#درس #نگاه_کردن_جوان_به_دختران
جوانی نزد دانایی آمــد و از او پرسيد: من جوان كــم سنی هستــم امــا آرزو هــای بــزرگی دارم و نميتوانم خود را از نگاه كردن به دختــران جوان منع كنم ، چاره ام چيست؟
فرد دانا #كوزه ای پر از شيـر به او داد و توصيه كرد كه كوزه را به سلامـت به جای معینی ببرد و هيچ چيز از كوزه نريزد...
از یکی از شاگردانش نیــز درخواســت كرد او را همراهی كنــد و اگر یــک قطره از شيـر را ريخت جلوی همه مردم او را حسابی #كتک بزند
جــوان نيز شير را به سلامــت به مقصد رساند و هيچ چيـز از آن نريخت . وقتی دانا از او پرسيد چند #دختر را در سر راهت ديدی؟
جوان جـواب داد هيچ ، فقط به فكر آن بودم كه شير را نريزم كه مبـادا جلوی مــردم كتک بخورم و در نزد آنها خوار و خفيف شوم...
دانا گفت : ايـن حكايت انســان مــؤمن اسـت كه هميشــه خداونــد را ناظر بـر كارهايش ميبيند و حواسش را جمع میکند تا آبرویش نزد #خداوند نریزد
✍ کانال نکته های ناب کــوتاه
❁ @noktehayenabekotah
━━━━━━━━━━━━