eitaa logo
قرار اندیشه
254 دنبال‌کننده
477 عکس
203 ویدیو
3 فایل
✦؛﷽✦ 🍀چیزهای زیادی برای دیدن هست، ولی چه وقت می‌توان دید؟ قرار اندیشه، محفلی است برای دیدن‌های ساده و گفتن‌های بی‌پیرایه تا لابلای قلم‌زدن‌ها خود را بیابیم و تحقق خود را رقم زنیم... راه ارتباط: @ta_ghaf @Rrajaee
مشاهده در ایتا
دانلود
17.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا اسیر گرفتید؟ شاید بیشتر به ذهن ما برسد که حماس برای نشان‌دادن خلأهای امنیتی اسرائیل، در عملیات ۷اکتبر اسیر گرفت، شاید اگر این اسرا نبودند، اسرائیل ورود شجاعانه رزمندگان حماس به داخل خاک اسرائیل را انکارمی‌کرد اما این اسرا نه تنها راه تبادل اسرا و آزادی تعداد زیادی از اسرای مظلوم فلسطین دربند اسرائیل را فراهم‌کردند و شاهدان شجاعت و قدرت حماس شدند، حضور آنها در خاک فلسطین، در بین نیروهای حماس و رفتار انسانی حماس با اسرا، آنها را تبدیل به پیغامبران عبری زبان پیام انسانیتِ اسلامی کرد. همه شنیده‌ایم که اسلام و تشیع با درسهای پر جمعیت و ارتباطات علمی وسیع امام باقر و صادق علیهما السلام رونق گرفت و معرفی شد. اما شاید کمتر شنیده‌ایم که امام سجاد علیه السلام بدون اینکه نیازی به غلام به عنوان نیروی کار داشته‌باشند، در طول مدت امامت خود حدود ۵۰ هزار غلام خریدند، تا مدتی در معاشرت با امام با حقیقت اسلام آشناشوند و سپس انها را آزاد می‌کردند بخشی از این غلامان آزادشده در حلقه درس امام باقر و صادق حاضرشدند و همه روایتگران مرام و اندیشه انسانی و نورانی اسلام شدند‌ به حس و نگاه این دختر یهودی نگاه‌کنید به نگاه پر از ستایش او هنگام گفتن نام سلسبیل به اندیشه بلند مبارزانی بیندیشیم که با اخلاق کریمه و نگاه جهانی، اسیر یهودی را چشمه بهشتی می‌دیدند که زلالی اخلاق محمدی را در سرزمینی که استکبار جهانی راه اسلام را بر آن بسته جاری خواهدکرد به تفکر بلند مبارزی که خواهرش در دست اسرائیل اسیر است اما به فردای جهانی اسلام و غلبه آن بر همه ادیان و اندیشه‌ها می‌اندیشد ادیانی که همیشه خواهندبود @porsa_andishe
انقلاب اسلامی و چگونگی تحقق آینده دینداری ما11.MP3
29.3M
. 🎙تاملی در کتاب؛انقلاب اسلامی و چگونگی تحقق آینده دینداری ما اثر 🔸جلسه یازدهم 📅 ۷ اسفندماه ۱۴۰۳ @soha_sima
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاید بتوان گفت ماه رمضان، سرآغاز دیگریست برای ارتباط بی‌واسطه با وجود خداوند، آنگاه که با پروا از امورات دنیا و متاع قلیل آن، واجد صفت «غنی» خداوند می‌شویم و با حضور در این ماه، ادامه روزهای خود را معنایی دیگر می‌بخشیم... @gharare_andishe
دعای سهم اللیل: https://almonji.com/fa/index.php?param=book/show/4030 بخشی از دعا: «خداى من! عقل ها و خردها از كار افتادند، و چشم‏ ها ناتوان شدند، و فهم و درک‌ها تباه شده و به نابودى گراييد، و خيال‏ ها و انديشه‏ هاى ژرف‏ نگر سرگردان شدند، و خاطرها نتوانستند ادامه راه را بروند ، و گمان‏ ها در دوردست‏ ها ناكام ماندند ؛ ولى هيچ يک نتوانستند به طور كامل اين را دريابند كه شگفتى‏ هاى آغازين و نوآورى ‏هاى گوناگون قدرتت چگونه است؟......» 🕯این دعا جلوه ویژه‌ای است از ربوبیت الهی در شرایط پراضطرار مجاهدان، زمانی که عقل‌ها امکان لغزش دارند و چشم‌ها بصیرت و مشاهده کافی را ندارند، فهم‌ها ضایع می‌شوند، وهم‌ها به هم ریخته می‌شوند، خواطر توانایی خود را از دست می‌دهند و ظرفیت انسان به دلیل ابهامات و پیچیدگی‌ها برای پیدا کردن مسیر درست حرکت دچار مشکل می‌شوند. در این لحظه است که ربوبیت الهی مسیر را روشن کرده و انسان‌ها را راهبری می‌کند. @gharare_andishe https://eitaa.com/Karim118
