#کتک_زدن
#تربیت_کودک
شبهایی كه مرحوم حاج شيخ رجبعلی خياط جلسه ميرفتند، مأمور بردن و اوردن ايشان آقای صنوبری بودند.
يک روز آماده می شود كه حاج شيخ را به جلسه ببرد، خانم ايشان از بچه اش ناراحت ميشود و یک دفعه به صورتی كه بچه غافل بوده به پشت او ميزند ؛ تا اين ضربه را ميزند ، كمر خودش خميده شده و به شدت شروع ميكند به درد گرفتن!
آقای صنوبری كه همسرش را در اين وضعيت می بيند، ميگويد: من ميخواهم بروم دنبال حاج شيخ ، تو هم سوار شو تا سر راه به درمانگاهی برويم؛ رفتند آقا شيخ رجبعلی را سوار كردند ، آقای صنوبری به جناب شيخ گفتند : ميخواهم همسرم را دكتر ببرم ، برای ايشان دعا كنيد!
حاج شيخ بلافاصله فرمودند : دكتر لازم نيست ! بچه را آن طور نميزنند! برايش چيزي بخريد و خوشحالش كنيد ، مشكل حل ميشود!
آقای صنوبری نقل كرد برای بچه اسباب بازی خريديم و به محض اينكه به او داديم و خوشحال شد ، درد همسرم كه بسيار شديد بود برطرف شد.
#استاد_فاطمی_نیا
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
💠 @ghararghehajghasem
#خانواده 🌹🍃
💞احـتـرام بہ هـمـسـر
فرزند #استاد_فاطمی_نیا :
✨ روزی با پدر ميخواستيم برويم به یک مجلس مهم ؛ وقتی آمدند بيرون خانه ، ديدم بدون عبا هستند...
گفتم عبايتان کجاست؟
☘گفتند مادرتان خوابيده و عبا را رويشان کشیده ام ؛
به ايشان گفتم بدون عبا رفتن آبروريزی است ...
ايشان گفتند :
👈اگر آبروی من در گروی اين عباست،
و اين عبا هم به بهای از خواب پريدن مادرتان است ؛
نه آن عبا را می خواهم، نه آن آبرو را ...
در خانه ای که آدم ها یکدیگر را دوست ندارند،
بچه ها نمی توانند بزرگ شوند ...
شایـد قد بکشند ؛
اما بال و پــر نخواهند گرفت ...
#در_محضر_اساتید
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
💠 @ghararghehajghasem
#کتک_زدن
#تربیت_کودک
شبهایی كه مرحوم حاج شيخ رجبعلی خياط جلسه ميرفتند، مأمور بردن و اوردن ايشان آقای صنوبری بودند.
يک روز آماده می شود كه حاج شيخ را به جلسه ببرد، خانم ايشان از بچه اش ناراحت ميشود و یک دفعه به صورتی كه بچه غافل بوده به پشت او ميزند ؛ تا اين ضربه را ميزند ، كمر خودش خميده شده و به شدت شروع ميكند به درد گرفتن!
آقای صنوبری كه همسرش را در اين وضعيت می بيند، ميگويد: من ميخواهم بروم دنبال حاج شيخ ، تو هم سوار شو تا سر راه به درمانگاهی برويم؛ رفتند آقا شيخ رجبعلی را سوار كردند ، آقای صنوبری به جناب شيخ گفتند : ميخواهم همسرم را دكتر ببرم ، برای ايشان دعا كنيد!
حاج شيخ بلافاصله فرمودند : دكتر لازم نيست ! بچه را آن طور نميزنند! برايش چيزي بخريد و خوشحالش كنيد ، مشكل حل ميشود!
آقای صنوبری نقل كرد برای بچه اسباب بازی خريديم و به محض اينكه به او داديم و خوشحال شد ، درد همسرم كه بسيار شديد بود برطرف شد.
#استاد_فاطمی_نیا
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
💠 @ghararghehajghasem
#خانواده 🌹🍃
💞احـتـرام بہ هـمـسـر
فرزند #استاد_فاطمی_نیا :
✨ روزی با پدر ميخواستيم برويم به یک مجلس مهم ؛ وقتی آمدند بيرون خانه ، ديدم بدون عبا هستند...
