#حضرت_معصومه_س_مدح_و_شهادت
چشمهایش نشر دین، تبلیغ آیین میکند
عطر او فیضیهها را عطراگین میکند
نامسلمان را مسلمان میکند با هرنفس
برکتش همواره کافر را خدابین میکند
دختر معصوم یعنی حضرت معصومه که
دست اعجازش کتاب الله تدوین میکند
میدرخشد از دل چادر نمازش آفتاب
نور عالم را خدا اینگونه تامین میکند
آبرو و اعتباری میدهد پابوسیاش
"مرعشی" را خاک کویش عالِم دین میکند
از کریمه جز کرم چیزی ندیده سائلش
هرچه را در خانه دارد، نذر مسکین میکند
::
صورت و سیرت اگر زیباست کار چشم هاست
صورتم را گریهی در روضه تزئین میکند
مطمئن هستم که آقای خراسان تک تک
گریهکنها را برای روضه گلچین میکند
محض دیدار برادر، از مدینه خواهری
مرکبش را با دو دست خستهاش زین میکند
حاجتش تنها زیارت کردن روی رضاست
هرشب از شوق اجابت ختم یاسین میکند
باز هم عشق و علاقه به حسین دیگری
زینبی را از فراق یار غمگین میکند
روضهاش یعنی گریزی سوی دشت کربلا
پس مسیر روضه را اینگونه تعیین میکند
جای شکرش باقی است این خواهر محزون ندید
سینهی آزردهای را چکمه سنگین میکند
✍ #علیرضا_خاکساری
#کانال_تخصصی_شعر_و_مداحی
#کانال_قرار_نوکری
🆔@ghararenokary
🔸اللّهُمَّ وَکَما جَعَلْتَها اُمَّ اَئِمَّةِ الْهُدى
وَحَلیلَةَ صاحِبِ اللِّوآءِ وَالْکَریمَةَ عِنْدَ الْمَلاَءِالاَْعْلى فَصَلِّ عَلَیْهاوَعَلى اُمِّها صَلوةً تُکْرِمُ بِها وَجْهَ اَبیها مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَتُقِرُّ بِها اَعْیُنَ ذُرِّیَّتِها وَاَبْلِغْهُمْ عَنّى فى هذِهِ السّاعَةِ اَفْضَلَ التَّحِیَّةِ وَالسَّلامِ.🔸
وقتی مرا در روضه دعوت می کند زهرا
یعی کریمانه کرامت می کند زهرا
بیش از پدر ، مادر محبت می کند زهرا
از نان شب خرج رعیت می کند زهرا
تفسیر ناب آیه های هل اتی یعنی...
لطف بدون منت و بی انتها یعنی...
پیراهنش در دست خالی گدا یعنی ...
شام زفافش هم عنایت می کند زهرا
غم می زداید از دل سائل به یک لبخند
با دست و دل بازی گدا را می کند خرسند
یک روز نان سفره و یک روز گردن بند
همواره لطف بی نهایت می کند زهرا
هرکس مقیم خانه اش شد اهل ایمان شد
مقداد شد ؛میثم شد و عمار و سلمان شد
از برکتش حتی یهودی هم مسلمان شد
چادر نمازش هم هدایت می کند زهرا
زهرا تر از زهرا ندارد عالم ایجاد
آیات قرآن از مقاماتش خبر می داد
جانم به این عفت که نزد کور مادرزاد
حجب و حجابش را رعایت می کند زهرا
توحید دارد می چکد از سقف ایوانش
اعجاز بیرون می زند از مطبخ نانش
زهرا که جای خود بگویم از کنیزانش ...
فضه ش پیمبر گونه صحبت می کند -زهرا-
چیزی نمی خواهد در این دنیا برای خود
فیضی دهد همسایه را با ربنای خود
پهلویش آزرده ست اما با خدای خود
هرشب سر سجاده خلوت می کند زهرا
یک عمر در کنج دلش یاد علی دارد
تصمیم بر یاری و امداد علی دارد
لحظه به لحظه بر لبش ناد علی دارد
با ذکر مولایش عبادت می کند زهرا
با اینکه خلقت را برای او بنا کردند
از عالم هستی حسابش را جدا کردند
هر سیزده معصوم بر او اقتدا کردند
پس بر امامان هم امامت می کند زهرا
از خون که رنگین شد زمین دیگر زمان فهمید
از شور و شوق فاطمیون بی گمان فهمید
از نقش سربند شهیدان میتوان فهمید
عمری ست بر دلها حکومت می کند زهرا
یا قهر و آتش یا دگر تسلیم یعنی چه ؟
در پای طاغوت زمان تعظیم یعنی چه؟
در ریسمان ذلت و تحریم یعنی چه ؟
تفسیر صبر و استقامت می کند زهرا
از هرم آتش صورت پروانه می سوزد
در پیش چشم کودکان کاشانه می سوزد
چون شمع ذره ذره مرد خانه می سوزد
اما صبوری در مصیبت می کندزهرا
پا را که داخل می گذارد از در مسجد
از ترس می لرزد به خود سرتاسر مسجد
محو کلام آتشین اش منبر مسجد
با خطبه ای غرّا قیامت می کند زهرا
بوی شهادت می رسد از لحن سوگندش
"لبیک یا حیدر" نوشته روی سربندش
جان علی را می خرد با جان فرزندش
از هستی اش خرج ولایت می کند زهرا
با صورت نیلی و با چشمان کم سویش
با سینه ی آزرده و با زخم بازویش
با لاله های بسترش با درد پهلویش
از غربت مولا روایت می کند زهرا
از شدت شلاق دشمن های بی دین نه
از بی حیایی غلاف تیغ بدبین نه
از چشم شور و پای شوم و دست سنگین نه
از درد تنهایی شکایت می کند زهرا
اشک مرا پای شب مهتاب بگذارید
تابوت را در گوشه ی سرداب بگذارید
نزد حسینم نیمه شبها آب بگذارید
این روزها دارد وصیت می کند زهرا
همچون پرستویی که بالش گشته آزرده
مانند سرو سیلی از باد خزان خورده
مثل گلی پرپر شبیه یاس پژمرده
در عرش بابا را زیارت می کند زهرا
****
فردای محشر باز محشرمی شود قطعا
مادر می اید دیدنی تر می شود قطعا
با لطف او یک طور دیگر می شود قطعا
از ما گنهکاران شفاعت می کند زهرا
هم سینه زن هم گریه کن هم روضه خوانش را
هم چای ریز بی ریا و بی نشانش را
تا دوستان دوستان دوستانش را
با دست خود راهی جنت می کند زهرا
#علیرضا_خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#فاطمیه
#شهیده_مدینه
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
♾♾♾♾♾
#کانال_قرار_نوکری
🆔@ghararenokary
#حضرت_علی_اصغر_ع_مدح
گرچه به ظاهر علی اصغر به نظر میرسد
باطناً اما علی اکبر به نظر میرسد
خُلقاً و خَلقاً به رسول مدنی رفته است
آینهی حُسن برادر به نظر میرسد
میچکد از لعل لبش کوثر و یاسین و نور
کودک ششماهه پیمبر به نظر میرسد
وقت جلوسش به سر دست امام زمان
حجت حق بر روی منبر به نظر میرسد
چشم زمین محو شکوه اسداللهیاش
در دل قنداقه چو حیدر به نظر میرسد
کرببلا آمد و شد یک تنه جیش الحسین
یک نفر اما دو سه لشکر به نظر میرسد
در قد و بالا نه! ولی در دل و جرأت چرا
با عمو عباس برابر به نظر میرسد
بعد علمدار، علمدار حرم میشود
بسکه ابوالفضل دلاور به نظر میرسد
با قدمش، با جنمش، با نفسش، با دمش
محسن صدیقهی اطهر به نظر میرسد
* *
مشک، عمو، آب، عطش، خیمه و اشکِ رباب
روضه از اینها که فراتر به نظر میرسد
حرمله گر تیر سه پر را نزند هم، علی
با لب خشکش گل پرپر به نظر میرسد
✍ #علیرضا_خاکساری
#کانال_قرار_نوکری
📚@ghararenokary
#امام_جواد_ع_مدح_و_ولادت
مبدأ که باشد طوس، مقصد کاظمین است
در آسمانها هم زبانزد کاظمین است
هر جا که بوی تو میآید کاظمین است
با این حساب امروز مشهد کاظمین است
وقتی که محو دیدن باب الجوادیم
انگار اصلاً زائر باب المرادیم
مهر و محبت، حلم و بخشش، جود و رحمت
در جان تو کرده تجلی بی نهایت
شاعر میافتد پای توصیفت به زحمت
داری به سر عمامهی سبز امامت
پاکی، زلالی، مهربانی و عطوفی
ای معدن الرحمه! رئوف بن رئوفی
بسکه خدای تو ملاحت بر تو داده
دل میبری با چشم و ابروی گشاده
ای تالی شمس الشموس! ای شاهزاده!