16.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدای مجاهدان خستگی نا‌پذیر، با خدای امن و مهربان دعاهای بی‌نسبت ما چقدر فرق می‌کند.... خدای این فاتحان اجازه‌ی اراده‌ورزی به انسان می‌دهد و او را مؤثر در تقدیر و تاریخ می‌داند... @gharare_andishe
ما برای ورود به ماه مبارک رمضان دعا داریم؛ یعنی ورودی از جنس سخن. ورود برای ما چیزی نیست جز توجهی بیشتر به آنچه در عالم هست و این توجه با زبان و سخن ممکن می‌شود. توجه و انتظاری از این حیث که انگار چیزی باید باشد که هنوز نیست اما حتی از چگونگی و کم و کیف آن هم بی‌خبریم و حال نا‌بینایی را داریم که چشم‌های کم‌سوی ما چیزی را در بیرون و اطرافش احساس می‌کند اما چیزی نمی‌بیند... و انگار ورود همان خواستن است و با خواندن دعا، ما در مقام یافتن قرار می‌گیریم و طلب و وصول به یکی شدن و عین هم شدن می‌رسند و تحقق این مصرع که هرچیز که در جستن آنی، آنی... و به خودمان که خوب بنگریم، می‌بینیم ما در این دنیا هیچ نمی‌توانیم انجام دهیم جز دنبال کردن "خود" ... و خودی که اگر از طریق آن چیزی را نیابیم، تمام پدیده‌های عالم پراکنده و گسسته‌ از هم و بی‌معنا هستند و چیزی از آن‌ها یافتمان نمی‌شود و انگار نسبتی با ما ندارند و گویا بودن و نبودنشان در خارج به حال ما فرقی نمی‌کند که انگار اصلا نیستند! و ما نجواهایی درونی در خود داریم که حتی اگر به کوتاهی یک جمله یا مصرع باشند، اما راهبر ما در کار‌ها و انتخاب‌ها و تصمیم‌ها هستند... و مدام پدیده‌ها و افعال را با آن‌ها می‌سنجیم و با آن‌ها فکر می‌کنیم و گویا با آن‌ها زندگی می‌کنیم و به سر می‌بریم و به عبارت بهتر آن سخنان ما را در بر می‌گیرند و ما در آن‌ها قرار می‌گیریم. https://eitaa.com/manemann @gharare_andishe
ماه خدا.mp3
1.25M
🕯کلمه، راز است و دل، مهبط راز 🎙بشنوید... بازگشت به عهد دیرین مدت‌‌هاست دل دل نکرده‌ام.... مدت هاست به انتظار ننشسته‌ام... @gharare_andishe
خوان عظیمی گسترده شده؛ صاحب سفره‌ای تمام جهانیان را به ضیافتی بزرگ دعوت نموده؛ آری همه جهانیان را دعوت کرده است حالا اینکه چه کسانی دعوت او را لبیک بگویند بنابر توفیقات آنان است .. گاهی کسانی که گمان می‌کنند به این مهمانی می‌رسند با پیشامدی از این میهمانی جا می‌مانند، اما بیماری چنان می‌شود که به این مهمانی برسد، صاحب‌خانه از کریم هم کریم‌تر است؛ میهمانی او یک روز و دو روز نیست ؛ ضیافت ۳۰ روزه است برای آنکه هر کسی دلش یر آن سفره است به هر گونه‌ای که شده خود را به میهمانی برساند [پیامبر اسلام در خطبه شعبانیه فرموده است شما در این ماه به مهمانی خدا دعوت شده‌اید] [علی بن ابیطالب نیز فرموده است نگویید رمضان بگویید ماه رمضان شما نمی‌دانید که این ماه چیست و چه مقامی دارد] این میهمانی عجیب است عجیب؛ مهمانی که حتی کافران هم در آن اکرام می‌شوند کودکان هم در آن شرافت می‌یابند انگیزه میزبان برای دعوت فقط احترام است؛ چرا که میزبان شخصی است که بی‌نیاز از مهمان و مهمانیست و صرفاً از سر لطف و مهربانی ضیافتی برقرار کرده و به آفرینش یک اثر زیبا در عالم پرداخته است... ما که می‌دانیم قدمت این مهمانی از ابتدای خلقت است؛ ما که از ابتدای خلقتمان مهمان خداوند بوده‌ایم ؛ پس منظور از این مهمانی چیست!؟ میزبانی که از مهمانی بی‌نیاز است اما چنین مهمانی بزرگی فراهم کرده معلوم است که دلتنگ است.. او برای هر کدام از ما یک کارت دعوت جداگانه فرستاده در عرش تک به تک ما را صدا زده تا به سمت او برویم شاید هم دوباره جبرئیل را خبر کرده که در گوش عالمیان زمزمه کن فروا الی الله.. او می‌خواهد این دیوار ستبر گناه راه از میان ما و خودش بردارد هدف او گشایش دلگرفتگی‌ها رفع تنهایی، فرصتی برای تنوع و تفریح در نزد خود است .. میزان بهره‌بری مردمان از این سفره به عطش ؛ ناز ؛ دلتنگی ؛ غم و عشق آنان به میزبان است.. شنیده‌اید که می‌گویند "هر که در این بزم مقرب‌تر است جام بلا بیشترش می‌دهند" خدایی که ۱۱ ماه به مقربان درگاه خود جام بلا نوشانده یک ماه پذیرای آنان است نوازشگر آنان است عشوه‌گر آنان است و اصلاً انگار که آنان دعوت خصوصی خداوند هستند حالا اما دیگر مردمانی که دعوت حق را لبیک گفته‌اند به سوی این شهر حرکت می‌کنند؛ خداوند در عالم شهری دارد که به جای اینکه در ظرف مکان باشد در ظرف زمان قرار گرفته؛ محل اقامت مهمانان خداوند است خانه ملکوتی خدا... رجب و شعبان فرشتگان الهی در حال پاکسازی آماده سازی این شهر بوده‌اند و حالا خوشحال از رسیدن مهمانان هستند.. فرشتگان بر بام‌ها ایستاده‌اند و سبد سبد گل‌های یاس را بر سر مهمانان می‌ریزند و فضای عطرآگین منتظر آمدن محمد رسول الله است... مهمانان هم منتظر آمدن محمد هستند همه می‌دانند خوش آمد گویی محمد انگار خوش آمد گویی خود خداوند است.. مردم لبخندهای عمیقی بر لب و خوشحالی واقعی در دل دارند چرا که نگهبانان این شهر شیطان و قبیله‌اش را که دشمن سرسخت و مبین آدم هستند زندانی کرده دست و پایشان را غل و زنجیر کرده به دستور خداوند تمام درهای بهشت و رحمت را بر روی آدمیان باز نموده... صدایی می‌آید یا باغی الخیر اقبل و یا باغی الشر اقصر.. ندا دهنده می‌گوید ای کسانی که خواهان خیر و خوبی هستی جلو بیا و ای کسی که خواهان شر و بدی هستی دست بردار او می‌گوید خداوند در همه شب‌های رمضان بندگان را از آتش آزاد می‌کند.. مردم صلوات می‌فرستند گویا گمان می‌کنند این خوشگویی محمد است.. مردم در خانه‌هایی ساکن می‌شوند که محل نزول قرآن است ،قرآن را تلاوت می‌کنند، به کثرت مناجات خود افتخار نمی‌کنند، اشک شوق می‌ریزند اما از آه خوف غافل نیستند .. در شهر خدا مهمان‌ها از طلوع فجر تا مغرب لب به آب و نان نمی‌زنند و جسم خود را از طعام خالی نگاه می‌دارند؛ ولیکن معتقد هستند در این زمان خداوند روح آنان را از توحید و ولایت سرشار میکند، در مرکز این شهر خانه علی است خانه‌ای پرنور که حسن و حسین آقای جوانان اهل جنت آنجا بیش از هر ستاره‌ای می‌درخشند ؛ در این ماه هر کس می‌خواهد به دیدار نبی خدا برود باید از خانه علی وارد شود .. تمام این ماه حلاوت است حتی لقاء علی بن ابیطالب به سوی خداوند؛ ولیکن شهادت او در این ماه باعث می‌شود پروانه روح خیلی از عاشقان به سمت آسمان پر بکشد .. باید قدر این ماه را دانست معلوم نیست سال‌های بعد برای چه کسانی دعوتنامه فرستاده می‌شود بایداز این مهمانی استفاده کرد که تکرار نمی‌شود... دُژَم_ ایده‌اصلی:از متن بزرگی. ✍ @gharare_andishe
