eitaa logo
قرار نوکری
1.2هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
88 ویدیو
274 فایل
اطلاع رسانی جلسات کربلایی سیدعلی #حسینی_تبار و بارگزاری صوت جلسات و.. 🔻🔻🔻 #کانال_تخصصی_شعر_و_مداحی #مقتل #بارگزاری_اشعار_نوحه_سرود #آموزش_روضه_خوانی_تخصصی #آموزش_مداحی #حرم_مطهر_حضرت_معصومه_س #سید_علی_حسینی_تبار پل ارتباطی با حقیر ۰۹۱۲۲۵۱۰۶۲۸
مشاهده در ایتا
دانلود
پیر شد هر لحظه پای روضه ها، مثل پدر در نیاورد از تنش رختِ عزا، مثل پدر حلقه می زد اشک در چشمش؛ به گریه می نشست از مصیبت های سختِ کربلا، مثل پدر خشک می شد حنجرش، می سوخت، تا می دید که طفلِ تشنه، شیرخواره هر کجا، مثل پدر یاد مشک پاره و دستِ قلم در علقمه داغدارِ جمله ی «أدرک أخا»، مثل پدر زیر لب می خواند گریان روضه ها را یک به یک ضجّه می زد یادِ آن خونین قفا، مثل پدر رفت پیش چشم او سرها به روی نیزه و دید جسمِ بی کفن بر بوریا، مثل پدر خیمه ها می سوخت! موهای رقیه همچنین داشت با خود گریه های بی صدا، مثل پدر من فدای کودکی هایش که رفت از کربلا با دو دستِ بسته تا شامِ بلا، مثل پدر بر سرِ بازارِ آذین بسته بِین هلهله بر سرش می خورد سنگِ بی هوا، مثل پدر در خرابه ناتوان افتاد! خوابش برده بود روی خار و خاک؛ بی آب و غذا، مثل پدر آخرش مسموم شد با زهر، مظلومانه شد در بقیعِ بی حرم قبرش رها مثل پدر! @nohe_sonnati @ghararenokary
من ولی الله اکبر هستم پنجمین حجت داور هستم باقر آل پیمبر هستم از ستم طایر بی پر هستم همه دیدند ز من مهر و وفا باز کردند به من ظلم و جفا گرچه از زهر به خود پیچیدم کس نداند که چه غم ها دیدم از غم کودکی ام پاشیدم همه شب تا به سحر نالیدم گَر به هم ریخته اعضایم شد قاتلم، دیده ی بینایم شد طفل بودم که اسارت دیدم خیمه ها را همه غارت دیدم من چهل روز حقارت دیدم عمه را بزم جسارت دیدم بزم مِی بود لعینی برخاست دختری را به کنیزی می خواست رفتم از یاد و نرفته از یاد همه ی زندگی ام رفت به باد تا که همبازی ام از ناقه فتاد زجر آمد ز ره و زجرش داد لگدی زد به تن او که خداش نکند قسمت کافر ای کاش @nohe_sonnati @ghararenokary
روضه خوان ها آن چه می خوانند را من دیده ام آن چه کس را نیست یارای شنیدن دیده ام کودکی بودم میان کاروان کربلا ظلم ها با همرهان از دست دشمن دیده ام من کنار جسم صد چاک جوان کربلا جد مظلومم به حال گریه کردن دیده ام پیکر اکبر روی دست جوانان غرق خون عمه زینب را در آن دم غرق شیون دیده ام کودکان را تشنه در خیمه به حال احتضار دست سقا را جدا افتاده از تن دیده ام من تن صد چاک جدم را میان خاک و خون زیر شمشیر و سنان و سنگ و آهن دیده ام اهل عالم کی شنیدن مثل دیدن می شود؟ روضه خوان ها آن چه می خوانند را من دیده ام @nohe_sonnati @ghararenokary
ببار بر سر من شوق مستجیر شدن را بگیر از دل من فرصت کویر شدن را جهان به غیر سیاهی خدا گواه ندارد به ماه اگر که نبخشی سر منیر شدن را چه علم‌ها که شکافنده اش تو بودی و هستی چه جمع کرده خدا در تو بی نظیر شدن را سیادت حسنین است در وجود تو جاری که ارث برده ای از مرتضی امیر شدن را گدا که سر زده باشد به خانه‌‌ی تو نبیند تمام عمر دگر صورت فقیر شدن را شفا کنار تو مفهوم دیگریست چرا که به کور می‌دهی اذن ابوبصیر شدن را پیامبر به پیامی سلام بر تو رسانده چشانده ای تو به جابر شکوه پیر شدن را سه ساله بودی و همراه عمه جان سه ساله تویی همان که به بازی گرفت اسیر شدن را به اقتدای سران به نیزه رفته چهل شب ادا نموده‌ای آداب هم مسیر شدن را رسید بر سر و دست تو روزگار و گره زد به سنگ خار شدن را به غُل حقیر شدن را چقدر گریه کنار پدر به چشم کشیدی به پای نقل به جای کفن حصیر شدن را @nohe_sonnati @ghararenokary
