eitaa logo
📚📖 مطالعه
72 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
83 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
| شرافت آزادى مرحوم مى‌فرمود: اگر گربه‌اى را در قفس بيندازند و هر روز تكه گوشتى به او بدهند، باز مى‌آيد پشت پنجره و ميوميو مى‌كند. يعنى مى‌خواهم بيايم بيرون. هرچه به او گوشت بدهند باز ميوميو مى‌كند. اگر به او بگويند: بيرون بيايى از گوشت خبرى نيست، در محاصرۀ اقتصادى مى‌افتى. بايد توى كوچه‌ها كاغذ بخورى، چيزى گيرت نمى‌آيد. باز مى‌گويد ميو ميو. يعنى همراه با گرسنگى، شرافت دارد به قفس همراه با گوشت. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| ۲۶ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🤔 سؤال : آيا انسان آزاد است يا مجبور؟ مرز آزادى تا كجاست‌؟ ____________ 💬 پاسخ : خداوند، انسان را آزاد آفريده است و به او اختيار داده تا كارهايش را انتخاب كند. 🗣 گرچه بعضى گفته‌اند: انسان در كارهايش مجبور است و گمان مى‌كند كه آزاد است؛ 🗯 امّا دلايل بسيارى بر اختيار انسان وجود دارد كه به برخى از آنها اشاره مى‌كنيم: الف) هر انسانى در كارهاى خود گاهى دچار ترديد و شك مى‌شود كه آيا انجام دهد يا ندهد؟ همين شك، دليل بر آزادى اوست كه مى‌تواند كارى را انجام دهد و مى‌تواند انجام ندهد. ب) گاهى انسان‌ها به كار يكديگر انتقاد دارند. انتقاد نيز دليل آن است كه كسى كه كار را انجام داده، مى‌توانسته انجام ندهد. ج) هر انسانى در عمر خود بارها از گفتار و رفتار خود پشيمان شده است و همين پشيمانى دليل آن است كه مى‌توانسته انجام ندهد و لذا با خود مى‌گويد: اى كاش انجام نمى‌دادم! د) همه مردم فرزندان خود را تربيت مى‌كنند و يا به معلّم و مربّى مى‌سپارند و اين دليل آن است كه فرزند انسان مى‌تواند مسير كج را رها و به راه حق برود. ✓ بنابراين شك، انتقاد، پشيمانى و تربيت، دليل آزدى انسان است. علاوه بر آنكه آزادى خواستۀ تمام انسان‌ها بلكه حيوانات است. شما اگر گربه‌اى را در قفس كنيد، هر نوع غذا براى او در قفس قرار دهيد، باز ناراحت است و ترجيح مى‌دهد در كوچه و خيابان ساده‌ترين غذا را بخورد؛ امّا در قفس نباشد. در بهشت نيز اگر آزادى نباشد، مؤمن رنج مى‌برد و لذا مؤمنان هنكامى كه وارد بهشت مى‌شوند، خدا را به خاطر آزادى در بهشت سپاس مى‌گويند: «ألحمدُ لِلّه الّذى نَتبَوّء من الجنّة حيث نشاء» با اين همه، انسان بنده خداست و بايد به دستورات او عمل كند و اگر آزادى مرز نداشته باشد و انسان اختيار خود را به نفس و تمايلات شخصى يا تمايلات ديگران بدهد او را به دره هلاكت سقوط‍‌ خواهد داد. بايد در چارچوب فرامين خدا و عقل باشد تا سبب سلب آزادى ديگران نشود. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
