eitaa logo
قرار نوکری
1.1هزار دنبال‌کننده
889 عکس
65 ویدیو
135 فایل
اطلاع رسانی جلسات کربلایی سیدعلی #حسینی_تبار و بارگزاری صوت جلسات و.. 🔻🔻🔻 #کانال_تخصصی_شعر_و_مداحی #مقتل #بارگزاری_اشعار_نوحه_سرود #آموزش_روضه_خوانی_تخصصی #آموزش_مداحی #حرم_مطهر_حضرت_معصومه_س #سید_علی_حسینی_تبار پل ارتباطی با حقیر ۰۹۱۲۲۵۱۰۶۲۸
مشاهده در ایتا
دانلود
به قلبم از ازل مُهر و نشان خورد سر و کارم به اهلِ آسمان خورد خدا را شکر قلبم شد حسینی خدا را شکر با نامش تکان خورد خودم دیدم میانِ روضه‌اش: دل- نشست و غصه‌هایِ بیکران خورد توانِ جنگِ با ابلیس را یافت از این سفره هر آنکس آب و نان خورد بمیرم باید از این غم که ارباب- به جای آب، زخمِ بیکران خورد گرسنه بود و جایِ لقمه‌ای نان زمین خورد و چه شمشیر از سنان(لع) خورد کمان‌ها از غمش قامت کمانند به جسمش بسکه تیرِ بی امان خورد تمام کهکشان‌ها را تکان داد به رویِ نیزه تا مویش تکان خورد ** فدای دخترِ دردانه‌اش که کتک در آشکارا و نهان خورد چهل منزل میان خواب حتی لگدهایِ بدی از ساربان خورد امان از شام، آنجایی که سنگ از زنِ رقاصه و دیگر زنان خورد شبانه قتلگاهش شد خرابه طَبَق وارد شد و لطمه به جان خورد رقیه قبلِ رفتن بوسه برداشت از آن لب‌ها که چوب خیزران خورد! ✍ 🔻🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
کنون که داغ تو بر سنگ‌ هم اثر بگذارد چه مرهمی ز غمت عمه بر جگر بگذارد برو بهشت که جبریل جای خشت خرابه برای زیر سرت بالشی ز پَر بگذارد سه سال داری و صد زخم، باید عمه‌ات امشب برای غسل تنت وقت، بیشتر بگذارد کجاست فاطمه تا بازوی شکسته ببیند علی کجاست به دیوار غصه سر بگذارد؟ منم حسین و تو عباس، پس رواست که عمه کنار پیکر تو دست بر کمر بگذارد تن کبود تو را بین قبر می‌نهم اما هلال قامت رنجیده‌ات اگر بگذارد کنار عمه بمان؛ من نمی‌گذارم از این پس در این خرابه کسی با تو سر به سر بگذارد بمان عزیز دلم قول می‌دهم نگذارم دوباره چوب، قدم بر لبِ پدر بگذارد ** خودم به پای خودم می‌روم دوباره به بازار کفن برات بگیرم، سنان اگر بگذارد* ✍ * 🔻🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
تنها امید و دلخوشیِ روزِگارِ من شد روضه‌های تو همه دار و ندارِ من گریه برایِ تو همه‌ی افتخارِ من آرامش من و همه دار و ندارِ من آئینه دارِ زینب کبری، رقیه جان! ای وارث نجابت زهرا، رقیه جان! خدمت‌گزارهای تو شاهانِ عالم‌اند بانو! کنیزهای تو حوا و مریم‌اند گریه‌کنان روضه‌ی تو فخرِ آدمند ریزه‌خورانِ سفره‌ی لطفت معظمند حاتم گدای کویِ کرمخانه‌ات شده محتاجِ یک نگاهِ کریمانه‌ات شده تو با سه سال، محشر کبری به پا کنی تو خاک را به یک نظرت کیمیا کنی کِی می‌شود مرا به قنوتت دعا کنی؟ یا اینکه عاقبت تو مرا هم صدا کنی؟ چیزی دگر نخواهم از این زندگانی‌ام وقف تو و نگاهِ تو کل جوانی‌ام از سفره‌ی تو بوده که حاجت روا شدم شکرِ خدا که با غمِ تو آشِنا شدم با اشکِ بر تو بنده‌ی خوبِ خدا شدم هر اربعین که زائرِ کرب و بلا شدم- در هر عمود، یادِ توأم ای گره گشا! می‌گویم حیف شد نرسیدی به کربلا اما چه گویم از غم دشنام و سلسله از خار‌های بین بیابان و آبله از خنده‌های زجرِ حرامیّ و حرمله جا مانده‌ای تو در دلِ صحرا، زِ قافله وای از خرابه، کوچه و بازار و شامیان از مردم یهودی و بزمِ حرامیان ✍ 🔻🔻🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
