چهل سال است در تب گریه کردم
چهل سال است هر شب گریه کردم
چهل سال است من بیدار ماندم
صحیفه را نوشتم روضه خواندم
چهل سال است غرق اشک و آهم
شبانه روز یاد قتلگاهم
چهل سال است خواب شمر دیدم
به دستش خنجری دیدم پریدم
چهل سال است گفتم دادِ بیداد
همیشه ظرف آب از دستم افتاد
چهل سال است تا مذبوح دیدم
نشستم بر زمین، ضجه کشیدم
چهل سال است دشت کربلایم
به یاد روز دفن و بوریایم
چهل سال است فکر اصغرم من
عزادار ذبیحی پرپرم من
چهل سال است مانند ربابم
به کام تشنه، زیر آفتابم
چهل سال است می گویم خدایا
عطا کن خیر، سهلِ ساعدی را
چهل سال است یاد شهر شامم
کنار عمه ها در ازدحامم
چهل سال است بر زخمم نمک خورد
بمیرم عمه ام زینب کتک خورد
چهل سال است می گویم رقیه
زنم بر دست می گویم رقیه
چهل سال است در بزم شرابم
به یاد خیزران خانه خرابم
چهل سال است می سوزد وجودم
به روی ناقه با غل بسته بودم
چهل سال است داد از سنگ دارم
به روی خود نشان از چنگ دارم
نگو این زهر امانم را بریده
چهل سال است عمرم سر رسیده
#محمد_جواد_شیرازی
#امام_سجاد_ع
@nohe_sonnati
@ghararenokary
هر لحظه با هر گونه مضمون گریه کردم
هر روز و شب، یاد پدر، خون گریه کردم
دستی به سوی آب، بی گریه نبردم
مُردم به واللهِ که قدری آب خوردم
قلب مرا هر ناله ی مجروح سوزاند
یک عمر، حتی دیدنِ مذبوح سوزاند
جامه به تن کردند، حالم ریخت برهم
مرده کفن کردند، حالم ریخت برهم
با هر بهانه مجلس روضه گرفتم
خانه به خانه مجلس روضه گرفتم
اشک ربابه در وجودم آتش افروخت
هر بار دیدم شیرخواره، سینه ام سوخت
این داغ، هر ساعت چه کرده با دل ما
بر حرمله لعنت، چه کرده با دل ما
آثار ضرب تازیانه بر تنم ماند
رد غل و زنجیرها بر گردنم ماند
دستان عمه زینبم را تا که بستند
نامردهاخیلی غرورم را شکستند
مانده به گوشم نعره ی دشنام، دشنام
گفتم به شاگردان خود، الشام الشام
یادم نرفته عمه ام را، سنگ می خورد
از پیرزن های یهودی چنگ می خورد
از پشت بام آتش زدند و معجرش سوخت
مانند من سرتاسر بال و پرش سوخت
بغضی است هر لحظه به لب آورده جانم
من کشته ی بزم شراب و خیزرانم
شد حسرت اهل حرم، کنج خرابه
شد قتلگاه خواهرم، کنج خرابه
این زخم ها، آثار جنجال است با ماست
یاد چهل منزل، چهل سال است با ماست
سوزاند داغش تا دم آخر دلم را
ناله کشیدم از درونم واحسینا
#محمد_جواد_شیرازی
#امام_سجاد_ع
@nohe_sonnati
@ghararenokary
#امام_رضا_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
شدی به زهر حرامی دچار، افتادی
به راه حجره به چشمان تار افتادی
شبیه فاطمه، بی اختیار افتادی
نوشته اند که پنجاه بار افتادی
به لب رساند مکافاتِ زهر، جانت را
عبایِ روی سرت کُشت شیعیانت را
دلیل و منشأ نور و وجود خورشیدی
اگرچه خاک بر اندام و جامه ات دیدی
تنت ضعیف شد از سوز زهر و لرزیدی
شبیه مارگزیده به خویش پیچیدی
به چشم خیس، دو دستت به سوی در بردی
به یاد فاطمه بودی و بد زمین خوردی
گلیمِ جمع شده، از خجالتت گریید
عبای روی سر از هتک حرمتت گریید
میان مشت تو، تسبیح تربتت گریید
دو پلک زخم و ترت، وقت غربتت گریید
نبود حجره ی دربسته، بسترت ای کاش
زمان پر زدنت بود خواهرت ای کاش
به گریه زمزمه کردی وَ إن یَکادت را
طلب نموده ای از سوی حق، مرادت را
