#نوحه_امام_صادق_ع
مانده ذکرِ وا اماما بر لب ما
کشته شد بنیانگذار مذهب ما
وا اماما، وا اماما، وا اماما ۲
.....
صادق آلِ محمّد گشته مسموم
گریه کن از بهر آن مولای مظلوم
وا اماما، وا اماما، وا اماما
.....
فاطمه سویِ مدینه کُن نظاره
قلب فرزندت شد آخر پاره پاره
وا اماما، وا اماما، وا اماما
.....
آنکه بوده عالم و آدم مطیع اش
سر برهنه از چه برد ابن ربیع اش
وا اماما، وا اماما، وا اماما
.....
گه به دل داغ عزیزانش نهادند
گه به او انگور زهر آلوده دادند
وا اماما، وا اماما، وا اماما
#غلامرضا_سازگار
#کانال_قرار_نوکری
🆔@ghararenokary
ادامه شعر قبل👆
ای قم از مقدمت بهشت برین
حرمت رشک باغ علیّین
دختر دین و خواهر قرآن
جان طاها، سلالۀ یاسین
قهر تو نار و مهر تو جنت
بغض تو تلخ و حبّ تو شیرین
بندۀ آسمان تو غلمان
خادم درگه تو حورالعین
خاکبوس تو فوج فوج ملک
پرده دار تو جبرئیل امین
دانه چین تو طایران سما
سائلان تو ساکنان زمین
خلعت عصمتت برازنده
نام معصومه حق توست یقین
با ولایت سبک روم ز صراط
گرچه بارم بسی بُوَد سنگین
تو و زهرا و عمهات زینب
آفتاب و مه و ستارۀ دین
نه عجب گر به احترام، پدر
بوسدت همچنان کتاب مبین
حبّ من، بغض من، برای شماست
دین همین است، نیست نیست جز این
دین من حبّ دوستان شماست
مذهبم بغض دشمنان شماست
ای تو در دل، مزار تو در قم
وی حریم تو قبلۀ مردم
قرص نانی ز مطبخت خورشید
دانههای کبوترت انجم
باغ خلقت ز عطر تو خرم
ملک هستی به بحر جودت گم
تا تو از نسل او ظهور کنی
میل حوّا کشید بر گندم
هم تو آباء سبعه را بانو
هم تو بر امّهات اربعه، امّ
گریه و عجز و ناله، عادتُنا
عفو و جود کرم، سجّیتکم
از حریم تو میرسد شب و روز
نور بر هشت خلد و نه طارم
نه عجب گر کند به مدح تو صدق
هل اتی، قدر، یُذْهِبَ عنکم
میوۀ قلب موسِیِ جعفر
مونس جان حجت هشتم
بود آیینۀ دلت را نقش
از کلام خوش امام ششم
که تجلّی گه قیام، قم است
حرم یازده امام، قم است
ای تجلّیگه خدا دل تو
گل توحید رُسته از گِل تو
نخل طوبای موسِیِ جعفر
علم و فضل و کمال حاصل تو
همه اسرار این جهانِ وجود
مثل آیینه در مقابل تو
نه همین اهل قم گدای توأند
که همه عالمند سائل تو
بوده از کودکی عیان به همه
علم تو، فقه تو، مسائل تو
علمای بزرگ فقه و اصول
همه زانو زده به محفل تو
اهل قم سر بر آسمان بردند
به عنایات و لطف کامل تو
شهر قم کوچه کوچه از در و بام
غرق گل شد به خاطر دل تو
گل چه باشد! قسم به حق خدا
جان ما هم نبود قابل تو
سر و پای برهنه، جان بر کف
اشعریّون به گرد محمل تو
دوستان را چراغ دل روشن
کور شد چشم خصم غافل تو
با ورود تو در مدینۀ قم
تافت نور خدا به سینۀ قم
رفت از قم به بانگ: قم شیطان
تا تو باشی چراغ محفل آن
قم مدینه شد و تو فاطمهاش
خانهات بیت قادر منّان
خاک قم گشته بود کُحل بصر
سنگ آن درّ و گوهر و مرجان
بیت موسی بن خزرج از تو گرفت
آبرو همچو روضۀ رضوان
مادرت آنچه در مدینه کشید
همه را کرد شهر قم جبران
گر عدو سوخت بیت زهرا را
شد درِ خانۀ تو گلباران
هفده روز بیشتر نگذشت
مرغ جانت پرید سوی جنان
داغ زهرا دوباره شد تازه
تا تو جان دادی ای فدایت جان
همه عمر شریف تو بگذشت
با غم و درد و گریه و هجران
سالها میگریستی که به ظلم،
پدرت بود گوشۀ زندان
سالها در غم برادر بود
همچو زینب دو دیدهات گریان
