eitaa logo
قرار نوکری
1.1هزار دنبال‌کننده
889 عکس
65 ویدیو
135 فایل
اطلاع رسانی جلسات کربلایی سیدعلی #حسینی_تبار و بارگزاری صوت جلسات و.. 🔻🔻🔻 #کانال_تخصصی_شعر_و_مداحی #مقتل #بارگزاری_اشعار_نوحه_سرود #آموزش_روضه_خوانی_تخصصی #آموزش_مداحی #حرم_مطهر_حضرت_معصومه_س #سید_علی_حسینی_تبار پل ارتباطی با حقیر ۰۹۱۲۲۵۱۰۶۲۸
مشاهده در ایتا
دانلود
بار گزاری اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها @ghararenokary 🔽🔽
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ بعد از پدر حالا نگارم را گرفتند از من تمام روزگارم را گرفتند از این جدایی جان من بر لب رسیده هستیِ من تاب و قرارم را گرفتند @hosenih انگار قسمت نیست وصل ما دوباره در ساوه شوق بی شمارم را گرفتند اما خیالت تخت هر جایی رسیدم خویشان و نزدیکان کنارم را گرفتند حالم بد است اما خدا را شکر در قم با مهربانی حال زارم را گرفتند @hosenih با احترام و عزت و شوکت کمی از این بار غم هایی که دارم را گرفتند حتی زمان پر زدن از این قبیله مردم همه دور مزارم را گرفتند در شام اما خواهری مضطر چنین گفت: یارب ببین دار و ندارم را گرفتند @hosenih بالا و پایین رفتن از ناقه چه سخت است وقتی همه ایل و تبارم را گرفتند نیمی ز معجر سوخت...نیمی را کشیدند اصلا تمام اعتبارم را گرفتند در گوش من مانده صدای ذوالجناحش میگفت: با نیزه سوارم را گرفتند @hosenih یک "یادگاری" بود... اما در خرابه "بنت الحسین" آن یادگارم را گرفتند ⏹ @ghararenokary
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ دل شده راهی دوباره سوی قم بر مشام جان رسیده بوی قم پر زدم تا کعبه دلجوی قم سائلم من سائل بانوی قم فاطمه اینجا پناهم داده است حضرت معصومه راهم داده است @hosenih این حرم بوی خراسان می دهد بوی الطاف فراوان می دهد بهترین ها را به مهمان می دهد مردگان را خادمش جان می دهد تا ابد قم خانه امید ماست کاظمین و مشهد و کرببلاست @hosenih چون نگینی در جهان پیداست قم مرکز فقه و اصول ماست قم شعبه ای از عالم بالاست قم یار ما در شادی و غم هاست قم جای جای قم معطر گشته است مرجع تقلید پرور گشته است @hosenih واشده از قم دری سوی جنان گشته قم سنگ صبور عاشقان دارد این شهر ملائک پاسبان از مزار مخفی زهرا نشان حضرت معصومه از روز الست فاطمه در فاطمه در فاطمه است @hosenih اوست که اعجاز عیسی می کند درد را نامش مداوا می کند مثل بابایش گره وا می کند دخت موسی کار موسی می کند در قیامت هم قیامت می کند خوب و بدها را شفاعت می کند @hosenih بود آن نور دو چشمان رضا سخت دلتنگ و پریشان رضا روز و شب دلواپس جان رضا پیر شد از داغ هجران رضا از مدینه تا به قم بی تاب بود چشم او از غصه ها پر آب بود @hosenih گرچه بار غم روی شانه کشید پای دوری رضا قدش خمید جز ادب چیزی ازین مردم ندید پیش دنیا شهر قم شد رو سفید خیره بر قم بود چشم آسمان احترامش کرد هر پیر و جوان @hosenih حرف مهمان است و حرف احترام آی مردم هست ناموس امام واجب التعظیم چون بیت الحرام داد قم مهمان نوازی یاد شام قبر خانم بین ویرانه نبود دفن و تشییعش غریبانه نبود @hosenih بین ویرانه رقیه پیر شد با لگد با تازیانه سیر شد خسته از زخم غل و زنجیر شد غیر زینب از همه دلگیر شد زنده کرد او داغ هجده ساله را کشت غسل او زن غساله را ⏹ @ghararenokary