از آستان خدا خواستی شهادت را
صدا زدی به لب تشنه ات جوادت را
به خاک حجره تنت را رسانده ای آقا
هزار شکر که تشنه نمانده ای آقا
هزار شکر که با شمر، رو به رو نشدی
اسیر خنجر خولی تندخو نشدی
به دست خواهرت ای شاه، جست و جو نشدی
هزار شکر که با ضربه، پشت و رو نشدی
چقدر خورد به گودی قتلگه، ضربه
حسین و خنجر کُند و دوازده ضربه
#محمد_جواد_شیرازی
@ghararenokary
#امام_سجاد_علیه_السلام
#اعیاد_شعبانیه
#مدح
#مربع_ترکیب
نزد کریمانِ دوعالم خوشه چینم
پای بساط اهل بیت از راغبینم
بر پنجم شعبان گره خورده است دینم
مدیون خیر و لطف زین العابدینم
از برکتش شد خانه ی مولایمان شاد
آمد علیِ دوم ارباب، سجاد
آمد به ما آموخت طرز بندگی را
پای مناجات و دعا، پایندگی را
آورد با خود راه و رسم زندگی را
آموخت با رفتار خود بخشندگی را
ایثار و بخشش در وجودش منجلی بود
کیسه به دوش نیمه شب، مثل علی بود
گَرد فراموشی ازین آیین زدوده
دین را دوباره با دعا احیا نموده
ابواب رحمت را سوی مردم گشوده
در هر مناجاتش، گریز روضه بوده
با سجده هایش خلق را دلگرم می کرد
سنگ دل هر غافلی را نرم می کرد
تابید نورش، بازتابش شد صحیفه
خیر کثیرِ آفتابش شد صحیفه
پیغمبری کرد و کتابش شد صحیفه
ارکان ناب انقلابش شد صحیفه
دل های ما را با مناجاتش تکان داد
راه خدا را با ابوحمزه نشان داد
از سجده هایش روح ایمان، جان گرفته
با گریه هایش دین، سر و سامان گرفته
از یک دعای نوکرش، باران گرفته
با مادر او آبرو ایران گرفته
لطفی ندارد روزی ام بی شهربانو
دست من و احسانِ بی بی شهربانو
کار جهادی کرد و دین را تقویت کرد
خیلی غلام، آقا خرید و تربیت کرد
نسبت به داغ کربلا با معرفت کرد
با روضه هر جامانده را خوش عاقبت کرد
خیره به ظرف آب می شد، تشنه می ماند
از کام بابایش همیشه روضه می خواند
با روضه اش تا سال های سال، می سوخت
یاد لباس خونی و پامال، می سوخت
یاد تن بی سر، ته گودال، می سوخت
یک عمر یاد غارت اطفال، می سوخت
با گریه اش تبلیغ کرد و کم نیاورد
با گریه اش ما نوکران را گریه کن کرد
#محمد_جواد_شیرازی
#امام_سجاد_ع_ولادت
#کانال_قرار_نوکری
#کانال_تخصصی_شعر_و_مداحی
با ما همراه شوید...
↪️ 🆔@ghararenokary
#مناجات_باخدا
#ماه_رمضان
#غزل
به اذن عالیِ اَعلی، به احترامِ علی
شروع میکنم این ماه را به نام علی
ببخش با عجله، دست خالی آمدهام
شنیدهام که مهیاست بارِ عامِ علی
چقدر نان شبش را به سائلان بخشید
دلم خوش است به الطاف مستدام علی
سلاح ماست ابوحمزه، افتتاح، مجیر
دعای مسجد کوفه شرابِ جامِ علی
دعای ما که دعا نیست...، باز مقبول است
به احترام دعا کردن و صیام علی
دلم هوای نجف کرده اولِ ماهی
هوای بادهی انگورِ با دوامِ علی
ز حنجرش نفسِ گرمِ وحی میجوشد
نبی شدهست به معراج، همکلام علی
یهود و آل سعود از هراس میمیرند
اگر طلوع کند، تیغ از نیامِ علی
خوشا به روزی زُوّار سیدالشّهدا
به زائران حسین است چون سلامِ علی
**
چنان علی شده ممسوسِ حق، علی اکبر
همان علی که شده وارثِ مرام علی
چقدر تشنهی بوسیدنِ پدر شده بود
فدای خشکیِ وقتِ وداعِ کام علی
زدند از سر کینه علیِ اکبر را
زدند یاس حرم را به انتقامِ علی
چقدر بین عَباچیدنش نفسگیر است
چگونه جمع شود در عبا تمامِ علی؟!