داشتی درد و رنج و غم، دائم
دیدی از کودکی ستم، دائم
اهل قم سوخت پای تا سرشان
در غم بضعۀ پیمبرشان
خون دل در وجودشان جوشید
اشک، جاری ز دیدۀ ترشان
اشعریّون به گرد تابوتت
دست غم میزدند بر سرشان
گویی از ماتم تو جان همه
شد به سختی جدا ز پیکرشان
ارتحال تو در بهار شباب
مردم قم نبود باورشان
صبح روز عزای تو گردید
تیرهتر از غروب محشرشان
خاک، گِل شد ز اشک مردم قم
بر، گل در بهار پرپرشان
گویی از دست رفته بود همه
پدر و مادر و برادرشان
چشم مردان ز اشکِ خونین سرخ
همه زنها سیاه معجرشان
همه یاقوت اشک باریدند
شد نهان تا به خاک گوهرشان
روز دفن جنازهات، سادات
گریه کردند بهر مادرشان
داغ بابت نرفته بود از یاد
ماند بر سینه داغ دیگرشان
گر چه جانت ز غم رسید به لب
بدنت، روز دفن گشت، نه شب
بی تو طوطیّ جان ترانه نداشت
دانه جز اشک دانه دانه نداشت
دل نورانی تو در همه عمر
جز غم و غصّۀ زمانه نداشت
پدرت در خزانه بعد رضا
چون تو دردانهای یگانه نداشت
داشت غیر از تو دختران دگر
مثل تو دختری به خانه نداشت
غم هجران تو را به هر سو برد
همچو مرغی که آشیانه نداشت
مثل تو، ای کشیده کوه فراق
هیچکس بار غم به شانه نداشت
جغد غم، ای بهشت خوبیها
به جز از سینۀ تو لانه نداشت
وای در روز حشر بر چشمی
کز غمت خون دل روانه نداشت
گر چه در موج غصّه جان دادی
بدنت جای تازیانه نداشت
حرم تو نشان شهر قم است
حرم مادرت نشانه نداشت
آتش خانهاش بدان وسعت
چون شرار دلش زبانه نداشت
آنکه سیلی به روی زهرا زد
غیر بغض علی بهانه نداشت
میسزد خون چکد ز دیدۀ تو
در غم مادر شهیدۀ تو
اهل قم، سرفراز و مفتخرند
پیرو عترت پیامبرند
اهل قم، گر ز جان خود گذرند
از شما خاندان نمیگذرند
اهل قم، در کلاس مکتب عشق
از همه خلق سرفرازترند
اهل قم، در حمایت از عترت
همه همدست و یار یکدگرند
اهل قم، در ریاض مهر علی
همگان برگهای یک شجرند
اهل قم، روز میهمانداری
میهمان را چو جان خود شمرند
اهل قم، کی چو اهل شام به ظلم
میهمان را سوی خرابه برند
اهل قم، کی چو کوفه مهمان را
با لب تشنه سر ز تن ببرند
اهل قم، گر یتیم را بینند
تا ابد اشک ریز و نوحه گرند
اهل قم، فخر عالمند همه
شعلۀ شعرِ «میثمند» همه
✍ #غلامرضا_سازگار
↳ @ghararenokary
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_مناجات
ای دُرّ یمِ عصمت، یا حضرت معصومه
ای فاطمهی عترت، یا حضرت معصومه
ای خاک رهت جنّت، یا حضرت معصومه
ای سایهی تو عفّت، یا حضرت معصومه
قم از تو یم رحمت، یا حضرت معصومه
محتاج دمت حکمت، یا حضرت معصومه
تو در حرم موسی، انسیّهی حورایی
انسیّهی حورایی، محبوبهی یکتایی
محبوبهی یکتایی، ممدوحهی طاهایی
ممدوحهی طاهایی، ریحانهی بابایی
ریحانهی بابایی، آیینهی زهرایی
در صورت و در سیرت، یا حضرت معصومه
تنها نه محیط قم، ایران به تو مینازد
عصمت به تو مینازد، ایمان به تو مینازد
عترت به تو مینازد، قرآن به تو مینازد
تفسیر و اصول و دین، عرفان به تو مینازد
جنّ و ملک و حور و، انسان به تو مینازد
بانوی همه خلقت، یا حضرت معصومه
شمس و قمر و النجم، جنّ و ملک و انسان
جنّ و ملک و رضوان، حور و پری و غلمان
هم حوری و هم غلمان، هم مالک و هم رضوان
هم عالم و هم حاکم، هم بنده و هم سلطان
دارند به تو چشمِ، لطف و کرم و احسان
گیرند زتو حاجت، یا حضرت معصومه
