eitaa logo
قرار نوکری
1.1هزار دنبال‌کننده
881 عکس
64 ویدیو
135 فایل
اطلاع رسانی جلسات کربلایی سیدعلی #حسینی_تبار و بارگزاری صوت جلسات و.. 🔻🔻🔻 #کانال_تخصصی_شعر_و_مداحی #مقتل #بارگزاری_اشعار_نوحه_سرود #آموزش_روضه_خوانی_تخصصی #آموزش_مداحی #حرم_مطهر_حضرت_معصومه_س #سید_علی_حسینی_تبار پل ارتباطی با حقیر ۰۹۱۲۲۵۱۰۶۲۸
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام آنکه پُر کرده جهان از قالَ صادق‌ها به نام آنکه می‌رویاند از جانها شقایق‌ها به نام آنکه از دلهایِ سنگی ساخت عاشق‌ها که می‌گردند از نورش مخالف‌ها موافق‌ها به نامِ حضرت صادق دلت را روضه مهمان کُن چراغِ اشک روشن کُن بقیعش را چراغان کُن ندیده حکمت از درسش حکیمی اینچنین دیگر ادیبی یا طبیبی یا علیمی اینچنین دیگر ندیده دل صراط‌َالمُستقیمی اینچنین دیگر حلیمی یا رحیمی یا کریمی اینچنین دیگر سفارش‌های او شرحِ کلامی از کمالِ اوست سفارش‌های او راهِ رسول‌الله و آلِ اوست سفارش می‌کند بارِ فقیران را زمین مگذار سفارش می‌کند در راهِ محرومان قدم بگذار سفارش می‌کند دل را به تدبیر خدا بسپار سفارش می‌کند هرگز نمازت را سبک مشمار سفارش کرد  ما را تا ادا سازیم دِینش را به ما بخشید بعد از خود حسینم وا حسینش را زیارت نامه‌های ما زیارت نامه‌های اوست عزاداریِ ما میراثی از رسمِ عزای اوست تمام گریه‌های ما کمی از های‌هایِ اوست شلوغیِ حرم‌ها از حدیثِ کربلای اوست خودش فرمود صدها حج فقط اجر سلامِ  ماست ثواب یک سلام ما شب قدر امام ماست به روضه می‌کشد آقا همیشه منبر خود را به پای ناله سوزانده تمام حنجر خود را میانِ گریه می‌بیند همانجا مادر خود را ببین خرجِ عزا کرده دعای آخر خود را چنان نالید در عمرش صدایش مثل زهرا سوخت خدایا خانه‌یِ او در هجوم بی حیاها سوخت چرا در بِین این مردم کسی در فکرِ حالش نیست به فکر مو سپیدی‌اش به فکر سن و سالش نیست به یاد کودکانِ بی کَسَش  فکر عیالش نیست چرا این شعله‌های در به فکر دست و بالش نیست کسی او را نمی‌گوید عصای خویش را بردار بیا از بِینِ شعله بچه‌های خویش را بردار زمین اُفتاد رحمی کن ببین زانوش زخمی شد محاسن وای خاکی شد ولی اَبروش زخمی شد زمین اُفتاد و یاد عمه جانش روش زخمی شد مکش اینگونه در کوچه مکش پهلوش زخمی شد زمین اُفتاد و با نیزه  کسی اما نَزَد او را زمین اُفتاد و شُکرش که کسی با پا نَزَد او را میان مجلس منصور سرپا چند ساعت بود جسارت شد به پیری که نگاهش غرق محنت بود به یاد عمه جانش که اسیر یک جماعت بود جسارت بود و غارت بود و غارت با جسارت بود رُباب است و غم  زینب که دادِ او حرم را بُرد ببین دیر آمدم دیدم که نیزه کودکم را بُرد 🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
حق پرستان را امامی بود، دینش دلبری نور رویش کوثری، شور کلامش حیدری هر دو شهد معرفت را ریخته در ساغری: آیه‌های احمدی را با حدیث جعفری حرف او عشق است، فهمش را به عاشق می‌دهند صادقان، دلهایشان را دست صادق می‌دهند مالکی‌ها، شافعی‌ها، خوشه‌چینانش همه سید طاووس‌ها، طاووس بستانش همه شیخها، علامه‌ها، طفل دبستانش همه گردن افرازان دانش، گَرد میدانش همه جامی از "العلم نورٌ..." ریخت تا در جان ما از "هَلِ الدین"ش به "الّاالحُب" رسید ایمان ما علمِ او با عقل، نه! با جان عالم کار داشت در تنور خانه‌اش هم، شیعه‌ی