سال ۱۳۷۸ سومین جایزه شعر خبرنگاران با مراسمی متفاوت و خصوصی در خانهاش برگزار شد. همان سال کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در مراسم بزرگداشت وی، تندیس مداد پرنده را به او اهدا کرد.
در سال ۱۳۸۵ به عنوان شاعر برگزیده، پنجمین دوره اهدای جایزه شعر بیژن جلالی انتخاب شد.
وی در سال ۱۳۸۸ نامزد دریافت جایزه هانس کریستین اندرسن شد.
﷽
• من خود به چه ارزم که تمنای تو ورزم
• در حضرت سلطان که بَرَد نام گدایی
[شیخ اجل سعدی]
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
|⇦• اعلام برنامه - جلسه شعرخوانی انجمن
۵ بعدازظهر جمعه ۱۴۰۳/۰۴/۲۲
فرهنگسرای طاووسیه
(بلوار بوستان، حدفاصل آرامگاه سعدی و باغ دلگشا)
[ورود برای عموم آزاد است.]
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
انجمن شعر سعدی
اسلام فهندژ
[ @sheresaadi ]
رباعی های شب پنجم محرم
حضرت عبدالله بن الحسن(علیه السلام)
۱
جنگ و خطرش، ربط به اطفال نداشت
او طاقت قتلگاه و گودال نداشت
این معجزه ی کوچک آن کودک بود
پرواز کبوتری که یک بال نداشت
۲
هرچند که دست تو فقط غم دارد
ضرب المثلِ"دست"، تو را کم دارد
دست تو که می شد سپر جان عمو
دیدیم که یک دست صدا هم دارد
حضرت حبیب(علیه السلام)
۱
بانو! خبری خوش و عجیب آمده است
از شهرِ خبیث، یک نجیب آمده است
از دور، محاسن سفیدش پیداست
یک لشگرِ یک تنه - حبیب - آمده است
۲
با موی سفید هم تو زیبا بودی
محبوب حسین و عشق سقّا بودی
آرامش قلب بچّه ها و زن ها
انگار پدربزرگ آنها بودی
حضرت زهیر (علیه السلام)
۱
خمخانه ی نابی ست خماری ها را
کشتی نجات، ناگواری ها را
او آمده با خودش به ساحل ببرد
امثال زهیر، ما فراری ها را
۲
یک عمر فنا شدیم در مسجد و دیر
با عشق تو عمر می شود ختم به خیر
ما طفل گریزپای این مدرسه ایم
ما را برسان به خیمه ات، مثل زهیر
#مهدی_زارعی