#صحیفه_سجادیه_جامعه | ۱۰۳
『 #دعای صد و سه – هرگاه خبـر مرگ کسی را میشنید یا از مردن یاد میکرد 』
࿐ྀུ༅࿇༅════════
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اكْفِنَا طُولَ الْأَمَلِ، وَ قَصّـِرْەُ عَنّٰا بِصِدْقِ الْعَمَلِ، حَتّٰى لاٰ نُؤَمِّلَ اسْتِتْمَامَ سَاعَةٍ بَعْدَ سَاعَةٍ، وَ لَا اسْتِيفَاءَ يَوْمٍ بَعْدَ يَوْمٍ، وَ لَا اتِّصَالَ نَفَسٍ بِنَفَسٍ، وَ لاٰ لُحُوقَ قَدَمٍ بِقَدَمٍ، وَ سَلِّمْنَا مِنْ غُرُورِہِ، وَ آمِنَّا مِنْ شُـرُورِہِ، وَ انْصِبِ الْمَوْتَ بَیْنَ أَيْدِينَا نَصْباً، وَ لاٰ تَجْعَلْ ذِكْرَنَا لَهُ غِبّاً.
خداوندا بر محمّد و آلش درود فرست و ما را از آرزوی دور و دراز بینیاز کن و دست آرزوهای دراز را با عمل راستین از دامن حیات ما کوتاه فرما؛ تا آنکه پایان بردن ساعتی را از پی ساعتی و دریافتـن روزی را که به دنبال روزی و پیوستـن نفسی را به نفسی و رسیدن گامی را به گامی، آرزو نکنیم، و از فریب آرزوها ما را سالـم دار و از بدیهایش امان ده و مرگ را در برابر دیدگان ما قرار داده؛ قرار دادنی دائم و همیشگی؛ و یادش را به گونهای قرار مده که روزی یادش کنیم و روزی از آن غفلت ورزیم.
وَ اجْعَلْ لَنٰا مِنْ صَالِحِ الْأَعْمَالِ عَمَلًا نَسْتَبْطِئُ مَعَهُ الْمَصِیرَ إِلَيْكَ، وَ نَحْرِصُ لَهُ عَلیٰ وَشْكِ اللِّحَاقِ بِكَ، حَتّٰى يَكُونَ الْمَوْتُ مَأْنَسَنَا الَّذِي نَأْنَسُ بِهِ، وَ مَأْلَفَنَا الَّذِي نَشْتَاقُ إِلَيْهِ، وَ حَامَّتَنَا الَّتِي نُحِبُّ الدُّنُوَّ مِنْهَا.
و از اعمال شایسته عملی برایمان قرار ده که آمدن به سوی تو را همراه با آن، آرام و آهسته شماریم؛ و برای زود رسیدن به لقای تو، حرص ورزیم؛ به طوری که مرگ برای ما محلّ انسی باشد که به آن انس گیریم؛ و مرکز الفتی باشد که به آن شوق ورزیم؛ و خویشاوند نزدیکی باشد که نزدیکی به او را دوست داشته باشیم.
فَإِذَا أَوْرَدْتَهُ عَلَيْنَا، وَ أَنْزَلْتَهُ بِنٰا، فَأَسْعِدْنَا بِهِ زَائِراً، وَ آنِسْنَا بِهِ قَادِماً، وَ لاٰ تُشْقِنَا بِضِيَافَتِهِ، وَ لاٰ تُخْزِنَا بِزِيَارَتِهِ، وَ اجْعَلْهُ بَاباً مِنْ أَبْوَابِ مَغْفِرَتِكَ، وَ مِفْتَاحاً مِنْ مَفَاتِيحِ رَحْمَتِكَ
پس هنگامیکه مرگ را بر ما وارد کنی، ما را از دیدار چنین دیدارکنندهای خوشبخت فرما؛ و زمانی که بر ما وارد شد، ما را با او مأنوس ساز؛ و ما را به مهمانیاش به رنج و زحمت مینداز؛ و به زیارتش خوار و سـرافکنده مکن؛ و آن را دری از درهای آمرزشت و کلیدی از کلیدهای رحمتت، قرار ده
أَمِتْنَا مُهْتَدِينَ غَیْرَ ضَالِّینَ، طَائِعِینَ غَیْرَ مُسْتَكْرِهِینَ، تَائِبِینَ غَیْرَ عَاصِینَ وَ لاٰ مُصِـرِّينَ، یٰا ضَامِنَ جَزَاءِ الْمُحْسِنِینَ، وَ مُسْتَصْلِحَ عَمَلِ الْمُفْسِدِينَ.
