#خاطرات | الهام پزشك از دستفروش
پزشكى در حالى كه براى استفاده از تلفن عمومى دنبال ٢ ريالى مىگشت، از دستفروشى كه ظرفى از #دو_ريالى جلويش بود، دو ريالى گرفت.
وقتى خواست به او پول بدهد دستفروش امتناع كرد و از او نگرفت. پزشك گفت: پس انگيزهات از اينكار چيست؟
دستفروش گفت: من برنامهاى بين خودم و خدا دارم كه هر روز صبح مبلغى مىدهم و براى عابرين دو ريالى مىگيرم تا ذخيرۀ آخرتم باشد.
پزشك از اين خصلت خوشش آمد و خواست براى تشويق پول خوبى به او بدهد؛ امّا او قبول نكرد.
دستفروش پرسيد شما چكاره هستيد؟
گفت: پزشك هستم.
گفت: توهم اگر مىخواهى كارى انجام بدهى، هفتهاى يك روز #به_خاطر_خدا مردم را رايگان ويزيت كن.
پزشك تابلويى نصب كرد كه شبهاى جمعه ويزيت بيماران مجانى است.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────