إِلهِی وَ سَیدِی وَکمْ مِنْ عَبْدٍ أَمْسَی وَأَصْبَحَ عَلِیلاً مَرِیضاً سَقِیماً مُدْنِفاً عَلی فُرُشِ الْعِلَّةِ وَ فِی لِباسِها یتَقَلَّبُ یمِیناً وَ شِمالاً، لَایعْرِفُ شَیئاً مِنْ لَذَّةِ الطَّعامِ وَ لَا مِنْ لَذَّةِ الشَّرابِ، ینْظُرُ إِلی نَفْسِهِ حَسْرَةً لَایسْتَطِیعُ لَها ضَرّاً وَ لَا نَفْعاً، وَ أَنَا خِلْوٌ مِنْ ذلِک کلِّهِ بِجُودِک وَکرَمِک، فَلا إِلهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَک مِنْ مُقْتَدِرٍ لَایغْلَبُ، وَ ذِی أَناةٍ لَایعْجَلُ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنِی لَک مِنَ الْعابِدِینَ، وَ لِنَعْمائِک مِنَ الشَّاکرِینَ، وَلِآلائِک مِنَ الذَّاکرِینَ، وَارْحَمْنِی بِرَحْمَتِک یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ؛
معبود و آقای من و چه بسیار بنده ای که به شامگاه و صبحگاه درآمد درحالی که ناخوش، دردمند و بیمار است و در بستر بیماری و لباس ناخوشی افتاده و از درد به راست و چپ می غلتد و چیزی از لذّت خوراکی و آشامیدنی را درک نمی کند، با حسرت به خود می نگرد ولی بر دفع زیان و جلب سودی توان ندارد و من در سایه جود و کرمت از همه این ها در آرامش هستم، پس معبودی جز تو نیست که توانای شکست ناپذیر و بردباری که شتاب نورزی، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا از عبادت کنندگان قرار بده و بر نعمت هایت از سپاس گزاران و در برابر عطاهایت از یادکنندگان قرار بده و به من مهر ورز به حق رحمتت ای مهربان ترین مهربانان؛
مَوْلای وَ سَیدِی وَکمْ مِنْ عَبْدٍ أَمْسی وَ أَصْبَحَ وَقَدْ دَنا یوْمُهُ مِنْ حَتْفِهِ، وَ أَحْدَقَ بِهِ مَلَک الْمَوْتِ فِی أَعْوانِهِ یعالِجُ سَکراتِ الْمَوْتِ وَحِیاضَهُ، تَدُورُ عَیناهُ یمِیناً وَشِمالاً ینْظُرُ إِلی أَحِبَّائِهِ وَ أَوِدَّائِهِ وَ أَخِلَّائِهِ، قَدْ مُنِعَ مِنَ الْکلامِ، وَحُجِبَ عَنِ الْخِطابِ، ینْظُرُ إِلی نَفْسِهِ حَسْرَةً لَایسْتَطِیعُ لَها ضَرّاً وَ لَا نَفْعاً، وَ أَنَا خِلْوٌ مِنْ ذلِک کلِّهِ بِجُودِک وَکرَمِک، فَلَا إِلهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَک مِنْ مُقْتَدِرٍ لَایغْلَبُ، وَ ذِی أَناةٍ لَایعْجَلُ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْنِی لِنَعْمائِک مِنَ الشَّاکرِینَ، وَلِآلائِک مِنَ الذَّاکرِینَ، وَارْحَمْنِی بِرَحْمَتِک یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ؛
مولایم و سرورم و چه بسا بنده ای که به شامگاه و صبحگاه درآمد درحالی که به مرگ نزدیک شده و فرشته مرگ در میان یارانش او را محاصره کرده است، در جستجوی درمانی برای سختی های جان دادن و گرداب های آن است، چشمانش به راست و چپ می چرخد، به محبوبان و دوستان و یاران صمیمی اش می نگرد، از گفتار بازداشته و از نوشتن وصیت محروم گشته و از روی حسرت بر خود می نگرد، بر دفع زیان و جلب سود توان ندارد و من از همه این ها به جود و کرمت در آرامش هستم، پس معبودی جز تو نیست، پاکی تو که توانای شکست ناپذیر و بردباری که شتاب نورزی، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا بر نعمت هایت از سپاس گزاران و در برابر عطاهایت از یادکنندگان قرار بده و به حق مهربانی ات بر من مهر ورز، ای مهربان ترین مهربانان؛