ما را در زمرۀ هدایت یافتگان بـمیران، نه گمراهان؛ و در سِلک مُطیعانی که از مرگ اکراه ندارند و در جمع توبهکنندگان از دنیا ببـر، نه گناهکاران و اصـرار ورزان به گناه؛ ای ضامن پاداش نیکوکاران و اصلاح کنندۀ کردار بدکاران!
┅───────────
🤲 #اللّٰهم_عجّل_لولیّک_الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
#داستانهای_شگفت
۱۱۹ - معجزه عسکریین (علیهماالسلام)
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
سیدنا المعظم ابوالفضل و المعالی جناب آقای سید محمد هادی مدرس موسوی که سالیان متمادی در سامرا ساکن و در حرم حضرت عسکریین علیهما السّلام امام جماعت بودند و در جریان اخیر اخراج ایرانیانِ مقیم عراق بازگشته اند، قضایای عجیبی از معجزه امامین همامین عسکریین علیهما السّلام نقل نمودند که در اینجا دو داستان آن به نظر خوانندگان می رسد.
▫️جوانی از اهل تسنن به نام مهدی، کُنیه ابن عباس که خود و پدرش از خدمه حرم مطهر می باشند با چند نفر از دوستانش لب رود دجله در سامرا می روند و مشغول لهو و لعب و نوشیدن عرق می شوند؛ پس از اینکه آخر شب برمی گردند، مهدی برای اینکه راه خود را نزدیکتر کند، داخل صحن مطهر می شود و از دری که از در دیگر خارج شود و به منزل خود برود. به مجرد داخل شدن به صحن مطهر عسکریین علیهما السّلام به زمین می خورد و دیگر بلند نمی شود، وقتی که مردم می آیند معلوم می شود که سکته کرده و از او بوی عرق می آید، او را برداشته و از صحن مطهر خارج می کنند و همان آخر شب این خبر در تمام سامرا منتشر شد و مردم سامرا برای آگاه شدن از موضوع از منازل خود بیرون آمده و به صحن مطهر داخل می شدند و هر کَس که خبر را می شنید به حرم وارد شده و با عادت مخصوص خود دعا و زیارت می کردند.
مهدی بعد از چند روز در بیمارستان بهوش آمد در حالی که نصف بدنش مشلول بود و بعد از مدتی از بیمارستان سامرا به بغداد منتقل شده برای معالجه مدت هشت ماه معالجه و رفت و آمد بین سامرا و بغداد و متوسل شدن به ابوحنیفه امام حنفیها در جهان اهل تسنن و به دراویش معروف اهل تسنن در عراق، نتیجه حاصل نگردید.
تا اینکه یک روز مادر و اقوام و خویشان او پیشنهاد می کنند که خوب است شِفا را از خود حضرات عسکریین دریابیم؛ لهذا و چون پدر و برادر بزرگ مهدی از خدمه بودند بنا شد چند شب در حرم مطهر بیتوته کنند و تا صبح آنجا باشند تا آنکه شب سوم که شب مبعث پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله ۲۷ ماه رجب سال ۱۳۸۶ هجری ( درست همان شبی که ضریح حضرت ابوالفضل علیه السّلام وارد عراق شد ) ساعت دو بعد از نصف شب مهدی که گردنش با خَزَفی به ضریح حضرت عسکریین بسته شده بود، در خواب می بیند که شخصی با عمامه سبز بالای سر او ایستاده به او می گوید بلند شو.
گفت من شلل دارم نمی توانم بایستم، باز هم تکرار کرده و می رود.
مهدی می گوید از خواب بیدار شدم دستم را به ضریح گرفتم و بلند شدم، باور نمی کردم. ضریح را گرفتم و با دستهایم تکان دادم چندین مرتبه تا آنکه یقین کردم که خواب نیستم و من به حالت اول برگشتم.