از کودکی هستی بزرگ خانواده
وقتی علیِ اکبرِ مولای مایی
یعنی تو هم خَلقاً و خُلقاً مصطفایی
علم الیقین و مظهر توحید بودی
در ناامیدی مایهی امید بودی
راه نجات از ورطهی تردید بودی
نه ساله اما مرجع تقلید بودی
خورشیدزاده! ماه، پیشت رخ گرفته
هر پرسشی در محضرت پاسخ گرفته
نُه ساله بودی رهبری کردی جهان را
در آستین داری جواب حاضران را
داری به دست خود زمام آسمان را
دادی به ما از صُلب خود، صاحب زمان را
عمری مسلمانهای اسلام تو هستیم
چشم انتظار مغز بادام تو هستیم
معنا بگیرد علم و دانش تحت نامت
حکمت همیشه میگذارد احترامت
یحی بن اکثم مات و حیران کلامت
جای سخنهای تو بنویسم قیامت
با احتجاجت فتح خیبر کردی آن روز
با تیغ نطقت کار حیدر کردی آن روز
چشم تمنا را بدوزم بر نگاهی
یا سیدالسادات! اباجعفر! نگاهی
تا حال و روز من شود بهتر نگاهی
کی میکنی بر جانب نوکر نگاهی؟
با یک نگاه تو "موفق" میشوم من
بر جمع اصحاب تو ملحق میشوم من
سرچشمهی مهر و عطوفت! کوه احساس!
بیرون زند از حجرهات عطر گل یاس
بر روضههای فاطمه همواره حساس
غیرت به مادر داری آقا مثل عباس
مشتاق انجام امور ناتمامیم
ما هم شبیه تو به فکر انتقامیم
با سفرههایت هرکسی که آشنا شد
بیرون نرفت از روضهات حاجتروا شد
هرجا که آمد نام تو دارالشفا شد
با ذکر تو آجیلمان مشکلگشا شد
عطری دگر بر هفته داده چارشنبه
ماییم و ختم یا جوادِ چارشنبه...
✍ #علیرضا_خاکساری
#کانال_قرار_نوکری
📚@ghararenokary
#امام_موسی_کاظم_ع_مدح_و_شهادت
قصد سفر کردم که باشد مقصدم مشهد
عمری کبوتروار جلد مشهدم مشهد
امیدوارانه همیشه پَر زدم مشهد
هربار بعد از کاظمینش آمدم مشهد
باب الحوائج خیرخواهانه دعایم کرد
موسی بن جعفر آستانبوسِ رضایم کرد
دلهای مشتاقان همیشه آرزومندش
در محشر فردا همه محتاج لبخندش
او نیست در بند کسی، دنیاست در بندش
اولاد من قربان این بابا و فرزندش
عمری بدهکارم بدهکار رضاجانش
شد بهترین سلطان عالم، طفل دامانش
موسای اهل بیت بود از هرکسی سر بود
گنجینهی جمع کمالات پیمبر بود
او پنجمین ذریهی زهرای اطهر بود
جانم به معصومی که خود معصومهپرور بود
مانند او اولاد او با آبرو هستند
سادات ایران بیشتر از نسل او هستند
دارد نسیم مهرورزی عطر خوشبویش
تنها تبسم میچکد از روی دلجویش
سنی و شیعه گوید از اخلاق نیکویش
هدیه فرستاده برای شخص بدگویش
در هر قنوت خویش مردم را دعا میکرد
با جمع بدگویانِ خود، اینگونه تا میکرد
او با زبان حق در این عالم تکلم کرد
حتی به روی دشمن خود هم تبسم کرد
عمری به هر درماندهای مولا ترحم کرد
در پیشگاهش بُشر حافی دست و پا گم کرد
این دستگیریها به یُمنِ التفاتش بود
احیای دلها هم یکی از معجزاتش بود
همراه علم و منطق و برهان امامت کرد
بی مزد و منت بارها قصد هدایت کرد
جای پدر از منظر اسلام صحبت کرد
از پاسخ او بوحنیفه نیز حیرت کرد
در کودکی تندیس درک و فهم کامل بود
از خردسالی نیز حلّال مسائل بود
همچون پدر بر روی منبر درس دین میگفت
با لحن زیبای امیرالمؤمنین میگفت
تفسیری از فحوای آیات مبین میگفت
شیخ الائمه مدح او را این چنین میگفت:
قطعاً رحیم است و علیم است و حکیم است او
مانند اجدادش کریم بن کریم است او
* *
افسوس اسیر دست جمعی بیمروت شد
عمری از این زندان به آن زندان... اذیت شد
سهمش از این دنیا فقط درد و مشقت شد
در هر سیهچالی مکرر هتک حرمت شد
شلاق زندانبان او خیلی به او بد کرد
لعنت به سندی، سندی بن شاهک نامرد
هردفعه که راهی زندان بلا میشد
از دخترش معصومه با حسرت جدا میشد
در دخمهای با درد غربت آشنا میشد
از بیکسی هر روز دلتنگ رضا میشد
آزرده از تنهایی و رنج مصائب بود
شب تا سحر همصحبتش تنها "مسیب" بود
یک عده با نامهربانی خستهاش کردند
با ضربههای ناگهانی خستهاش کردند
با چوبهای خیزرانی خستهاش کردند
با ناسزا و بددهانی خستهاش کردند
هرصبح و شب وقتی به سمت قبله رو میکرد
بین قنوتش مرگ خود را آرزو میکرد
با اینکه رد سلسله بر پیکرش دارد
شکر خدا یک جای سالم در سرش دارد
حالا که جمعی بی حیا دور و برش دارد
الحمدلله جای امنی دخترش دارد
معصومهاش با چشمتر راهی زندان نیست
در هر دو پای دخترش خار مغیلان نیست
✍ #علیرضا_خاکساری
#کانال_قرار_نوکری
🆔@ghararenokary
#امام_حسین_ع_مدح_و_مناجات
#امام_حسین_ع_مدح_و_ولادت
#شعر_پایداری #انقلاب_اسلامی
خونِ خدا اگر شد، روزی نثار اسلام
ماییم و سربلندی، در سایهسار اسلام
دارد حقیقتِ امر، امروزه میدرخشد
آفاق پُر شد از نور آشکار اسلام
آوازهی شریعت، از هر مناره جاریست
چشم تمام دنیا، محو وقار اسلام
بی شک اجابتِ حق، یعنی اجابتِ دوست
لبیک یا حسین است، اول شعار اسلام
جز بیرق حسینی، دین پرچمی ندارد
نام و نشان مولا، شد اعتبار اسلام
هیهات من الذله، از هر که بر نیاید
این نقل قول باشد، از اقتدار اسلام
اسلام از مُحرم دارد هر آنچه دارد
بالا گرفته از لطفش کار و بار اسلام
از قید جان گذشت و سر را گرفت بر دست
هر کس که شد شبیه، او پاسدار اسلام
لبهای ما همیشه، گرم شهادتین است
قرآن ما علی و، اسلام ما حسین است
در جان شعرِ شیعی، بیت الغزل حسین است
در مَردی و مُروّت، ضرب المثل حسین است
چشم و زبان و جانِ پرورگار من اوست
آیینهی خدایِ عزّوجل حسین است
گفتم حسین و کامم، شیرین شد از کرامت
فریاد میزنم احلی من عسل حسین است
رو میکنم به حقْ تا، رو میکنم به تربت
حیَّ علی الصلاتم، حیَّ علی الحسین است
دنیا بزرگواری مانند او ندارد
از قبل خلق سعدی، شیخ اَجلّ حسین است
اسباب دستگاهش، هم احترام دارد
آوازهی هر آنچه طبل و کتل حسین است
زرتشتی و مسیحی، زوار اربعینش
بانیِ اتحادِ بینِ ملل حسین است
ترس از ابد ندارم، بیم از لحد ندارم
امید شیعیان از، صبح ازل حسین است
در محضرش نگفتم سخت است مشکل من
گفتم به مشکلاتِ خود راهِ حل حسین است
با حُسن خلقِ آقا، از خَلق بی نیازم
میگیرد آن که سائل را در بغل حسین است
او حضرت کریم و، من همچنان فقیرم
عیدی خود از آقا یک کربلا بگیرم
این نو رسیده دُرِّ نایاب بود از اول
وی نام دیگرش عشقِ ناب بود از اول
بر سَرْ درِ رفیعِ جنت، جمال مولا
پیش از شروع خلقت، در قاب بود از اول
با اولین نگاهش، دل برده از ملائک
گل خندهی ملیحش، جذاب بود از اول
پیشانیاش چو خورشید از عرش میدرخشد
مبهوت روی ماهش، مهتاب بود از اول
بعد از امامتش نه، از صبح آفرینش
ارباب زاده بود و، ارباب بود از اول
تا سمت بارگاهش، من هم پری بگیرم
این دل شبیه فطرس، بی تاب بود از اول
دیدار حضرتش را اذن دخول باید
زائر مؤدّبِ بر، آداب بود از اول
ذریهاش شهیدِ گودال شد از آخر
مردی که خود شهیدِ محراب بود از اول
رودم به سمت دریا، با گریه رهسپارم
از روضه نه ولیکن، از غصه حرف دارم
چون کوه استواریم، وقتی حسین داریم
ترس از کسی نداریم، وقتی حسین داریم
یک اربعین شکوه خود را به رخ کشیدیم
۴۰ سال استواریم، وقتی حسین داریم
از برکت ولایت، در صحت و سلامت
تندیس اقتداریم، وقتی حسین داریم
غرق صلابتیم و، دشمن حریف ما نیست
پیروز کارزاریم، وقتی حسین داریم
دشمن رجز بخواند، ما پشتمان نلرزد
در جبهه پایداریم، وقتی حسین داریم
هم خشم ما کُشنده، هم تیغ ما بُرنده
از جنس ذوالفقاریم، وقتی حسین داریم
حب الحسین یعنی، حکم برائت از نار
همواره رستگاریم، وقتی حسین داریم
هرکس که شد حسینی، نزد خدا عزیز است
محبوب کردگاریم، وقتی حسین داریم
با حسرت شهادت، حیف است که بمیریم
عمری امیدواریم، وقتی حسین داریم
"لطف حسین ما را تنها نمیگذارد
گر خلق وا گذارند او وا نمیگذارد"
✍ #علیرضا_خاکساری
#کانال_قرار_نوکری
🆔@ghararenokary
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
چشمانمان بر دست ذرهپرور لیلاست
مستی ما از نام مستیآور لیلاست
یک قافله حور و پری، دور و بر لیلاست
در شهر تنها صحبت از تاج سر لیلاست
دل میتپد وقتی که حرف از دلبر لیلاست
کوری چشم هرکه ما را بی نوا خوانده
محبوبمان مارا به دیدار خدا خوانده
دل را به دنبال خودش تا هر کجا خوانده
ما را برای جشن فرزندش فراخوانده
این مُهر و دعوتنامه لطف دیگر لیلاست
امشب برای شمس دین، قرص قمر آورد
بانو برای شاه عالم، شیر نر آورد
یک دسته گل، یک پارچه آقا، پسر آورد
صاحب نفس، صاحب لوا، صاحب جگر آورد
میلاد مولود سراپا اطهر لیلاست
در مرتبت محمود و در عزّ و جلال احمد
در مهربانی فاطمه و در کمال احمد
در بین میدان مرتضی و در جمال احمد
ابرو و چشم و گیسوان و خط و خال احمد
این تازه مولود مدینه، محشر لیلاست
"والیل" قطعاً مدحت گیسوی او باشد
مصداق ناب "والضحی" هم روی او باشد
عرش خدا مدهوش عطر و بوی او باشد
"إنا هدیناه السبیل "اش سوی او باشد
شمس و ضحا و قدر و نور و کوثر لیلاست
با یک نظر از مُهر تربت، باده میسازد
سجادها از وصلهی سجاده میسازد
"قد قامتِ…" او قبله را آماده میسازد
با یک نفس، صدها مؤذنزاده میسازد
الله اکبر! او علیِ اکبر لیلاست
در خاک دشمن میدهد جولان به تنهایی
با نعرههایش میکند طوفان به تنهایی
با ذوالفقار تشنه و بُرّان به تنهایی
سر میزند مثل سپهداران به تنهایی
شیر حسین بن علی و حیدر لیلاست
رود زلالی هست و دریا میشود گاهی
در شب چو خورشیدی هویدا میشود گاهی
مثل عموی خویش، سقا میشود گاهی
جمع تمام آینهها میشود گاهی
عباس و عبدالله و عون و جعفر لیلاست
با روضهاش، راز پریشانی ششگوشهست
مرثیهی همواره طوفانی ششگوشهست
هم رونق شبهای روحانی ششگوشهست
هم شک ندارم باعث و بانی ششگوشهست
کربُبَلا سرمست سیب نوبر لیلاست
::
قطعاً تحمل کردن زخم زبان سخت است
بوسه گرفتن از عزیز نیمهجان سخت است
راهی شدن تا کوفهی نامهربان سخت است
داغ جوان دیدن برای مادران سخت است
مرثیه ی محزون و گریه آور لیلاست
تا کوچه وا کردند و در دام بلا افتاد
غرق به خون از پشت مَرکب، بی هوا افتاد
با "یا أبا"یش ولوله در خیمهها افتاد
این ارباً اربایی که زیر دست و پا افتاد
ای کربلاییها! جوانِ پرپر لیلاست
✍ #علیرضا_خاکساری
#کانال_قرار_نوکری
📝@ghararenokary
🔸ایام بزرگداشت ولادت حضرت رقیه (س)🔸
#حضرت_رقيه_س_مدح
#حضرت_رقیه_س_ولادت
ای رونق فصل بهارِ أُمِّ إِسحاق
ای دلخوشی روزگارِ أُمِّ إِسحاق
تو فرق داری با همه، از دار دنیا
تنها تویی دار و ندارِ أُمِّ إِسحاق
تو به حیات مادر خود جلوه دادی
ای روشنی شام تارِ أُمِّ إِسحاق
گویا خدیجه فاطمه آورده از نو
بالا گرفته کار و بارِ أُمِّ إِسحاق
امشب ملائک به تماشایت نشستند
امشب که هستی در کنارِ أُمِّ إِسحاق
در چشمهای تو نجابت خانه کرده