مَوْلای وَ سَیدِی وَکمْ مِنْ عَبْدٍ أَمْسی وَأَصْبَحَ فِی مَضائِقِ الْحُبُوسِ وَالسُّجُونِ وَکرَبِها وَذُلِّها وَحَدِیدِها تَتَداوَلُهُ أَعْوانُها وَزَبانِیتُها فَلا یدْرِی أَی حالٍ یفْعَلُ بِهِ، وَأَی مُثْلَةٍ یمَثَّلُ بِهِ، فَهُوَ فِی ضُرٍّ مِنَ الْعَیشِ وَضَنْک مِنَ الْحَیاةِ ینْظُرُ إِلی نَفْسِهِ حَسْرَةً لَایسْتَطِیعُ لَها ضَرّاً وَلَا نَفْعاً، وَأَنَا خِلْوٌ مِنْ ذلِک کلِّهِ بِجُودِک وَ کرمِک، فَلَا إِلهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَک مِنْ مُقْتَدِرٍ لَایغْلَبُ، وَذِی أَناةٍ لَا یعْجَلُ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنِی لَک مِنَ الْعابِدِینَ، وَ لِنَعْمائِک مِنَ الشَّاکرِینَ، وَلِآلائِک مِنَ الذَّاکرِینَ، وَارْحَمْنِی بِرَحْمَتِک یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ؛
مولا و آقای من، چه بسیار بنده ای که به شامگاه و صبحگاه درآمد درحالی که در تنگناهای زندان ها و محبس ها و با ناراحتی و خواری در غل و زنجیر به سر می برد و زندانبان ها و دژخیمان او را دست به دست می گردانند، پس نمی داند با او چگونه رفتار خواهد شد و چگونه اعضایش بریده خواهد گشت، پس او در زندگانی در بدحالی سختی است و در نهایت تنگی و مشکل است، با حسرت به خود می نگرد، بر دفع زیان و جلب سود توان ندارد و من به جود و کرمت از همه این ها در امان هستم، پس معبودی جز تو نیست، پاکی تو که توانای شکست ناپذیر و بردباری که شتاب نورزی، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا از عبادت کنندگان و بر نعمت هایت از سپاس گزاران و در برابر عطاهایت از یادکنندگان قرار ده و به حق مهرت بر من مهر آر، ای مهربان ترین مهربانان؛
سَیدِی وَمَوْلای وَکمْ مِنْ عَبْدٍ أَمْسی وَأَصْبَحَ قَدِ اسْتَمَرَّ عَلَیهِ الْقَضاءُ، وَ أَحْدَقَ بِهِ الْبَلاءُ، وَ فارَقَ أَوِدَّاءَهُ وَ أَحِبَّاءَهُ وَ أَخِلَّاءَهُ، وَ أَمْسی أَسِیراً حَقِیراً ذَلِیلاً فِی أَیدِی الْکفَّارِ وَ الْأَعْداءِ یتَداوَلُونَهُ یمِیناً وَ شِمالاً قَدْ حُصِرَ فِی الْمَطامِیرِ، وَثُقِّلَ بِالْحَدِیدِ، لَایری شَیئاً مِنْ ضِیاءِ الدُّنْیا وَلَا مِنْ رَوْحِها، ینْظُرُ إِلی نَفْسِهِ حَسْرَةً لَا یسْتَطِیعُ لَها ضَرّاً وَ لَا نَفْعاً، وَأَنَا خِلْوٌ مِنْ ذلِک کلِّهِ بِجُودِک وَکرمِک، فَلَا إِلهَ إِلّا أَنْتَ، سُبْحانَک مِنْ مُقْتَدِرٍ لَایغْلَبُ، وَ ذِی أَناةٍ لَایعْجَلُ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنِی لَک مِنَ الْعابِدِینَ، وَ لِنَعْمائِک مِنَ الشَّاکرِینَ، وَلِآلائِک مِنَ الذَّاکرِینَ، وَارْحَمْنِی بِرَحْمَتِک یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ؛
آقا و مولای من، چه بسیار بنده ای که به شامگاه و صبحگاه درآمد درحالی که سرنوشتش با سختی گره خورده و گرفتاری او را محاصره کرده و از دوستان و محبوبان و یاران صمیمی جدا افتاده است، شام کرد در حال اسارت، حقارت و خواری در دست کافران و دشمنان، او را دست به دست به راست وچپ می گردانند، در سیاه چال ها زندانی شده و با غل وزنجیر، سنگین گشته، از روشنی دنیا و نسیمش چیزی نمی بیند، با حسرت به خود می نگرد، بر دفع زیان و جلب سود توان ندارد و من از همه این ها به جود و کرمت در آرامش هستم، پس معبودی جز تو نیست، پاکی تو که توانای شکست ناپذیر و بردباری که شتاب نورزی، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا از عبادت کنندگان و بر نعمت هایت از سپاس گزاران و در برابر عطاهایت از یادکنندگان قرار بده، به حق مهرت بر من مهر آر، ای مهربان ترین مهربانان؛
وَعِزَّتِک یا کرِیمُ لَأَطْلُبَنَّ مِمَّا لَدَیک، وَلَأُلِحَّنَّ عَلَیک، وَلَأَمُدَّنَّ یدِی نَحْوَک مَعَ جُرْمِها إِلَیک یا رَبِّ فَبِمَنْ أَعُوذُ؟ وَبِمَنْ أَلُوذُ؟ لَاأَحَدَ لِی إِلّا أَنْتَ، أَفَتَرُدَّنِی وَأَنْتَ مُعَوَّلِی وَعَلَیک مُتَّکلِی،
و به حق توانمندی ات ای مهمان نواز، هر آینه از تو درخواست می کنم آنچه از عطایا را که نزد تو است و دراین باره بر تو اصرار می ورزم و دستم را با گناهی که دربرابر تو دارد، به سوی آستانت دراز می کنم، پس به که پناه ببرم؟ و به که رو کنم؟ کسی را جز تو ندارم، آیا مرا از درگاهت میرانی درحالی که تنها تو تکیه گاه منی و توکلّم تنها بر تو است،
أَسْأَلُک بِاسْمِک الَّذی وَضَعْتَهُ عَلَی السَّماءِ فَاسْتَقَلَّتْ، وَعَلَی الْأَرْضِ فَاسْتَقَرَّتْ، وَعَلَی الْجِبالِ فَرَسَتْ، وَعَلَی اللَّیلِ فَأَظْلَمَ، وَعَلَی النَّهارِ فَاسْتَنارَ، أَنْ تُصَلِّی عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَنْ تَقْضِی لِی حَوائِجِی کلَّها، وَتَغْفِرَ لِی ذُنُوبِی کلَّها صَغِیرَها وَکبِیرَها، وَتُوَسِّعَ عَلَی مِنَ الرِّزْقِ ما تُبَلِّغُنِی بِهِ شَرَفَ الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ؛
از تو درخواست می کنم به نامت که چون بر آسمان نهادی پابرجا شد و چون بر زمین گذاردی آرام گرفت و چون بر کوه ها گذاشتی استوار گشت و چون بر شب نهادی تاریک شد و چون بر روز قرار دادی روشنی گرفت، [خدای من] از تو می خواهم که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی و همه نیازهای مرا برآورده سازی و همه گناهان کوچک و بزرگم را بیامرزی و روزی ام را گسترده سازی، آن رزق و روزی که مرا با آن به شرف دنیا و آخرت برسانی، ای مهربان ترین مهربانان؛
مَوْلای بِک اسْتَعَنْتُ فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَأَعِنِّی، وَبِک اسْتَجَرْتُ فَأَجِرْنِی، وَ أَغْنِنِی بِطاعَتِک عَنْ طاعَةِ عِبادِک، وَبِمَسْأَلَتِک عَنْ مَسْأَلَةِ خَلْقِک، وَانْقُلْنِی مِنْ ذُلِّ الْفَقْرِ إِلی عِزِّ الْغِنی، وَ مِنْ ذُلِّ الْمَعاصِی إِلی عِزِّ الطَّاعَةِ، فَقَدْ فَضَّلْتَنِی عَلی کثِیرٍ مِنْ خَلْقِک جُوداً مِنْک وَکرَماً، لَا بِاسْتِحْقاقٍ مِنِّی.
آقای من از تو یاری می خواهم، پس بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا یاری ده و به تو پناه جستم پس پناهم ده و مرا با طاعت خود از طاعت بندگانت بی نیاز کن و به خواهش از حضرتت از خواهش خلق بی نیازم گردان و از خواری تنگدستی به عزّت توانگری و از ذلت گناه به عزّت طاعت دگرگون ساز، همانا تو مرا بر بسیاری از مردمان برتری دادی، نه از روی شایستگی من، بلکه از روی جود و کرمت ؛
إِلهِی فَلَک الْحَمْدُ عَلی ذلِک کلِّهِ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنِی لِنَعْمائِک مِنَ الشَّاکرِینَ، وَلِآلائِک مِنَ الذَّاکرِینَ، [وَارْحَمْنِی، یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ]
خدای من تو را سپاس بر همه این عطاها، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا بر نعمت هایت از شاکران قرار بده و در برابر عطاهایت از یادکنندگان، و به من مهر آور به مهرت ای مهربان ترین مهربانان.