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ماییم گدای حضرت معصومه محتاج عطای حضرت معصومه همراه رضا ز دیده خون می باریم در روز عزای حضرت معصومه @hosenih آمد ز مدینه تا که در قم باشد در مملکت امام هشتم باشد شاید که خدا نخواست تا مرقد او مانند مزار فاطمه گم باشد @hosenih در سر هوس دیدن دلبر دارد بر سینه ی خود داغ برادر دارد افسوس که تا دیار ساوه آمد دیگر نتوانست قدم بردارد @hosenih زخمی به جگر داشت و در تب می سوخت از داغ برادرش مرتب می سوخت هر جا که سر دردِ دلش وا می شد می گفت : " امان از دل زینب " می سوخت @hosenih با ناله دو چشمان ترش را وا کرد تا سِیر کند دور و برش را ، وا کرد نومید ز دیدن برادر بود و با ذکر رضا بال و پرش را وا کرد @hosenih صد آه اگر بر جگرش افتاده هر چند جدا ز دلبرش افتاده کِی بر بدن برادرش رقصیدند ؟ کی دست کسی به معجرش افتاده @hosenih او خواهر یک امام بود و زینب... ! او شاهد احترام بود و زینب... ! ظلم بسیار اگر چه دید ، اما کِی - در مجلسی از حرام بود ؟ و زینب...! ⏹ @ghararenokary
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ هم غمِ اشک دو خواهر ، دو برادر را کشت هم فراق دو برادر که دوخواهر را کشت هر دو تا داغِ بزرگیست برای زهرا وای از غصّۀ اولاد که مادر را کشت @hosenih خواهری در قُم و از هجرِ برادر جان داد کوفه و شام هم آن خواهرِ دیگر را کشت آه ای حضرت معصومه بمیرم بی بی غربت تو به خدا شیعۀ حیدر را کشت پیش چشمت به رضای تو جسارت شد ؟ ... نه دید زینب که عدو سبط پیمبر را کشت @hosenih کرد خورشیدِ سرش بر افقِ نیزه طلوع گیسوی درهمِ او خواهرِ مضطر را کشت جان گرفت و به لبش آیۀ قرآن گل کرد خیزران صوت رسای لب و حنجر را کشت دلِ شب داخلِ ویران ، سر خونینِ حسین در طبق آمد و این منظره دختر را کشت ⏹ @ghararenokary
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ هم آفتابی و هم سایه بر سرم داری یک آسمان کرم و لطف دم به دم داری تو آیتی ز بهشتی که آمدی ایران به روی دوش خودت بیرق کرم داری @hosenih امامزاده ی موسی بن جعفری اما برای فاطمه در شهر قم حرم داری برای بخشش هر چه گناه، ای بانو به روی نامه ی اعمال ما قلم داری تو مثل عمه ی سادات بر فراز حرم به عشق گنبد سلطان خود علم داری به زیر پای تو گل ریخت قم ولی پیداست برای روضه ی زینب همیشه غم داری @hosenih نه ازدحام حرامی، نه بزم نامحرم چه قدر دور و برت چشم محترم داری شراب بود و کباب و رباب هم بود یزید گفت به مطرب بزن، چه کم داری؟! ⏹ @ghararenokary