ای سوگلی باوقارِ أُمِّ إِسحاق
دختر به خوبیِ تو این دنیا ندارد
غمخوار بابا! خانهدارِ أُمِّ إِسحاق
نورٌ علی نورٌ علی نوری یقیناً
خورشیدزاده! شاهکارِ أُمِّ إِسحاق
بی شک به دنبال کمالات است اگر که
بوسه به دستت زد هماره أُمِّ إِسحاق
در دامنش خاتون محشر پروریده
صدها درود حق نثارِ أُمِّ إِسحاق
عطر خوش قنداقهات میآید از راه
با یاد تو مستم تَوَکَّلتُ عَلَی الله
خورشیدِ رویِ بامِ دنیایِ حسینی
فرزانهای و ماهِ شبهای حسینی
باباست محو حُسن سیمای تو بانو،
یا اینکه تو گرم تماشای حسینی؟
سر تا به پا، آیینهی مادربزرگی
هانیه، حسنا، زهره، زهرای حسینی
ای أَشبَهُ النّاسِ به زهرا بین فامیل
محبوبهی محجوب و زیبای حسینی
إِنسیهای اما شبیه به فرشته
باید صدایت کرد "حورای حسینی"
با مادریهایی که کردی میتوان گفت:
در کودکی أمّ أبیهای حسینی
عالم فدای طرز بابا گفتن تو
شیرین زبان! یک عمر رؤیای حسینی
دل میبرد چادر نمازت از ملائک
مأموم شبهای مصلای حسینی
تو عصمت اللهی شبیه عمههایت
پیداست در خوی تو "تقوایِ حسینی"
بابا از این لحظه دو تا غمخوار دارد
تو زینب کبری نه صغرای حسینی
حبلالمتین از ریشههای چادر توست
تو گرمی بازار فردای حسینی
ای آبرو بر خلق داده! خیر مقدم
اربابزاده! شاهزاده! خیرمقدم
روحی لطیف آکنده از احساس داری
قلبی شکننده، دلی حساس داری
سیب دو نیم فاطمه هستی و حتماً
در هر نفسهایت شمیم یاس داری
جز حق برای هیچ کس کاری نکردی
مانند زهرا مادرت اخلاص داری
لطف زیاد تو به بابا رفته انگار
بنده نوازی و نگاهی خاص داری
گرم است پشت تو به کوه انگار بانو
تا تکیهای بر شانهی عباس داری
ما رعیتی ساده در این دربار هستیم
خاتون! نگاهی به عوام الناس داری؟
جودِ حسن، مهرِ علی، احسانِ زهرا
در تو نهفته، بی گمان "میراث داری"
آيینهدار نور ناب پنج تن، تو
زهرا، حسین و مرتضی، احمد، حسن تو
از عزم جزمات دشمن احساس خطر کرد
گوش فلک را هم رجزهای تو کَر کرد
آنقدر ای بانو بزرگی که برایت
هجده سرِ بر رویِ نی، سینه سپر کرد
محکم قدم برداشتی عالَم بههم ریخت
پس همنشینی با عمو در تو اثر کرد
شمشیر دشمن پیش تو از کار افتاد
با شیوهی ترفند تو کلی ضرر کرد
با نالهات طوری به مسجد حمله بردی
گویا دوباره فاطمه چادر به سر کرد ...
با همتات چیزی نماند از آل فتنه
هشیاری تو شام را زیر و زبر کرد
تاریخ بعد از این نخواهد دید قطعاً
کاری که خشمت با بساط زور و زر کرد
تا حرمله را از نفس انداخت آهت
نفرین تو شمر و سنان را دربه در کرد
تو مغز بادام امیر لافتایی
آوازهات امروز عالَم را خبر کرد
با گرد و خاک چادرت محشر به پا شد
کرببلا با همت تو کربلا شد...
✍ #علیرضا_خاکساری
#کانال_قرار_نوکری
📗@ghararenokary
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
#غزال
ﻋﻠﯽ از ﭘﺎ اﻓﺘﺎد
ﺧﺒﺮ زﺧﻢ ﺳﺮش ورد زﺑﺎنﻫﺎ اﻓﺘﺎد
آﺳﻤﺎنﻫﺎ ﻟﺮزﯾﺪ
ﻧﺎﮔﻬﺎن وﻟﻮﻟﻪ در ﻋﺮش ﻣﻌﻠﯽ اﻓﺘﺎد
روﺿﻪای ﺑﺮﭘﺎ ﺷﺪ
مصطفی در وسط ﺻﺤﻦ ﻣﺼﻠﯽ اﻓﺘﺎد
ﺗﺎ زﻣﯿﻦ ﺧﻮرد ﻋﻠﯽ
ﮐﻨﺞ ﻣﺤﺮاب دﮔﺮ ﺣﻀﺮت زﻫﺮا اﻓﺘﺎد
ﯾﺎدی از فاطمه ﮐﺮد
غرق خون ﺑﺮ روی ﺳﺠﺎده ﺳﺮش ﺗﺎ اﻓﺘﺎد
ﺑﻪ در ﺧﺎﻧﻪ رﺳﯿﺪ
ﭘﯿﺶ ﭼﺸﻤﺎنِ ﺗﺮ زﯾﻨﺐ ﮐﺒﺮی اﻓﺘﺎد
ﺑﺎز ﻫﻢ زﺧﻢ زﺑﺎن
ﺑﺎر دﯾﮕﺮ ﺷﺮری در دل آﻗﺎ اﻓﺘﺎد
ﻫﻤﮕﯽ دﻟﮕﯿﺮﻧﺪ
ﻣﺤﻨﯽ در دل ﻣﺮﻏﺎﺑﯽ درﯾﺎ اﻓﺘﺎد
ﺑﺴﺘﺮی ﭘﻬﻦ ﮐﻪ ﺷﺪ
ﯾﺎد ﺑﺎغ ﮔﻞ انسیهی حورا اﻓﺘﺎد
ﻧﻪ ﻓﻘﻂ در ﮐﻮﻓﻪ
ﮐﺮﺑﻼ ﻫﻢ ﻋﻠﯽ دﯾﮕﺮی از ﭘﺎ اﻓﺘﺎد
::
إﺑﻦ ﻣﻠﺠﻢ آﻣﺪ
ﺣﯿﺪری در دل دشمن تک و تنها اﻓﺘﺎد
ﺑﺎز ﻫﻢ ﺿﺮب ﻋﻤﻮد
ارﺑﺎً ارﺑﺎ ﭘﺴﺮی در دل ﺻﺤﺮا اﻓﺘﺎد
ﺑﺎز ﻫﻢ ﻓﺮق دو ﻧﯿﻢ