سپس به سجده برو و بگو:
سَجَدَ وَجْهِی الذَّلِیلُ لِوَجْهِک الْعَزِیزِ الْجَلِیلِ، سَجَدَ وَجْهِی الْبالِی الْفانِی لِوَجْهِک الدَّائِمِ الْباقِی، سَجَدَ وَجْهِی الْفَقِیرُ لِوَجْهِک الْغَنِی الْکبِیرِ، سَجَدَ وَجْهِی وَسَمْعِی وَبَصَرِی وَلَحْمِی وَدَمِی وَجِلْدِی وَعَظْمِی وَما أَقَلَّتِ الْأَرْضُ مِنِّی لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ.
سجده کرد چهره پست و خوارم برای ذات توانمند بزرگت، سجده کرد روی فرسوده فانی ام و برای ذات همیشگی ماندگارت، سجده کرد روی تهیدستم برای ذات بی نیاز بزرگت، سجده کرد رویم و گوشم و چشمم و گوشتم و خونم و پوستم و استخوانم و همه آنچه زمین از بار وجود من برداشته در برابر پروردگار جهانیان.
اللّهُمَّ عُدْ عَلی جَهْلِی بِحِلْمِک، وَعَلی فَقْرِی بِغِناک، وَعَلی ذُلِّی بِعِزِّک وَسُلْطانِک، وَعَلی ضَعْفِی بِقُوَّتِک، وَعَلی خَوْفِی بِأَمْنِک، وَعَلی ذُنُوبِی وَخَطایای بِعَفْوِک وَرَحْمَتِک یا رَحْمنُ یا رَحِیمُ؛
خدایا بر نادانی من به بردباری ات و بر تهیدستی من به توانگری ات و بر خواری من به توانمندی و سلطنتت و بر ناتوانی من به توانایی ات و بر ترس من به ایمنی ات و بر گناهان و خطاهای من به گذشتت و رحمتت بنگر ای بخشندهی مهربان؛
اللّهُمَّ إِنِّی أَدْرَأُ بِک فِی نَحْرِ فُلانِ بْنِ فُلان، وَأَعُوذُ بِک مِنْ شَرِّهِ فَاکفِنِیهِ بِما کفَیتَ بِهِ أَنْبِیاءَک وَ أَوْلِیاءَک مِنْ خَلْقِک وَصالِحِی عِبادِک مِنْ فَراعِنَةِ خَلْقِک، وَطُغاةِ عُداتِک، وَشَرِّ جَمِیعِ خَلْقِک، بِرَحْمَتِک یا أَرْحَمَ الرّاحِمِینَ، إِنَّک عَلی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ، وَحَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکیلُ.
خدایا! من به مدد تو سینه ی سخت دشمنم فلان پسر فلان را دفع می کنم و از شرّ او به تو پناه می آورم، پس مرا از گزند او بازدار آنگونه که پیامبرانت و اولیا و بندگان شایسته ات را از گزند فرعون ها و دشمنان طغیان گرت و از شرّ همه مخلوقاتت بازداشتی، به مهرت، ای مهربان ترین مهربانان، همانا تو بر هر کاری توانایی و خدا ما را بس است و چه نیکو کارگزاری است.
هدایت شده از مباحث
8.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایت #حاج_قاسم_سلیمانی از توصیه امام خامنهای مدظله العالی به قرائت دعای جوشن صغیر در جنگ۳۳روزه با رژیم صهیونسیتی
🤲 اَلدُعا سِلاحُ المؤمن/ دعا را بخوانید.
