eitaa logo
قرارگاه فرهنگی جهادی شهیدحاج قاسم سلیمانی و شهدای گرانقدرشهرکهک
410 دنبال‌کننده
17.9هزار عکس
9.9هزار ویدیو
75 فایل
من کان لله کان الله له... هر که برای خدا باشد خدا برای اوست جهت ارائه و انعکاس برنامه های قرآنی، فرهنگی،جهادی،محرومیت زدایی۰۰۰۰۰ ارتباط باادمین👇👇 @mahdiaj
مشاهده در ایتا
دانلود
🍭کلیدهای تربیت و رفتار فرزند(۹۸) 💐🍃💞💐🍃💞 🔵کلید صد و چهل و نهم 💠 باید به راه رفتن یاد داد! 📌 نبايد را بغل كند و راه ببرد، نبايد خودش به‌جاى او ببيند و تصميم بگيرد و تصميماتش را به او تزريق و كند. ✅ در اين بايد به كودك راه رفتن ياد داد، بايد به او داد تا بدود، بايد به او داد تا شاخ و برگ در آورد و در هر بهار و در هر فرصت مناسب، ، و شكوفه هاى زيبايى بياورد و بارور کند. ✅ بايد او را واكسينه كرد تا در و محيط‌هاى فساد، اثر محيط بر روى او و سازنده باشد نه اینکه او را در خود هضم کند. 💐🍃💞💐🍃💞 ☀️کلیدهای تربیتی 💐🍃💞💐🍃💞
🍭کلیدهای تربیت و رفتار فرزند(۱۲۷) 💐🍃💞💐🍃💞 🔵کلید صد و هفتاد و هشتم ✅ 🍃، است و و كارش، ...، 🍃اگر محركش باشد و قصدش پيش بردن انسان‌ها،به سوى اللّه و اگر نيّتش نزديك‌تر كردن خويش و ديگران باشد،در هر مرحله به طرف خالق هستى (قربة الى اللّه) 🍃 بايد بيش از هر كس، داشته باشد؛ چون است، چون است. و صدق، چيزى نيست جز هماهنگى ميان و و . ، چون را دوست دارد، خلق خدا را نيز دوست دارد و فرزندان خلق را است. 🍃او فقط‍‌ يك آشنا نيست، كه است و مى‌گويند: تو، كسى است كه تو را براى خودت مى‌خواهد. و تو، كسى است كه تو را براى خودش مى‌خواهد. و انسان ، خودش و ديگران و همه هستى را براى مى‌خواهد و در اين مرحله است كه به مى‌رسد. 📚 ص۱۶ 🔶استاد علی صفایی حائری 🍃💞💐🍃💞💐 ☀️کلیدهای تربیتی 💐🍃💞💐🍃💞
در یکی از مدارس، معلمی دچار مشکل شد و موقتا برای یک ماه معلم جایگزینی بجای او شروع به تدریس کرد. این جایگزین در یکی از کلاسها سوالی از دانش آموزی کرد که او نتوانست جواب دهد، بقیه دانش آموزان شروع به خندیدن و او را مسخره می کردند. معلّم متوجّه شد که این دانش آموز از اعتماد بنفس پایینی برخوردار است و همواره توسّط هم کلاسی هایش مورد تمسخر قرار می گیرد. زنگ آخر فرا رسید و وقتی  دانش آموزان از کلاس خارج شدند، معلّم آن دانش آموز را فرا خواند و به او برگه ای داد که بیتی شعر روی آن نوشته شده بود و از او خواست همان طور که نام خود را حفظ کرده، آن بیت شعر را حفظ کند و با هیچ کس در مورد این موضوع صحبت نکند. در روز دوم معلّم همان بیت شعر را روی تخته نوشت و به سرعت آن بیت شعر را پاک کرد و از بچّه ها خواست هر کس در آن زمان کوتاه توانسته شعر را حفظ کند، دستش را بالا ببرد. هیچ کدام از دانش آموزان نتوانسته بود حفظ کند. تنها کسی که دست خود را بالا برد و شعر را خواند همان دانش آموز دیروزی بود که مورد تمسخر بچّه ها بود.  بچّه ها از این که او توانسته در این فرصت کوتاه شعر را حفظ کند مات و مبهوت شدند. معلّم خواست برای او کف بزنند و تشویقش کنند. در طول این یک ماه، معلّم جدید هر روز همین کار را تکرار می کرد و از بچّه ها می خواست تشویقش کنند و او را مورد لطف و محبّت قرار می داد. کم کم نگاه همکلاسی ها نسبت به آن دانش آموز تغییر کرد. دیگر کسی او را مسخره نمی کرد.  آن دانش آموز خود نیز دارای اعتماد به نفس شد و احساس کرد دیگر  آن شخصی که همواره معلّم سابقش خِنگ می نامید، نیست. پس دانش آموز تمام تلاش خود را می کرد که همواره آن احساس خوبِ برتر بودن و باهوش بودن و ارزشمند بودن در نظر دیگران را حفظ کند. آن سال با معدّلی خوب قبول شد. به کلاس های بالاتر رفت. در کنکور شرکت کرد و وارد دانشگاه شد. مدرک دکترای فوق تخصص پزشکی خود را گرفت و هم اکنون پدر پیوند کبد جهان است. این قصه را در کتاب زندگانی خود و برای قدردانی از آن معلّم که با یک حرکت هوشمندانه مسیر زندگی او را عوض نمود، در صفحه اینستاگرامش نوشته. ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ 💠 @ghararghehajghasem
در یکی از مدارس، معلمی دچار مشکل شد و موقتا برای یک ماه معلم جایگزینی بجای او شروع به تدریس کرد. این جایگزین در یکی از کلاسها سوالی از دانش آموزی کرد که او نتوانست جواب دهد، بقیه دانش آموزان شروع به خندیدن و او را مسخره می کردند. معلّم متوجّه شد که این دانش آموز از اعتماد بنفس پایینی برخوردار است و همواره توسّط هم کلاسی هایش مورد تمسخر قرار می گیرد. زنگ آخر فرا رسید و وقتی  دانش آموزان از کلاس خارج شدند، معلّم آن دانش آموز را فرا خواند و به او برگه ای داد که بیتی شعر روی آن نوشته شده بود و از او خواست همان طور که نام خود را حفظ کرده، آن بیت شعر را حفظ کند و با هیچ کس در مورد این موضوع صحبت نکند. در روز دوم معلّم همان بیت شعر را روی تخته نوشت و به سرعت آن بیت شعر را پاک کرد و از بچّه ها خواست هر کس در آن زمان کوتاه توانسته شعر را حفظ کند، دستش را بالا ببرد. هیچ کدام از دانش آموزان نتوانسته بود حفظ کند. تنها کسی که دست خود را بالا برد و شعر را خواند همان دانش آموز دیروزی بود که مورد تمسخر بچّه ها بود.  بچّه ها از این که او توانسته در این فرصت کوتاه شعر را حفظ کند مات و مبهوت شدند. معلّم خواست برای او کف بزنند و تشویقش کنند. در طول این یک ماه، معلّم جدید هر روز همین کار را تکرار می کرد و از بچّه ها می خواست تشویقش کنند و او را مورد لطف و محبّت قرار می داد. کم کم نگاه همکلاسی ها نسبت به آن دانش آموز تغییر کرد. دیگر کسی او را مسخره نمی کرد.  آن دانش آموز خود نیز دارای اعتماد به نفس شد و احساس کرد دیگر  آن شخصی که همواره معلّم سابقش خِنگ می نامید، نیست. پس دانش آموز تمام تلاش خود را می کرد که همواره آن احساس خوبِ برتر بودن و باهوش بودن و ارزشمند بودن در نظر دیگران را حفظ کند. آن سال با معدّلی خوب قبول شد. به کلاس های بالاتر رفت. در کنکور شرکت کرد و وارد دانشگاه شد. مدرک دکترای فوق تخصص پزشکی خود را گرفت و هم اکنون پدر پیوند کبد جهان است. این قصه را در کتاب زندگانی خود و برای قدردانی از آن معلّم که با یک حرکت هوشمندانه مسیر زندگی او را عوض نمود، در صفحه اینستاگرامش نوشته. ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ 💠 @ghararghehajghasem
که باشی درس ایثار و شجاعت ، عشق و محبت ، عرفان و حکمت را در مناجات هایت عاشقانه می آموزی. معلم که باشی در اوج شجاعت و دلاوری ، یتیمان و اسیران هم کنارت حسِ رضایت دارند. معلم شده ای که صحیفه ی مؤمن بی عنوان نماند. معلم که باشی غیر از انسان ها ، چاه ها و نخل ها هم، همدم و رفیق خواهند داشت. اصلا معلم است و صبرش حتی اگر استخوان در گلو و خار در چشم باشد. معلم که باشی شب قدر و اقراء هم مفسر پیدا می کند. معلم که باشی ، حاضری برای هوشیار کردن دانش آموزانت خود را فدا کنی ، آن گاه عاشقانه زیر لب بگویی : فُزْتُ و ربِّ الکعبه . علی جانم (ع) امروز روز توست روزت گرامی باد. من ستایشگر معلمی هستم که به من اندیشیدن را آموخت، نه اندیشه‌ها را! (استاد شهید مرتضی مطهری) ✅ معلم ها میتوانند قهرمان زندگی هر آدمی باشند و سرنوشت زندگی دانش آموزان را رقم بزنند. گرامی باد.💐 ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ 💠 @ghararghehajghasem