گفتم عبايتان کجاست؟
☘گفتند مادرتان خوابيده و عبا را رويشان کشیده ام ؛
به ايشان گفتم بدون عبا رفتن آبروريزی است ...
ايشان گفتند :
👈اگر آبروی من در گروی اين عباست،
و اين عبا هم به بهای از خواب پريدن مادرتان است ؛
نه آن عبا را می خواهم، نه آن آبرو را ...
در خانه ای که آدم ها یکدیگر را دوست ندارند،
بچه ها نمی توانند بزرگ شوند ...
شایـد قد بکشند ؛
اما بال و پــر نخواهند گرفت ...
#در_محضر_اساتید
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
💠 @ghararghehajghasem
#کتک_زدن
#تربیت_کودک
شبهایی كه مرحوم حاج شيخ رجبعلی خياط جلسه ميرفتند، مأمور بردن و اوردن ايشان آقای صنوبری بودند.
يک روز آماده می شود كه حاج شيخ را به جلسه ببرد، خانم ايشان از بچه اش ناراحت ميشود و یک دفعه به صورتی كه بچه غافل بوده به پشت او ميزند ؛ تا اين ضربه را ميزند ، كمر خودش خميده شده و به شدت شروع ميكند به درد گرفتن!
آقای صنوبری كه همسرش را در اين وضعيت می بيند، ميگويد: من ميخواهم بروم دنبال حاج شيخ ، تو هم سوار شو تا سر راه به درمانگاهی برويم؛ رفتند آقا شيخ رجبعلی را سوار كردند ، آقای صنوبری به جناب شيخ گفتند : ميخواهم همسرم را دكتر ببرم ، برای ايشان دعا كنيد!
حاج شيخ بلافاصله فرمودند : دكتر لازم نيست ! بچه را آن طور نميزنند! برايش چيزي بخريد و خوشحالش كنيد ، مشكل حل ميشود!
آقای صنوبری نقل كرد برای بچه اسباب بازی خريديم و به محض اينكه به او داديم و خوشحال شد ، درد همسرم كه بسيار شديد بود برطرف شد.
#استاد_فاطمی_نیا
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
💠 @ghararghehajghasem
#خانواده 🌹🍃
💞احـتـرام بہ هـمـسـر
فرزند #استاد_فاطمی_نیا :
✨ روزی با پدر ميخواستيم برويم به یک مجلس مهم ؛ وقتی آمدند بيرون خانه ، ديدم بدون عبا هستند...
گفتم عبايتان کجاست؟
☘گفتند مادرتان خوابيده و عبا را رويشان کشیده ام ؛
به ايشان گفتم بدون عبا رفتن آبروريزی است ...
ايشان گفتند :
👈اگر آبروی من در گروی اين عباست،
و اين عبا هم به بهای از خواب پريدن مادرتان است ؛
نه آن عبا را می خواهم، نه آن آبرو را ...
در خانه ای که آدم ها یکدیگر را دوست ندارند،
بچه ها نمی توانند بزرگ شوند ...
شایـد قد بکشند ؛
اما بال و پــر نخواهند گرفت ...
#در_محضر_اساتید
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
💠 @ghararghehajghasem
💫 استاد فاطمی نيا:
👈 براي حضورقلب در نماز و عدم هجوم تخيلات و افكار حين نماز ، آن مقداري را كه ميتوانيد كنترل كنيد و اختيارا دنبال نكنيد، آنچه را هم كه غيراختياري وارد ميشود، اهميت ندهيد؛
👈 خداي متعال وعده داده است كه هركس در راه معنويت تلاش كند ،من دستش را ميگيرم. اگر ما متعهد شويم كه آن قسمتي كه ميتوانيم و در اختيار ماست، كنترل كنيم، از بركت اين مجاهده ، انشالله خداوند به تدريج آن مهمان های ناخوانده را از قلب ما بيرون ميفرمايد.
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
#آموزه_های_اخلاقی
#استاد_فاطمی_نیا
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
💠 @ghararghehajghasem
#کتک_زدن
#تربیت_کودک
شبهایی كه مرحوم حاج شيخ رجبعلی خياط جلسه ميرفتند، مأمور بردن و اوردن ايشان آقای صنوبری بودند.