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ خواهر شدن یعنی،بلا بر جان خریدن از کودکی نازِ برادر را کشیدن خواهر شدن یعنی جدائی از تو هرگز مرگ است یک شب روی دلبر را ندیدن خواهر شدن یعنی مدینه تا کنارت با پای دل صحرا به صحرا را دویدن خواهرشدن یعنی چو شمعی آب گشتن قطره به قطره پایِ دیدارت چکیدن خواهر شدن یعنی زهجران پیر گشتن درکمتر از یک سال دور از تو خمیدن مشتاق دیدارم رضا جانم کجایی ای کاش وقت احتضار من بیایی @hosenih قم شد مسیر ِ آخرم الحمدلله زخمی نشد بال و پرم الحمدلله قم احترامم حفظ کرده تا که دیده من دخترِ پیغمبرم،الحمدلله در کوچه ها راهِ عبورم را نبستند مانند زهرا مادرم الحمدلله باضربۀ سیلی میانِ کوچه ای تنگ خونی نشد چشم ترم الحمدلله بین در ودیوار با داغیِ مسمار زخمی نگشته پیکرم الحمدلله دعوا نشد،..برچادر من جایِ پا نیست خاکی نگشته معجرم الحمدلله ماخاطراتی تلخ از بازار داریم باز است هرسو معبرم الحمدلله تاچند منزل دورِ من نا محرمی نیست ساکت بُوَد دور و برم الحمدلله در کوچۀ تنگ یهودی ها نرفتم آتش نیفتاده سرم الحمدلله بالای نیزه قاریِ قرآن ندیدم محمل نگشته منبرم الحمدلله حرفِ سنان و شمر وخولی نیست اینجا دارم تمام ِ زیورم الحمدلله کنج خرابه آبرویم را نبُردند دشمن نگفته کافرم الحمدلله دور از مدینه تشییعِ من دیدنی شد قبرم همان دم شد حرم الحمدلله مثلِ رقیه بی کفن دفنم نکردند باشد تنِ من محترم الحمدلله غسل تنم کاری ندارد چو به پنجه مویم نپیچیده به هم الحمدلله تاصبح زینب دورِ پیکر گریه میکرد همراهِ سر از داغِ دختر گریه میکرد ⏹ @ghararenokary
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ اي نور چشمان ترِ موسي بن جعفر هرگز نديدي غارت خلخال و معجر تو خواهر سلطاني و بس با كرامت هرجا گذر كردي ادا شد احترامت @hosenih زينب مگر كه خواهر سلطان نبوده پس از چه رو حقش ادا اينسان نبوده اينجا كه مثل كوفه و شام بلا نيست در شهر قم ويرانه و طشت طلا نيست اينجا كسي بحث كنيزي را ندارد اينجا نگاهي قصد هيزي را ندارد اينجا شما را عالمانش هم غلامند از هر طرف بر تو درود و هم سلامند اينجا كسي دستش ندارد تازيانه غارت نگردد زيور آلات زنانه اينجا نداي غيرت ديني بلند است كِي پاسخِ ريش خضابي ، ريش خند است تو نهرِ حلق و ذبحِ حنجر را نديدي دستِ عدو ، موي برادر را نديدي تو پيكر با خاك يكسان ديدي آيا؟ جاي سُم مركب فراوان ديدي آيا؟ آيا دهاني پر سنان و تير ديدي يا كه امامي در غل و زنجير ديدي آري نديدي هر دم از بالاي محمل هجده سرِ بر نيزه را منزل به منزل @hosenih تنها نصيب عمه شد درد اسيري اما پيامي داد با صبر و دليري تا پاي جان بايد ولايت را صَلا داد در هر زمان بايد نداي كربلا داد ⏹ @ghararenokary
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ حاشا که راه عاشقی بی دردسر باشد حاشا که عاشق شام هجرش را سحر باشد سهمش پریشانی‌ست حیرانی‌ست ویرانی‌ست خواهر که از حال برادر بی خبر با شد @hosenih این راه را با شوق دیدار تو طی کردم راضی مشو باغ امیدم بی ثمر باشد انگار تقدیرم فراق توست پس باید با نا امیدی چشم گریانم به در باشد دارم جواب نامه ات را می دهم اما با نامه ای که دستخطش چشم تر باشد تنها به اینجا آمدم اما خیالت تخت حاشا که در قم مردمان بدنظر باشد حتی اگر داغ تو را در طوس می دیدم دیگر نمی دیدم تنت بی بال و پر باشد دیگر نمی دیدم سرت در طشت زر باشد یا که لب خشکت اسیر چوب تر باشد @hosenih آری تو هم هرگز نمی دیدی که ناموست با قاتلانت چند منزل همسفر باشد در ازدحام مردمان بدنظر باشد در زیر پای اسب ها دنبال سر باشد ⏹ @ghararenokary
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ نه که تنها محضرت سائل فراوان آمده تاجری دلخسته هم از سبزه میدان آمده دسته ای از سینه زن های اصیل اردبیل چارپایه خوانی از بازار تهران آمده مادر دلداده ای از پای دار قالی اش دختری از بین شالی های گیلان آمده با نگاه مهربان حضرت شاه چراغ هرکسی که رد شد از دروازه قرآن آمده زائر آواره ای از ارگ بم آوار تر با هزاران آرزو از سوی کرمان آمده تا بشوید سنگ فرش صحن ها را عاشقی با گلاب قمصر سوغات کاشان آمده شهر مشکی پوش داغت شد از این رو باز هم منبری برپا شده ست و مرثیه خوان آمده کربلا هم عطر صحنت را ندارد عمه جان کربلا هم رفته ای از مرز مهران آمده عطر و بوی آستان قدس دارد با خودش هرکه از سمت شمال شرق ایران آمده فرق دارد با همه نزد تو ای بانوی مهر هرکه با امضای آقای خراسان آمده ضامن آهو خودش من را سفارش کرده ست سرپناهم باش آهوی بیابان آمده پیرمردی هم که دکترها جوابش کرده اند با امیدی در پی دارو و درمان آمده دختر باب الحوائج عمه ی باب المراد مستمندی پابرهنه دل پریشان آمده زشت و زیبا خوب و بد از مستمند و از فقیر ای کریمه باز کن در را که مهمان آمده بر مشامش خورده عطر و بوی ایوان نجف هرکه از پایین پا تا زیر ایوان آمده در زمین شایسته ی دربانی ات پیدا نشد جبرئیل از عرش با شوق دوچندان آمده مریم موسی بن جعفر که مسیحاپروری ذره ای از وصف تو در "آل عمران" آمده مطمئن هستم همیشه دست پر برگشته است دست خالی هرکسی نزد کریمان آمده @hosenih **** @hosenih خانه ای جز خانه ی تو خانه ی رحمت نشد بی نگاه لطف تو اینجا کسی دعوت نشد جز تو ای سرچشمه ی مهر و محبت هیچکس بامن بیچاره ی درمانده هم صحبت نشد دختران باحیا موسی بن جعفر کم نداشت هیچکس مثل تو اما صاحب عصمت نشد یا ملک گرم طوافت دیده ام یا آدمی لحظه ای دور ضریح اطهرت خلوت نشد بهترین آوازه ها در خادمی کوی توست شهرت خالی ز شوق نوکری شهرت نشد مرعشی ها صحن زیبای تو را جارو زدند هرکسی در بارگاهت لایق خدمت نشد خادمانت را رضا شخصا گزینش میکند هرکه هرکه در حریمت صاحب کسوت نشد ریشه ی توحید هم در سجده بر خاک تو بود بی نگاه تو کسی کشمیری و بهجت نشد هرکسی پا پس کشید از خانه ات بیچاره شد عده ای دیدند اما مایه ی عبرت نشد خارج از نوبت طبابت کرده ای در این مطب ای طبیب دردمندان صحبت از نوبت نشد میتوان از اشتیاق عاشقان فهمید که آن قدر که شهر قم جذاب شد جنت نشد بزم اشک و روضه ی داغ تو چیز دیگری ست تجربه کردم برایم هیچ جا هیئت نشد بدرقه کردی برادر را به چشم اشکبار هیچ موقع آخرین دیدار را یادت نشد چشم بر در داشتی یک عمر از درد فراق آخرش هم دیدن روی رضا قسمت نشد از دل پر درد تو بانو چه میداند مگر آن که یک شب هم گرفتار غم غربت نشد در غم هجر برادر سوختی و ساختی روزی چشمان خیس ات یک شب راحت نشد ⏹ @ghararenokary
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ﺗﺎ ﮐﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﺳﻼ‌ﻣﯽ ﺑﺮﺳﺎﻧﻢ ﺍﺯﺗﻮﺧﺒﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻧﮕﺮﺍﻧﻢ جان بی تو به لب آمده ﺍﯼ ﭘﺎﺭﻩ ﺟﺎﻧﻢ دلگیرم ازین شهر و روا ، نیست بمانم ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﯾﻌﻘﻮﺏ(ﻉ) ﺍﮔﺮﺟﺎﻣﻪ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺣﺎﻻ‌ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﺭﺿﺎ(ﻉ) ﻧﺎﻣﻪ ﺭﺳﯿﺪﻩ... @hosenih ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺧﺒﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﭘﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ ﺳﻔﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﻪ ﻗﻢ ﻫﻢ ﻧﻈﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺑﺎ ﺧﺎﻃﺮ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺑﻤﺎﻥ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﻢ ﯾﮏ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﻣﺤﺮﻡ ﺑﺨﺪﺍ ﻫﺴﺖ ﺳﭙﺎﻫﻢ! ﺍﯾﻦ ﺟﺎﺩّﻩ ﻫﺎ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﻗﺪﻡ ﻣﺎﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻧﺮﺳﺪ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﺗﺎ ﻃﻮﺱ، ﻏﻢ ﻣﺎﺳﺖ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﮎ ﻋﺮﺍﻕ ﻋﺠﻢ ﻣﺎﺳﺖ ﺣﺎﻻ‌ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﭘﺪﺭﻡ، ﻗﻢ ﺣﺮﻡ ﻣﺎﺳﺖ... حاشا ﮐﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﻢ ﺩﻟﺒﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﺴﺎﺯﻡ ﺣﺮﻡ ﻣﺎﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﺮﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺭﺿﺎ (ﻉ) ﺭﺍ ﺑﭙﺬﯾﺮﻡ ﺣﺎﻻ‌ ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺮﺳﻢ ﯾﺎﮐﻪ ﺑﻤﯿﺮﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﻢ ﻭ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﻭ ﺍﺳﯿﺮﻡ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﺠﺮﻩ ﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﻭﺿﻪ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﺑﺎﯾﺎﺩ ﻏﻢ ﻓﺎﻃﻤﻪ (ﺱ) ﻫﻖ ﻫﻖ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ ﺑﺮ ﺣﺎﺷﯿﻪ ﯼ ﺑﺮﮒ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ... ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﯼ ﻣﻦ ﻫﯿﭻ ﮐﺴﯽ ﮐﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻗﻢ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﺩﺭﯼ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺴﻤﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻣﻌﺼﻮﻣﻪ ﯼ (ﺱ) ﺗﻮ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ نامحرم اگر هست در این کوچه غمی نیست اینجا زدن فاطمه ها (س) حرف کمی نیست @hosenih ﺑﯿﻦ ﻧﻈﺮ ﺁﻥ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ ﺑﯿﻦ ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﻭ ﻫﻤﻬﻤﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ ﺑﯿﻦ ﺍﺛﺮ ﻫﻠﻬﻠﻪ ﺑﺎ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ ﻣﺎﺑﯿﻦ ﻏﻢ ﻓﺎﻃﻤﻪ (س) ﺑﺎ ﻓﺎﻃﻤﻪ (ﺱ) ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ از مردم نامرد دراینجا اثری نیست در شهر قم از ضربه سیلی خبری نیست ⏹ @ghararenokary
شب را به پایان می رساند طلعت نورت خورشید عالم خلق شد از برکت نورت از کهکشان ها هم گذشته وسعت نورت جبریل سر خم کرده پیشِ هِیبَت نورت روز ازل نورِ تو را بر ما که تاباندَند ما را غلام "حضرت معصومه جان س" خواندند تو بانیِ آرامشِ امواجِ دریایی آئینه ی یکتاییِ عرش مُعلّایی یاسی ترین سجّاده ی محراب بابایی تو دُوُّمین انسیةُ الحَوُرای طاهایی دشت تمنّایی و ما آهویَت ای خانم خیلی به زهرا رفته خلق و خویَت ای خانم در موج مِهرَت کشتی الطاف را گم کن مانند مادر بر دل طفلت ترحم کن "آموزگار حضرت مریم"..،تَکَلُّم کن جان رضا ما را فقیر "مشهد" و "قُم" کن هرکس گدای کوی این خواهر-برادر شد جیره بگیرِ سفره ی موسی بن جعفر شد @hosenih ای ماه‌تابِ روشنِ شب هایِ پُر امّید ای رود جاری،چشمه سارِ جُلگه ی توحید باران تو بر سرزمینم رنگ و بو بخشید تا آمدی..،ایران نسیم فاطمی پیچید لوح دل ما لنگِ امضای شما باشد چشم عَجَم خاکِ کف پای شما باشد داری تو چشمِ گریه خیزی،حال مضطر هم بالِ پر از زخمت شکسته..،ریخته پَر هم دلواپس بابا و دلتنگ برادر هم... آخر شما را می کُشَد این حالت درهم از آهِ پُر سوزِ تو عالم گریه می کرده با یا "رضایَت" اهل قُم هم گریه می کرده فصل خزان و روزگاری زرد آخر سر... هجران و زهرتلخ و آهی سرد آخر سر... داغ‌برادر..،داغ بابا..،درد..،آخر سر... این ها تو را از پای درآورد آخرسر سجّاده ی خالی تو در سرسرا پهن است سنّی نداری..،بستر مرگت چرا پهن است آن روز که تو وارد ایران شدی بی بی مانند خورشید فلک،تابان شدی بی بی تفسیر نصِّ آیه ی قرآن شدی بی بی در خانه ی ایرانیان مهمان شدی بی بی شکر خدا شأن مقامت حفظ شد آن روز الحمدلله احترامت حفظ شد آن روز @hosenih آبی تکان خورده است آیا در دلت!؟ هرگز پای حرامی شد رکاب مَحمِلت!؟ هرگز چشمان شورِ بی حیا شد مشکلت!؟ هرگز بازار قم گردیده آیا قاتلت!؟ هرگز سهم دل رنجور تو غم شد!؟نشد در قم از معجرت یک تار نخ کم شد!؟نشد در قم آیا تمام گلشنَت در یک زمان پژمرد!؟ تیزیِ سنگِ شام بر پیشانیِ تو خورد!؟ اصلاً طناب شمر تا اینجا تو را آزُرد!؟ خورجینی آیا هستی ات را در تنوری بُرد!؟ با خنده های نیزه داری پست باریدی!؟ راس برادر را سرِ سرنیزه ای دیدی!؟ زینب میان شهر پر نیرنگ گیر افتاد زینب میان قومِ بی فرهنگ گیر افتاد زینب میان کوچه های تنگ گیر افتاد زینب به زیر ازدحام سنگ گیر افتاد این آینه خیلی ترک خورده است در کوچه از دست شاگردش کتک خورده است در کوچه شاعر: @ghararenokary