از سر زﯾﻦ ﺑﻪ زﻣﯿﻦ، اﮐﺒﺮ ﻟﯿﻼ اﻓﺘﺎد
پدر از راه رسید
ﺗﺎ ﺑﻪ زاﻧﻮ ﺑﮕﺬارد ﺳﺮش اﻣﺎ افتاد
ساعتی بعد از آن
سر طفلی به روی شانهی بابا افتاد
روضه در لفافهست
سیب سرخی بغل حضرت مولا افتاد
ﻋﺎﺷﻘﯽ دردﺳﺮ اﺳﺖ
ﻫﺮ ﮐﻪ ﻫﻢ ﻧﺎم ﻋﻠﯽ ﺷﺪ، ﺑﻪ ﺧﻄﺮﻫﺎ اﻓﺘﺎد
✍ #علیرضا_خاکساری
#کانال_قرار_نوکری
📗@ghararenokary
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#امام_سجاد_ع_مصائب
منت از این خانواده هر کسی بهتر کشید
درد طعنه از زبان این و آن کمتر کشید
تا درِ این خانه باشم آبرویم میدهند
دربهدر شد هرکسی که دست از دلبر کشید
بادهی هر ساغری قطعاً نمیسازد به من
ساقیِ من باده را از چشمهی کوثر کشید
به خود من بود اگر از روضه غافل میشدم
مادرش _روحی فداها_ کار از این نوکر کشید
باز دارند از حسینیه غنیمت میبرند
هرکه آمد این سیاهی را به چشم تر کشید
فقر یعنی سینهای خالی از عشق اهل بیت
عاشقِ ارباب دست از کیسههای زر کشید
جام اشک این دو ماهه دست بی بی زینب است
خوشبحال هر کسی آمد و آن را سر کشید
::
هم بزرگ و کوچک و هم اوسط اینها علیست
ذکر هو باید به عشق این همه حیدر کشید
مرغ دل یک بام دارد دو هوا، این روزها
باید از کرببلا سوی مدینه پر کشید
::
گریه کرد و آه سردی از دل مضطر کشید
آن که با انگشتِ زخمی لالهای پرپر کشید
کوچه کوچه شهر پیغمبر سراسر ناله شد
تا شهید زندهی زینب، عبا بر سر کشید
روضه یعنی بعد روز واقعه با دست خود
نیزهها را یک به یک از پهلوی اکبر کشید
روضه یعنی که عموی خوش قد و بالاش را
تکه تکه مثل طفل کوچکی در بر کشید
از خجالت آب شد در پیش چشمان رباب
هر زمانی که گریزش به لب اصغر کشید
روضه یعنی اینکه این آقا به چشمش دیده است
بی حیا دشداشهاش را تا زد و خنجر کشید
::
بعد از این در روضهاش #قافیه کم میآورد
او پدر را از دل گودالِ خون بیرون کشید
روضهام امشب اگر مکشوفه شد شرمندهام
او خودش مرثیههایم را به خاک و خون کشید
روضه یعنی دستهای ناتوانش بینِ راه
خارها از دست و پای زخمی خواهر کشید
روضه یعنی روضههای ناتمام محفلش
باز هم مرثیههایش به شبی دیگر کشید
رشتهکوه درد و غم را مثل زخم کهنهای
روی دوش خستهاش تا لحظهی آخر کشید
مو کنان، مویه کنان بر سینه و سر میزنیم
یک علیِ دیگر از این خانواده پَر کشید
✍ #علیرضا_خاکساری
#کانال_قرار_نوکری|عضوشوید 🔻
🆔@ghararenokary
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#برای_جامانده_ها ی #زیارت_اربعین
#حضرت_رقیه_س_شهادت
هرکجا رفتم شنیدم صحبت جاماندههاست
جای من هم در میان هیئت جاماندههاست
دور هم جمعیم تا ابراز همدردی کنیم
"از حرم جا ماندهای " هم صحبت جاماندههاست
یک زیارتنامه خواندن ظهر روز اربعین
گوشهی صحن و سرایت، حسرت جاماندههاست
کربلا روزیِ هر کس شد گوارای وجود
آرزو ماندن به دل هم، قسمت جاماندههاست
در خیالم بارها ششگوشه را بوسیدهام
عشقبازی با تو کارِ خلوتِ جاماندههاست
گریه شاید درد دوری از تو را تسکین دهد
مثل شمعی سوختیم؛ این عادت جاماندههاست
من یقین دارم به او اجر زیارت میدهند
هرکسی روز جزا در کسوت جاماندههاست
بعد زوار حریمت حالی از ماهم بپرس
نوبتی هم باشد آقا! نوبت جاماندههاست
دستمان از پنجره فولاد هم کوتاه شد
این هم آقای غریب! از غربت جاماندههاست
تکیهها را شعبهای از کربلا خواهیم کرد
تکیهها چشم انتظار همت جاماندههاست
مادرت حتماً به هر جاماندهای سر میزند
این تمام دلخوشی و لذت جاماندههاست
حال و روزم را رقیه خوب میفهمد حسین!
