انتظار یک طناب است
طنابی که دو جور میشود از آن استفاده کرد.
میتوان آن را به دور خودمان ببنیدم و گره بزنیم تا نتوانیم حرکتی بکنیم یا میتوانیم با کمک آن خودمان را به سمت قله ظهور بالا بکشیم.
اگر انتظار را به معنای دست روی دست گذاشتن و صبر بدون عمل معنا کردیم در واقع همان طنابی است که دور خودمان میپیچیم و نمیتوانیم حرکت کنیم، اما اگر آن را به معنای مقدمه چینی و حرکت به سمت جامعه ایده آل امام زمان معنا کردیم، طنابی است که ما را بالا میکشد و به سمت ظهور حضرت حجت نزدیک میکند.
#اللھم_عجل_لولیک_الفرج
#قرار_دوازدهم
#سه_شنبه_های_مهدوی
@gharare12
✅ هر #علمی که انسان به دست می آورد، داده خداست؛
آن زمان که استاد و معلم، مربی، پدر یا مادر با شما سخن می گویند، حداکثر کاری که می کنند این است که تولید صوت می کنند.
اما این امواج صوتی باید در یک برش زمانی خاص تبدیل به ادراک شوند و شما آن صوت ها را بفهمید.
✅ فهم آن صوت را خدا به شما می دهد.
#قرار_دوازدهم
@gharare12
سقفِ گمراهکردنِ شیطانْ عالَمِ مادی است.
✅ اگر کسی به مادیات دلبستگی نداشته باشد و واردِ فضایِ معنویت شده باشد، شیطان توانِ غلبه بر او را نخواهد داشت.
آیت الله آقا مرتضی تهرانی
📚 کتاب «چشمهایت را باز کن!»، صفحه ۱۳۸.
5.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اگر شما هم فارسی را میفهمید این فیلم را ۱۰ بار ببینید
@Farsna
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱فرج یعنی فقط در انتظار منتظَر بودن...
#gharare12
🔴 عاقبت قرآن خوانِ بی تقوا!
در یکی از شبها امیرالمؤمنین علیه السلام از مسجد کوفه به سوی منزل خود حرکت کرد.
کمیل بن زیاد که از یاران خوب آن حضرت بود امام را همراهی مینمود. گذرشان از کنار خانه مردی افتاد که صدای قرآن خواندنش بلند بود و آیه ۹ سوره زمر را با صدای دلنشین و زیبا میخواند.
کمیل از حال معنوی این مرد بسیار لذت برد و در دل بر او آفرین گفت. بدون آنکه سخنی در زبان بگوید.
حضرت به حال کمیل متوجه شد و رو به او کرد و فرمود:
«ای کمیل! صدای قرآن خواندن او تو را گول نزد زیرا او اهل دوزخ است (چه بسا قرآن خوانی هست که قرآن بر او لعنت میکند) و بزودی آنچه را که گفتم به تو آشکار خواهم کرد!»
کمیل از این مسئله متحیر ماند، نخست اینکه امام علیه السلام به زودی از فکر و نیت او آگاه گشت، دیگر اینکه فرمود: این مرد با آن حال روحانیش اهل دوزخ است.
مدتی گذشت. حادثه گروه خوارج پیش آمد و کارشان به آنجا رسید که در مقابل امیرالمؤمنین ایستادند و علی علیه السلام با آنان جنگید در حالی که حافظ قرآن بودند.
پس از پایان جنگ که سرهای آن طغیان گران کافر بر زمین ریخته بود، امیرالمؤمنین علیه السلام به یکی از سرها اشاره کرد و فرمود:
«ای کمیل! این همان شخصی است که در آن شب قرآن میخواند و از حال او در تعجب فرو رفتی.» آنگاه کمیل حضرت را بوسید و استغفار کرد.
📚بحارالانوار ج ۳۳، ص ۳۹۹.