| ╭ ─━─━─• · · · · · · دموكراسی علی علیه‌السلام ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ علیه‌السلام با خوارج در منتهی درجه ی آزادی و دموكراسی رفتار كرد. او خلیفه است و آنها رعیتش؛ هر گونه اعمال سیاستی برایش مقدور بود؛ اما او زندانشان نكرد و شلاقشان نزد و حتی سهمیه ی آنان را از بیت المال قطع نكرد، به آنها نیز همچون سایر افراد می نگریست. این مطلب در تاریخ زندگی علی عجیب نیست؛ اما چیزی است كه در دنیا كمتر نمونه دارد. آنها در همه جا در اظهار عقیده آزاد بودند و حضرت خودش و اصحابش با عقیده ی آزاد با آنان روبرو می شدند و صحبت می كردند، طرفین استدلال می كردند، استدلال یكدیگر را جواب می گفتند. شاید این مقدار در دنیا بی سابقه باشد كه حكومتی با مخالفین خود تا این درجه با دموكراسی رفتار كرده باشد. می آمدند در مسجد و در سخنرانی و خطابه ی علی علیه‌السلام پارازیت ایجاد می كردند. روزی امیرالمؤمنین علیه‌السلام بر منبر بود. مردی آمد و سؤالی كرد. علی بالبدیهه جواب گفت. یكی از خارجیها از بین مردم فریاد زد: «قاتَلَهُ اللّهُ ما اَفْقَهَهُ» (خدا بكشد این را، چقدر دانشمند است! ) دیگران خواستند متعرضش شوند اما علی علیه‌السلام فرمود رهایش كنید، او به من تنها فحش داد. خوارج در نماز جماعت به علی علیه‌السلام اقتدا نمی كردند؛ زیرا او را كافر می پنداشتند. به مسجد می آمدند و با علی علیه‌السلام نماز نمی گزاردند و احیاناً او را می آزردند. علی علیه‌السلام روزی به نماز ایستاده و مردم نیز به او اقتدا كرده اند. یكی از خوارج به نام ابن الكَوّاء فریادش بلند شد و آیه ای را به عنوان كنایه به علی علیه‌السلام، بلند خواند: «وَ لَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْكَ وَ إِلَی اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ اَلْخاسِرِینَ. » [1] این آیه خطاب به پیغمبر است كه به تو و همچنین پیغمبران قبل از تو وحی شد كه اگر مشرك شوی اعمالت از بین می رود و از زیانكاران خواهی بود. ابن الكوّاء با خواندن این آیه خواست به علی علیه‌السلام گوشه بزند كه سوابق تو را در اسلام می دانیم؛ اول مسلمان هستی، پیغمبر تو را به برادری انتخاب كرد، در لیلة المبیت فداكاری درخشانی كردی و در بستر پیغمبر خفتی، خودت را طعمه ی شمشیرها قراردادی و بالأخره خدمات تو به اسلام قابل انكار نیست؛ اما خدا به پیغمبرش هم گفته اگر مشرك بشوی اعمالت به هدر می رود، و چون تو اكنون كافر شدی اعمال گذشته را به هدر دادی. علی در مقابل چه كرد؟! تا صدای او به قرآن بلند شد، سكوت كرد تا آیه را به آخر رساند. همینكه به آخر رساند، علی نماز را ادامه داد. باز ابن الكوّاء آیه را تكرار كرد و بلافاصله علی علیه‌السلام سكوت نمود. علی علیه‌السلام سكوت می كرد چون دستور قرآن است كه: إِذا قُرِئَ اَلْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا [2]. هنگامی كه قرآن خوانده می شود گوش فرا دهید و خاموش شوید. و به همین دلیل است كه وقتی امام جماعت مشغول قرائت است مأمومین باید ساكت باشند و گوش كنند. بعد از چند مرتبه ای كه آیه را تكرار كرد و می خواست وضع نماز را بهم زند، علی این آیه را خواند: فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اَللّهِ حَقٌّ وَ لا یَسْتَخِفَّنَّكَ اَلَّذِینَ لا یُوقِنُونَ [3]. صبر كن، وعده ی خدا حق است و فرا خواهد رسید. این مردم بی ایمان و یقین، تو را تكان ندهند و سبكسارت نكنند. دیگر اعتنا نكرد و به نماز خود ادامه داد [4] ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ [1] زمر/65. [2] اعراف/204. [3] روم/60. [4] . شرح ابن ابی الحدید، ج2 /ص 311. ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