📖 متن دعای
https://eitaa.com/ghararemotalee/952
🎞️ دعای تصویری
https://eitaa.com/mabaheeth/94663
🎧 صوت دعا
https://eitaa.com/mabaheeth/94664
https://eitaa.com/mabaheeth/94665
https://eitaa.com/mabaheeth/94666
https://eitaa.com/mabaheeth/94667
#پیروزی_نزدیک_است
#طوفان_الأقصى
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
#نهج_البلاغه
#فرازی_از_عهدنامه | ۱۲
📜 متن | ... فَوَلِّ مِنْ جُنُودِکَ أَنْصَحَهُمْ فِی نَفْسِکَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لاِِمَامِکَ وَ أَنْقَاهُمْ جَیْباً وَ أَفْضَلَهُمْ حِلْماً مِمَّنْ یُبْطِئُ عَنِ الْغَضَبِ وَ یَسْتَرِیحُ إِلَى الْعُذْرِ وَ یَرْأَفُ بِالضُّعَفَاءِ وَ یَنْبُو عَلَى الاَْقْوِیَاءِ وَ مِمَّنْ لاَ یُثِیرُهُ الْعُنْفُ وَ لاَ یَقْعُدُ بِهِ الضَّعْفُ.
ثُمَّ الْصَقْ بِذَوِی الْمُرُوءَاتِ وَ الاَْحْسَابِ وَ أَهْلِ الْبُیُوتَاتِ الصَّالِحَةِ وَ السَّوَابِقِ الْحَسَنَةِ، ثُمَّ أَهْلِ النَّجْدَةِ وَ الشَّجَاعَةِ وَ السَّخَاءِ وَ السَّمَاحَةِ; فَإِنَّهُمْ جِمَاعٌ مِنَ الْکَرَمِ وَ شُعَبٌ مِنَ الْعُرْفِ.
ثُمَّ تَفَقَّدْ مِنْ أُمُورِهِمْ مَا یَتَفَقَّدُ الْوَالِدَانِ مِنْ وَلَدِهِمَا وَ لاَ یَتَفَاقَمَنَّ فِی نَفْسِکَ شَیْءٌ قَوَّیْتَهُمْ بِهِ وَ لاَ تَحْقِرَنَّ لُطْفاً تَعَاهَدْتَهُمْ بِهِ وَ إِنْ قَلَّ; فَإِنَّهُ دَاعِیَةٌ لَهُمْ إِلَى بَذْلِ النَّصِیحَةِ لَکَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ بِکَ.
وَ لاَ تَدَعْ تَفَقُّدَ لَطِیفِ أُمُورِهِمُ اتِّکَالاً عَلَى جَسِیمِهَا، فَإِنَّ لِلْیَسِیرِ مِنْ لُطْفِکَ مَوْضِعاً یَنْتَفِعُونَ بِهِ وَ لِلْجَسِیمِ مَوْقِعاً لاَ یَسْتَغْنُونَ عَنْهُ.
╭───
│ 🌐 @Mabaheeth
╰──────────
🗞️ ترجمه :
📄 ... فرمانده سپاهت را کسى قرار ده که در نزد تو به خدا و پيامبر و امامت از همه خيرخواه تر و از همه پاک دل تر و عاقل تر باشد.
از کسانى که دير خشم مى گيرد و زود عذر مى پذيرد.
کسى باشد که نسبت به ضُعفا رئوف و مهربان و در برابر زورمندان پرقدرت باشد.
کسى که مشکلات، او را از جا به در نمى برد و ضعف، او را به زانو در نمى آورد.
سپس به سراغ کسانى برو که داراى #شخصيت و اصالتِ خانوادگى از خاندان هاى صالح و خوش سابقه و داراى برازندگى و #شجاعت و سخاوت و کرم باشند؛ زيرا آنها کانون کرامت و شاخه هاى نيکى و شايستگى هستند.
سپس کارها (و مشکلات و نيازهاى) آنها را بررسى کن آن گونه که پدر و مادر از فرزندشان تفقّد مى کنند.
هرگز نبايد چيزى که آنها را به وسيله آن تقويت کرده اى در نظر تو بزرگ آيد و نيز نبايد لطف و محبتى را که درباره آنها ابراز مى دارى، هرچند کوچک باشد حقير بشمرى؛ اين امر آنها را به خيرخواهى و حسن ظن نسبت به تو وادار مى کند (و پيوندهاى عاطفى را محکم مى سازد).
هرگز تفقد و تلاش براى اصلاح امور کوچکِ آنها را به سبب تکيه کردن بر اصلاح امور کلى آنها رها مساز; زيرا رفع نيازهاى کوچک براى خود جايگاهى دارد که از آن بهره مند مى شوند همان گونه که رفع نيازهاى مهم موقعيتى دارد که از آن بى نياز نخواهند بود.
#نهج_البلاغه_بخوانیم
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
۱۲/۱ ...
شرایط فرمانده لشکر
امام(علیه السلام) در این بخش از عهدنامه به تفصیل از شرایط فرماندهان لشکر سخن مى گوید که از قبیل ذکر تفصیل بعد از اجمال است و در مجموع براى فرماندهانِ لشکر چهارده وصف ذکر مى کند.