حاجت طفل یتیمت حاجت جاماندههاست
"صد پسر در خون بغلطد گم نگردد دختری "
خواندن از طفل سه ساله، سنت جاماندههاست
::
طفلِ از روی شتر افتاده را سیلی زدند
از حرم جاماندهای را بی هوا سیلی زدند
✍ #علیرضا_خاکساری
#کانال_قرار_نوکری |عضوشوید 🔻
🆔@ghararenokary
#حضرت_سکینه_س_مدح_و_مرثیه
با وضو سمت قبله رو کردم
نذر تو شعری آرزو کردم
هرچه روح القدس حواله کند
نظر لطف اگر سه ساله کند
از شکوهت مدام بنویسم
شعر با احترام بنویسم
گفتمت کوه، باز کم گفتم
به همان شیوهی خودم گفتم
خواندمت نور، بیش از آن هستی
برتر از وصف شاعران هستی
دختر و خواهر ولی خدا
همه جا یاور ولی خدا
عصمت الله، دختر معصوم
سینهات مهبط تمام علوم
آینه زادهای و آینهای
اِسماً و رسماً عین آمنهای
در دلِ ما بروبیا داری
عطر و بوی حسین را داری
نوهی فاتح حنین تویی
آنکه دل برده از حسین، تویی
متقن است این حدیث، صد در صد
دوست دارد حسین بیش از حد_
خانهای را که تو در آن هستی
عشقِ بابا، سکینه جان هستی
دختر ماه و آفتابی تو
دستپرودهی ربابی تو
مستحق نوازش عباس
ذکر نامت نیایش عباس
به حیایت کسی ندارد شک
زینبی در قوارهای کوچک
عمه سنجاق بر سرت میزد
بوسه از روی معجرت میزد
وارث اقتدار فاطمهای
مظهری از وقار فاطمهای
در گلویت طنینِ غُرَّنده
خطبهات تند و تیز و برنده
خطبهات تیغ ذوالفقارت شد
کوفه از مرد و زن دچارت شد
خطبهات شد مفتح الابواب
مرحبا شیرْدخترِ ارباب
دیدنی بود نُطق حیدریات
جلوات علیِ اکبریات
همه دیدند انقلابت را
نور جاریِ در حجابت را
روسریِ دگر نیاز نشد
گره معجر تو باز نشد
مدح ناب تو را روایت گفت
از بزرگیات، از عفافت گفت
روزگاری شُدید عازم حج
خبر آمد که در مراسم حج
گرم تکبیر، غرق در صلوات
موقع رمی تک تک جمرات
ریگ از دست خستهات افتاد
کی به مکروه، نفْس تو تن داد؟
نفْس پاک تو کی بهانه گرفت؟
خاتمت کفر را نشانه گرفت
همسفر بود اگرچه دور و برت
نشدی وامدار همسفرت
نشدی خم که ریگ برداری
شرم داری چه شرمِ بسیاری
شام اما نظارهات کردند
ملاء عام اشارهات کردند
"وابتلاکم بنا " ی تو روضهست
بُغضِ در گفتههای تو روضهست
لحن نامحرمان عذابت داد
شمر با ناسزا جوابت داد
با دلی غرق درد و غم رفتی
بین بزم شراب هم رفتی
آب پیش رباب میخوردند
پیش چشمت شراب میخوردند
سرِ در بین تشت را دیدی
هر چه آنجا گذشت را دیدی
بی جهت گیسویت سپید نشد
"خیزران خسته شد، یزید نشد"
✍ #علیرضا_خاکساری
#کانال_قرار_نوکری|همراه شوید 🔻
🆔@ghararenokary