#خاطرات | اطاعت از ولىّ امر
شهيد محراب #آيت_اللّه_صدوقى از جبهه برگشته بود، بسيار خسته و مريض حال وارد منزل پسرش در تهران شد و گفت: تصميم دارم ١٥ روز استراحت كنم.
فرداى آن روز در جماران خدمتامام قدس سره رسيد، امام پرسيد: شما كى به يزد برمىگرديد؟
ايشان گفت: امروز، فردا.
در حياط منزل، فرزندش گفت: پدرجان! شما گفتيد ١٥ روز مىمانم! فرمود: بنا داشتم ١٥ روز بمانم؛ امّا از سؤال امام فهميدم كه مىگويد برگرد يزد، لذا اطاعت از ولىّامر مىكنم.
#ولیّ_امر
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | نظارت معنوى امام
📻 راديو با يكى از آزادگان مصاحبه مىكرد، از او پرسيد: شما كى فهميدى كه آزاد مىشوى؟ گفت:
چند ماه قبل.
مجرى پرسيد: چند ماه قبل كه خبرى نبود؟!
گفت: چند ماه قبل حضرت امام را در خواب ديدم و از ايشان پرسيدم ما كى آزاد مىشويم؟
امام فرمود: روز شهادت #شهيد_رجائى و باهنر شما در يزد خواهى بود.
بعد از بيدار شدن از خواب فهميدم كه روح حضرت امام به مسائل جامعه اسلامى توجّه دارد و شروع كردم به روز شمارى و منتظر ٨ شهريور بودم.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | مسئولان زجر كشيده
در خدمت مقام معظم رهبرى در دوران رياست جمهورى ايشان، وارد يكى از كشورهاى آفريقايى شديم. رهبر آن كشور گفت: من هفت سال زندان بودهام و حق دارم رئيس جمهور كشورم باشم.😳
در جمع هيئت همراه، يكى از روحانيون دوازده سال سابقۀ زندان داشت، آقا در پاسخ رئيس جمهور فرمود: اين آقا كه مىبينيد در رژيم طاغوت ١٢ سال زندان بوده است و توقّع هيچ پست و رياستى ندارد.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | تقسيم امكانات
خدا رحمت كند #شهيد_رجائى را. در زمان رياست جمهورى خود گفته بود: من مىخواهم وزراى من كوچكترين اتاقهاى وزارتخانه را داشته باشند. يعنى اتاقها بر اساس نياز تقسيم شود، نه بر اساس پُست و مقام.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | عالم با عمل
به مرحوم #شيخ_عباس_قمى گفتند: اين همه دعا كه در كتاب مفاتيح آوردهاى خودت خواندهاى؟
گفت: هر دعايى كه آوردهام لااقل يكبار خواندهام تا از كسانى نباشم كه امر مىكنند؛ امّا #عمل نمىكنند.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | حسّاسيت در مقابل گناه
شخصى در منزل حضرت #امام_خمينى قدس سره جملهاى عليه يكى از مراجع گفت.
همين كه امام شنيد، آنقدر عصبانى شد كه #درس را تعطيل كرد و فرمود: در خانۀ من گناه شد.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | اثر محبّت به بچهها
در كاشان پيرمردى بود كه فرزندى نداشت، ولى هميشه مقدارى شكلات 🍬 در جيبش مىگذاشت و به بچهها مىداد.
الآن سالهاست كه از دنيا رفته است و بچههايى كه از دست او شكلات گرفتهاند، هر شبجمعه شيرينى و شكلات مىخرند و براى او #خيرات مىكنند.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | خيانت مايۀ بىارزش شدن
از مرحوم سيد مرتضى پرسيدند: چرا براى سرقت يك چهارم مثقال طلا، چهار انگشت را قطع مىكنند؟ فرمود: دست وقتى ارزش دارد كه خائن نباشد، دستى كه خائن شد بايد فداى يك مثقال طلا شود.
تا #خيانت نكردهاى چهار انگشت تو ٤٠٠ مثقال طلا ارزش دارد. لذا ديۀ انگشتان ٤٠٠ مثقال طلاست؛ امّا همين كه خيانت كرد، ٤٠٠ مثقال فداى يك چهارم مثقال مىشود.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | كمك به همسايه
#سيد_بحرالعلوم قدس سره يكى از مراجع نجف، شبى خادم خود را به منزل آيت اللّه سيد جواد عاملى فرستاد كه زود تشريف بياوريد. بلافاصله آيت اللّه خودش را به خانه سيد رساند.
سيّد فرمود: هيچ مىدانيد كه #همسايه شما هفت روز است چيزى ندارد بخورد و از كاسب محل نسيه مىگيرد. امشب بقّال به او خرماى نسيه نداده و او با دست خالى و روى شرمسار به خانه برگشته است؟
آية اللّه گفت: خبر نداشتم!
سيد فرمود: اگر خبر داشتى و بىاعتنا بودى كه مىگفتم كافر شدهاى، من ناراحتم كه چرا خبر نداشتى.
بعد فرمود: اين غذا را خادم من مىآورد تا پشت درب منزل آن فقير، آنگاه شما غذا را به خانۀ او ببر و بگو مىخواهيم امشب با هم شام بخوريم.
مرد فقير پس از دريافت غذا گفت: احدى از ماجراى من خبر نداشت شما چطور خبردار شديد كه ما چيزى براى خوردن نداريم.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | تغافل مرجع
مرجع تقليد آيةاللّه سيد ابوالحسن اصفهانى، نسبت به خانوادههاى بىبضاعت خيلى حسّاس بود و هر يك از آنان كه صاحب #فرزند مىشد يكصدتومان براى خرج زايمان همسرش به او مىداد.
مردى گفت: آقا سنّش زياد شده و هوش و حواس درستى ندارد، اعياد مذهبى كه مىرسيد در شلوغى خدمت آقا مىرسيد و مىگفت: ديشب خداوند بچهاى به ما داده است، آقا هم صد تومان به او مىداد. به دوستانش گفت: نگفتم آقا توجّه ندارد، دوستانش گفتند: آقا توجّه دارد، ولى براى حفظ آبروى تو تغافل مىكند.
بالاخره وقتى براى گرفتن صد تومان هشتم خدمت آقا رسيد، آقا پول را به او داد و آهسته كنار گوشش فرمود:
قدر خانمت را داشته باش كه در يك سال هشت بار برايت زايمان كرده است!! 😁
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | حفظ آبرو
مرجع تقليد شيعه حضرت آية اللّه سيد ابوالحسن اصفهانى نمايندهاى را به يكى از شهرها اعزام كرد.
پس از مدّتى مرتّب شكاياتى از او مىرسيد.
عدّهاى از مردم خدمت آقا رسيده و از عملكرد بد نماينده سخن گفتند. آقا فرمود: مىدانم.
گفتند: اگر مىدانيد پس چرا او را عوض نمىكنيد؟
فرمود: اين آقا قبل از اينكه نمايندۀ من بشود يك كيلو آبرو داشت؛ پس از حكم من آبرويش ده كيلو شد، حالا بايد من به گونهاى او را عوض كنم كه آبروى خودش حفظ شود.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────