مى فرماید: «فرمانده سپاهت را کسى قرار ده که در نزد تو به خدا و پیامبر و امامت از همه خیرخواه تر و از همه پاک دل تر و عاقل تر باشد»; (فَوَلِّ مِنْ جُنُودِکَ أَنْصَحَهُمْ فِی نَفْسِکَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لاِِمَامِکَ، وَ أَنْقَاهُمْ جَیْباً(۱)، وَ أَفْضَلَهُمْ حِلْماً).
←این اوصاف سه گانه سبب مى شود؛
اوّلاً فرمانده لشکر تنها به فکر پیشرفت آیین حق و عظمت #پیامبر_اکرم (صلیالله علیه وآله) و پیروزى امام باشد.
ثانیاً خالصانه و مخلصانه در این راه بکوشد،
و ثالثاً با بردبارى و عقل و درایتِ کافى امور لشکر را سامان بخشد.
واژه «حلم» در اینجا ممکن است به معناى عقل(۲) و شاید به معناى خویشتن دارى و بردبارى باشد.
جمله هاى بعد از آن معناى دوم را تقویت مى کند.
آن گاه امام بعد از ذکر این سه وصف به دو وصف دیگر اشاره مى کند که در واقع تفصیلى است براى وصف اخیر.
مى فرماید: «(فرمانده لشکر تو باید) از کسانى باشد که دیر خشم مى گیرد و زود عذر مى پذیرد»; (مِمَّنْ یُبْطِئُ عَنِ الْغَضَبِ، وَ یَسْتَرِیحُ إِلَى الْعُذْرِ).
بدیهى است منظور سهل انگارى و عذرپذیرى در برابر مسائل مهم و سرنوشت ساز نیست؛ منظور خطاهاى جزئى است که ممکن است از همه کَس سر بزند.
فرمانده لشکر باید در برابر این امور خونسرد و عذرپذیر باشد.
حضرت در ادامه این سخن به چهار وصف دیگر اشاره کرده مى فرماید: «کسى باشد که نسبت به ضعفا رئوف و مهربان و در برابر زورمندان پرقدرت باشد، کسى که مشکلات، او را از جا به در نمى برد و ضعف، او را به زانو در نمى آورد»; (وَ یَرْأَفُ بِالضُّعَفَاءِ، وَ یَنْبُو(۳) عَلَى الاَْقْوِیَاءِ، وَ مِمَّنْ لاَ یُثِیرُهُ(۴) الْعُنْفُ، وَ لاَ یَقْعُدُ بِهِ الضَّعْفُ).
این اوصاف از آنِ کسانى است که با شخصیت، شجاع و پراستقامت باشند; چنین افرادى در برابر افراد ضعیف مهربانند.
آنها را در زیر چتر حمایت خود مى گیرند و مورد محبّت قرار مى دهند و به عکس در برابر زورمندان با قدرت مى ایستند و هرگز سر خود را در مقابل آنها خم نمى کنند.
مشکلات را با عقل و تدبیر و قدرت حل مى کنند و در برابر هیچ کَس و هیچ کارى ضعف نشان نمى دهند.
آن گاه بعد از بیان این اوصاف نه گانه، امام(علیه السلام) به هشت وصف دیگر و صفات برجسته یک فرمانده لایق اشاره کرده مى فرماید: «سپس به سراغ کسانى برو که داراى شخصیت و اصالتِ خانوادگى از خاندان هاى صالح و خوش سابقه و داراى برازندگى و شجاعت و سخاوت و کرم باشند»; (ثُمَّ الْصَقْ بِذَوِی الْمُرُوءَاتِ وَ الاَْحْسَابِ، وَ أَهْلِ الْبُیُوتَاتِ الصَّالِحَةِ، وَ السَّوَابِقِ الْحَسَنَةِ، ثُمَّ أَهْلِ النَّجْدَةِ وَ الشَّجَاعَةِ، وَ السَّخَاءِ وَ السَّمَاحَةِ).
«مُرُوءَاتِ» جمع «مروت» از ریشه «مَرء» گرفته شده که معمولاً به معناى شخصیت استعمال مى شود.
«أَحْسَابِ» جمع «حَسَب» اشاره به اصالت نژاد و جنبه هاى مثبت وراثت دارد مثل اینکه مى گوییم: فلان کَس از طایفه بنى هاشم و سادات صاحب احترام است.
