eitaa logo
قرارگاه‌حوزه حضرت زینب(س)‌‌کاشان🇵🇸🇵🇸🇵🇸🇵🇸🇵🇸
611 دنبال‌کننده
23.1هزار عکس
4.1هزار ویدیو
179 فایل
#جهاد_تبیین، علاج پروپاگاندای دشمن علیه جمهوری اسلامی است.۱۴۰۱/۱۰/۱۹ اماما فقیه شدی افتخار نکردی _فیلسوف شدی افتخار نکردی _اما به بسیجی بودند افتخار کردی
مشاهده در ایتا
دانلود
تهیه واهدا سیسمونی بمناسبت میلاد حضرت زینب سلام اله علیها👶👧 اهدا و پخش کتابهایی در مورد فرزندآوری از طرف درمانگاه امام علی علیه السلام👶💖👶💖👶💖 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 @gharargahesayberiii
📣📣📣تقدیر وتشکر📣📣📣 تقدیر وتشکر فرمانده پایگاه از اعضای شورا🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼 تقدیر و تشکر از زحمات فرمانده پایگاه 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🍃🌸🍃🌼 @gharargahesayberiii
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ برگزاری جشن میلاد حضرت زینب سلام الله علیها🎉🎉🎉🎉🎉🎉 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼 🎆سخنرانی در مورد مقام والای حضرت زینب سلام الله و علت نامگذاری به نام روز پرستار وارزش پرستاری چه در بعدجسمی چه بعد روحی و روانی که وظیفه زنان ومادران در خانواده می باشد. 🎤🎤توسط مربی پایگاه 🎆مولودی خوانی توسط سرکار خانم کاردان👏👏👏👏 🎆تقدیم هدایایی به اسامی زینب 😍 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ برگزاری جشن میلاد حضرت زینب سلام الله علیها🎉🎉🎉🎉🎉🎉 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼 🎆سخنرانی در مورد مقام والای حضرت زینب سلام الله و علت نامگذاری به نام روز پرستار وارزش پرستاری توسط مربی پایگاه 🎆مولودی خوانی توسط سرکار خانم کاردان👏👏👏👏 🎆تقدیم هدایایی به اسامی زینب 😍 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼 @gharargahesayberiii
بسم الله الرحمن الرحیم پارت_۴۱ صاف صاف تو چشمای من زل زده و میگه به هم مَحرمیم...دست مُشت شده اش را کوبید به دیوار و ادامه داد... دختره ی احمق... عالیه خانم که شوکه شده بود، روی مبلی که پشت سرش بود نشست و زیر لب گفت: خوب نامزد کرده که کرده، تو چرا مثل اسفند رو آتیشی؟ _با خشم به مادرش نگاه کرد و فریاد کشید، شما که از دل من خبر دارین، چرا عصبانیم؟؟؟ واسه اینکه منِ نفهم دوسش داشتم، می خواستمش....دلم براش سُریده بود...ولی اون.... _به چشمان از عصبانیت قرمز شده اش نگاه کرد، خیلخوب آرووم باش. از جا برخاست و با یک لیوان آب برگشت، بگیر بخور، الان به دایی زنگ می زنم بفهمم ماجرا چی بوده. _برام مهم نیست، دیگه هیچی برام مهم نیست. این را گفت و راهی اتاقش شد. با رفتنش مادرش بی معطلی به سمت تلفن رفت، اما قبل از اینکه شماره ای بگیرد، صدای زنگ تلفن بلند شد. شماره ی روی صفحه ی تلفن، شماره ی خانه ی برادرش بود. گلویی صاف کرد و تماس را وصل کرد. _بله _الو سلام عالیه جان _سلام سوسن جون خوبی؟ _خدارو شکر، می گم عالیه جان زنگ زدم یه موضوعی رو بهت بگم. _لبخند کجی زد و گفت: لازم نیست، رامین بهم گفت...یعنی ما اینقدر با هم غریبه شدیم؟! _نه باور کن اینجوری نیست، دلیل اینکه نگفتیم، این بود که عباس زیاد موافق این ازدواج نبود، اما چون پروانه خودش راضی بود، اجازه داد یه مدت با هم ارتباط داشته باشن، تا بلکه پروانه بیشتر فکر کنه و تصمیم درستی بگیره. _چطور وقتی صحبت از رامین بود، داداشم با نامزدی موافق نبود؟ کپی ممنوع🚫 ✍فاطمه سادات مُروّج
