شَهید ابراهيم هاٰدی...C᭄
- سلام عزیز برادرم .🌱
این دروغ است که
از دل برود هر آنکھ از دیده رود ..!
بخدا بعد از تو
خاطراتت همهی داروندارم شده است :)💚
| #رفیقآسموننشینِمندستموبگیر |
گر تو را دیدم ولی نشناختم
غمگین مشو ...
غصه ی دوری
ز چشمان تــو پیرم کرده است
#امام_زمانم ❤️
geryam-migire.mp3
5.52M
گریممیگیرهلحظهیافطـار !
یادممیادخشکیلبهایعلمـدار(:💔
#تلنگرانه
هرروزحتماًقرآنبخوانید.
حالانمیگویم روزیمثلاًفرضکنید
نیمجزءیایکحزب بخوانید. روزینیمصفحه،روزییکصفحه
امّاترکنشود. درطولسالروزینباشدکه شماقرآنرابازنکنیدوقرآنراتلاوتنکنید.
اینجا.گنـاه.ممــنوع📗🖇
برای ترک گناه، هنوز #دیر_نشده
#همین_الان_ترڪش_ڪن💥💪
دوباره نگاهی به حیاط کردیم، سایه از دیوار بالا می آمد. گفتم: حتماً خودشه. چند روز بود که شوهرم نمی توانست مدرسه را نظافت کند، کمرش درد می کرد. مدیر چند بار جلوی دانش آموزان شوهرم را تحقیر کرده بود. تهدید کرده بود که اخراجمان می کند و اثاثیه مان را بیرون می ریزد. فکر کردیم شب را بیدار بمانیم و ببینیم کار کیست؟
نزدیک صبح بود که سایه از دیوار بالا آمده بود و حیاط را جارو می زد. با شوهرم رفتیم توی حیاط. دانش آموز کوچک اندامی بود که چهره اش آشنا به نظر می رسید. وقتی ما را دید سرش را زیر انداخت و سلام کرد. گفتیم: اسمت چیه؟ جواب داد: عباس بابایی. گفتم: پدر و مادرت ناراحت می شوند اگر بفهمند که به جای درس خواندن، مدرسه را جارو می کنی. گفت: من که به شما کمک می کنم، خدا هم در خواندن درس هایم به من کمک خواهد کرد.
#داستان_کوتاه
#مذهبی
10.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
_یامناحسانهقدیم،حسین...(:♥
enc_16490349285093512788520.mp3
4.21M
رَحمَتَ اللّٰھِ الواسِعَـہ . . نظرے !
من حَـرَم لازِمَم ، تو با خبرے :)
اِلهی لَا تُوءَدبنی بِعُقُوبَتِکَ
خدایا آمده ام که آشتی کنم، مرا آنگونه ادب مکن؛ که فراتر از طاقتم باشد . . . !(:🌿•
#فرازی_ازدعای_ابوالحمزه_ثمالی
من در خاک
تو را می جویم
اما تو...
بر بامی از ابرها
خیره به من
به سرگردانی ام
به جستجوی بیهوده ام مینگری...
#شهید_ابراهیم_هادی ❤️