eitaa logo
قرار نوکری
1.1هزار دنبال‌کننده
889 عکس
65 ویدیو
135 فایل
اطلاع رسانی جلسات کربلایی سیدعلی #حسینی_تبار و بارگزاری صوت جلسات و.. 🔻🔻🔻 #کانال_تخصصی_شعر_و_مداحی #مقتل #بارگزاری_اشعار_نوحه_سرود #آموزش_روضه_خوانی_تخصصی #آموزش_مداحی #حرم_مطهر_حضرت_معصومه_س #سید_علی_حسینی_تبار پل ارتباطی با حقیر ۰۹۱۲۲۵۱۰۶۲۸
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ تقدیم غمت خونِ جگر لالۀ ما بود بی مهر رخت سایۀ غم، هالۀ ما بود هجران تو در دل شرر نالۀ ما بود هر لحظه فراغت غم صد سالۀ ما بود ای ماه که دادی همه را مهر خدائی چون شد که دمیدی به شبستان جدائی @hosenih ای یاد جمال تو چراغ سحر ما ای داغ تو تا شام ابد بر جگر ما ای روی نهان از نظرت در نظر ما حیف است که باشیم و نباشی به بر ما هر صبح فراق تو به ما شام بلا بود ایام غمت بر همه ایام بلا بود @hosenih ای ماه جماران که زهجرت چو هلالیم یکبار برافروز و ببین ما به چه حالیم سر تا به قدم محنت و اندوه و ملالیم باید که بسوزیم و بگرییم و بنالیم عمر است پس از مرگ تو شرمندگی ما بی تو شده جان کندن ما زندگی ما @hosenih ای همدم یاران خدا جوی جماران ای کعبۀ دل بیت تو در کوی جماران ای گرد عزایت به سرو روی جماران با یاد تو چشم همگان سوی جماران بازآ که خزان بی تو بهاران دل ماست بیت الحزن از غصه جماران دل ماست @hosenih ای رفته به دیدار خدا با دل آرام آرام دل آرام که گیتی است تو را، رام از نهضت تو مانده به جا نهضت اسلام با صبح قیامت شب کفر است به اتمام دیگر به وطن دیو ستم باز نیاید از طبل ابر قدرتی آواز نیاید @hosenih آرام کز اعدای تو آرام ربودند یاران همه از دور پیام تو شنودند از مرکز الحاد بدین راه گشودند در دامن کفر آیت توحید سرودند خورشید قیام تو گرفته همه جا را بخشنده پیامت به جهان نور خدا را @hosenih آرام که پیمان تو هرگز نشکستیم آرام که پیوند وفا را نگسستیم با غیر تو ما عهد نبستیم نبستیم آنیم که بودیم و همینیم که هستیم کوبیم بت اهرمن اهرمنی را داریم زتو چون تبر بت شکنی را @hosenih آرام که همواره پیامت سخن ماست آرام که این جامه به پیکر کفن ماست آرام که در خط تو هر مرد و زن ماست آرام که بر بال ملایک وطن ماست آرام که ایمن زبلا کشور ما شد همسنگر تو خامنه ای رهبر ما شد @hosenih در جنگ شرر بر سر ما ریخت چو باران گردید وطن آتش و خون هشت بهاران غلطید بخون از همه سو پیکر یاران سوگند به سوز دلت ای پیر جماران داغ تو که چون شعله آتش به درون بود بر ما شررش از شرر جنگ فزون بود @ghararenokary
بار گزاری اشعار شهادت امام صادق علیه السلام @ghararenokary 🔽🔽🔽
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ دارم هوای تربت شیخ الائمه چشمم به دست رحمت شیخ الائمه منت خدایی را که ما را خلق کرده از خاک پای حضرت شیخ الائمه @hosenih اسلام ناب جعفری سرمایه ی ماست جانم فدای نهضت شیخ الائمه شاگردهای مکتبش روزی گرفتند از بحث و علم و حکمت شیخ الائمه هرکس نمازش را سبک دارد بداند بی بهره است از رحمت شیخ الائمه "کونوا لنا زینا..." ولی ای وای بر من یک عمر گشتم زحمت شیخ الائمه با اینکه سربارش شدم دیدم کریم است آقا شدم با عزت شیخ الائمه می چسبد آخر یک جهادی در مدینه خادم شدن با دعوت شیخ الائمه یک روز "دسته" می برم در کوچه هایش تحت لوای "هیئت شیخ الائمه" وقتش رسیده باز هم روضه بخوانم از دردها و غربت شیخ الائمه دیروز حیدر دست بسته... بی عمامه...‌ امروز آمد نوبت شیخ الائمه پای برهنه پشت مرکب ها دویدن...‌ ...برده توان و طاقت شیخ الائمه بر مو سفیدان ناسزا گفتن روا نیست کردند هتک حرمت شیخ الائمه صاحب عزای روضه های کربلا بود در روضه خم شد قامت شیخ الائمه @hosenih شکر خدا که دخترش اینجا ندیده در بین مقتل غارت شیخ الائمه شکر خدا که اهل بیتش را نبردند بازی نشد با غیرت شیخ الائمه...‌ ⏹ @ghararenokary
بسم الله الرحمن الرحیم ▶️ امشب از دردِ‌ عشق سرشاریم آتشی داغ، در نهان داریم هم‌نوا با امامِ منتظران اشک بر دیده و عزاداریم یک نفر در پیِ حقایق نیست هم‌دمِ غربتِ شقایق نیست جهل غالب شده، کسی این‌جا در رکابِ امامِ صادق نیست @hosenih مرقدش تکه‌ای زِ افلاک است مدفنِ چار پیکرِ پاک است در حقیقت بقیع، ویران نیست سینه‌ی ماست این‌چنین چاک است باغ همراهِ برگ و بارش سوخت برگ‌ریزان شد و بهارش سوخت خانه نه،... بلکه "مهبطِ وحی" است آن‌چه آن‌روز در کنارش سوخت دلِ بی‌تابِ شیعه را خون کرد بر پلیدیِ خویش افزون کرد لعن و نفرین به قاتلش منصور تیغ را از غلاف بیرون کرد هرچه شمشیر را نشان می‌داد منصرف می‌شد و امان می‌داد... ...عاقبت زهر کارِ خود را کرد ششمین نور، داشت جان می‌داد @hosenih جام را سرکشید و رفت از حال سینه‌اش از مَلال مالامال آخرین لحظه یادِ جدش بود: السلام ای قتیلِ در گودال! خوب شد باز تشنه‌کام نشد هدفِ سنگِ پشتِ بام نشد رشته‌های رگِ بریده‌ی او... سخنم باز هم تمام نشد ⏹ @ghararenokary
بسم الله الرحمن الرحیم ▶️ دوباره کینه ها انداخت آتش در دلِ کوچه به پا شد داغ سنگینی دوباره داخلِ کوچه مصیبت دیده و بگذار در حال خودش باشد دلِ من هم گرفته باز هم مثل دلِ کوچه @hosenih همان دود و همان شعله! فقط با این تفاوت که دو دست پیرمردی بسته شد در منزلِ کوچه اگر بردند با پای برهنه علتش این بود که در تاریخ باشد ردّ حقّ و باطلِ کوچه محاسن گرد و خاکی، تازیانه، طعنه و تهمت جسارت های ِ کفرآلود می شد حاصلِ کوچه رئیس مذهب شیعه در آن اوجِ بلا حتی نظرها داشت با لطف و کرَم بر سائلِ کوچه @hosenih میان گریه ها میگفت: وا أمّاه...یازهرا(س) همین ذکر پیاپی گفتنش شد قاتلِ کوچه عبایش رفت زیر سمّ مرکب گفت یاجدّاه به جز گودال، مقتل شد پس از این شاملِ کوچه! @ghararenokary
بسم الله الرحمن الرحیم ▶️ آقاى بى كسى كه غم ارثيه داشته اُنسى به داغِ مادرِ اِنسيه داشته كنج اتاقِ خويش حسينيه داشته با اهل خانه مجلسِ مرثيه داشته حالا گرفته روضه غريبانه بازهم نشناختند خشكِ مقدس مئآب ها خورشيدِ علم را پَسِ ابر حجاب ها مُشتى، رُفوزه در پىِ درس و كتاب ها شاگردهايشان همه در رختخواب ها آتش زدند بر در يك خانه بازهم @hosenih حق ميدهيم مرد اگر گريه ميكند تنها ميانِ چند نفر گريه ميكند با ترسِ دختران چقدر گريه ميكند افتاده يادِ مادر و در گريه ميكند تكرار شد مصيبت پروانه بازهم آتش به بيتِ اطهرش افتادُ گفت آه يادِ صداى مادرش افتادُ گفت آه عمامه اش كه از سرش افتادُ گفت آه وقتِ فرار، دخترش افتادُ گفت آه ترسيده است دخترِ دردانه بازهم يك نانجيب خنجرِ آماده مى كشيد يك بى حيا عمامه و سجاده مى كشيد بندِ طناب را كه زنازاده مى كشيد شيخ الائمه را وسط جاده مى كشيد آسيب ديد غيرت مردانه بازهم دستِ عيالِ او به طنابى نرفت نه! دست كسى به سوى حجابى نرفت نه از صورتى عفيفه نقابى نرفت نه ناموسِ او به بزم شرابى نرفت نه رفتيم سمت مجلس بيگانه بازهم @hosenih بي احترام رفت ولى عمّه زينبش بينِ عوام رفت ولى عمّه زينبش در ازدحام رفت ولى عمّه زينبش بزم حرام رفت ولى عمّه زينبش وقت گريز شد دل ديوانه بازهم بالاى تخت قائله اى بود، واى من پيش رباب حرمله اى بود، واى من زينب ميان سلسله اى بود، واى من چوبِ بدونِ حوصله اى بود، واى من خون شد روان از آن لب جانانه بازهم ⏹ @ghararenokary
