eitaa logo
قرارگاه قرآنی وجهادی امام حسن مجتبی علیه السلام
17.5هزار دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
10.3هزار ویدیو
56 فایل
عزت و ذلت دست خداست #مجموعه فرهنگی اجتماعی شهید هاشمی #موسسه خیریه امام حسن مجتبی #گروه جهادی شهید هاشمی #حسینیه شهید هاشمی #هییت رزمندگان اسلام منطقه سرآسیاب #دارالقرآن امام رئوف علی بن موسی الرضا علیه السلام #محله اسلامی شهیدهاشمی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کارم این است که سمت حرمش رو کنم از همین دور سلامَش کنم و گریه کنم .. اَلسَّلٰامُ عَلَيْكَ يٰا اَبٰا عَبْدِ اللهِ وَعَلَى الْاَرْوٰاحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنٰائِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهٰارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيٰارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَيْن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍️ 💠 در تمام این مدت منتظر بودم و حالا خطش روشن بود که چشیدن صدایش آتشم می‌زد. باطری نیمه بود و نباید این فرصت را از دست می‌دادم که پیامی فرستادم :«حیدر! تو رو خدا جواب بده!» پیام رفت و دلم از خیال پاسخ حیدر از حال رفت. 💠 صبر کردن برایم سخت شده بود و نمی‌توانستم در پاسخ پیام بمانم که دوباره تماس گرفتم. مقابل چشمانم درصد باطری کمتر می‌شد و این جان من بود که تمام می‌شد و با هر نفس به التماس می‌کردم امیدم را از من نگیرد. یک دستم به تمنا گوشی را کنار صورتم نگه داشته بود، با دست دیگرم لباس عروسم را کنار زدم و چوب لباسی بعدی با کت و شلوار مشکی دامادی حیدر در چشمم نشست. 💠 یکبار برای امتحان پوشیده و هنوز عطرش به یادگار مانده بود که دوباره مست محبتش شدم. بوق آزاد در گوشم، انتظار احساس حیدر و اشتیاق که بی‌اختیار صورتم را سمت لباسش کشید. سرم را در آغوش کتش تکیه دادم و از حسرت حضورش، دامن آتش گرفت که گوشی را روی زمین انداختم، با هر دو دست کتش را کشیدم و خودم را در آغوش جای خالی‌اش رها کردم تا ضجه‌های بی‌کسی‌ام را کسی نشنود. 💠 دیگر تب و تشنگی از یادم رفته و پنهان از چشم همه، از هر آنچه بر دلم سنگینی می‌کرد به خدا شکایت می‌کردم؛ از پدر و مادر جوانم به دست تا عباس و عمو که مظلومانه در برابر چشمانم پَرپَر شدند، از یوسف و حلیه که از حال‌شان بی‌خبر بودم و از همه سخت‌تر این برزخ بی‌خبری از عشقم! قبل از خبر ، خطش خاموش شد و حالا نمی‌دانستم چرا پاسخ دل بی‌قرارم را نمی‌دهد. در عوض خوب جواب جان به لب رسیده ما را می‌داد و برای‌مان سنگ تمام می‌گذاشت که نیمه‌شب با طوفان توپ و خمپاره به جان‌مان افتاد. 💠 اگر قرار بود این خمپاره‌ها جانم را بگیرد، دوست داشتم قبل از مردن نغمه را بشنوم که پنهان از چشم بقیه در اتاق با حیدر تماس گرفتم، اما قسمت نبود این قلب غمزده قرار بگیرد. دیگر این صدای بوق داشت جانم را می‌گرفت و سقوط نفسم را خفه کرد. دیوار اتاق به‌شدت لرزید، طوری‌که شکاف خورد و روی سر و صورتم خاک و گچ پاشید. 💠 با سر زانو وحشتزده از دیوار فاصله می‌گرفتم و زن‌عمو نگران حالم خودش را به اتاق رساند. ظاهراً خمپاره‌ای خانه همسایه را با خاک یکی کرده و این فقط گرد و غبارش بود که خانه ما را پُر کرد. ناله‌ای از حیاط کناری شنیده می‌شد، زن‌عمو پابرهنه از اتاق بیرون دوید تا کمک‌شان کند و من تا خواستم بلند شوم صدای پیامک گوشی دلم را به زمین کوبید. 💠 نگاهم پیش از دستم به سمت گوشی کشیده شد، قلبم به انتظار خبری از افتاد و با چشمان پریشانم دیدم حیدر پیامی فرستاده است. نبض نفس‌هایم به تندی می‌زد و دستانم طوری می‌لرزید که باز کردن پیامش جانم را گرفت و او تنها یک جمله نوشته بود :«نرجس نمی‌تونم جواب بدم.» 💠 نه فقط دست و دلم که نگاهم می‌لرزید و هنوز گیج پیامش بودم که پیامی دیگر رسید :«می‌تونی کمکم کنی نرجس؟» ناله همسایه و همهمه مردم گوشم را کر کرده و باورم نمی‌شد حیدر هنوز نفس می‌کشد و حالا از من کمک می‌خواهد که با همه احساس پریشانی‌ام به سمتش پَر کشیدم :«جانم؟» 