معنی «آزادی» ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ حال ببینیم معنی آزادی چیست. این آزادی و آزادگی كه می گویند یعنی چه؟ آزادی یكی از لوازم حیات و تكامل است، یعنی یكی از نیازمندیهای موجودِ زنده آزادی است. فرق نمی كند كه موجود زنده از نوع گیاه باشد یا از نوع حیوان و یا از نوع انسان، به هرحال نیازمند به آزادی است. منتها آزادی گیاه متناسب با ساختمان آن است، آزادی حیوان طور دیگری است، انسان به آزادیهای دیگری ماورای آزادی‌های گیاه و حیوان نیاز دارد. هر موجود زنده خاصیتش این است كه رشد می كند، تكامل پیدا می كند، متوقف نیست، سر جای خودش نایستاده است. جمادات كه رشد و تكامل ندارند، نیازمند به آزادی هم نیستند. اصلاً آزادی برای جمادات مفهوم ندارد. ولی گیاه باید آزاد باشد. موجودات زنده برای رشد و تكامل به سه چیز احتیاج دارند: 1. تربیت 2. امنیت 3. آزادی. عبارت است از یك سلسله عوامل كه موجودات زنده برای رشدشان به آنها احتیاج دارند. مثلاً یك گیاه برای رشد و نموّش 🌱 به آب 💦 و خاك احتیاج دارد، به نور ☀️ و حرارت احتیاج دارد. یك حیوان احتیاج به غذا دارد و یك انسان تمام احتیاجات گیاه و حیوان را دارد، بعلاوه ی یك سلسله احتیاجات انسانی كه همه ی آنها در كلمه ی «تعلیم و تربیت» جمع است. این عوامل به منزله ی غذاهایی است كه باید به یك موجود زنده برسد تا رشد كند. باور نكنید كه یك موجود زنده بتواند بدون غذا رشد كند. قوه ی غاذیه یكی از لوازم زندگی موجود زنده است. دومین چیزی كه موجود زنده به آن احتیاج دارد است. امنیت یعنی چه؟ یعنی موجود زنده چیزی را در اختیار دارد، حیات دارد، لوازم و وسایل حیات را هم دارد؛ باید امنیت داشته باشد تا آنچه را دارد از او نگیرند؛ یعنی از ناحیه ی یك دشمن و یك قوه ی خارجی، آنچه دارد از او سلب نشود. انسان را درنظر می گیریم. انسان، هم به تعلیم و تربیت احتیاج دارد و هم به امنیت؛ یعنی جان دارد جانش را از او نگیرند، ثروت دارد ثروتش را از او نگیرند، سلامت دارد سلامتش را از او نگیرند، آنچه را دارد از او نگیرند. سومین چیزی كه هر موجود زنده ای به آن احتیاج دارد است. آزادی یعنی چه؟ یعنی جلوی راهش را نگیرند، پیش رویش مانع ایجاد نكنند. ممكن است یك موجود زنده امنیت داشته باشد، عوامل رشد هم داشته باشد ولی در عین حال موانع جلوی رشدش را بگیرند. فرض كنید كه شما می خواهید گیاهی را رشد بدهید. علاوه بر همه ی شرایط دیگر، باید محیط برای رشد او از نظر عدم موانع مساعد باشد، مانعی در كار نباشد كه جلوی رشدش را بگیرد. مثلاً یك درخت وقتی می خواهد رشد كند باید جلویش فضای بازی باشد. اگر شما نهالی را در زمین بكارید درحالی كه بالای آن یك سقف بزرگی باشد، ولو این نهال، نهال چنار باشد، امكان رشد برای آن نیست. هر موجود زنده ای كه می خواهد راه رشد و تكامل را طی كند، یكی از احتیاجاتش آزادی است. پس آزادی یعنی چه؟ یعنی نبودن مانع. انسانهای آزاد، انسانهایی هستند كه با موانعی كه در جلوی رشد و تكاملشان هست مبارزه می كنند و تن به وجود مانع نمی دهند. این هم تعریف مختصری از آزادی.