نَبْوَد عجب ای بانو، شاهی به گدا بخشی
وز گرد حریم خود، بر روح، شفا بخشی
بر روح، شفا بخشی، بر سینه صفا بخشی
حاجات خلایق را، از لطف و عطا بخشی
بر خلق زمین بخشی، بر اهل سما بخشی
داری زحق این قدرت، یا حضرت معصومه
ای کعبهی اهل دل، ایوان طلای تو
ای سرمهی حور العین، خاک کف پای تو
قم نه! همهی عالم، مرهون عطای تو
فیضیّه بُود دائم، در ظلّ همای تو
گردد درِ جنّت باز، از صحن و سرای تو
یک بذل تو صد جنّت، یا حضرت معصومه
ای بانوی نُه افلاک، ای مادر اهل قم
ای خاک حریم تو، تاج سر اهل قم
ای کوثر فیض تو، در ساغر اهل قم
آید زنسیمت جان، در پیکر اهل قم
گلدستهی صحنینات، روشنگر اهل قم
ای قم حرم امنت، یا حضرت معصومه
آنانکه به شهر قم، بر عرض ادب آیند
آنانکه به پای جان، رو سوی تو بنمایند
در صحن تو روگردان، از جنّت اعلایند
هر گام که ای بانو، در صحن تو پیمایند
هم زائر قبر تو، هم زائر زهرایند
نازند بدین رتبت، یا حضرت معصومه
ای دستهگل زهرا، ریحانهی اهل البیت
ریحانهی اهل البیت، دُردانهی اهل البیت
زوّار حریم تو، پروانهی اهل البیت
قبر تو بوُد کعبه، در خانهی اهل البیت
قم گشته زفیض تو، کاشانهی اهل البیت
نازند به تو عترت، یا حضرت معصومه
ای چشم رضا دیده، در حُسن تو زهرا را
هم صورت زهرا را، هم زینب کبری را
خاک حرمت دارد، اعجاز مسیحا را
دل میبری از رفعت، صد مریم عذرا را
معصومهای ای بانو، ذرّیهی طاها را
ای فاطمه در فطرت، یا حضرت معصومه
تو جان سجود استی، تو روح قیام استی
موسای محمّد را، تورات تمام استی
دخت صلوات استی، فرزند سلام استی
فخریّهی اجداد و، آباء عظام استی
الحق که یکی مریم، از هفت امام استی
ای فاطمه را زینت، یا حضرت معصومه
تو پاکی و معصومه، من عبد گنه کارم
تو بحر کرم داری، من دست تهی دارم
سرمایهی من تنها، اشکیست که میبارم
گر اهل بهشت استم، گر مستحق نارم
هم بندهی این کویم، هم «میثم» این دارم
ممنونم از این منّت، یا حضرت معصومه
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #کانال_قرار_نوکری
🆔@ghararenokary
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
دامن آلوده و بار گناه آوردهام
گر چه آهی در بساطم نیست، آه آوردهام
هر که بودم، هر که هستم، با کسی مربوط نیست
بر امام مهربان خود پناه آوردهام
هر که آرد تحفهای در محضر مولای خود
من دو دست خالی و کوه گناه آوردهام
بر کبوترهای صحنت هدیهی ناقابلیست
گندم اشکی که در این بارگاه آوردهام
نالهام در سینه، اشکم در بصر، سوزم به دل
نامهای چون دودِ آه خود، سیاه آوردهام
ذرّه بودم، زائر شمس الشّموسم کردهاند
قطرهای بودم به این دریا پناه آوردهام
گر چه هستم قطرهای ناچیز، یک دریای اشک،
هدیه بر مولای خود روحی فداه آوردهام
هر فقیری هست دستِ خالیاش سرمایهاش
من فقیرم، دست خالی را گواه آوردهام
«میثما» مولا اگر پُرسد چه آوردی بگو
سر به خاک زائرت از گردِ راه آوردهام
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #کانال_قرار_نوکری
🆔@ghararenokary
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
سنگ زیر پای تو لعل بدخشان میشود
خار، با فیضِ نگاهت سرو بستان میشود
گر نسیمی از سر کویت وزد سوی جحیم
دود آن عود و شرارش برگ ریحان میشود
زخم بی داروی جان و درد بی درمان دل
هر دو با خاک سر کوی تو درمان میشود