بیدار داشت گر چه پای درس و بحثش مدعی بسیار داشت، چند تن، ای کاش! چون هارون مکّی، یار داشت در هراسند از وجودش چون که می‌دانند کیست حجت‌اللهی که جوشان در رگش، خون علی ست لب گشود و در دلِ عالم به پا شد شورها علمها را هر حدیثش، زد گره با نورها نور، مجرم بود اما، در نظام کورها ترس می‌انداخت حقش، در دل منصورها وامدار حوضی از دریای علمش، حوزه‌ها امتداد موج اشک روضه‌هایش، روضه‌ها باز از این کوچه، امام دیگری را می‌برند باز هم با دست بسته، حیدری را می‌برند باز هم تنها، غریب مادری را می‌برند پا برهنه، سیدی را، سروری را می‌برند نسبتی خورشید را، با نیمه‌شب بردن نبود حق پیر آسمانی‌ها، زمین خوردن نبود روضه جانفرساست، آخر از زبان کوچه است باز معصومی، پریشان در میان کوچه است پیر ما، یادِ گل یاس جوان کوچه است با طنابی بر دو دستش، روضه‌خوان کوچه است در مدینه تا که می‌نوشد چنین جام بلا بر مشامش می‌رسد هر لحظه بوی کربلا امشب اینجا جلوه‌ای از خیمه‌های کربلاست باز آتش، شعله‌ور در خانه‌ی آل عباست حضرت شیخ‌الائمه در میان کوچه‌هاست گرد، بر پیشانیِ آیینه‌ی روی خداست روضه‌ای جانسوز در این واژه‌های ساده است شیعیان! فرزند زهرا از نفس افتاده است هیچ‌کس گویا، حیا از نور آن صورت نداشت پیر ما موی سفیدش لااقل حرمت نداشت هم به قدر یک عصا برداشتن، فرصت نداشت نه، به افتادن، دویدن، این چنین عادت نداشت ای دلیل حق! دلیل این پریشانی، چه بود؟ جرم تو، جز این که سرّ عشق می دانی، چه بود؟ صادق آل محمد! عالمی در حیرتت محو دستان کریمت، پای درس حکمتت قرنها طی گشت و قدری کم نگشت از غربتت سوختم، وجه خدا! از داغ صحن خلوتت نور افلاکی و بر خاکت چراغی نیست، نیست گنبدی، گلدسته ای، صحنی، رواقی نیست، نیست خواستم دورت بگردم مثل زائرها، نشد یاورت باشم به دانش، مثل جابرها، نشد پر کشم با قال صادق‌ها و باقرها، نشد شاعر خوب تو باشم بین شاعرها، نشد بر خلاف زندگیِ از دروغ آکنده‌ام صادقانه گفتم این یک بیت را، شرمنده‌ام دوست دارم مثل تو، زیبا به دنیا بنگرم صادقانه، عاشقانه این جهان را بنگرم مثل تو، با یاد فرزندت، به فردا بنگرم روی مهدی را ببینم، رو به هرجا بنگرم مثل آن یار تو، یارانش از آتش رد شدند در تنور غیبت، آن مردان که می‌باید شدن مثل یاران تو، یارانش طبیب و مرهمند هم جوانمردند و هم همدرد درد عالمند غم ندارند اولیاءُ الله، غمخوار همند با یتیمان مهربان، آنجا که باید محکمند دولت فردا از آنِ صالحان عاشق است صبح نزدیک است آری! وعده‌ی حق صادق است 🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
گفتم خليل زاده ام آتش عقب کشيد دستى به روى شانۀ من با ادب کشيد لعنت بر آنکه آتش از او با حياتر است از پشت سر لباس مرا با غضب کشيد با آنکه در مقابل خانه مرا زدند همسايه اى نديد و کتک ها به شب کشيد اينجان ميان روز زمين خورد مادرم رويش عباى خويش امير عرب کشيد شهر مدينه شهر زمين خوردها شده سجاده را ز پاى من آن بى نسب کشيد در کربلا زمانۀ غارت غلام شمر در خيمه ها رداى تنى غرق تب کشيد شب هاى جمعه مادر ما داد ميزند گيسو گرفت قاتل و سر را عقب کشيد بازار کوفه گريه کنان عمه جان ما از دست بچه ها همه نان و رطب کشيد صحبت ز شام و هلهله ها مى کشد مرا ان لحظه اى که کار به بزم طرب کشيد ميخواست داد عمۀ ما را در آورد آتش به قلب سوختۀ آن بى ادب کشيد اول شراب خورد و به سر يک نگاه کرد با خنده چوب دستى خود روى لب کشيد يک سرخ مو بلند شد از ما کنيز خواست ترسيد دخترى و خودش را عقب کشيد 🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