يک روز آماده می شود كه حاج شيخ را به جلسه ببرد، خانم ايشان از بچه اش ناراحت ميشود و یک دفعه به صورتی كه بچه غافل بوده به پشت او ميزند ؛ تا اين ضربه را ميزند ، كمر خودش خميده شده و به شدت شروع ميكند به درد گرفتن!
آقای صنوبری كه همسرش را در اين وضعيت می بيند، ميگويد: من ميخواهم بروم دنبال حاج شيخ ، تو هم سوار شو تا سر راه به درمانگاهی برويم؛ رفتند آقا شيخ رجبعلی را سوار كردند ، آقای صنوبری به جناب شيخ گفتند : ميخواهم همسرم را دكتر ببرم ، برای ايشان دعا كنيد!
حاج شيخ بلافاصله فرمودند : دكتر لازم نيست ! بچه را آن طور نميزنند! برايش چيزي بخريد و خوشحالش كنيد ، مشكل حل ميشود!
آقای صنوبری نقل كرد برای بچه اسباب بازی خريديم و به محض اينكه به او داديم و خوشحال شد ، درد همسرم كه بسيار شديد بود برطرف شد.
#استاد_فاطمی_نیا
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
💠 @ghararghehajghasem
#خانواده 🌹🍃
💞احـتـرام بہ هـمـسـر
فرزند #استاد_فاطمی_نیا :
✨ روزی با پدر ميخواستيم برويم به یک مجلس مهم ؛ وقتی آمدند بيرون خانه ، ديدم بدون عبا هستند...
گفتم عبايتان کجاست؟
☘گفتند مادرتان خوابيده و عبا را رويشان کشیده ام ؛
به ايشان گفتم بدون عبا رفتن آبروريزی است ...
ايشان گفتند :
👈اگر آبروی من در گروی اين عباست،
و اين عبا هم به بهای از خواب پريدن مادرتان است ؛
نه آن عبا را می خواهم، نه آن آبرو را ...
در خانه ای که آدم ها یکدیگر را دوست ندارند،
بچه ها نمی توانند بزرگ شوند ...
شایـد قد بکشند ؛
اما بال و پــر نخواهند گرفت ...
#در_محضر_اساتید
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
💠 @ghararghehajghasem
#کتک_زدن
#تربیت_کودک
شبهایی كه مرحوم حاج شيخ رجبعلی خياط جلسه ميرفتند، مأمور بردن و اوردن ايشان آقای صنوبری بودند.
يک روز آماده می شود كه حاج شيخ را به جلسه ببرد، خانم ايشان از بچه اش ناراحت ميشود و یک دفعه به صورتی كه بچه غافل بوده به پشت او ميزند ؛ تا اين ضربه را ميزند ، كمر خودش خميده شده و به شدت شروع ميكند به درد گرفتن!
آقای صنوبری كه همسرش را در اين وضعيت می بيند، ميگويد: من ميخواهم بروم دنبال حاج شيخ ، تو هم سوار شو تا سر راه به درمانگاهی برويم؛ رفتند آقا شيخ رجبعلی را سوار كردند ، آقای صنوبری به جناب شيخ گفتند : ميخواهم همسرم را دكتر ببرم ، برای ايشان دعا كنيد!
حاج شيخ بلافاصله فرمودند : دكتر لازم نيست ! بچه را آن طور نميزنند! برايش چيزي بخريد و خوشحالش كنيد ، مشكل حل ميشود!
آقای صنوبری نقل كرد برای بچه اسباب بازی خريديم و به محض اينكه به او داديم و خوشحال شد ، درد همسرم كه بسيار شديد بود برطرف شد.
#استاد_فاطمی_نیا
@fateminia
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
💠 @ghararghehajghasem
#کتک_زدن
#تربیت_کودک
شبهایی كه مرحوم حاج شيخ رجبعلی خياط جلسه ميرفتند، مأمور بردن و اوردن ايشان آقای صنوبری بودند.
يک روز آماده می شود كه حاج شيخ را به جلسه ببرد، خانم ايشان از بچه اش ناراحت ميشود و یک دفعه به صورتی كه بچه غافل بوده به پشت او ميزند ؛ تا اين ضربه را ميزند ، كمر خودش خميده شده و به شدت شروع ميكند به درد گرفتن!