چه شب‌هایی رقیه از فراقت، سخت در تب بود چه تقدیری که وصل ما، خرابه، در دل شب بود چنان تار است چشمانم، که باور کن نفهمیدم سکینه شانه زد موی مرا یا عمه زینب بود همیشه وقت دیدارت لباسِ خوب پوشیدم حلالم کن اگر امشب لباسم نامرتب بود چه شب‌ها که گرسنه ماندم اما شکرِ حق کردم رقیه محضر پروردگارِ خود، مؤدب بود اسیر ظالمی بودم که بی علت کتک می‌زد میان لشگر کوفه، به بی رحمی ملقب بود نپرس از ازدحام مردم و بازارِ طولانی چه بازاری! چه بازاری! شلوغ و پر مخاطب بود نمی‌گویم در آن مجلس چه گفت آن مردک شامی فقط بابا بدان که دخترت خیلی معذب بود به جای این همه هجران، تو را محکم بغل کردم خلاصه این بغل کردن، مرا پایانِ مطلب بود ✍ 🔻🔻🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
آن دَرد می‌اَرزد، که دَرمانش تو باشی آن هِجر می‌چَسبد، که پایانش تو باشی دل آرزو دارد، در این تاریکیِ مَحض یک شَب بیایی، ماهِ تابانش تو باشی روحی که در سَردَرگُمی‌ها در عَذاب است آرامشِ حالِ پریشانش تو باشی یک عُمر مانده مُنتَظِر، پیرِ مَحَلّه یک دَم ببیند پیشِ چَشمانش تو باشی دل می‌خورَد حَسرت، به حالِ آن جُذامی که نیمه شَب، هَم‌لُقمه‌ی نانش تو باشی حالا برایت، روضه‌ای می‌خوانم آقا آن روضه که، عُمریست گریانش تو باشی دُختَر به بابا گُفت: بابای عَزیزم بَد نیست ویران هَم...چو مهمانش تو باشی... ...بد نیست، حَتّی شام هم خوب است، بی شام! امّا به شَرطی که، پِدَرجانش تو باشی تو چوب خوردی، دُختَرَت زَخمِ زَبان خورد مَن غُصّه خوردَم، عَمّه هَم، سَنگ از زَنان خورد ✍ 🔻🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
دستی که زد بر روی زهرا عمه را زد خلخال‌ها را بُرد و با حرصش مرا زد سیلی به من می‌زد ولی بر عمه می‌خورد هر ضربه‌ای را که به من زد، جابجا زد بابا غرورم بدتر از پایم شکسته آن مرد شامی بارها تهمت به ما زد دارد سیاهی می‌رود چشمم هنوزم نفرین به آنکه مُشت‌های بی هوا زد سوغات برد اما مچاله سوی شهرش آن چارقد را که عمو با گریه تا زد بیخود نشد مویم سفید آن چند ساعت نامحرمی صدبار اسمم را صدا زد شیرین زبان بودم ولی لکنت گرفتم وقتی سرت را دشمنت بر نیزه‌ها زد ✍ 🔻🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
اَلسَّلامُ عَلَیْکُما یا سَیِّدَی شَبابِ اَهل الجَنَّة در هیئت حسینم و در هیئت حسن در خدمت حسینم و در خدمت حسن هم صحبت حسینم و هم صحبت حسن هم رعیت حسینم و هم رعیت حسن دست کرم حسن شد و احسان حسین شد روح و روان حسن شد و جانان حسین شد قبله حسن..، مساحت ایمان حسین شد از ملت حسینم و از ملت حسن در مجلس حسین و حسن روضه خوان خداست آقا: حسین..؛ امام: حسن..؛ ماسوا: گداست اصل بهشت..، سینه‌زنی پای این دوتاست در جنت حسینم و در جنت حسن روح اذان حسین شد و ربنا حسن کشتی حسینِ فاطمه شد..، ناخدا حسن شیرینیِ حسین حسین است یا حسن در "یاحسین" ریخته شد لذت "حسن" پیر نجف حسینیه را تا درست کرد زینب گریست..، ماتم عُظمیٰ درست کرد زهرا غذای هیئتشان را درست کرد نان حسین خورده‌ام از برکت حسن ظرف حسن فرات به جوی حسین بُرد لب‌تشنه را به سمت سبوی حسین بُرد ما را حسن پیاده به سوی حسین بُرد دور حسین پُر شده با زحمت حسن یک روح در میان دو تن بوده از قدیم پائین پای این دو..