این بود که بنا کردم به فریاد زدن تا آنکه برادرم خضیر که در ایوان حرم مطهر حضرت عسکریین خواب بود، بیدار شد و او هم وقتی برادر عاجز خود را دید که بر پای خود ایستاده، دور ضریح می گردد و چنان با هر دو دستش تکان می دهد که ضریح به لرزش درآمده به او هم حالت بخصوص دست می دهد تا آنکه بعد از مدتی یک نفر دیگر از خدمه که موظف در باز کردن صحن بود می آید و این دو برادر را در چنین وضعی می بیند می رود به آقای شیخ مهدی حکیم، اذان گوی جعفریهای سامرا می گوید و از وی می طلبد که بیاید روی گلدسته اعلان کند؛ ایشان این کار را می کند.
وقت اذان صبح، تمام اهل سامرّا در حرم مطهر حضرت عسکریین علیهماالسلام جمع شده و باز برای مرتبه دوم صحن و حرم مطهر پر از اهل سامرا می شود، گوسفندهای🐑🐏🐑 زیادی کشته و شیرینی🍩🍬🍪🍩 و شربت🥤🧃 می دهند و زنها هِلهله کنان وارد می شدند و دعا و نیایش می کردند.
فهرست کتاب
🇯 🇴 🇮 🇳
https://eitaa.com/mabaheeth/53951
— ⃟ ———
🤲 #اللّٰهم_عجّل_لولیّک_الفرج
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - -
#معرفی_کارگاه «شرح زیارت حضرت معصومه سلاماللهعلیها»
✍️ امام صادق علیهالسلام فرمودند:
#شفاعت حضرت معصومه سلاماللهعلیها میتواند همۀ شیعیان را به بهشت ببرد.
• آیا این نشانهی بزرگی و قدرت وجودیِ ایشان نیست؟
• آیا ما به همین بزرگی ایشان را میشناسیم؟
یا اینکه زیارتشان را تنها وسیلهای برای طلب حوائج و رفع نیازهایمان میدانیم؟
✨ شناخت صحیح زمانی شکل میگیرد که نگاه اولیۀ ما به موضوعِ مورد شناسایی صحیح باشد.
هرگز کسی که خود را یک مرد یا یک زن باور کرده، توانایی دسترسی و شناخت چنین حقایقی را نخواهد داشت.
• زیارتنامۀ ایشان به زبان بخش انسانی سخن تنظیم شده و اگر این بخش در ما فعال نباشد، هرگز ارتباطی برقرار نخواهد شد.
• در کارگاه شرح زیارت #حضرت_معصومه سلاماللهعلیها ابتدا خودت را به عنوان یک «انسان زائر» پیدا خواهی کرد و سپس وارد ارتباط انسانی با این وجود خواهی شد.
• این کارگاه در نشانی زیر بطور رایگان در دسترس شماست:
media.montazer.ir/?p=25616
@ostad_shojae | montazer.ir
—— ⃟ ————————
🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
※ بسته محتوایی ویژه « وفات حضرت معصومه سلاماللهعلیها »
• صفحه ویژه مناسبتی حضرت معصومه سلاماللهعلیها در وب سایت مدیا منتظر، آماده است برای استفاده تمام عزیزانی که یا برای بهره گیری معنوی و یا برای تأمین محتوای صفحات اجتماعی خود بدنبال محتوای مناسب این مناسبت میباشند.
کلیک کنید:
media.montazer.ir/tag/حضرت-معصومه-سلام-الله-علیها/
• آدرس این صفحه در سایت منتظر / مدیا منتظر / مناسبت ها / مناسبتهای مذهبی / #حضرت_معصومه سلاماللهعلیها می باشد.
┅───────────
🤲 #اللّٰهم_عجّل_لولیّک_الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
#آرشیو_پخش_زنده 📡
پوستر بالا سرفصلهای سخنرانی استاد شجاعی در جلسه سی و سوم
« انسان شناسی در آئینه صحیفه سجادیه» امروز یکشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۳ در شهر مقدس #قم میباشد.👆
✘ فایل صوتی این جلسه را نیز میتوانید در آدرس زیر در «آرشیو پخش زنده» وب سایت مدیا منتظر مشاهده نمایید:
media.montazer.ir/انسان-شناسی-در-آئینه-صحیفه-سجادیه-جلس-33/
🎞 منتظر: رسانه رسمی استاد محمد شجاعی
@ostad_shojae | montazer.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری_مداحی
• چه معصومهای زینب شاه طوس است،
عزیز دل و عشق شمس الشموس است.