آزادی اجتماعی در قرآن ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ در نصّ قرآن مجید، یكی از هدفهایی كه انبیاء داشته اند این بوده است كه به بشر آزادی اجتماعی بدهند، یعنی افراد را از اسارت و بندگی و بردگی یكدیگر نجات بدهند. قرآن كتاب عجیبی است! بعضی از معانی و مفاهیم است كه در یك عصر به اصطلاح گل می كند، زنده می شود، اوج می گیرد، ولی در عصرهای دیگر آنقدر اوج نداشته است. در بعضی از عصرها می بینیم كه برخی از كلمات، بحق اوج می گیرد. وقتی به قرآن مراجعه می كنیم، می بینیم چقدر در قرآن این كلمه اوج دارد، و این عجیب است. یكی از حماسه های قرآنی، همین موضوع آزادی اجتماعی است. من خیال نمی كنم كه شما بتوانید جمله ای زنده تر و موج‌دارتر از جمله ای كه در این مورد در قرآن هست پیدا كنید؛ شما در هیچ زمانی پیدا نخواهید كرد، نه در قرن هجدهم، نه در قرن نوزدهم و نه در قرن بیستم، در این قرنهایی كه شعار فلاسفه، آزادی بشر بوده است و بیش از اندازه زبانزد مردم بوده و شعار واقع شده است، شما جمله ای پیدا كنید زنده تر و موجدارتر از این جمله ای كه قرآن دارد: قُلْ یا أَهْلَ اَلْكِتابِ تَعالَوْا إِلی كَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَكُمْ أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اَللّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اَللّهِ [۱]. ای پیغمبر! به این كسانی كه مدعی پیروی از یك كتاب آسمانی گذشته هستند، به این یهودیها، مسیحیها، زرتشتیها- و حتی شاید به این صابئیها كه در قرآن اسمشان آمده است- و به همه ی ملتهایی كه پیرو یك كتاب قدیم آسمانی هستند این طور بگو: بیایید همه ی ما جمع شویم دور یك كلمه، زیر یك پرچم. آن پرچم چیست؟ دو جمله بیشتر ندارد. یك جمله اش این است: أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اَللّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَیْئاً ← در مقام پرستش، جز خدای یگانه چیزی را پرستش نكنیم؛ نه مسیح را بپرستیم نه غیر مسیح را و نه اهرمن را، جز خدا هیچ موجودی را پرستش نكنیم. ← جمله ی دوم: وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اَللّهِ هیچ كدام از ما دیگری را بنده و برده ی خودش نداند و هیچ كَس هم یك نفر دیگر را ارباب و آقای خودش نداند. یعنی نظام آقایی و نوكری ملغی ؛ نظام استثمار، مستثمِر و مستثمَر ملغی ؛ نظام لامساوات ملغی ؛ هیچ كس حق استثمار و استعباد دیگری را نداشته باشد. تنها این آیه نیست. آیاتی كه در قرآن در این زمینه هست زیاد است. چون می خواهم عرایضم را به طور فشرده عرض كنم، بعضی را می گویم. قرآن از زبان موسی علیه السلام نقل می كند كه وقتی با فرعون مباحثه می كرد و فرعون به او گفت: أَ لَمْ نُرَبِّكَ فِینا وَلِیداً وَ لَبِثْتَ فِینا مِنْ عُمُرِكَ سِنِینَ وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَكَ اَلَّتِی فَعَلْتَ وَ أَنْتَ مِنَ اَلْكافِرِینَ [۲] موسی به او گفت: وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرائِیلَ [۳]. فرعون به موسی گفت: تو همان كسی هستی كه در خانه ی ما بزرگ شدی، سر سفره ی ما بزرگ شدی؛ تو همان كسی هستی كه وقتی بزرگ شدی آن جنایت را انجام دادی (به تعبیر فرعون)، آن آدم را كشتی. می خواست منت بر سرش بگذارد كه در خانه ی ما بزرگ شده ای، سر سفره ی ما بزرگ شده ای. موسی به او گفت: این هم شد حرف؟! من در خانه ی تو بزرگ شدم؛ حالا كه در خانه ی تو بزرگ شده ام، در مقابل اینكه تو قوم من را برده و بنده ی خودت قرار داده ای سكوت كنم؟ من آمده ام كه این بردگان را نجات بدهم. مرحوم آیة اللّه نائینی در كتاب تَنْزیهُ الْاُمَّةمی گوید: همه می دانند كه قوم موسی، اولاد یعقوب، هرگز فرعون را مثل قبطیها پرستش نكردند ولی درعین حال چون فرعون آنها را مانند برده ی خودش استخدام كرده بود، قرآن این را با كلمه ی «تعبید» از زبان موسی نقل می كند.