غم ندارم گر مرا در آتش دوزخ برند
چون برم نام تو را، آتش گلستان میشود
مردگانِ روح را احیاگر جان میکند
هر که جسمش دفن در خاک خراسان میشود
گو اجل جان مرا گیرد ز کافر سختتر
چون نگاهم بر تو افتد مرگ، آسان میشود
در مقام رأفتت این بس که نام چون تویی
روز و شب ذکر من آلوده دامان میشود
در بیابانی که لطفت ضامن آهو شود
گر گذار گرگ افتد گرگ چوپان میشود
گردش چشم تو را نازم که با ایمای آن
نقش شیر پرده ناگه شیر غران میشود
ناز بر فردوس آرد فخر بر رضوان کند
هر که یک شب در خراسان تو مهمان میشود
هر که چشمش اوفتد بر گنبد زرین تو
گاه مجنون؛ گاه خندان؛ گاه گریان میشود
گر به قعر نار، شیطان بر تو گردد ملتجی
وادی دوزخ به چشمش باغ رضوان میشود
غرفههایت همچو روی حور، گل انداخته
بس که روز و شب ضریحت بوسه باران میشود
هر که با اخلاص گوید در حریمت یک سلام
اجر آن بالاتر از یک ختم قرآن میشود
مور اگر یک دانه با لطف تو گیرد در دهن
بی نیاز از خرمن زلف سلیمان میشود
در کنار حوض صحن تو که رشک کوثر است
زنگی ار صورت بشوید ماه کنعان میشود
پور موسایی و در طور تو هر کس لب گشود
همکلام ذات حق، چون پور عمران میشود
سائل کوی تو گر خواهد به دست قدرتش
خاک، مشک و سنگ، لعل و ریگ، مرجان میشود
در هوای جرعهای از جام سقاخانهات
خضر اگر در کوثر افتد باز عطشان میشود
خاک اگر شد خاک کویت مرهم زخم دل است
آب اگر شد آب جویت آب حیوان میشود
هر که شد زوار تو در طوس ای روی خدا
زائر ذات خدای حی سبحان میشود
آستان قدس تو دارالشفای عالم است
درد این جا بی دوا و نسخه درمان میشود
هر که از مهمان سرایت لقمهای گیرد به دست
مهر در دستش کم از یک قرصۀ نان میشود
وانکه خوابش میبرد در پشت دیوارت شبی
ماه در بزمش کم از شمع فروزان میشود
هر که را تابید بر سر آفتاب صحن تو
گر رود در سایۀ طوبی پشیمان میشود
بی تو صبح عید سال نو اگر آید مرا
صبح عید و سال نو شام غریبان میشود
با تو گر شام عزای دوستان باشد مرا
خوبتر از ظهر روز عید قربان میشود
در صف محشر پریشانی نبیند لحظهای
هر که با یاد غمت اینجا پریشان میشود
تا ابد زین میهمان داری که مأمون از تو کرد
شرمگین از مادرت زهرا، خراسان میشود
با تمام زشتی و آلودگی در سوگ تو
قطره های اشک (میثم) بحر غفران میشود
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #کانال_قرار_نوکری | عضو شوید👇
↳ @ghararenokary
#امام_رضا_ع_مدح_و_ولادت
ای عرشیان به شهر خراسان سفر کنید
شب را در این بهشتِ الهی سحر کنید
با زائران این حرمالله سر کنید
مدح رضا چو آیۀ قرآن ز بر کنید
عید بزرگ شیعۀ آل پیمبر است
میلاد هشتمین حججاللهِ اکبر است
ای دل بگیر جان و به جانان نظاره کن
بر چهرۀ حقیقت ایمان نظاره کن
یک لحظه بر تمامی قرآن نظاره کن
در دست نجمه، نجم فروزان نظاره کن
میلاد پارۀ تن زهرا و احمد است
شمسالشموس، عالِمِ آل محمد است
او مظهر جمال خداوند اکبر است
آیینۀ تمامنمای پیمبر است
خورشید نجمه یا مهِ افلاکپرور است
قرآن روی سینۀ موسیبنجعفر است
بر خلق آسمان و زمین مقتداست او
جان رونما دهید که روی خداست او
روشن هزار سینۀ سینا به نور او
چشم هزار موسی عمران به طور او
صف بستهاند خیل رسل در حضور او
دل، بحر بیکرانهای از شوق و شور او
ریزد برات عفو خدا از نظارهاش
دوزخ بهشت میشود از یک اشارهاش..
