🍭کلیدهای تربیت و رفتار فرزند(۹۸)
💐🍃💞💐🍃💞
🔵کلید صد و چهل و نهم
💠 باید به #کودک راه رفتن یاد داد!
📌 #معلم نبايد #كودك را بغل كند و راه ببرد، نبايد خودش بهجاى او ببيند و تصميم بگيرد و تصميماتش را به او تزريق و #تحميل كند.
✅ در اين #جامعه بايد به كودك راه رفتن ياد داد، بايد به او #پا داد تا بدود، بايد به او #ريشه داد تا شاخ و برگ در آورد و در هر بهار و در هر فرصت مناسب، #سبز_شود، #جوانه_بزند و شكوفه هاى زيبايى بياورد و بارور کند.
✅ بايد او را واكسينه كرد تا در #محيط_هاى_مخالف و محيطهاى فساد، اثر محيط بر روى او #اثر_مثبت و سازنده باشد نه اینکه او را در خود هضم کند.
💐🍃💞💐🍃💞
☀️کلیدهای تربیتی
💐🍃💞💐🍃💞
🍭کلیدهای تربیت و رفتار فرزند(۱۲۷)
💐🍃💞💐🍃💞
🔵کلید صد و هفتاد و هشتم
✅ #معلم_خوب
🍃#مدرسه، #معبد است و #معلم #عابد و كارش، #عبادت ...،
🍃اگر محركش #خدا باشد و قصدش پيش بردن انسانها،به سوى اللّه و اگر نيّتش نزديكتر كردن خويش و ديگران باشد،در هر مرحله به طرف خالق هستى (قربة الى اللّه)
🍃#معلم بايد بيش از هر كس، #صداقت داشته باشد؛ چون #الگو است، چون #اسوه است. و صدق، چيزى نيست جز هماهنگى ميان #حرف و #عمل و #نيّت. #معلم_خوب، چون #خدا را دوست دارد، خلق خدا را نيز دوست دارد و فرزندان خلق را #عاشق است.
🍃او فقط يك آشنا نيست، كه #دوست است و مىگويند: #دوست تو، كسى است كه تو را براى خودت مىخواهد. و #دشمن تو، كسى است كه تو را براى خودش مىخواهد. و انسان #عاشق_خدا، خودش و ديگران و همه هستى را براى #خدا مىخواهد و در اين مرحله است كه #انسان به #اخلاص مىرسد.
📚 #تربیت_کودک ص۱۶
🔶استاد علی صفایی حائری
🍃💞💐🍃💞💐
☀️کلیدهای تربیتی
💐🍃💞💐🍃💞
#اعتماد_به_نفس
در یکی از مدارس، معلمی دچار مشکل شد و موقتا برای یک ماه معلم جایگزینی بجای او شروع به تدریس کرد. این #معلم جایگزین در یکی از کلاسها سوالی از دانش آموزی کرد که او نتوانست جواب دهد، بقیه دانش آموزان شروع به خندیدن و او را مسخره می کردند. معلّم متوجّه شد که این دانش آموز از اعتماد بنفس پایینی برخوردار است و همواره توسّط هم کلاسی هایش مورد تمسخر قرار می گیرد. زنگ آخر فرا رسید و وقتی دانش آموزان از کلاس خارج شدند، معلّم آن دانش آموز را فرا خواند و به او برگه ای داد که بیتی شعر روی آن نوشته شده بود و از او خواست همان طور که نام خود را حفظ کرده، آن بیت شعر را حفظ کند و با هیچ کس در مورد این موضوع صحبت نکند. در روز دوم معلّم همان بیت شعر را روی تخته نوشت و به سرعت آن بیت شعر را پاک کرد و از بچّه ها خواست هر کس در آن زمان کوتاه توانسته شعر را حفظ کند، دستش را بالا ببرد. هیچ کدام از دانش آموزان نتوانسته بود حفظ کند. تنها کسی که دست خود را بالا برد و شعر را خواند همان دانش آموز دیروزی بود که مورد تمسخر بچّه ها بود. بچّه ها از این که او توانسته در این فرصت کوتاه شعر را حفظ کند مات و مبهوت شدند. معلّم خواست برای او کف بزنند و تشویقش کنند. در طول این یک ماه، معلّم جدید هر روز همین کار را تکرار می کرد و از بچّه ها می خواست تشویقش کنند و او را مورد لطف و محبّت قرار می داد. کم کم نگاه همکلاسی ها نسبت به آن دانش آموز تغییر کرد. دیگر کسی او را مسخره نمی کرد. آن دانش آموز خود نیز دارای اعتماد به نفس شد و احساس کرد دیگر آن شخصی که همواره معلّم سابقش خِنگ می نامید، نیست. پس دانش آموز تمام تلاش خود را می کرد که همواره آن احساس خوبِ برتر بودن و باهوش بودن و ارزشمند بودن در نظر دیگران را حفظ کند.
آن سال با معدّلی خوب قبول شد. به کلاس های بالاتر رفت. در کنکور شرکت کرد و وارد دانشگاه شد. مدرک دکترای فوق تخصص پزشکی خود را گرفت و هم اکنون پدر پیوند کبد جهان است.
این قصه را #دکتر_ملک_حسینی در کتاب زندگانی خود و برای قدردانی از آن معلّم که با یک حرکت هوشمندانه مسیر زندگی او را عوض نمود، در صفحه اینستاگرامش نوشته.
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
💠 @ghararghehajghasem
#اعتماد_به_نفس
در یکی از مدارس، معلمی دچار مشکل شد و موقتا برای یک ماه معلم جایگزینی بجای او شروع به تدریس کرد. این #معلم جایگزین در یکی از کلاسها سوالی از دانش آموزی کرد که او نتوانست جواب دهد، بقیه دانش آموزان شروع به خندیدن و او را مسخره می کردند. معلّم متوجّه شد که این دانش آموز از اعتماد بنفس پایینی برخوردار است و همواره توسّط هم کلاسی هایش مورد تمسخر قرار می گیرد. زنگ آخر فرا رسید و وقتی دانش آموزان از کلاس خارج شدند، معلّم آن دانش آموز را فرا خواند و به او برگه ای داد که بیتی شعر روی آن نوشته شده بود و از او خواست همان طور که نام خود را حفظ کرده، آن بیت شعر را حفظ کند و با هیچ کس در مورد این موضوع صحبت نکند. در روز دوم معلّم همان بیت شعر را روی تخته نوشت و به سرعت آن بیت شعر را پاک کرد و از بچّه ها خواست هر کس در آن زمان کوتاه توانسته شعر را حفظ کند، دستش را بالا ببرد. هیچ کدام از دانش آموزان نتوانسته بود حفظ کند. تنها کسی که دست خود را بالا برد و شعر را خواند همان دانش آموز دیروزی بود که مورد تمسخر بچّه ها بود. بچّه ها از این که او توانسته در این فرصت کوتاه شعر را حفظ کند مات و مبهوت شدند. معلّم خواست برای او کف بزنند و تشویقش کنند. در طول این یک ماه، معلّم جدید هر روز همین کار را تکرار می کرد و از بچّه ها می خواست تشویقش کنند و او را مورد لطف و محبّت قرار می داد. کم کم نگاه همکلاسی ها نسبت به آن دانش آموز تغییر کرد. دیگر کسی او را مسخره نمی کرد. آن دانش آموز خود نیز دارای اعتماد به نفس شد و احساس کرد دیگر آن شخصی که همواره معلّم سابقش خِنگ می نامید، نیست. پس دانش آموز تمام تلاش خود را می کرد که همواره آن احساس خوبِ برتر بودن و باهوش بودن و ارزشمند بودن در نظر دیگران را حفظ کند.
آن سال با معدّلی خوب قبول شد. به کلاس های بالاتر رفت. در کنکور شرکت کرد و وارد دانشگاه شد. مدرک دکترای فوق تخصص پزشکی خود را گرفت و هم اکنون پدر پیوند کبد جهان است.
این قصه را #دکتر_ملک_حسینی در کتاب زندگانی خود و برای قدردانی از آن معلّم که با یک حرکت هوشمندانه مسیر زندگی او را عوض نمود، در صفحه اینستاگرامش نوشته.
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
💠 @ghararghehajghasem
#معلم که باشی درس ایثار و شجاعت ، عشق و محبت ، عرفان و حکمت را در مناجات هایت عاشقانه می آموزی.
معلم که باشی در اوج شجاعت و دلاوری ، یتیمان و اسیران هم کنارت حسِ رضایت دارند.
معلم شده ای که صحیفه ی مؤمن بی عنوان نماند.
معلم که باشی غیر از انسان ها ، چاه ها و نخل ها هم، همدم و رفیق خواهند داشت.
اصلا معلم است و صبرش حتی اگر استخوان در گلو و خار در چشم باشد.
معلم که باشی شب قدر و اقراء هم مفسر پیدا می کند.
معلم که باشی ، حاضری برای هوشیار کردن دانش آموزانت خود را فدا کنی ، آن گاه عاشقانه زیر لب بگویی : فُزْتُ و ربِّ الکعبه .
علی جانم (ع) امروز روز توست روزت گرامی باد.
من ستایشگر معلمی هستم که به من اندیشیدن را آموخت، نه اندیشهها را! (استاد شهید مرتضی مطهری)
✅ معلم ها میتوانند قهرمان زندگی هر آدمی باشند و سرنوشت زندگی دانش آموزان را رقم بزنند.
#روز_معلم گرامی باد.💐
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
💠 @ghararghehajghasem