، وطن بوده از قدیم صحن حسین..، صحن حسن بوده از قدیم پس خاک کربلاست همان تربت حسن آن کوچه..، بی حسین..، حسن را اسیر کرد سیلی‌زدن‌ به‌ فاطمه او را چه پیر کرد در زیر چکمه چادر مادر که گیر کرد آسیب دید بین گذر غیرت حسن یک عمر اشک ریخت..، به گریه وضو گرفت از هر مسیر تنگ که می‌دید..، رو گرفت آن گوشوار را که شکستند..، او گرفت این خاطره‌ست اوج غمِ غربت حسن و 🔻🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
ماجرای کوچه چشمان ترم را زخم کرد آه از دردی که قلب مضطرم را زخم کرد آتش این زهر، آبی روی آتش بوده است آتشی دیگر دل شعله‌ورم را زخم کرد روضه‌خوانی می‌کنم هرروز و شب در خلوتم روضه‌ی سنگین مادر حنجرم را زخم کرد این مصیبت‌نامه را جز من نمی‌داند کسی دست نامردی رسید و باورم را زخم کرد حوریه حتی نسیمی بر رخش دارد ضرر باد، گلبرگِ گل پیغمبرم‌ را زخم کرد سال‌ها گریان داغ ضربت یک سیلی‌ام ضربه‌ای محکم که روی‌ِ مادرم را زخم کرد با شتاب و ناگهانی رد شد از روی سرم این مصیبت بود از پا تا سرم را زخم کرد آنقدر گفتم به جای مادرم من را بزن این تقلا کردنم بال و پرم را زخم کرد عرش هم آن‌روز از غصه تلاطم کرده بود مادرم در کوچه راهِ خانه را گم کرده بود ✍ 🔻🔻🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
نبود تاب و توانی که وا کند لب را گرفت با نگه خود سراغ زینب را خبر رسید و سراسیمه خواهرش آمد دوان دوان به کنار برادرش امد رسید و چادر خود را که از سرش انداخت نگاه حیرت خود بر برادرش انداخت صدای گریه و آه بلند می‌آمد زبان خواهر دلخسته بند می‌آمد کمی بریده بریده صدا زد ای حسنم دو چشم خود بگشا، ای ستم کشیده! منم... عزیز مادر من باز خونجگر شده‌ای شبیه مادرمان دست بر کمر شده‌ای چرا عزیز دلم رد خون به لب داری چه چشم بی رمقی و چقدر تب داری غریب فاطمه رنگ تنت عوض شده است تن تو سبز شده، گلشنت عوض شده است شنیده‌ام که چه رنجی ز  یار می‌بینی شنیده‌ام که دو روز است تار می‌بینی بگو پس از تو غم عالمین را چه کنم اگر حسین بفهمد، حسین را چه کنم خودت بگو چه کنم اشک و آهِ قاسم را بگو چگونه بگیرم نگاه قاسم را نگاه طفل به جان دادن پدر سخت است نگاه بر تو و طشت و غم جگر سخت است گذشت واقعه و بعد غسل دادن ماه به عزت و شرف لااله الا الله تن غریب وطن را بلند می‌کردند تن شریف حسن را بلند می‌کردند برادران همه رفتند زیر تابوتش فرشته‌ها همه بردند سوی لاهوتش کنار قبر پیمبر دوباره فتنه رسید شکوه و جلوه‌ی تشییع مجتبی را دید گذشت لحظه‌ای و فتنه‌ای به راه انداخت به سوی جمع کماندارها نگاه انداخت کنار قبر نبی صحنۀ جدل شده بود تلافی همه از کینۀ جمل شده بود کنار قبر نبی از دل عقده واکردند و از کمان همگی تیر را رها کردند صدای ناله‌ی واغربتا به گوش آمد چنان که غیرت عباس هم به جوش آمد غم غریبی‌ات آقای من چه دلگیر است به پیکرت لب هفتاد چوبه‌ی تیر است ✍ 🔻🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