#محمد_جواد_شیرازی
#مناجات_با_خدا
#کانال_قرار_نوکری
#کانال_تخصصی_شعر_و_مداحی
@ghararenokary
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#ولادت
#ترکیب_بند
بده مژده بر دشت خشک گلوها
پر از باده ی کوثری شد سبوها
بدون توسل، رسیدن محال است
مُصَلِّي که شد از دل بی وضوها؟
چه گوییم از وجه ی این کریمه
مخواهید مدحش ز بی آبروها
که در شأن او گفته باب الحوائج:
"فداها ابوها... فداها ابوها..."
اگر بر دل خسته ام وعده دادم
فقط وعده ی ماه ذی القعده دادم
قدم بر زمین مدینه نهاده
شده زینب دوم خانواده
شده مثل زهرای اطهر مرامش
همیشه به پای ولی ایستاده
چه گویم من از هیبت او که باشد
شبیه سکینه زنی پر اراده
چه دنیا... چه عقبی... ندارد هراسی
کسی که دلش را به معصومه داده
به قلبش خدا نور عصمت دمیده
چه کرده... چه معصومه ای آفریده
بیا با تبسم گره می گشاید
بیا بانوی قم گره می گشاید
اگر با دل صاف و ساده بریزی
دوتا مشتِ گندم گره می گشاید
نگو حاجتت را، دلت پر که باشد
بدون تکلم گره می گشاید
بگو زیر لب یا رضا در طوافش
سرِ دور هشتم گره می گشاید
چه معصومه ای، زینب شاه طوس است
عزیز دل و عشق شمس الشموس است
به لب نام زیبای معصومه دارم
به دل مُهر و امضای معصومه دارم
همین که کنار ضریحش می آیم
توسل به زهرای معصومه دارم
منم عبد اولاد موسی بن جعفر
ضمانت ز بابای معصومه دارم
منِ قطره گرچه حقیرم، امیدِ...
...رسیدن به دریای معصومه دارم
حلیمه، فهیمه، علیمه، حکیمه
برای من بی نوا شد کریمه
۱. آیتالله سیّد نصرالله مستنبط از کتـاب «کشف اللـئالـى» نقل فرمـوده که روزى عدهاى از شیعیان وارد مدینه شـدند و پرسشهایـى داشتند که مىخـواستند از محضر امام کاظم علیه السلام بپرسند.
امام علیه السلام در سفر بـودنـد. آنها پـرسشهاى خـود را نـوشته به دودمان امامت تقـدیـم نمـودند. چـون عزم سفر کردنـد، بـراى پاسخ پرسشهاى خـود به منزل امام کاظم علیه السلام شرفیاب شدند. امام علیه السلام مراجعت نفرموده بـود و آنها امکان توقف نداشتند. از ایـن رو حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ آن پرسشها را نـوشتند و به آنها تسلیـم نمودنـد. آنها با مسرت فراوان از مدینه منـوره خارج شدند و در بیرون مدینه، با امام کاظم علیه السلام مصادف شـدنـد و داستـان خـود را بـراى آن حضـرت شـرح دادند.
هنگامـى که امام کاظم علیه السلام پرسشهاى آنان و پاسخهاى حضرت معصـومه سلام الله علیها را ملاحظه کردند، سه بار فرمودند:
«فداها ابـوها!» (پدرش به قربانـش باد.)