آه! ای ماه زیبای من! ای ملجآ و پناه من! چقدر منتظرت بودم...منتظر تو که بیایی و من که بی‌قراری‌هایم را در جای دیگر جست‌و جو می‌کردم، تنهایی‌هایم را با دیگران تقسیم می‌کردم، رنگارنگ دنیا را مرهم دردهایم می‌دانستم و چشمان مردم را نظاره‌گر خود می‌دیدم، باز هم به خود بیایم و در لحظه لحظه‌ی اوقات تو، بی‌قراری‌ها، تنهایی‌ها و دردهایم را التیام دهم و تو ای ماه مهربان! که روزهایت بهترین روزها و شب‌هایت بهترین شب‌ها و ساعاتت بهترین ساعت‌هاست، چه کریمانه آنها را به من می‌بخشی و همه‌وجود من را از خودت لبریز می‌کنی. تو همین جا بودی اما دنیا خود را نزدیکتر به من مینمایاند. دنیایی که خود را دریغ می‌کرد و این دریغ را جای بخشش به من می‌داد...و من سرنخش را گرفته بودم و دوان و با سرعت پی‌اش میدویدم. چه شیرینی تلخی... چه حقارت بزرگی ... چه تنهایی ناپیدایی ... راه، طولانی و اما متاع قلیل و من انگار می‌خواهم طعم تلخ و گس دنیا را به خودش واگذارم تا شاید هرم تو مرا در بر بگیرد. به خودم مطمئن نیستم. می‌دانم باز دنیا صحنه‌هایش را با سر و شکلی تازه بزک می‌کند و سابقه‌ام نشان داده که دامن از کف می‌دهم و جدال خواست‌های درونی‌ام جان می‌گیرد و گویی دنیایی که داشته‌اش عین نداشته‌اش است باز من بر من چیزی را می‌بخشد که بارها از من دریغ کرده‌بود.... @gharare_andishe
ماه من.mp3
1.58M
🕯کلمه، راز است و دل، مهبط راز 🎙بشنوید... آه ای ماه زیبای من... دنیا آنچه را به من بخشید که قبلاً آن را دریغ کرده بود.... @gharare_andishe
6.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨ رسول، خوش‌حال و سرحال آمد کنار مادر. مادر خوابیده بود. درست مثل روزهای بیماری‌اش، نشست کنارش و گفت: «مامان، چرا این‌طوری خوابیدی؟ بلند شو و از همسایه‌هایی که برای من یخ می‌آورند تشکر کن!» چشم‌های مادر که باز شد، چند خانم با لباس مشکی اطرافش بودند. چشمانش از شدت گریه می‌سوخت و گلویش خشک شده بود. شب قبل، مادر مثل همیشه سحری را آماده کرده و منتظر آمدن بچه‌ها بود. صدای بلندی آمد. تا به آن روز، صدای گلوله و تفنگ به گوشش نخورده بود. به آقاجان گفت: «صدای ترقه است؟! یعنی کسی در این شب‌های رمضان جشن عروسی گرفته؟» با آقاجان نشستند و دعای ابوحمزه را با هم خواندند. کمی از دعا گذشته بود که سروصدا بیشتر شد. آقاجان رفت پشت‌بام و گفت فکر می‌کنم درگیری شده؛ مادر اما حتی نمی‌دانست درگیری یعنی چه؟ خانه‌شان همیشه پر از صفا و آرامش بود. دعوا و درگیری نداشتند. درست نیم‌ساعت بعد، زن‌های همسایه شیون‌کنان، خبر شهادت رسول را آوردند.  نیمه‌های شب، پیکر رسول‌ را به خانه انتقال دادند. حکومت‌نظامی بود و پیکر رسول تا سه روز، با یخ‌هایی که مردم می‌آوردند در زیرزمین ماند. سرانجام، بدون آنکه مراسمی بگیرند، او را در گوشه‌ای از تخت‌فولاد، در تکیۀ گلزار به خاک سپردند. ▫️کتاب «تحصن؛ روایتی از تحصن تاریخی مردم اصفهان در رمضان ۵۷»