از حدیث لوح می آید مقامات اینچنین که ندارد هیچ کس جزتو کرامات اینچنین مانده درتوصیف یک شأن تو ابیات اینچنین سالها محکوم عشق توست، نیات اینچنین تا ابد مرئوس ماییم و ریاست باشما نازشصت هرکسی مارا رسانده تاشما انقلاب علم، با کرسی درست پا گرفت بحث و استدلال از عصرشما بالاگرفت فقه ما از نور فقه جعفری معنا گرفت میشود جزء مفاخر هرکس اینجا جا گرفت راه گم کرده کنارت راه پیدا میکند از دمت پیرزنی کار مسیحا میکند آبروی پرچم در اهتزاز ما تویی از بقیه بی نیازیمو نیاز ما تویی ما همه اهل نمازیمو نماز ما تویی پس شفاعت کن که تنها چاره ساز ماتویی بانی ترویج عاشورا تویی! پس بی گمان.. خانه ات یعنی حسینیه شما هم روضه خان مجلس درست شلوغ و خانه ات خلوت شده سهم تو دراین دیار آشنا غربت شده بازهم پشت دری لبریز جمعیت شده خانه امن الهی سلب امنیت شده آتشی از خانه ی زهرا به این در هم رسید ارث دست بسته حیدر به جعفر هم رسید پیرمرد شهر از دارالعباده رفتنیست نور حق با عده ای ابلیس زاده رفتنیست دستهایش بسته شد پس بی اراده رفتنیست بی عمامه بی عبا پای پیاده رفتنیست کوچه در کوچه به پشت اسب حالا میدوی پیش چشم مردمی بی عار تنها میدوی گرچه کوچه گردی و دست تو بند سلسله ست راستی آقا بگو دور شما هم هلهله ست؟ راستی بر پای تو از خار صحرا آبله ست؟ راستی آقا دلت دلواپس یک قافله ست؟ راستی اهل و عیالت را اسارت میبرند؟ چادر و روبنده از آنها به غارت میبرند؟ نه کسی اینجا ز سرها معجری را میکشد نه کسی باتازیانه خواهری را میکشد نه کسی از پشت موی دختری را میکشد نه کسی بر گردن تو خنجری را میکشد نیزه داری هم اگرباشد سری بر نیزه نیست قلب هجده پاره ی پیغمبری بر نیزه نیست 🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
باز هم نوبتِ مدینه شُد و در غَمَش باز کربلا میسوخت باز در کوچه‌یِ بنی هاشم خانه‌ای بینِ شعله‌ها میسوخت نیمه شب ریختند در خانه مو سپیدی به ریسمان بستند درِ آتش گرفته را اما ناگهان رویِ کودکان بستند به پَرِ دامنی ولی اینبار آتشِ چوبِ شُعله وَر نگرفت پدر از خانه رفت شُکرِ خدا پهلویِ او به میخِ در نگرفت نَفَسَش بند آمده نامرد در پِیِ خود دوان دوان نَبَرش پیرمرد است میخورد به زمین بینِ کوچه کِشان کِشان نَبَرش شرم از رنگِ این محاسن کُن رحم کُن حالِ کودکانش را این چنین رفتن و زمین خوردن درد آورده استخوانش را حق بده که به یادِ او انداخت گَرد و خاکی که بر محاسن داشت مادرش را که تا درِ مسجد داغِ بابا عزایِ محسن داشت حق بده که به یادِ او انداخت عرقِ سردِ رویِ پیشانیش خونِ رویِ جبینِ جدش را عمه و رنجِ کوچه گردانیش حق بده که به یادِ او انداخت عمه‌اش را گُذر گُذر بردند از مسیری که ازدحام آنجاست یعنی از راهِ تنگ‌تر بردند حق بده که به یادِ او انداخت گیسوانش که خاک آلود اند گیسویی را که در دلِ گودال غرقِ خون رویِ خاکها بودند رویِ این کوچه‌ای که از سنگ است همه جایش نشانیِ او بود یادِ یک حنجر است این دفعه نوبتِ روضه خوانی او بود هرچه او بیشتر نَفَس میزد بیشتر می‌زدند زینب را تیغشان مانده بود در گودال با سپر می‌زدند زینب را چادرش زیرِ پایِ او پیچید بین نامحرمان زمین اُفتاد از سَرِ تَلِّ خاک تا گودال با کَمَر میزدند زینب را سَرِ شب کودکان همه در خواب تا سحر می‌زدند زینب را یک نفر در میانِ گودال و صد نفر می‌زدند زینب را 🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ @Bipelak_ir باز شعله و دود - بازم شراره آتیش چرا دست از سر این خونواده - بر نمیداره؟ ۲ بس نبود خونه‌ی حیدر؟ بس نبود شکستن در؟ بس نبود سوختن غنچه / همراه مادر؟ بس نبود اون روز مدینه؟ بس نبود آتیش کینه؟ بس نبود داغیِ یک میخ / زخم توو سینه؟ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ @Bipelak_ir باز کودکی در - حال فراره آتیش چرا دست از سر این خانواده بر- نمیداره ۲ بس نبود کربلا می‌سوخت؟ بس نبود خیمه‌ها می‌سوخت؟ بس نبود پای رقیه / توو صحرا می‌سوخت؟ بس نبود بال و پری سوخت؟ بس نبود که حنجری سوخت؟ بس نبود تنور خولی / موی سری سوخت؟ 🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سخته هر نفس این روزا بین سینه خاطرات تلخ تو مدینه ، از یادم نرفته دارم عمریه داغ این کوچه ها رو طعنه و دشنام و آدمارو ، جونم رو گرفته کسی نداره حرمته ،  موی سفید سرم و نه حرمت سیادتم ، نه حرمت مادرم و هیزم آوردن ، سر صدا کردن مردم این شهر بازم آتیش به پا کردن «ای امون ای دل» ...... وقتی خنده میکردن به اشک چشمام تو نماز شب از زیر پاهام ، سجاده کشیدن بردن حرف من رو توی کوچه بازار مردمی که من رو اولین بار ، بی عمامه دیدن من و با دست بسته به ، یه بی حیا سپردنم شبیه عمه جانمون ، پای پیاده بردنم بین این کوچه دستمو بستن از تبار دشمنای مرتضی هستن «ای امون ای دل» ...... حالا این دمای آخر بی قرارم تو دلم کوهی از غصه دارم ، این دنیای من بود هیهات اف بر این دنیایی که دو روزه  که دل خونم از این می سوزه ، جدم بی کفن بود تنش به زیر دست و پا ،رو خاک داغ کربلا امان از آه مادرش ،  سرش به روی نیزه ها عمه ی سادات ، به اسارت رفت خیمه ی سقا ، توی آتیش ، به غارت رفت «ای غریب آقام» 🔻🔻🔻🔻 @ghararenokary
284K
. این روایت از امام صادقه هر که مرتضی علی سرورشه برا مادرش زیاد دعا کنه که نشونِ پاکیِ مادرشه برا مادرش زیاد دعا کنه که بهش اسم علی رو یاد داده هر کی دشمنِ علیه مادرش دامن عفّتش و به باد داده الحمدلله که حیدریم        تو خونش مشغول نوکریم تا ابد شکرِ حق که پیروِ        مذهبِ حقه‌ی جعفریم یا امام صادق ....... این روایت از امام صادقه الهی فداش بشم خدا کنه هر کسی که شیعه ماست میتونه مادر مارو مادر صدا کنه مادرِ ما تو بهشت نمیره تا نبره نوکرای حسینش و دست عباس و میاره بگیره دستِ سینه زنهای حسینش و الحمدلله که مادرمه              الحمدلله که فاطمی‌ام روز محشر میگم با افتخار              که قمرِ بنی هاشمی‌ام         یا امام صادق ....... این روایت از امام صادقه خیرِ هر کسی رو که بخواد خدا عشق ارباب و تو قلبش میندازه میشه عاشق حسین و کربلا میشه عاشق حسین و حرمش میشه عاشق حسین و اربعین میشنوه  که مادرش زهرا میگه زائرای پسرم خوش اومدین الحمدلله که حسینی‌ام               الحمدلله کربلایی‌ام الحمدلله که تموم سال          شبهای جمعه نینوایی‌ام یا اباعبدالله صادق 🔻🔻🔻 🆔@ghararebokary