@ostad_shojae | montazer.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥 خطرناکترین تاک تیک دشمن برای نابودی جوامع ایمانی؛
دقیقاً از مدل مهمترین حربهی شیطان الگوبرداری شده!
#کلیپ | #استاد_شجاعی
منبع : جلسه ۱۵ صهیونیسم شناسی در قرآن
@ostad_shojae | montazer.ir
#آرشیو_پخش_زنده 📡
پوستر بالا سرفصلهای سخنرانی استاد شجاعی در جلسه دوم
« شرح کتاب سرالاسراء » امروز دوشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۳ در شهر مقدس #قم میباشد.👆
✘ فایل صوتی این جلسه را نیز میتوانید در آدرس زیر در «آرشیو پخش زنده» وب سایت مدیا منتظر مشاهده نمایید:
media.montazer.ir/شرح-کتاب-سرالأسراءشرح-حدیث-معراج-جلسه-2/
🎞 منتظر: رسانه رسمی استاد محمد شجاعی
@ostad_shojae | montazer.ir
#صحیفه_سجادیه_جامعه | ۱۰۴
『 #دعای صد و چهار – در هنگام وفات 』
࿐ྀུ༅࿇༅════════
امام زین العابدین (علیهالسلام) هنگام وفات میفرمود:
اَللّٰهُمَّ ارْحَمْنِی فَإِنَّكَ کَرِیمٌ، اَللّٰهُمَّ ارْحَمْنِی فَإِنَّكَ رَحِیمٌ.
خداوندا مرا رحمت کن، که تو مهربان هستی.
خداوند مرا رحمت کن که تو کریم هستی.
و پیوسته این کلمات را تکرار میکرد تا اینکه حضـرت، درگذشت.
┅───────────
🤲 #اللّٰهم_عجّل_لولیّک_الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
#داستانهای_شگفت
۱۱۹ - شفای کور به برکت حضرت عسکریین علیهما السلام
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
و نیز سیدناالمعظم حضرت آقای موسوی دامت برکاته نقل فرمودند داستانی را که خود از صاحب آن شنیده بودند و در جلد 2 تاریخ سامرا صفحه 193 نقل شده است و خلاصهاش آنکه حاج میرزا سید باقرخان تهرانی مشهور به حاج ساعدالسلطان در سال 1323 قمری به قصد زیارت ائمه عراق حرکت می کند، چون به کاظمین علیهما السّلام می رسد فرزند یگانه چهارساله اش به نام (سید محمد) به چشم دردِ سختی مبتلا می شود، چند روزی مشغول معالجه می شود فایده نمی بخشد.
پس به سمت سامرا حرکت می کند به قصد اینکه ده روز آنجا بماند و در راه به واسطه شدت گرما و غبار راه و حرکت عربانه درد چشم بچه سخت تر و چند برابر می شود؛ پس از ورود به سامرا بچه را نزد قدس الحکما که معروف به حافظالصحه و افلاطون زمانش بود می برد، مشغول معالجه می شود ثمری نمی بخشد و می گوید حتماً باید بچه را بزودی برسانی به بغداد نزد فلان که متخصص بیماری چشم است و مسامحه مکن که خطرناک است.
پدرِ بچه از شنیدن این مطلب سخت پریشان و نالان و حیران می گردد چون فرزندِ منحصرِ او بوده، لکن چون تصمیم داشته ده روز بمانند حرکت نمی کند و مشغول دعا و زیارت می شود تا هفت روز؛ پس درد چشم بچه سخت تر شده به طوری که یک لحظه از گریه و ناله آرام نداشت. اهل خانه و #همسایه ها تا صبح خواب نرفتند چون صبح شد حافظالصحة را می آورند چون چشم بچه را باز می کند و در آن به دقت نظر می کند حالش تغییر می کند و دست بر دست می زند و ناله می کند و به پدر بچه اعتراض می نماید و می گوید چشم بچه را کور کردی، من به شما سفارش کردم. تأکید نمودم زود او را به بغداد برسانید و چند مرتبه تأکید و #سفارش کردم و شما به حرف من اعتنا نکردید تا چشم بچه کور شد و دیگر رفتن بغداد ثمربخش نیست.