💠 حدود هشتاد روز بود نگاه را ندیده بودم، چهل شب بیشتر می‌شد که لحن گرمش را نشنیده بودم و اشتیاقم برای چشیدن این فرصت در یک جمله جا نمی‌شد که با کلماتم به نفس نفس افتادم :«حیدر حالت خوبه؟ کجایی؟ چرا تلفن رو جواب نمیدی؟» انگشتانم برای نوشتن روی گوشی می‌دوید و چشمانم از شدت اشتیاق طوری می‌بارید که نگاهم از آب پُر شده و به سختی می‌دیدم. 💠 دیگر همه رنج‌ها فراموشم شده و فقط می‌خواستم با همه هستی‌ام به فدای حیدر شوم که پیام داد :«من خودم رو تا نزدیک رسوندم، ولی دیگه نمی‌تونم!» نگاهم تا آخر پیامش نرسیده، دلم برای رفتن سینه سپر کرد و او بلافاصله نوشت :«نرجس! من فقط به تو اعتماد دارم! خیلی‌ها رو خریده.» 💠 پیامش دلم را خالی کرد و جان حیدرم در میان بود که مردانه پاسخ دادم :«من میام حیدر! فقط بگو کجایی؟» که صدای زهرا دلم را از هوای حیدر بیرون کشید :«یه ساعت تا مونده، نمی‌خوابی؟» نمی‌خواستم نگران‌شان کنم که گوشی را میان مشتم پنهان کردم، با پشت دستم اشکم را پاک کردم و پیش از آنکه حرفی بزنم دوباره گوشی در دستم لرزید. 💠 دلم پیش اضطرار حیدر بود، باید زودتر پیامش را می‌خواندم و زهرا تازه می‌خواست درددل کند که به در تکیه زد و زمزمه کرد :«امّ جعفر و بچه‌اش شدن!»... ✍️نویسنده: 👇👇 https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻امشب شب عاشورای انقلاب است 🔹امشب شب عاشورا و تصمیم‌گیری است، هر کس که نمی‌خواهد رأی بدهد برود و صدای هل من ناصر شهدا را نشنود. 🔸امشب را شب دهم انقلاب می‌دانم، فردا، روز تعیین تکلیف و یوم الله است. 👇👇 https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 استاد عالی 📍 حرم مطهر امام رضا(ع) ➖ زمان یکی از مولفه های قدرت ایران فرا رسیده است ➖ من ندیدم و یاد ندارم که حضرت آقا نسبت به موضوعی این همه تاکید کرده باشند ➖ شما متدینین که در انتخابات شرکت می کنید؛ دست یک نفر دیگر را هم بگیرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆کار تمیز یعنی این 👏👏👏👏👏عالی بود 🔴رای ما تو ، چه‌جوری موتور کشور رو به حرکت درمیاره؟
رای می‌دهیم تا این بار علی تنها نماند🇮🇷✌️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«هر وقت در منطقه جنگی راه را گُم کردید، به خط آتش دشمن نگاه کنید، هرجا را که می‌کوبید، همانجا جبهه خودی است» شهید همت جبهه امروز ، صندوق رای 🗳 بپاس خون شهيدان برای اینده ی ایران برای ناکامی دشمنان همه می آییم ... 🇮🇷 🪴 🪴 @JIHAD315
بسم الله الرحمن الرحیم امروز روز مهم وارزشمندی برای مردم ونظام مقدس جمهوری اسلامی ایران است خدا به احترام خون شهدای کربلا واسلام عنایتی کن که بتوانیم درحکومت جمهوری اسلامی ایران زمینه ساز ظهور حضرت مهدی عج باشیم یاعلی مدد یا زهرا مدد الهی به امید تو
حسینیه شهید هاشمی واقع در خیابان شهیدصدوقی مقابل ۱۲ متری هاشمی آماده میزبانی از شما ملت غیور وشهید پرور شهرستان ملارد آماده میزبانی وارائه خدمت در روز انتخابات میباشد قدمهای شما به روی چشمهای ما یاعلی مدد
ساعت ۷/۴۵ صبح حسینیه شهیدهاشمی قبل از شروع اخذ رای چشم بدخواهان جمهوری اسلامی ایران کوربشه هنور دقایق اول اتتخاباته این حضور با شکوه مردم شهید پرور شهرستان ملارد دنیا چشماتو باز کن غیرت ایران وایرانی روببین همه جان وتنم فدای ایران اسلامی 👇👇 https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حسینیه شهیدهاشمی ساعت ۸/۲۰ دقیقه صبح چشم بدخواهان جمهوری اسلامی ایران کوربشه هنور دقایق اول انتخاباته این حضور با شکوه مردم شهید پرور شهرستان ملارد دنیا چشماتو باز کن غیرت ایران وایرانی روببین همه جان وتنم فدای ایران اسلامی 👇👇 https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
# رای دادم به عشق امام زمانم❤️ # رای دادم به عشق وطنم ❤️ # رای دادم به عشق رهبرم ❤️ # رای دادم به عشق حاج قاسمم ❤️ # رای دادم به عشق شهدای کشورم ❤️ # رای دادم به عشق مردم میهنم ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 فیلم کامل بیانات صبح امروز حضرت آیت‌الله خامنه‌ای پس از انداختن رای به صندوق/ رهبر انقلاب: ملت عزیزمان بدانند امروز چشم بسیاری از مردم دنیا به ایران است 👇👇 https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1