«أَهْلِ الْبُیُوتَاتِ الصَّالِحَةِ» اشاره به خاندان هایى است که پاکدامن و صالح العمل هستند.
و «السَّوَابِقِ الْحَسَنَةِ» ناظر به خانواده هایى است که نه تنها امروز بلکه در گذشته به سبب اعمال خوبشان نام نیکى از خود به یادگار گذارده اند.
«النَّجْدَةِ» که در اصل به معناى ارتفاع مى آید در اینجا به معناى رفیع بودن مقام و روح بزرگ و جایگاه اجتماعى والاست.
«الشَّجَاعَةِ» که به معناى دلاورى است معناى روشنى دارد.
«السَّخَاءِ» همان مفهوم سخاوت را مى رساند.
و «السَّمَاحَةِ» به معناى سعه صدر و بزرگوارى است.
بنابراین هر یک از این هشت واژه معانى متفاوتى دارد که به یکى از فضایل و صفات برجسته انسان اشاره دارد، هرچند بعضى از مفسّران نهج البلاغه تعدادى از آنها را مترادف شمرده اند; مانند «نجده» و «سخاوت» و همچنین «سخاء» و «سماحت» و یا «احساب» و «اهل البیوتات الصالحة».
۱۲/۲ ...
از این رو امام در ادامه این سخن مى فرماید: «زیرا آنها کانون کرامت و شاخه هاى نیکى و شایستگى هستند»; (فَإِنَّهُمْ جِمَاعٌ(۵) مِنَ الْکَرَمِ، وَ شُعَبٌ مِنَ الْعُرْفِ).
تعبیر به «عُرْف» به همه انواع نیکى ها اشاره دارد.
این واژه از ماده عرفان و #معرفت گرفته شده و به معناى معروف و شناخته شده مى آید.
از آنجا که نیکى ها و خوبى ها براى روح و عقل انسان امورى شناخته شده هستند از آن تعبیر به عرف یا معروف مى شود و به عکس زشتى ها و بدى ها که با روح پاک انسان سنخیت ندارند امورى ناشناخته و منکَر محسوب مى شوند.
امام(علیه السلام) در این عبارت مى فرماید: کسانى که واجد آن صفات هشت گانه باشند، کانونى از شخصیت و کرم و شعبه هایى از صفات برجسته انسانى هستند.
آن گاه امام بعد از ذکر این اوصاف مهم و برجسته، براى فرماندهان لشکر چهار دستور درباره طرز رفتار با آنان صادر مى کند.
نخست مى فرماید: «سپس کارها (و مشکلات و نیازهاى) آنها را بررسى کن آن گونه که پدر و مادر از فرزندشان تفقد مى کنند»; (ثُمَّ تَفَقَّدْ مِنْ أُمُورِهِمْ مَا یَتَفَقَّدُ الْوَالِدَانِ مِنْ وَلَدِهِمَا).
به این ترتیب فرمانده لشکر نسبت به فرماندهانِ جزء بلکه نسبت به همه لشکر باید همچون پدر و مادر دلسوز، پر محبّت و جستجوگر درباره نیازهایشان باشد و پیوند عاطفى محکمى با آنها برقرار سازد که سبب وفادارى آنها به فرمانده و پایدارى آنان در میدان جنگ شود.
در دستور دوم مى افزاید: «هرگز نباید چیزى که آنها را به وسیله آن تقویت کرده اى در نظر تو بزرگ آید»; (وَلاَ یَتَفَاقَمَنَّ(۶) فِی نَفْسِکَ شَیْءٌ قَوَّیْتَهُمْ بِهِ).
اشاره به اینکه هر اندازه خدمات تو بزرگ باشد باز هم آن را کوچک بشمُر و در فکر بهتر از آن باش.
در دستور سوم مى فرماید: «و نیز نباید لطف و محبّتى را که درباره آنها ابراز مى دارى، هرچند کوچک باشد حقیر بشمرى»; (وَ لاَ تَحْقِرَنَّ لُطْفاً تَعَاهَدْتَهُمْ(۷) بِهِ وَ إِنْ قَلَّ).
آن گاه امام(علیه السلام) دلیلى براى این گفتار خود (رسیدگى به امور کلى و جزئى فرماندهان لشکر و سپاه) ذکر کرده و مى فرماید: «این امر آنها را به خیرخواهى و حسن ظن به تو وادار مى کند (و پیوندهاى عاطفى را محکم مى سازد)»; (فَإِنَّهُ دَاعِیَةٌ لَهُمْ إِلَى بَذْلِ النَّصِیحَةِ لَکَ، وَ حُسْنِ الظَّنِّ بِکَ).