ای خلق، خاکِ پای تو یا ثامنالحجج
جان جهان فدای تو یا ثامنالحجج
قرآن پر از ثنای تو یا ثامنالحجج
ایمان بود ولای تو یا ثامنالحجج
دین را به جز ولای تو اصل و اصول نیست
«تهلیل» بی ولای تو هرگز قبول نیست..
پاییز بوستان دل ما، بهار توست
در شهر طوسی و همه عالم دیار توست
گلبوسۀ امام زمان بر مزار توست
شیعه به هر کجا که رود در کنار توست
چشم و چراغ و محفلم اینجاست یا رضا
هر جا سفر کنم، دلم اینجاست یا رضا..
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #کانال_قرار_نوکری | عضو شوید👇
↳ 📗@ghararenokary
#امام_باقر_ع_مدح_و_شهادت
ای جانجهان! امام باقر
ای قبلۀ جان! امام باقر
ای کهف امان! امام باقر
ای فوق بیان! امام باقر
ای نور عیان! امام باقر
مولای زمان! امام باقر
تو باقر علم کبریایی
تو آینۀ خدانمایی
تو قبلۀ جان انبیایی
حق است که حجت خدایی
ما یکسره درد و تو دوایی
ما جسم و تو جان امام باقر
تو مظهر ربالعالمینی
تو هستی زینالعابدینی
عیسای مسیح آفرینی
سر تا قدم آیت مبینی
سلطان جهان، امام دینی
در کون و مکان امام باقر
ای دوستی تو اعتبارم
من آرزوی مدینه دارم
تا روی به درگه تو آرم
تا چهره به تربتت گذارم
شاید به بقیع، جان سپارم
با اشک روان امام باقر
ای قلۀ عرش، خاک پایت
ای جان جهانیان فدایت
گلواژۀ وحی در صدایت
تو پادشهی و ما گدایت
چشم همه بر درِ سرایت
از پیر و جوان امام باقر
افسوس که حرمتت دریدند
بعد از نبی از شما بریدند
در شام، غریبی تو دیدند
ننگ ابدی به خود خریدند
بر قتل تو نقشهها کشیدند
پنهان و عیان امام باقر
بودی ز حقوق خویش محروم
تا شد جگرت به زهر، مسموم
با یاد تو ای امام مظلوم
گردید قلوب شیعه مغموم
از قبر غریب توست معلوم
صد رنج نهان امام باقر
گریه به عزای تو ثواب است
دلها ز مصیبتت کباب است
قبر تو میان آفتاب است
از کینۀ دشمنان خراب است
این حرمت آل بوتراب است؟!
کی بود گمان امام باقر
تو جور و جفای شام دیدی
خاکستر و سنگ و بام دیدی
بر نیزه سر امام دیدی
خوشحالی خاص و عام دیدی
بیداد و ستم مدام دیدی
از خرد و کلان امام باقر
ای وصف تو بار نخل میثم
وی خاک رهت به زخم، مرهم
وی ریزهخور عطات، آدم
وی لطف و کرامتت مسلّم
در حشر ز آتش جهنم
ما را برهان امام باقر
✍ #غلامرضا_سازگار
#کانال_قرار_نوکری |عضوشوید 🔻
🆔@ghararenokary
#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_ولادت
امشب بـشیـر از جانب حـیِّ تعـالی آمده
گوید که یاسینی دگر از صُلب طاها آمده
یــا کــوثــری از دامـن امابــیـهــا آمــده
چـارم عـلی در مجـمع اولاد زهـرا آمده
از نـسل مصباح الـهـدی هـادی به دنـیا آمده
نور هدایت تـافـتـه هم در عـرب هم در عجـم
کهف التقی، بدرالشرف، نورالهدا، ابنالرضا
رُخْ رحمة للعـالمین، هیبتْ علیِ مرتضی
قرآن از پا تا به سر، توحید از سر تا به پا
هر دیده بر او یک حرم، هر دل بر او یک سامرا
هم وجـه ذات کـبـریـا، هـم نـجـل خـتمالانـبـیا
آیـیـنـۀ حُـسـنِ قَـدم، بـگـذاشـت در عـالـم قـدم
از آیۀ «اللهُ نور» افکـنـده گـل سیمای او
نام دلآرایش علی، قـلب محـمّد جای او
در چشم عرش کبریا پیداست جای پای او
دل، حج بجا آرد ولی در طوف سامرّای او
جود و کرم، بذل و عطا، یک قطره از دریای او