بسم الله الرحمن الرحیم ▶️ شب بود ناگهان همه جا پر ز دود شد بیت الحرام فاطمه جایِ یهود شد نامرد تا که دید عزیز مدینه ام بر این شکوهِ مادریِ من حسود شد سجاده ام کشید و نماز مرا شکست با ضربه ای قیام نمازم سجود شد آنکس که بین کوچۀ باریک ضربه خورد داند چرا دو گونۀ مادر کبود شد بار دگر مدینه و یک مرد بی ادب آنچه سزای آل پیمبر نبود شد در بین شعله ناله زدم عمه جان کمک در پیش دیده آتش خیمه شهود شد شکر خدا ندید کسی سر برهنه ام بر حفظ آبرو ،شب تاریک سود شد اما میانِ کوچه بازار عمه رفت باعده ای ارازل واشرار عمه رفت @hosenih دنبالِ اسب ،پایِ برهنه مرا کشید راهِ مرا به روضة کرببلا کشید در دستِ او محاسن من ریخته بهم بیرون مرا زخانه کسی ، بی حیا کشید با پیرِ سالخورده چنین تا نمی کنند بی تربیت لباس مرا بی هواکشید گودال هم لباسِ حسین پاره پاره شد ازبسکه گرگ ،پنجه به آن نخ نما کشید هرکس رسید نیزه خود را شکست ورفت هرکس رسید یک طرف آن کشته را کشید با نعل هایِ تازه بهم ریخت پیکرش کار عزیز فاطمه بر بوریا کشید درقتلگاه عمه ما را کتک زدند تادست از گلوی تنی سر جدا کشید ⏹ @ghararenokary
بسم الله الرحمن الرحیم ▶️ از غربتت، چشمان ما را اختیاری نیست بر روی قبرِ خاکی ات، سنگ مزاری نیست کاشانه ام آباد باشد، قبر تو خاکی؟! جانم به قربانت مرا دیگر قراری نیست @hosenih با این همه شاگرد، ماندم از چه در کوچه... در شام فتنه، عاشقی و جان نثاری نیست اشرار یثرب، ناسزا و هیزم و آتش این رسم، رسم بردنِ پرهیزکاری نیست در هست، آتش هست اما میخِ بر در نه ضرب لگد نه، هول دادن نه، فشاری نیست غصه نخور، این دود می خوابد، خدا را شکر... پشت در این خانه یار بارداری نیست شیخ و بزرگ شهر را وقتی که می افتد ضربه زدن با تازیانه افتخاری نیست روی سفیدت از چه رو اینقدر سرخ است؟! برخیر ما را طاقت این داغِ کاری نیست افتاده ای بر خاک کوچه، بهتر از صحراست حداقل در معبرت، تیزیِ خاری نیست خاکی شده پیشانی ات اما به رخسارت از ضربِ سنگی تیز، خونِ تازه جاری نیست @hosenih عمامه ات افتاده از روی سرت اما دورت برای غارتت، داد و هواری نیست روی زمین آرام و راحت حمدِ حق را گو بالاسرت، در انتظارت نیزه داری نیست ⏹ @ghararenokary
بسم الله الرحمن الرحیم ▶️ شیخ الائمه ام که شکستند حرمتم با هیزم آمدند شبانه زیارتم در احترام موی سپیدم همین بس است در بین شعله ها شد تکریم ساحتم @hosenih من دست بسته بودم و یاران به خواب ناز آنجا کسی نبود نماید حمایتم من مرد بودم این شد و ای وای مادرم این تنگنای کوچه نماید اذیتم سجاده ام کشید وبماند چگونه برد خاکی شده زکینه لباس عبادتم بادست بسته ،پای برهنه ، نفس زنان مرکب دوانیش بخدا برد طاقتم خوردم زمین و ناله زدم عمه جان مدد قدری کمان چو قامت تو گشته قامتم در بین راه گشته پریشان محاسنم از بسکه دست بسته زمین خورده صورتم @hosenih تفسیر مقتل «قبض شیبه » شده این صورت کبود و رخ پر جراحتم اینجا جفا به ماشد و معجر کشی نشد غمهای کربلا زده لطمه به غیرتم ⏹ @ghararenokary
بسم الله الرحمن الرحیم ▶️ درحسرت یار جان به لب شد مردی که بزرگ آسمان بود برروی محاسن سفیدش اشک دل زخمی اش روان بود استاد بزرگ مکتب عشق محنت زده ی همه دقایق تنها شده در هزار شاگرد همسایه غم امام صادق(ع) @hosenih در هجمه غربت مدینه بی هم نفسی خمیده اش کرد شد باعث لحظه رهائیش زهری که نفس بریده اش کرد تب ازنفسش زبانه می زد اشک از دل چاک چاک می ریخت درحجره میان بستر خود لاله زلبش به خاک می ریخت آنقدرکشید بار غصّه تا مرگ به کامش آرزو شد مانند تبار غم نصیبش ازشدّت غم سفید مو شد اجداد غریب و بی نشانش صد زخم از این زمانه خوردند گویا که تمام ارث غم را بر دست دلش همه سپردند او مثل خلیل شد درآتش این ارث نژاد اطهرش بود شد دفتر خاطرات او باز انگار بیاد مادرش بود با ضرب لگد دوباره واشد بابی زبهشت بی نشانه این بار که جای شکر باقی است مسمار نداشت درب خانه او را ز میان کوچه بردند آوای خدا شنیده می شد گویا که علی دوباره آنجا بر روی زمین کشیده می شد تا وادی کفر دین مطلق در بند زبین کوچه ها رفت با آنکه ز تیره عبا بود با موی برهنه بی عبا رفت صیاد نگفت با خودش که این صید شکار تیر درد است او را به عتاب می کشید و نامرد نگفت پیرمرد است افتاد به خاک و زیر لب گفت آمد به سرم بلای زینب (س) گویا که به روی خاک می دید درخاطره ردّپای زینب(س) با کینه بدون جرم اورا با یک غم بی حساب بردند او عاشق روضه بود و او را تا معرکه ی شراب بردند @hosenih شمشیر به روی او کشیدند امّا سر او به نیزه ننشست می دید به چشم دل سری را بازیچه ی ضرب چوب یک مست او عاشق روضه بود آری بانی عزای کربلا بود مسجد همه جا حسینیّه شد تا روضه ی جدّ او به پا بود ⏹ @ghararenokary
بسم الله الرحمن الرحیم ▶️ اگرچه بر همه عالم گره گشا بودم میان موج مصیبات مبتلا بودم همیشه غفلت اصحاب دردِسر ساز است به وقت فتنه چه بی یار و آشنا بودم @hosenih کنار منبر من مکتب جدید زدند در آن غبار زمان چشمۀ هدی بودم حیققت همه قرآن میان قلب من است منم که بر همۀ خلق رهنما بودم شبی که از همه سو ریختند در خانه فقط به یاد غریبیِ مرتضی بودم قیام داشتم و ناگهان زمین خوردم سحر که غرق مناجات با خدا بودم در آستانۀ در صورتم به جایی خورد اسیر ضربۀ سیلیِ بی هوا بودم میان کوچۀ باریک گیر افتادم شبیه مادر خود زیرِ دست و پا بودم همین که شعلۀ آتش به دامنم افتاد نفس نفس زدم و یاد خیمه ها بودم اگرچه شکر خدا دختری نسوخت ولی به یاد شام غریبان کربلا بودم سرم برهنه، شبانه کسی ندید چه شد به یاد شام و نظرهای بی حیا بودم @hosenih کمی ز روضۀ گودال بر سرم آمد به گیسوان پریشان چو در نوا بودم نخورد یک نوک نیزه به پیکرم اما به یاد قاری بالای نیزه ها بودم ⏹ @ghararenokary
بسم الله الرحمن الرحیم ▶️ جانم به فدای قبر خاکی شما ماییم گدای قبر خاکی شما ای کاش که یک بارگهی می دیدیم از دور به جای قبر خاکی شم @hosenih در کوچه تو را مثل علی می بردند افتاده عبا مثل علی می بردند دستان شما بسته و بی عمامه از روی جفا مثل علی می بردند خوردی تو زمین صدا زدی یا زهرا با قلب حزین صدا زدی یا زهرا با پای پیاده چون زمین افتادی با صوت غمین صدا زدی یا زهرا تا شعله ی درب خانه ات را دیدی از درد غم سینه به خود پیچیدی با یاد غم محسن و روی نیلی با چشم پر آب، پشت در نالیدی @hosenih تا آن که به پشت مرکبش افتادی باناله به یاد کربلا افتادی با یاد غم سه ساله پشت مرکب خوردی تو زمین و ناله سر می دادی ⏹ @ghararenokary