و این درد و ناراحتی که فعلاً دارد به واسطه قَرحه و زخمی است که در چشم اوست و بینائی چشمش را از بین برده است. پدر بچه از شنیدن این مطلب سخت پریشان و بمانند بدن بی جان می شود، سپس حافظالصحة برای معالجه قرحه که بمانند دو دانه بادام از چشم بیرون بود، مشغول می شود تا از درد آرام گیرد و کوری با درد نباشد؛ پس به سختی دو چشم او را که بیرون شده بود بر گردانید بداخل چشم و بچه از شدت درد غش کرد و این مطلب به محضر آیت اللّه میرزا محمد تقی شیرازی و سایر علما رسید همه ناراحت و غصه دار شدند.
و چون مدت اقامت که ده روز بود تمام شد، عربانه کرایه می کند و عازم بر حرکت می شود و برای زیارت وداع به حرم مطهر مشرّف و پس از زیارت نزد ضریح امامین علیهما السّلام می نشیند مشغول خواندن #زیارت_عاشورا می شود؛ پس در آن حال خادم ایشان حاج فرهاد بچه را بغل کرده به حرم مشرّف می شود و سپس چشم بچه را که با پارچه ای بسته بود به ضریح می مالد و پس از زیارت از حرم بیرون می رود.
پدر بچه که منظره بچه اش را می بیند و متذکر می شود که بچه با چشم سالم به عراق آمد و حال با چشم کور برگردد، پس بی اختیار گریان و نالان می شود، فریاد می زند، می لرزد، خواندن تتمه زیارت عاشورا را فراموش می کند و خود را به ضریح می چسباند و در سخن با امام رعایت #ادب نمی کند و می گوید آیا سزاوار است بچه ام را با این حالت کوری برگردانم؛ پس بی حال شده گوشه ای می نشیند، ناگاه بچه در حالی که دائی او به دنبالش بوده وارد حرم می شود و بر دامن پدرش می نشیند و می گوید پدر جان ! خوب شدم، چشمم روشن شده دردی هم ندارد، پدر حیران شده دست در چشمان بچه کشیده می بیند هیچ اثری از قرحه نیست و حتی قرمزی هم ندارد، از دائی بچه می پرسد این بچه ربع ساعت پیش در حرم بود، چشمان کور و بسته شده چه پیش آمد شده؟
دائی بچه می گوید : بلی هنگامی که از حرم بیرون شدیم بچه بر شانه من بود و در صحن راه می رفتم و منتظر آمدن شما بودم ناگاه بچه سر از شانه من برداشت و با دستش پارچه ای که بر چشمش بود برمی داشت و می گفت ببین آقا دائی ! چشمم خوب شده است و برای بشارت به شما زود او را به حرم فرستادم که شما شاد شوید ، پدر سجده شکر می کند و از امامین همامین علیهما السّلام عذرخواهی و شکرگزاری می نماید و با شادی و فرح از حرم بیرون می شود و می آید نزد حافظالصحة و بچه را در بیرون خانه نزد دائی او می سپارد و به حافظالصحة می گوید می خواهم حرکت کنیم برای بغداد دوائی بدهید برای چشم بچه که در راه به آن مداوا کنیم.
طبیب می گوید که چرا مرا مسخره می کنی! برای چشم کور شده دوائی نیست. شما در اثر مسامحه او را کور کردید؛ پس پدر صدای بچه می زند، دائی او را می آورد چون طبیب چشم او را گشوده و روشن می بیند بُهت زده و حیران می گردد. چشمان بچه را می بوسد، اطرافش می گردد و سخت گریان می شود و می گوید کجا شد دو غده چشم تو؟ چطور شد کوری تو؟ پس جریان شفا را برایش می گوید و #صلوات بر اهل بیت علیهم السلام می فرستند.
سپس به منزل #میرزای_شیرازی می روند. میرزا هم که با سابقه بود گریه شوق می کند، چشمان بچه را می بوسد و می فرماید سزاوار است بمانید تا شهر را چراغـ🎊🎈ـانی کنیم. پدر عذر می آورد و در همان روز برای کاظمین علیهما السّلام حرکت می کند.
فهرست کتاب
🇯 🇴 🇮 🇳
https://eitaa.com/mabaheeth/53981
— ⃟ ———
🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - -