هرچه پیش می رفت حزب الله سازمان یافته تر و پیشرفته تر شد.
تا آنکه دست آخر به حزبی در سطح امت اسلام تبدیل گردید.
آن وقت بود که عماد از صحنه علنی غیبش زد.
با رفتن به سایه قدرت بیشتری برای تحرک در داخل ساختار مقاومت پیدا میکرد.
کارایی اش در سازماندهی فعالیتهای نظامی و حمایت از آن بیشتر می شد.
هر چه در ظاهر مخفی تر می شد بیشتر می شد او را در میدان دید.
حاج عماد همه این ماموریت ها را با مخفی کاری کامل پیش می برد.
تا جایی که حتی شخصاً از سید حسن نصرالله درخواست کرد که وجود شخصی به نام عماد مغنیه در ساختار حزب الله را تکذیب کند و واقعاً یک بار در یکی از مصاحبه های قدیمی از سید حسن درباره مغنیه سوال کردند که اتفاقاً خود حاج عماد داشتم مصاحبه را می دید لبخندی زد و گفت :《انشاءالله سید توی جواب گیر نکند.》
سید هم جواب داد : 《 ما کسی به این نام نداریم... .》
یک روز پسرش مصطفی از او پرسید : 《 اگر حزب الله بعد از شهادتت برایت اعلامیه شهادت صادر نکند و تو را به عنوان عضو رسمی اش معرفی نکند چه؟. 》جواب داد : 《من از کسی چنین انتظاری ندارم ، اگر مصلحتی ببینند که این کار را نکنند هیچ مشکلی نیست.》
📚 براساس کتاب #فرمانده_در_سایه
زندگینامه و خاطرات #شهید_عماد_مغنیه
📇 انتشارات شهید کاظمی
✍ نام گردآورنده و مترجم : وحید خضاب
💠 @ghararghehajghasemkahak