بسم الله الرحمن الرحیم پارت_۴۲ سوسن خانم سکوت کرد و جوابی نداد، چه طور می توانست صریح بگوید که پروانه به رامین علاقه ای ندارد؟ _عالیه سکوت را شکست، خوب به هر حال ان شاءالله که خوشبخت بشن. کاری نداری سوسن جون سلام برسون. _چشم حتماً....خداحافظی کرد و به اتاق رامین رفت. در را که باز کرد، با دیدن او که روی تختش دراز کشیده بود و دستش را حائل چشمانش کرده بود، آهی کشید. _رامین، بیداری؟...زندایی خودش تماس گرفت... همان طور که چشمانش بسته بود، با صدایی گرفته جواب داد: دیگه نمی خوام در موردشون چیزی بشنوم... فردا میرم شمال، دیگه م برنمیگردم! _می دانست آن قدر لجباز هست که حرفش را عملی کند، جوابی نداد و او را تنها گذاشت. به یاد حرفهایی که در مورد پروانه با عباس و سوسن زده بود، افتاد. هر بار که می خواست سر صحبت را باز کند، عباس ناراحت می شد، می دانست برادرش برای یکی یک دانه اش جان می دهد، حتم داشت دلیل ناراحتیش راضی نبودن پروانه به ازدواج با رامین هست. چون از نیکا شنیده بود که پروانه از رفتارهای رامین خوشش نمی آید، از جلف بازیهایش، از راحت بودنش با نامحرم و حتی از طرز لباس پوشیدنش! هر چه بود زیر سر پروانه بود، برادرش را مقصر این قضیه نمی دانست، اما نمی توانست نسبت به ناراحتی پسرش هم بی تفاوت باشد. در همین فکرها غوطه ور بود که نیکا هم به خانه آمد. _با اَخم هایی درهم سلامش را جواب داد...کجا بودی تا الان؟ اصلاً معلوم هست چی کار می کنی؟ _عه مامان! من که از این ساعت دیرترم اومدم خونه، از چی ناراحتی که داری سر من خالی می کنی؟ کپی ممنوع🚫 ✍فاطمه سادات مُروّج
📸: 💫بصورت پانتومیم😍 اجرای مرحله دوم مسابقه ۴۰حدیث که بسیار با شور وحال خاص مورد استقبال دانش اموزان قرارگرفت مکان :پایگاه روستا با حضور اعضای شورای خواهران بسیج @gharargahesayberiii
برپایی جلسه درسی از نهج البلاغه با موضوع : صبر در کلام امیرالمؤمنین با سخنرانی سرکار خانم حدادی @gharargahesayberiii
🔰جهاد تبیین و روایت 🔺رهبرانقلاب‌اسلامی: این بزرگوار[حضرت‌زینب‌کبری] جهاد تبیین را، جهاد روایت را راه انداخت. نگذاشت، فرصت نداد که روایت دشمن از حادثه غلبه پیدا کند. کاری کرد که روایت او بر افکار عمومی غلبه پیدا کند. 🗓۱۴۰۰/۰۹/۲۱ @gharargahesayberiii
✅کارآفرینی خواهران بسیجی پایگاه مطهره 🌷کار آفرین : خانم قربانی 👈محصولات تولیدی : محصولات خانگی (رب انار) 📞شماره تماس : ۰۹۱۳۷۹۱۲۸۳۵ 🔹پایگاه مقاومت بسیج مطهره روستای حسنارود 🔸حوزه مقاومت حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) 🔅خبرنگار خبرگزاری بسیج : خواهر بسیجی خانم یزدانی @gharargahesayberiii
🎆✂️ کار با کاغذ 🔖اوریگامی و کاردستی 🐰آموزش ساخت صورتک خرگوش با حضور اعضای کودک 🔰🔰فواید کار با کاغذ و کاردستی کودکان ✅باعث افزایش مهارت های حرکتی و ارتباطی در آنان می شود. ✅خلاقیت آن ها را افزایش می دهد. ✅ارتباط بین چشم ها و دست ها را افزایش می دهد. ✅اعتماد بنفس را افزایش می دهد. ✅به او کمک می کند تا مهارت های دیگرش را نیز ارتقا دهد. ✅به آن ها نقد کردن را یاد می دهد. ✅به آن ها فرصت اجتماعی بودن را می دهد. ✅باعث تقویت حافظه میشود ✅مهارت های تصمیم گیری را افزایش می دهد @gharargahesayberiii