#محمد_جواد_شیرازی
#دهه_کرامت
#حضرت_معصومه_س_ولادت
#حضرت_معصومه_س_مدح
#کانال_تخصصی_شعر_و_مداحی
#کانال_قرار_نوکری
🔻🔻🔻
🆔@ghararenokary
#امام_رضا_ع_شهادت
#شهادت
#غزل
شدی به زهر حرامی دچار، افتادی
به راه حجره به چشمان تار افتادی
شبیه فاطمه، بی اختیار افتادی
نوشته اند که پنجاه بار افتادی
به لب رساند مکافاتِ زهر، جانت را
عبایِ روی سرت کُشت شیعیانت را
دلیل و منشأ نور و وجود خورشیدی
اگرچه خاک بر اندام و جامه ات دیدی
تنت ضعیف شد از سوز زهر و لرزیدی
شبیه مارگزیده به خویش پیچیدی
به چشم خیس، دو دستت به سوی در بردی
به یاد فاطمه بودی و بد زمین خوردی
گلیمِ جمع شده، از خجالتت گریید
عبای روی سر از هتک حرمتت گریید
میان مشت تو، تسبیح تربتت گریید
دو پلک زخم و ترت، وقت غربتت گریید
نبود حجره ی دربسته، بسترت ای کاش
زمان پر زدنت بود خواهرت ای کاش
به گریه زمزمه کردی وَ إن یَکادت را
طلب نموده ای از سوی حق، مرادت را
از آستان خدا خواستی شهادت را
صدا زدی به لب تشنه ات جوادت را
به خاک حجره تنت را رسانده ای آقا
هزار شکر که تشنه نمانده ای آقا
هزار شکر که با شمر، رو به رو نشدی
اسیر خنجر خولی تندخو نشدی
به دست خواهرت ای شاه، جست و جو نشدی
هزار شکر که با ضربه، پشت و رو نشدی
چقدر خورد به گودی قتلگه، ضربه
حسین و خنجر کُند و دوازده ضربه
#محمد_جواد_شیرازی
#کانال_تخصصی_شعر_و_مداحی
#کانال_قرار_نوکری
🔻🔻🔻🔻🔻
🆔@ghararenokary
#امام_حسن_عسکری #مرثیه_امام_حسن_عسکری
با تو چه کرده زهر، پدر دست و پا نزن
با این گلوی خشک، کسی را صدا نزن
مانند محتضر سرت افتاده، وای من
رعشه به جان پیکرت افتاده، وای من
نگذار تا که کعبه شود از تو بی نصیب
این گونه پر نکش نرو از خانه، ای غریب
پایان به شعله ی دل بی تاب می دهم
با دست های خویش به تو آب می دهم
مسموم زهرِ غربت این پادگان شدی
سِنی نداشتی که شبیه خزان شدی
داری چه سخت میکشی از سینه ات، نفس
خسته شدی سه سال ازین بند و این قفس
راحت شدی ازین همه سرباز و پادگان
راحت شدی ز نعره ی هر روز پاسبان
راحت شدی ازین همه حکام مستبد
راحت شدی ازین همه نیرنگ معتمد
وقت وداع آخرمان گریه می کنی
داری به یاد مادرمان گریه می کنی
یاد علی و غربت دستان بسته ای؟!
یاد وداع مادر پهلو شکسته ای؟!