در چهارمین دستور مى فرماید: «هرگز تفقّد و تلاش براى اصلاح امور کوچکِ آنها را به سبب تکیه کردن بر اصلاح امور کلى آنها رها مساز؛ زیرا رفع نیازهاى کوچک براى خود جایگاهى دارد که از آن بهره مند مى شوند همان گونه که رفع نیازهاى مهم موقعیتى دارد که از آن بى نیاز نخواهند بود»; (وَ لاَ تَدَعْ تَفَقُّدَ لَطِیفِ أُمُورِهِمُ اتِّکَالاً عَلَى جَسِیمِهَا، فَإِنَّ لِلْیَسِیرِ مِنْ لُطْفِکَ مَوْضِعاً یَنْتَفِعُونَ بِهِ، وَ لِلْجَسِیمِ مَوْقِعاً لاَ یَسْتَغْنُونَ عَنْهُ).
این نکته کاملا شایان دقت است که فرماندهان، بلکه تمام مدیران جامعه نباید از امور کوچک و بزرگ غافل شوند یا اینکه تنها به امور سرنوشت ساز و نیازهاى مهم و برجسته جامعه بپردازند؛ بلکه هر کدام را در جایگاه خود ببینند؛ زیرا گاه مى شود فراموش کردن امور فرعى به همان اندازه آسیب مى رساند که فراموش کردن امور کلى سبب مى شود.
نکته جالب دیگر اینکه در تمام بحث هاى گذشته، امام به جاى پرداختن به اهمّیّت آموزش هاى نظامى و مسائل مربوط به سلاح، به امور معنوى و جنبه هاى روحى فرماندهان سپاه مى پردازد، چون آنچه سبب پیروزى است، این امور است؛ هرچند امور دیگر نیز جایگاه خود را دارد.
در دنیاى امروز کمتر دیده مى شود که براى انتخاب فرماندهان و مدیران جامعه به سراغ ویژگى هاى خانوادگى و صفات معنوى و سخاوت و پاکدامنى و تقواى آنها بروند.
به همین دلیل بسیار دیده شده که #خیانت هاى بزرگ از سوى همین مدیران صورت مى گیرد.
۱۲/۳ ...
____________
پاورقی :
۱ . «جيب» در اصل به معناى يقه پيراهن و گريبان است و از آنجايى که اين قسمت از پيراهن با سينه مجاورت دارد و سينه نيز با قلب مجاور است اين واژه گاه بر سينه و گاه بر قلب نيز اطلاق مى گردد.
۲ . قرآن مجيد درباره کافران مى گويد: (أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلامُهُمْ بِهذا أَمْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ). (طور، آيه ۳۲)
۳ . «يَنْبو» از ريشه «نَبْو» بر وزن «نذر» در اصل به معناى اثر نگذاشتن شمشير و تير و امثال آن است سپس به معناى موافق نبودن و تسليم نشدن به کار رفته و در عبارت بالا همين معنا اراده شده است.
۴ . «لايُثيرُهُ» از ريشه «اثاره» به معناى برانگيختن و يا برانگيزاندن آمده است.
۵ . «جِماع» همان گونه که قبلاً گفتيم در اصل مصدر است و در اين گونه موارد به معناى وصفى به کار مى رود يعنى جامع بودن و جمع کردن.
۶ . «لاَ يَتَفَاقَمَنَّ» از ريشه «تفاقُم» به معناى بزرگ و خطير بودن است و از مادّه «فقم» بر وزن «فهم» که به همين معنا آمده است.
۷ . «تَعَاهَدْتَهُمْ» از ريشه «تعاهُد» و از مادّه «عهد» گاه به معناى پيمان بستن و گاه به معناى سرپرستى و رسيدگى نمودن است و اينکه در بعضى روايات وارد شده به هنگام ورود در مسجد «تعاهد نعلين» کنيد اشاره به همين معناى وارسى کردن جهت آلوده نبودن است (در حديثى از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله)مى خوانيم: «تَعَاهَدُوا نِعَالَکُمْ عِنْدَ أَبْوَابِ مَسَاجِدِکُمْ» (بحارالانوار، ج ۸۰، ص ۳۶۷). در عبارت بالا نيز همين معنا اراده شده است; يعنى رسيدگى به امر لشکر.
#نهج_البلاغه_بخوانیم
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────