آقای صنوبری كه همسرش را در اين وضعيت می بيند، ميگويد: من ميخواهم بروم دنبال حاج شيخ ، تو هم سوار شو تا سر راه به درمانگاهی برويم؛ رفتند آقا شيخ رجبعلی را سوار كردند ، آقای صنوبری به جناب شيخ گفتند : ميخواهم همسرم را دكتر ببرم ، برای ايشان دعا كنيد!
حاج شيخ بلافاصله فرمودند : دكتر لازم نيست ! بچه را آن طور نميزنند! برايش چيزي بخريد و خوشحالش كنيد ، مشكل حل ميشود!
آقای صنوبری نقل كرد برای بچه اسباب بازی خريديم و به محض اينكه به او داديم و خوشحال شد ، درد همسرم كه بسيار شديد بود برطرف شد.
#استاد_فاطمی_نیا
@fateminia
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
💠 @ghararghehajghasem
#خانواده 🌹🍃
💞احـتـرام بہ هـمـسـر
فرزند #استاد_فاطمی_نیا :
✨ روزی با پدر ميخواستيم برويم به یک مجلس مهم ؛ وقتی آمدند بيرون خانه ، ديدم بدون عبا هستند...
گفتم عبايتان کجاست؟
☘گفتند مادرتان خوابيده و عبا را رويشان کشیده ام ؛
به ايشان گفتم بدون عبا رفتن آبروريزی است ...
ايشان گفتند :
👈اگر آبروی من در گروی اين عباست،
و اين عبا هم به بهای از خواب پريدن مادرتان است ؛
نه آن عبا را می خواهم، نه آن آبرو را ...
در خانه ای که آدم ها یکدیگر را دوست ندارند،
بچه ها نمی توانند بزرگ شوند ...
شایـد قد بکشند ؛
اما بال و پــر نخواهند گرفت ...
#در_محضر_اساتید
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
💠 @ghararghehajghasem
#کتک_زدن
#تربیت_کودک
شبهایی كه مرحوم حاج شيخ رجبعلی خياط جلسه ميرفتند، مأمور بردن و اوردن ايشان آقای صنوبری بودند.
يک روز آماده می شود كه حاج شيخ را به جلسه ببرد، خانم ايشان از بچه اش ناراحت ميشود و یک دفعه به صورتی كه بچه غافل بوده به پشت او ميزند ؛ تا اين ضربه را ميزند ، كمر خودش خميده شده و به شدت شروع ميكند به درد گرفتن!
آقای صنوبری كه همسرش را در اين وضعيت می بيند، ميگويد: من ميخواهم بروم دنبال حاج شيخ ، تو هم سوار شو تا سر راه به درمانگاهی برويم؛ رفتند آقا شيخ رجبعلی را سوار كردند ، آقای صنوبری به جناب شيخ گفتند : ميخواهم همسرم را دكتر ببرم ، برای ايشان دعا كنيد!
حاج شيخ بلافاصله فرمودند : دكتر لازم نيست ! بچه را آن طور نميزنند! برايش چيزي بخريد و خوشحالش كنيد ، مشكل حل ميشود!
آقای صنوبری نقل كرد برای بچه اسباب بازی خريديم و به محض اينكه به او داديم و خوشحال شد ، درد همسرم كه بسيار شديد بود برطرف شد.
#استاد_فاطمی_نیا
@fateminia
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
💠 @ghararghehajghasem
#خانواده 🌹🍃
💞احـتـرام بہ هـمـسـر
فرزند #استاد_فاطمی_نیا :
✨ روزی با پدر ميخواستيم برويم به یک مجلس مهم ؛ وقتی آمدند بيرون خانه ، ديدم بدون عبا هستند...
گفتم عبايتان کجاست؟
☘گفتند مادرتان خوابيده و عبا را رويشان کشیده ام ؛
به ايشان گفتم بدون عبا رفتن آبروريزی است ...
ايشان گفتند :
👈اگر آبروی من در گروی اين عباست،
و اين عبا هم به بهای از خواب پريدن مادرتان است ؛
نه آن عبا را می خواهم، نه آن آبرو را ...
در خانه ای که آدم ها یکدیگر را دوست ندارند،
بچه ها نمی توانند بزرگ شوند ...
شایـد قد بکشند ؛
اما بال و پــر نخواهند گرفت ...
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
💠 @ghararghehajghasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 هر روز محاسبه اعمال کنید...
🔰#استاد_فاطمی_نیا
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
💠 @ghararghehajghasem