در یاد محسنی که غریبانه پر کشید
در پشت درب خانه ی صدیقه شد شهید
تربت به دست داری و در حال احتضار
رو می کنی به کرب و بلا با دو چشم تار
یاد حسین و تشنگی اش بین قتلگاه
با چشم خیس می کشی از سینه آه، آه
در آخرین نظر، شده ای خیره بر کفن
نام حسین، شد به لبت آخرین سخن
🔸شاعر:
#محمد_جواد_شیرازی
#کانال_تخصصی_شعر_و_مداحی
#کانال_قرار_نوکری
🔻🔻🔻🔻🔻
🆔@ghararenokary
#مناجات_با_خدا
#ماه_رمضان
#غزل
#مناجات
به اذن عالیِ اَعلی، به احترامِ علی
شروع میکنم این ماه را به نام علی
ببخش با عجله، دست خالی آمدهام
شنیدهام که مهیاست بارِ عامِ علی
چقدر نان شبش را به سائلان بخشید
دلم خوش است به الطاف مستدام علی
سلاح ماست ابوحمزه، افتتاح، مجیر
دعای مسجد کوفه شرابِ جامِ علی
دعای ما که دعا نیست...، باز مقبول است
به احترام دعا کردن و صیام علی
دلم هوای نجف کرده اولِ ماهی
هوای بادهی انگورِ با دوامِ علی
ز حنجرش نفسِ گرمِ وحی میجوشد
نبی شدهست به معراج، همکلام علی
یهود و آل سعود از هراس میمیرند
اگر طلوع کند، تیغ از نیامِ علی
خوشا به روزی زُوّار سیدالشّهدا
به زائران حسین است چون سلامِ علی
**
چنان علی شده ممسوسِ حق، علی اکبر
همان علی که شده وارثِ مرام علی
چقدر تشنهی بوسیدنِ پدر شده بود
فدای خشکیِ وقتِ وداعِ کام علی
زدند از سر کینه علیِ اکبر را
زدند یاس حرم را به انتقامِ علی
چقدر بین عَباچیدنش نفسگیر است
چگونه جمع شود در عبا تمامِ علی؟!
#محمد_جواد_شیرازی
#کانال_قرار_نوکری
📗@ghararenokary
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#ولادت
#مربع_ترکیب
ای بنده ی رب رحیم آقا حسن جان
یا مَن یُسَمّیٰ بالکریم آقا حسن جان
تنها صراط مستقیم آقا حسن جان
ارباب مایی از قدیم آقا حسن جان
ای معنی یا نور و یا قدوسم آقا
تا زنده ام نعلینتان می بوسم آقا
دُر گران از بحر تا ساحل رسیده
استاد اخلاق ابوفاضل رسیده
پروانه ها... شمعی در این محفل رسیده
بی خود نبوده این همه سائل رسیده
امشب تمام حاجتم یک گوشه چشم است
چشمی که حتی می کند یک جلوه اش مست
ای جلوه ی نورانی آیات توحید
با خنده هایت فاطمه آرام خندید
جبریل بالش را به بازوی تو مالید
هرشب علی یک بوسه از کنج لبت چید
افطار زهرا و علی بوسیدن توست
آرامِ جان مصطفی خندیدن توست
از پا تماما فاطمی هستی تو تا سر
مستِ نگاهت عالم بالا سراسر
آزادگان، پیش تو افتادند با سر
در پیشگاهت بارها باید گدا سر_
را بهر سجده سوی پای تو کشانَد
در سجده تا زیر عبای تو بیاید
باید که شعر از پنجه و بازویتان گفت
از ذوالفقار گوشه ی ابرویتان گفت
در کودکی از نغمه ی هو هویتان گفت
از لاالهِ لابه لای مویتان گفت
حتی نخ پیراهنت حبل المتین است
مانند زهرا و امیرالمؤمنین است
ای معنی حَیِّ عَلیٰ خَیْرِ العَمل تو
آب دهانت برتر از جوی عسل تو
بر مشکلات بی شمارم راه حل تو
من لایق تو نیستم حداقل تو
لطفی کن و دستی بکش روی سر من
دستی بکش، بر هم بزن موی سر من
سفره بیانداز و گدا دعوت کن امشب
نان شبت را بازهم قسمت کن امشب
بنشین کمی با بی نوا صحبت کن امشب
ما را دعا کن...غرقِ در رحمت کن امشب
تو آبروداری ولی بی آبرو من
بنده نگاهش هست بر مولا لزوماً
پشت در میخانه ات عمری نشستم
خوردم نمک اما نمکدان را شکستم
با این همه روزی خور خوان تو هستم
از بوی نان سفره ات من مست مستم
از سفره ات یک تکه نان می خواهم امشب
آن نان که خود خوردی از آن می خواهم امشب
#محمد_جواد_شیرازی
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_ولادت
#کانال_قرار_نوکری
🌐@ghararenokary
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#مناجات
#غزل
دارم هوای تربت شیخ الائمه
چشمم به دست رحمت شیخ الائمه
منت خدایی را که ما را خلق کرده
از خاک پای حضرت شیخ الائمه
اسلام ناب جعفری سرمایه ی ماست
جانم فدای نهضت شیخ الائمه
شاگردهای مکتبش روزی گرفتند
از بحث و علم و حکمت شیخ الائمه
هرکس نمازش را سبک دارد بداند
بی بهره است از رحمت شیخ الائمه
"کونوا لنا زینا..." ولی ای وای بر من
یک عمر گشتم زحمت شیخ الائمه
با اینکه سربارش شدم دیدم کریم است
آقا شدم با عزت شیخ الائمه
می چسبد آخر یک جهادی در مدینه
خادم شدن با دعوت شیخ الائمه
یک روز "دسته" می برم در کوچه هایش
تحت لوای "هیئت شیخ الائمه"
وقتش رسیده باز هم روضه بخوانم
از دردها و غربت شیخ الائمه
دیروز حیدر دست بسته... بی عمامه...