ستم روزگار یادش هست غم لیل و نهار یادش هست دیده ی اشکبار یادش هست آن همه قلب زار یادش هست روضه بی شمار یادش هست نیمه جان بین بستر افتاده  باز تب کرده مضطر افتاده به لبش ذکر مادر افتاده یاد یک جای دیگر افتاده چادر پر غبار یادش هست زهر کرده اثر به اعضایش ناتوان دست و بی رمق پایش تَرَک افتاده است لب هایش العطش العطش شد آوایش لبِ زخمیِ یار یادش هست پیر بود و خمیده قامت بود خانه اش کل سال هیأت بود به تنش ردی از جسارت بود قاتلش روضه ی اسارت بود لحظه های فرار یادش هست سال ها قلب بی قراری داشت گله ها از شتر سواری داشت با رقیه چه روزگاری داشت... با غمش آه و گریه زاری داشت آبله بود و خار یادش هست همه ی عمر خود پریشان بود یاد جدش همیشه گریان بود آی مردم حسین عطشان بود آبروی قبیله عریان بود یک تن و ده سوار یادش هست عمه هایش چقدر ترسیدند کوچه های شلوغ را دیدند مست ها آمدند رقصیدند به سر روی نیزه خندیدند زینب بی قرار یادش هست @nohe_sonnati @ghararenokary
این دم آخرِ خود دیده چو دریا کردم دائماً یاد، ز روی گل طاها کردم زهر سوزاند تمام بدنم را، اما یاد از غربت و مظلومی بابا کردم نرود هیچ زمان از نظرم روز دهم از تماشای پدر شیون و غوغا کردم چار ساله به دلم داغ روی داغ ولی ناله بر بی کسی زینب کبری کردم کربلا سخت ولی سخت تر از آن کوفه چقدر صبر در آن وادی غم ها کردم تا که در تَشت سر جَدِّ مرا آوردند مُردم و زنده شدم تا که تماشا کردم به دلم آن همه غم بود ولی ابن زیاد چوب زد تا که به لب هاش، خدایا کردم بعد کوفه به یقین سخت تر از شام نبود مرگ خود را ز خداوند تمنا کردم تا در آن بزم، عدو اسم کنیزی آورد گریه ها بر غم ذریه ی زهرا کردم @nohe_sonnati @ghararenokary
پنجمین نور خدای قادرم یادگار کربلا من باقرم من ز طفلی غم روی غم دیده ام زخم زنجیر پدر هم دیده ام دیدم آری نوگلی پژمرده بود نی ز بی آبی که سیلی خورده بود من به خیمه جسم اکبر دیده ام یک عبا را پر زِ پیکر دیده ام من خودم دیدم یکی سر می برد یک نفر خلخال دختر می برد کاش می مردم نمی دیدم ولی پشت خیمه نیزه بود و یک علی من خودم دیدم به صد آه و فغان عمه را در مجلس نامحرمان سرخ مویی بود با ما در ستیز بین ما می گشت دنبال کنیز شامیان پستند و نامرد و بدند عمه را، از هر طرف سنگش زدند غصه های کودکی مانده به یاد زجر خیلی کودکان را زجر داد دختری که بعد بابا زار شد مثل زهرا، دست بر دیوار شد دختری که تازیانه خورده بود غیر ناخن، جمله اعضایش کبود @nohe_sonnati @ghararenokary
دیدم به دو چشم تر، ای کاش نمی دیدم بر خاک تن بی سر، ای کاش نمی دیدم از کودکی ام دایم، غم دیدم و رنج و درد یک کوه بلا یکسر، ای کاش نمی دیدم باسنگ و سنان و تیر، با چوب و عصا، شمشیر زد خصم بر آن پیکر، ای کاش نمی دیدم دیدم که چه سان قاتل، بیرون شده از مقتل در دست گرفته سر، ای کاش نمی دیدم از دور خودم دیدم، می دیدم و لرزیدم خون می چکد از حنجر، ای کاش نمی دیدم تنها نه فقط خلخال، بردند ز پای طفل بردند ز سر معجر، ای کاش نمی دیدم دیدم به سر نیزه، هجده نی و هفده سر ای وای سر اصغر، ای کاش نمی دیدم از حلق نمی شد جا، دیدم که زِ پهلو رفت بر نی سر آب آور، ای کاش نمی دیدم تا قافله را بردند، بازار یهودی ها شد عمه ی ما مضطر، ای کاش نمی دیدم در گوشه ی ویرانه، آن دختر دردانه گردید چو گل پرپر، ای کاش نمی دیدم از بس که عدو سیلی، زد بر رخ او؛ گردید رویش چو رخ مادر، ای کاش نمی دیدم @nohe_sonnati @ghararenokary
السلام علیک یا محمدبن علی ایها الباقر یابن رسول الله صلی الله علیه و آله دوبیتی بر قبر تو خاک و یادِ تو خاک نشد عِلمت علوی و هیچ ادراک نشد در کرب و بلا هرچه که دیدی؛ یک عمر... از حافظه ی کودکی ات پاک نشد! @ghararenokary
السلام علیک یا اباجعفر یا محمدبن علی الباقر عليه السلام ♾♾♾♾ امان از محنت تو یابن زهرا شکسته حرمت تو یابن زهرا مزار تو چه خاموش و غریب است «فدای غربت تو» «یابن زهرا» 🔻🔻🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary