eitaa logo
قرارگاه فرهنگی شهید حسن مختارزاده 🇮🇷
497 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
18 فایل
✨با حضور مادر گرامی شهید حسن مختار زاده | شهر مقدس قم. ♦️شماره کارت قرارگاه شهید حسن مختارزاده : 5892107045249292 ♦️جهت تبادل: @admin_shmokhtarzadeh ♦️ارتباط با ما : @zeinab1531
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🔖 • تا حرفِ ديگران را جلويش ميزدند ميگفت : . . . 🔸به نقل از همسر گرامي شهيد حميد باكري | كتاب نيمه پنهان ماه . | 🌱قرارگاه فرهنگی شهید حسن مختارزاده - [ https://eitaa.com/gharargah_shmokhtarzadeh ]
. 🌿محرم بود و پای دیگ نذری داشت کمک میکرد. بهش گفتم: داداش چقدر شبیه شهید چمران شدی! گفت: کاش باطنم مثل چمران باشه. کاش منم شهید بشم. برام دعا کن شهید بشم. ▫️خاطره ايي از هم محله ايي شهيد صداقت . | 🌱قرارگاه فرهنگی شهید حسن مختارزاده - [ https://eitaa.com/gharargah_shmokhtarzadeh ]
. 🔸️پارجه لباس پلنگی خریده بود، به یک خياطها داد و گفت: يک دست لباس كُردي برايم بدوز، روز بعد لباس را تحويل گرفت و پوشيد، بسيار زيبا شده بود، از مقر گروه خارج شد، ساعتي بعد با لباس سربازي برگشت! پرسيدم: لباست كو!؟ گفت: يكي از بچه هاي كُرد از لباس من خوشش اومد من هم هديه دادم به او! ساعتش رو هم به یک شخص ديگر داده بود، آن شخص ساعت را پرسيده بود و ابراهيم ساعت را به او بخشيده بود! 🔹️اين كارهاي ساده باعث شده بود بسياري از بچه ها مجذوب اخلاق ابراهيم شوند. 📚 کتاب "سلام بر ابراهیم ۱" | 🌱قرارگاه فرهنگی شهید حسن مختارزاده - [ https://eitaa.com/gharargah_shmokhtarzadeh ]
. 🌿 •به غيبت كردن خيلي حساس بود . ميگفت : . . . | 🌱قرارگاه فرهنگی شهید حسن مختارزاده - [ https://eitaa.com/gharargah_shmokhtarzadeh ]
قرارگاه فرهنگی شهید حسن مختارزاده 🇮🇷
. ♦️ 8 ارديبهشت ماه ۱۴۰۲ سالروز شهادت شهید غیرت ؛ شهید حمیدرضا الداغی ♦️ ✨هديه به شهيد الداغي صلوات
. 🌿 • توی خیریه امیرالمومنین(ع) سرپرستی چند بچه یتیم را برعهده داشت. ولی به هیچ کس نگفته بود. یک بار با منزل مان تماس گرفتند و حمید را برای جشن خیریه دعوت کردند. آن جا بود که ما فهمیدیم حمید دستی توی این کارها دارد. یک بار هم مرغ فروش محله مان از مادرم پرسیده بود:«حاج خانم به سلامتی مجلس داشتین؟ آخه حمید آقا دیروز اومد یک عالمه مرغ برد.» مادرم توی خانه پا پی اش شده بود و ازش پرسیده بود:«حمید اون همه مرغو دیروز برای چی می خواستی؟» آخرش کاشف به عمل آمده بود که مرغ ها را توی محله پایین شهر سبزوار بین فقرا تقسیم کرده. گاهی اگر یک بچه آدامس فروش توی خیابان می دید، دستش را می گرفت و می برد مغازه برایش خرید می کرد. تازه خیرش فقط به آدم ها محدود نبود. هرچند وقت یک بار می دیدی، کبوتری، گنجشکی چیزی توی دستش گرفته و به خانه آورده است. می گفت:«پرنده بیچاره بالش شکسته افتاده بود گوشه خیابون آوردم زخمشو ببندیم.» 🔖 نقل از خواهر گرامی شهید الداغی. | 🌱قرارگاه فرهنگی شهید حسن مختارزاده - [ https://eitaa.com/gharargah_shmokhtarzadeh ] -
. ✨از همه زودتر می آمد جلسه؛ تا بقیه بیایند دو رکعت نماز میخواند. یک بار بعد از جلسه، کشیدمش کنار و پرسیدم: نماز قضا میخوندی؟ گفت: نماز خوندم که جلسه به یه جایی برسه، همینطور حرف روی حرف تل انبار نشه. شهید مهدی زین الدین🌷 | 🌱قرارگاه فرهنگی شهید حسن مختارزاده - [ https://eitaa.com/gharargah_shmokhtarzadeh ]