گنبد ندارد نام و نشانی بر روی مرقد ندارد ای گریه کن‌ها! سنگ مزار و پرچم گنبد ندارد حتی حیاطی مانند صحن کوثر مشهد ندارد آقا کریم است آن قدر می‌بخشد به ما که حد ندارد درهم خریده اصلاً برای او که خوب و بد ندارد آسوده خاطر رو کن به درگاهش که دست رد ندارد **** مادر ندارد آقا " غریب است و کسی بر سر ندارد " خیلی عجیب است حتی میان خانه‌اش یاور ندارد گویا برایش از جعده بهتر شهر پیغمبر ندارد تنهای تنهاست در بین میدان مالک اشتر ندارد غصه همین جاست آن قدر‌ها هم بین ما نوکر ندارد در سینه‌ی خود جز داغ زهرا و غم حیدر ندارد **** ...از آشنا خورد از بی بصیرت‌های بی شرم و حیا خورد سبّ علی را در خطبه‌هایشان شنید و غصه‌ها خورد در خانه افتاد تا از شریک زندگی‌اش پشت پا خورد زهر ستم نه او مرهم یک عمر درد و غصه را خورد لایوم گفت و ... پاشید از هم شعرم و قافیه وا خورد کرببلا هم با بد دهانی به غرور عمه برخورد چکمه رسید و گاهی به لب، گاهی به پر، گاهی به سر خورد سر نیزه‌ای هم آمد و روی زخم مکشوف کمر خورد از جمع اصحاب شمشیر و سنگ و تیر و نیزه بیشتر خورد ✍ 🔻🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
دیگر رَها ز غُصّه و مِحنت شدم، حسین از خاطراتِ تَلخ، چه راحت شدم، حسین با کَس نگفته‌ام زِ چهل سالِ پیشِ خود از کوچه‌ی مدینه، که غارَت شدم، حسین از کوچه‌ای که مادَرِمان بر زمین نشست از کوچه‌ای که غَرقِ خِجالت شدم، حسین قَدَّم نمی‌رسید، که او را کُمک دَهم خیلی در آن میانه اَذیّت شدم، حسین دیدی برادرم، جِگرم تِکّه پاره شُد کُشته، میانِ خانه، به غُربت شدم، حسین گُفتی که: دیگر عَطر به مویَت نِمی زَنی گُفتی: "حَسن زِ داغِ تو غارَت شدم"، حسین اَمّا بِدان چو روزِ تو روزی حسین، نیست گِریانِ آن هِزار مُصیبَت شدم، حسین ✍ 🔻🔻🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
چشم وا كرده، شدم دست به دامان حسن مادر افکند مرا در یم احسان حسن روزی از دست علی خوردم و از خان حسن از همان روز شدم بی سر و سامان حسن بر جبینم بنویسید: مسلمان حسن دل خود را سر هر بام، هوایی نکنم طلب عشق ز هر بی سر و پایی نكنم  رو به هر قبله و هر قبله‌نمایی نكنم پیش هر سفره كه پهن است، گدایی نكنم نان هر سفره حرام است به جز نان حسن چه مقامی و چه نامی، چه مرامی دارد چقدر لطف به بیمار جذامی دارد خنده در پاسخ آن سائل شامی دارد وه که ارباب دو عالم چه امامی دارد همه این‌ها غزلی هست به دیوان حسن آنکه نامش شده احلی من عسل كیست؟ حسن آنكه بخشندگی‌اش گشته مَثل، كیست؟ حسن معنی حیَّ علی خیر العمل كیست؟ حسن مرد نام‌آور پیكار جمل كیست؟ حسن شتر سرخ زمین خورد ز طوفان حسن ** ارث مظلومیت از غربت بابا دارد قد خم، سینه‌ی خون، دیده‌ی دریا دارد جگری سوخته از زخم زبان‌ها دارد گر بگوییم غریب الغربا، جا دارد خون شد از یاد غمش، قلب محبان حسن زهر آمد به سراغش، جگرش ریخت به هم جگرش ریخت به هم، بال و پرش ریخت به هم زینبش آمد و چشمان ترش ریخت به هم همه‌ی خاطره‌ها در نظرش ریخت به هم دل، پریشان شده از حالِ پریشان حسن چقدر سخت گذشته‌ست به او در کوچه چه مراعات نظیری‌ست حسن، در، کوچه باز هم خاطره‌ی گریه و مادر، کوچه قاتل جان حسن می‌شود آخر، کوچه کوچه عمری‌ست که آورده به لب، جانِ حسن (چشم نامرد به ناموس علی تا افتاد) وای بر من، زد و بر صورت گل جا افتاد ناگهان روی زمین حضرت زهرا افتاد خواست تا پا بشود باز هم اما افتاد شعله‌ی آه كشد سینه‌ی سوزانِ حسن ✍ 🔻🔻🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary