پدر و مادرم قربانت، وقتی که تو بیرون رفتی من هنوز بیدار بودم، خواستم بفهمم تو این وقت شب کجا میروی، دنبال سرت بیرون آمدم. در تمام این مدت از دور ناظر احوالت بودم.
پس آن شبحی که در تاریکی هنگام برگشتن به چشمم خورد تو بودی؟
بلی یا رسول الله!
پیغمبر در حالی که مشت خود را آهسته به پشت عایشه میزد فرمود:
«آیا برای تو این خیال پیدا شد که خدا و پیغمبر خدا به تو ظلم میکنند و حق تو را به دیگری میدهند؟!»
یا رسول الله! آنچه مردم مکتوم میدارند، خدا همه آنها را میداند و تو را آگاه میکند؟
آری، جریان رفتن من امشب به بقیع این بود که فرشته الهی #جبرئیل آمد و مرا بانگ زد و بانگ خویش را از تو مخفی کرد. من به او پاسخ دادم و پاسخ را از تو مکتوم داشتم. چون گمان کردم تو را خواب ربوده، نخواستم تو را بیدار کنم و بگویم برای استماع وحی الهی باید تنها باشم.
بعلاوه ترسیدم تو را وحشت بگیرد. این بود که آهسته از اتاق بیرون رفتم.
فرشته خدا به من دستور داد بروم به بقیع و برای مدفونین بقیع طلب آمرزش کنم.
یا رسول الله! من اگر بخواهم برای مردگان طلب آمرزش کنم چه بگویم؟
بگو: السلام علی اهل الدیار من المؤمنین و المسلمین، و یرحم الله المستقدمین منا المستأخرین، فانّا ان شاء الله اللاحقون[¹].
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[۱] . مسند احمد حنبل، ج 6/ ص 221.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
│📱 @Mabaheeth
╰───────────