#خاطرات | تعظيم شعائر
خداوند توفيق داد چند سال روز عاشورا در كربلا بودم. در آنجا رسم بود در #روز_عاشورا به ياد خيمههاى #امام_حسين عليه السلام خيمههايى را بر پا مىكردند و غروب عاشورا آنها را آتش مىزدند.
پرسيدم: آيا اين كار اسراف نيست؟ گفتند: اگر بخواهيم وحشىگرى بنىاميّه و مظلوميّت اباعبداللّه الحسين عليه السلام را به خوبى نمايش دهيم، خرج دارد و اين تعظيم شعائر است.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | مسلمان واقعى
در سفرى در محضر رئيس جمهورِ وقت، حضرت آيتاللّه خامنهاى، به چند كشور آفريقايى وارد شديم و شرط اين بود كه هنگام پذيرائى و سر سفره نبايد شراب باشد.
در يكى از مساجدى كه براى من برنامه سخنرانى گذاشته بودند، قبل از سخنرانى شخصى بلند شد و گفت: مسلمان واقعى ايرانىها هستند. گفتم: چطور؟
گفت: چون ما بياد داريم بارها رهبران كشورهاى اسلامى به كشور ما آمدهاند، امّا جرأت نكردهاند با قاطعيّت بگويند نبايد شراب باشد، امّا مسئولين ايرانى اين كار را كردند.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | پُز عالى، جيب خالى
عازم تهران بودم، قباى نوى پوشيدم و فراموش كردم پولهايم را از لباس قبلى بردارم. در اتوبوس نشستم و به سوى تهران حركت كردم. اواسط راه شاگرد راننده آمد كه كرايهها را جمع كند، متوجّه شدم جيبم خالى است، به راننده گفتم واقع قصه اين است كه من لباسم را عوض كردهام و پول همراهم نياوردهام.
راننده گفت: مهمان من باشيد گفتم: فايده ندارد چون به تهران هم كه برسم پولى ندارم! لطفاً همين جا مرا پياده كنيد. رانندۀ با معرفت گفت: خرج تهرانت هم با من!
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | شعور پرندهها
از يكى از محلات تهران مىگذشتم كه به حجلۀ شهيدى برخوردم، به دوستان گفتم: بدون اطلاع قبلى برويم به خانۀ اين شهيد.
پس از اجازه وارد شديم، پدر شهيد گفت: شما آقاى قرائتى هستى؟ گفتم: بله، دويد خانمش را صدا زد و گفت: بيا قصّه را براى حاج آقا تعريف كن!
#مادر_شهيد گفت: فرزندم به دليل علاقهاش به كبوتر🕊، تعدادى كبوتر داشت. يك روز گفت: چرا من كبوترها را در قفس نگه داشتهام، بايد آزادشان كنم.
او كبوترهاى خود را آزاد كرد و پس از چند روز در بسيج ثبتنام كرد و راهى جبهه شد.
مدّتى گذشت، روزى يكى از كبوترها وارد خانۀ ما شد، داخل اتاق شد و كنار قاب عكس پسرم نشست و بالهاى خود را به عكس او مىماليد. همان ساعت به دل من گذشت كه فرزندم شهيد🌷 شده است. پس از چند روز خبر شهادت او را آوردند و بعد از پرسوجو معلوم شد كه در همان روز و همان ساعت، پسرم به شهادت رسيده است.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | طبابت نمونه!
🩺 براى مداوا به دكترى مراجعه كردم، آقاى دكتر دستور دادند: شما بايد صبحها زردۀ تخممرغ 🍳 ، ظهرها كباببرگ 🥓 و شبها كره عسل 🍯 بخوريد.
گفتم: آقاى دكتر! لطفاً آدرس منزلتان را بنويسيد. با تحيّر آدرس را نوشت و نمىدانست قصّه چيست؟ به او گفتم: چون اين رژيمِ غذايى تنها در خانۀ شما پيدا مىشود.
دكتر گفت: به خدا در خانۀ ما هم اين خبرها نيست! 😂
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | #اخلاص در #عمل
مدّتى در درس آيت اللّه حاج مرتضى حائرى يزدى فرزند مؤسّس حوزه علميه قم شركت مىكردم، روزى استاد به من فرمود: اگر كارت براى خدا نباشد، روز قيامت خواهى گفت: اى كاش خوابيده بودم و كارى نمىكردم.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | به حساب قيامت
روزى از دوست مهندسم پرسيدم: براى قيامتت چه مىكنى؟ چيزى گفت كه به حال او غبطه خوردم. گفت: هر پانزده روز يك مرتبه ماشينى كرايه مىكنم و بچّههاى يتيم را به پاركِ بازى 🎡 مىبرم و برايشان بستنى 🍦 مىخرم و پس از تفريحى چند ساعته برمىگرديم، من اين كار را به حساب قيامتم گذاشتهام.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | غفلتهاى ما
به نمازجماعت بسيار با شكوه و شلوغى در مشهد رفته بودم. با خود گفتم: الآن بهترين موقعيّت براى #تبليغ است ببينم چگونه از آن استفاده مىكنند.
#نماز كه تمام شد ديدم يك نفر از پشت بلندگو اعلام كرد: توجّه! توجّه! ديشب بعد از نماز يك لنگه كفش گمشده است هر كَس ...
😔 تأسف خوردم بر غفلتهاى خودمان.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | مراسم استقبال
در خدمت رئيس جمهورِ وقت حضرت آيت اللّه خامنهاى وارد يكى از كشورهاى آفريقايى شديم. در مراسم استقبال، توپ شليك شد. گفتم: صداى توپ براى چيست؟ گفتند: علامت احترام است، گفتم: چند تا؟ گفتند: هر كَس به فراخور جايگاهش؛ براى رئيس جمهور ٢١ گلولۀ توپ، براى نخستوزير ١٩ گلوله و...
گفتم: براى من چند گلوله؟ دوستان گفتند: براى تو يك تيركمان!! 🏹
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
با سلام 🌸
ممنون میشم در صورت تمایل در کانال اصلی هم عضو باشید .
https://eitaa.com/joinchat/2307129358C448afc1e38
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | تجليل از اساتيد
در يكى از شهرهاى استان خراسان سخنرانى مىكردم، پس از سخنرانى يكى از مستمعين گفت:
آفرين چقدر بحثت زيبا بود!
گفتم: آفرين به اساتيد و پيرمردهاى حوزه كه علوم خود را به ما آموخته و درس دادهاند.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | آزمايش خودخواهى
شب از نيمه گذشته بود كه وارد حرم #امام_رضا عليه السلام شدم. يكى از خادمان حرم به من گفت: امشب كشيك من است مىخواهى بعد از اينكه دربهاى حرم را بستند تو داخل حرم بمانى؟ گفتم: آرزو دارم. حرم خلوت شد كنار ضريح مطهر نشستم و شروع به دعا خواندن كردم، همين كه مشغول راز و نياز شدم به خود گفتم: آيا دوست دارى درهاى حرم باز شود و ديگران هم وارد شوند؟ گفتم: نه!
در فكر فرو رفتم و گفتم: اين هم نوعى خودخواهى است!
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────