عالم اگر سائل شود در پیش بـذل اوست کم
چشم عطا بر درگه و چشم کرم بر دامنش
یعقوبهـا بینـا شوند از نفخـۀ پیراهـنش
نور الهـی در دلش، روح محمّـد در تنش
قرآن، کتـاب منقـبت؛ مداح ذات ذوالمنش
شیرین دعای جـامعه از منطق شور افکنش
بیـن زیـارات دگر، این جـامعـه گـشـته عَـلَـم
باغ بهشت من بُود صحن و سرای سامره
مرغ دلـم دائـم زند پَر در هـوای سامره
تا چهره بگذارم شبی بر جایجای سامره
سعی و صفا و مروهام باشد صفای سامره
ای کاش یارب میشدم عمری گدای سامره
هرچند دائم خـویش را بـیـنـم کـنار آن حـرم
ای آفـتاب شهرِ دل، روی جهـانآرای تو
ای گشته زیبایی خجل از طلعت زیبای تو
روی خدا را اهل دل دیدند در سیمای تو
نور خدا میتابـد از سرداب سامرّای تو
دُر کـرامت ریخـتـه از لعـل گـوهـر زای تو
در زیر بارِ دِیـنِ تو پُـشت فـلک گردیده خَم
تو وجه حی داوری، یابنالجواد ابنالرضا
تو احمدی، تو حیدری، یابنالجواد ابنالرضا
تو جسم ایمان را سری، یابنالجواد ابنالرضا
تو روح را بال و پری، یابنالجواد ابنالرضا
از هرچه گویم برتری، یابنالجواد ابنالرضا
چون مینگارم وصف تو، در دست میلرزد قلم
من عبد بیپا و سرم؛ اما سر و سرور تویی
ساحل تویی، دریا تویی، کشتی تویی، لنگر تویی
گمگشتگان را تا ابد، هادی تویی، رهبر تویی
علم و کمال و فضل را، گردون تویی، محور تویی
لبتشنگـانِ نور را، ساقی تویی، ساغـر تویی
باشد که از لطف و عطا جامی کنی برما کرم
تو هادی و با نور خود ما را هدایت میکنی
تو دوستان خویش را مست ولایت میکنی
در گیرودار حشر هم، از ما حمایت میکنی
بر خصم خود هم بس که آقایی عنایت میکنی
بر ما عنایت نه، که لـطف بینهـایت میکنی
ای وصف تو خیرالکلام، ای لطف تو خیرالنِعَم
ای داده ذات حق تو را بر خَلقِ عالم برتری
جـِّد امـام منـتظـر! باب امـام عـسکری!
جوشد ز تیغ مهدیات نور عدالتگستری
از ما سراسر تیرگی، از تو همه روشنگری
میثم کند با مـدح تو پیـوسته گوهـر پروری
باشد که جوشد مـدح تو از خـامۀ او دمبهدم
✍ #غلامرضا_سازگار
#کانال_قرار_نوکری |همراه شوید 🔻
🆔@ghararenokary
#امام_سجاد_ع_مدح_و_مصائب
ای تمام آفرینش تشنهی اشک شبت
وی خدا و خلق او مشتاق یارب یاربت
ای مسیحای دعا در هر نفس، لعل لبت
سینههای سوخته یک شعله از تاب و تبت
باب حاجت، باب رحمت، باب ایمان، باب دین
قطب عرفان، سیّدسجّاد، زینالعابدین
ای مزار بیچراغت نور چشم و چشم نور
ای مناجات شبت آل محمّد را زبور
سجدهگاهت در عبادت طور نور و نور طور
چشم ظلمت از تو و روی منیرت دور دور
حاجت خلق جهان در آستانت ریخته
وحی ساعد در سماوات از دهانت ریخته
تو به خلق و خوی، اعجاز پیمبر میکنی
گر بخواهی در اسارت کار حیدر میکنی
با دو دست بستهی خود فتح خیبر میکنی
شام را در چشم دشمن، صبح محشر میکنی
دست تقدیر تو دست اقتدار حیدر است
بلکه هر انگشت تو، یک ذوالفقار حیدر است
کربلا و کوفه و شام بلا رام تو بود
دشمن بیدادگر را وحشت از نام تو بود
تو میان سلسله نه، خصم در دام تو بود
فتح آل مصطفی از خطبهی شام تو بود
چارده قرن است مسجد میکشد از دل خروش
میرسد بانگ انا ابن مکهات دائم به گوش
سرگذشتت شعلهای در دل شد و از سر، گذشت
شام شوم از کربلا بهر تو سنگینتر گذشت
کس نمیداند چهها بر آل پیغمبر گذشت
ناقهی عریانت از هر کوچه و معبر گذشت
شامیان از کینه و طغیان شرار انگیختند
از فراز بامها آتش به فرقت ریختند
ای ز چشم شیعه جاری، خون ساق پای تو
آفتاب فاطمه خاکستر و سیمای تو
تو چراغ عرشی و ویرانه شد مأوای تو
خاک ویرانه کجا و صورت زیبای تو؟
بود در ویرانه بر رأس پدر، چشم ترت
همچو بسمل بال زد در پیش چشمت خواهرت
تو همای وحی بودی و پرت را سوختند
لحظه لحظه سینه پر آذرت را سوختند
نخل ایمان بودی و برگ و برت را سوختند
آخر از زهر ستم پا تا سرت را سوختند
گر چه دیدی صدْمه و آزار و محنت آن همه
قاتلت داغ پدر بود ای عزیز فاطمه
سالها بگذشت و بودی هیجده داغت به دل
سوختی یک عمر همچون شمع سوزان متصل
سینهات چون خیمههای سوخته شد مشتعل
ای به وقت سجده خاک از اشک چشمان تو گِل
بر تو میگریم که بر گلهای پرپر سوختی
هر کجا دیدی جوان، از داغ اکبر سوختی
باغبانی گر به باغ لالهاش میداد آب
تو به یاد کام عطشان پدر رفتی ز تاب
گریه میکردی به یاد طفل معصوم رباب
بر لب خشک علیاکبر دلت میشد کباب
میبریدی گوسفندی را اگر قصاب سر
یاد میکردی ز تیغ شمر و حلقوم پدر
کاش میشد قبر پاکت را بگیرم در بغل
همچو نور ماه، خاکت را بگیرم در بغل
ساق پای دردناکت را بگیرم در بغل
زخم قلب چاک چاکت را بگیرم در بغل
کاش میشد شیعه برگرد مزارت میگریست
روز و شب پیوسته «میثم» در کنارت میگریست
✍ #غلامرضا_سازگار
#کانال_قرار_نوکری|عضوشوید 🔻
🆔@ghararenokary
#امام_سجاد_ع_مصائب
دریا به دیدهی تر من گریه میکند
آتش به سوز حنجر من گریه میکند
سنگی که میزنند به فرقم ز روی بام
بر زخم تازهی سر من گریه میکند
از حلقههای سلسله خون میچکد چو اشک
زنجیر هم به پیکر من گریه میکند
ریزد سرشک دیدهی اکبر به نوک نی
اینجا به من برادر من گریه میکند
وقتی زدند خنده به اشکم زنان شام
دیدم سه ساله خواهر من گریه میکند
رأس حسین بر همه سر میزند ولی
چون میرسد برابر من گریه میکند
زنهای شام هلهله و خنده میکنند
جایی که جدّ اطهر من گریه میکند...
✍ #غلامرضا_سازگار
#کانال_قرار_نوکری|عضوشوید 🔻
🆔@ghararenokary
#حضرت_سکینه_س_مدح_و_مرثیه
تو کیستی؟ چراغ بهشت مدینهای
آیینهدار حُسن حسینی، سکینهای
باید به رتبه زینب ثانی بخوانمت
چون عمهات به صبر نداری قرینهای
در آسمان صبر فروزنده کوکبی
بین تمامی اُسرا رکن زینبی
دشمن ذلیل عزّ و وقار سکینه است
فریاد کربلای حسینی به سینه است
در مکتب مجاهدت و صبر و ابتلا
ایثار و استقامت و ایمان گزینه است
هر چند درد و رنج اسارت کشیدهای
تو خصم را به بند حقارت کشیدهای
روی تو آفتاب تماشای باب بود
آئینهی تمام نمای رباب بود
در منطق تو معجزهی نطق مرتضی
پیغام تو حیا و عفاف و حجاب بود
از سنگ و تازیانه که در شکوه نیستی
در قتلگه ز بردن چادر گریستی
در مجلس یزید که قلبت کباب بود
دیدی میان طشت طلا آفتاب بود
نامحرمت به دور و غمت بی حساب بود
بر چهره آستین و دو دستت حجاب بود
فریاد و آه و اشک و غم از گریهی تو سوخت
حتی دل یزید هم از گریهی تو سوخت
گاهی صدای گریهی اصغر شنیدهای
گه ناله در شهادت اکبر کشیدهای
گاهی به روی خار مغیلان دویدهای
گه حنجر بریده به گودال دیدهای
در هر بلیّه حمد الاهیت بر لب است
الحق تو را مقاومت و صبر زینب است
ای یادگار فاطمه! ای دختر حسین!
همگام زینبینی و هم سنگر حسین
در راه شام راهنمایت سر پدر
منزل به منزلی تو پیام آور حسین
هر خانهای که هست رباب و سکینهاش
باشد صفای روضهی شهر مدینهاش
تو مصحف حسین و بهشت است دامنت
بر صفحهی جمال فروزنده احسنَت
پامال حرمتت شده از جور دشمنت
با تازیانه آیه نوشتند بر تنت
تو راز ناشنیده ز بابا شنیدهای
تو قاصد پیام گلوی بریدهای
ای پاکی و عفاف و حیا شرمسار تو
دشمن حقیر منزلت و اقتدار تو
پیوسته باد باغ شهادت بهار تو
تا روز حشر گریهی "میثم" نثار تو
قلب حسین و چشم و چراغ مدینهای
سر تا قدم جلال و وقار و سکینهای
✍ #غلامرضا_سازگار
#کانال_قرار_نوکری|همراه شوید 🔻
🆔@ghararenokary
#امام_حسن_عسکری_ع_مدح_و_مناجات
#امام_حسن_عسکری_ع_مدح_و_شهادت
ای سامرهات قبلهی دل، کعبهی جانها
ای سفرهی احسان تو پیوسته جهانها
ای عبد خداوند و خداوندِ زمانها
ای پایهی قدر و شرفت فوق مکانها
آگاه ز اسرار عیانها و نهانها
کوتاه به مدح تو و وصف تو زبانها
ای روی تو در بزم ازل شاهد و مشهود
وی آمده ساجد به خدا بر همه مسجود
هم قبلهی حاجاتی و هم حجت معبود
هم حمدی و هم احمد و هم حامد و محمود
غیر از تو که باشد پدرِ مهدی موعود؟
مهدی که بهار آرد در فصلِ خزانها
ای جان جهان ای همه جانها به فدایت
ای نام نکویت حَسَن، ای حُسنِ خدایت
خورشید پناه آرد در ظلِّ لوایت
امضای عبادات همه مهر ولایت
بالاتر از آنی که بگویند ثنایت
بر اوج جلالت نرسد وهم و گمانها
در وصف تو اشیاء زبانند زبانند
جز مدح تو را خلق نخوانند نخوانند
گلهای جنان بیتو خزانند خزانند
با آنکه مقام تو ندانند ندانند
پیوسته روانند روانند روانند
تا دور مزار تو بگردند روانها
بوی خوش جنت ز غبار قدم توست
عیسای مسیح آنچه که دارد ز دم توست
حاتم که کریم است، گدای درم توست
تو دست خدا هستی و هستی کرم توست
تنهـا نـه فقـط سامرهی دل حرم توست
هر جا نگرم از تو عیان است نشانها
تو درِّ گرانمایهی دَه بحر کمالی
تو مهر فروزانِ سماواتِ جلالی
تو عبد، ولی عبد خداوند جمالی
احمد رخ و حیدر ید و صدیقه خصالی
دوم حسن از حسن خدای متعالی
ای شاهد حُسن ازلت چشم زمانها
ای خلقِ سماوات و زمین خاک در تو
ای چار علی آمده جد و پدر تو
ای منتقم آل محمّد پسر تو
پیوسته سلام از طـرف دادگر تو
بر مهدی و بر نرجس نیکو سیَر تو
مهدی که بُوَد در کف او خط امانها
::
ای در جگر شیعه شررهای غم تو
ای ارث تو از مادر تو عمر کم تو
با آنکه بوَد عرش به ظلِّ علم تو
خم شد کمر چرخ ز بار الم تو
دارند به یادت همه در سینه فغانها
با آنکه وجودت همه جا تحت نظـر بود
از نور تو لبریز دل جن و بشر بود
وز علم تو دشمن را احساس خطر بود
هر جا که خبر بود، فقط از تو خبر بود
پیوسته تو را قوت و غذا خونِ جگر بود
پُر بود دلت روز و شب از درد نهانها
افسوس که شد گلشن عمر تو خزانی
آه ای جگرت سوخته از سوز نهانی
دادند تو را زهر در ایام جوانی
جان شد به لبت از ستم دشمن جانی
شد کار محبان ز غمت مرثیهخوانی
جوشید شرار از نفس مرثیهخوانها
بگذار که با سوز جگر یار تو باشم
بگذار که پیوسته گرفتار تو باشم
هر چند که خوارم چه شود خار تو باشم
افتاده به خاک ره زوّار تو باشم
با مهدی موعود عزادار تو باشم
هر چند بوَد شرح غمت فوق بیانها
✍ #غلامرضا_سازگار
#کانال_قرار_نوکری |همراه شوید 🔻
🆔@ghararenokary