امروز آمد نوبت شیخ الائمه
پای برهنه پشت مرکب ها دویدن...
...برده توان و طاقت شیخ الائمه
بر مو سفیدان ناسزا گفتن روا نیست
کردند هتک حرمت شیخ الائمه
صاحب عزای روضه های کربلا بود
در روضه خم شد قامت شیخ الائمه
شکر خدا که دخترش اینجا ندیده
در بین مقتل غارت شیخ الائمه
شکر خدا که اهل بیتش را نبردند
بازی نشد با غیرت شیخ الائمه...
#محمد_جواد_شیرازی
#امام_صادق_ع_مدح_و_شهادت
#کانال_قرار_نوکری
🆔@ghararenokary
مرغ بی بال و پر غمکده ی بغدادیم
روضه و غصه و دردیم، غم و فریادیم
قطره اشکیم که با آه رضا افتادیم
سال ها با جگر پاره چنین سر دادیم:
ما عزادار دل خون جوادیم همه
با دل خون شده مجنون جوادیم همه
عرش را غربت او یکسره غمناک کند
رخت مشکی به تن پهنه ی افلاک کند
گریه بر روضه ی او صاحب لولاک کند
خواهری نیست که خون از لب او پاک کند
این که پیچیده به خود تشنه و دور از وطن است
خاک عالم به سرم گل پسر بوالحسن است
مثل یک شمع کف حجره چکیدن سخت است
وسط خانه ی خود زهر چشیدن سخت است
از سوی همسر خود طعنه شنیدن سخت است
پر خود را به روی خاک کشیدن سخت است
نیست یک مرد کمی یاری مظلوم دهد
قطره ای آب به این تشنه ی مغموم دهد
بی وفا خواست که آقای مرا پیر کند
غصه را در دل محزون شده تکثیر کند
پسر فاطمه را کوچک و تحقیر کند
خواست او را وسط حجره زمین گیر کند
بی حیا بر جگر سوخته اش می خندید
با کنیزان جلوی حجره ی او می رقصید
پسر شاه خراسان جگرش می سوزد
از غم زهر جفا چشم ترش می سوزد
دست و پا می زند و بال و پرش می سوزد
وسط حجره، تن شعله ورش می سوزد
باورم نیست که این ها به کمک برخیزند
آب را پیش نگاهش به زمین می ریزند
گاهی از شرم کمی رحم و مدارا خوب است
نگذارید تنش را به تماشا خوب است
نکشیدش به سوی بام، همین جا خوب است
چه کسی گفته قد و قامت رعنا خوب است؟!
حمل او روی سر چند نفر، دردسر است
تیزی پله و تنگی گذر، دردسر است
خوبی بام به این است مصیبت نکشد
بدنش زیر سم اسب مشقت نکشد
نیزه و سنگ به پیشانی حضرت نکشد
آخر روضه ی او کار به غارت نکشد
تشنه جان داده ولی در بدنش سر دارد
صحن این بام چه خوب است، کبوتر دارد
شاه عالم به زمین خورده و بی حال شده
پیکرش در ته گودال لگدمال شده
بر سر پیرهنش صحبت و جنجال شده
شمر با خنجر خود وارد گودال شده
داشت با خنجر خود ضربه به آقا می زد
ناگهان صوت فراگیر `بُنَیَّ” آمد
#محمد_جواد_شیرازی
#امام_جواد_ع_شهادت
#کانال_قرار_نوکری |همراه شوید 🔻
📗@ghararenokary