هدایت شده از ❤️آینفو و بنر های تبادلات درخشان ✨
سلام سلام😘❤️
دنباله یک کانال خفن گاندویی میگردی؟😉
بیا این همون کانالیه که میخوای😍
🖤°《°ایثار°》°🖤
بدو تا پاک نشده🏃♂🏃♀
فعالیت هاش😍:
#گاندو
#طنز
#طنز_اغتشاشات
#اخبار_اغتشاشات
#مذهبی
#گیف
#چالش
#فرضیه
#شهیدانه
و.........................................
از همه مهم تر😯
#رمان_ایثار😍🖤
🍃
✨
🍃
✨
🍃
✨
@GANDO313
یک سر بیا پشیمون نمیشی😉
هدایت شده از ❤️آینفو و بنر های تبادلات درخشان ✨
سلام سلام😘❤️
دنباله یک کانال خفن گاندویی میگردی؟😉
بیا این همون کانالیه که میخوای😍
🖤°《°ایثار°》°🖤
بدو تا پاک نشده🏃♂🏃♀
فعالیت هاش😍:
#گاندو
#طنز
#طنز_اغتشاشات
#اخبار_اغتشاشات
#مذهبی
#گیف
#چالش
#فرضیه
#شهیدانه
و.........................................
از همه مهم تر😯
#رمان_ایثار😍🖤
🍃
✨
🍃
✨
🍃
✨
@GANDO313
یک سر بیا پشیمون نمیشی😉
وسـایـلـاتونو جمع ڪنید، میخوام ببرمتون یہ کـانال #مذهبـیدیگـه🌱❁
╏🕶️╏اخبار #زنده
╏🕶️╏ایدھ هاۍ #درسی
╏🕶️╏پـست های #مذهبۍ
╏🕶️╏استـوری هـای #کـوتاه
╏🕶️╏#حدیث_ها
╏🕶️╏#روایت_ها
و ڪلی پستاۍ مـذهبی و فـانتزی 💛🕶𓆩
➺ https://eitaa.com/joinchat/1736048827C51733fd070
#بـهتریین ڪانالۍ ڪہ دیدم☝️🏼🧡
³⁰⁰ تا عضو ثابٺ دارھ☕🕶️
پستاش همہ #مذهبی#فانتـزی⥣⥣
➺ https://eitaa.com/joinchat/1736048827C51733fd070
#جویݩ_بدھ 🤲💛⥣
وسـایـلـاتونو جمع ڪنید، میخوام ببرمتون یہ کـانال #مذهبـیدیگـه🌱❁
╏🕶️╏اخبار #زنده
╏🕶️╏ایدھ هاۍ #درسی
╏🕶️╏پـست های #مذهبۍ
╏🕶️╏استـوری هـای #کـوتاه
╏🕶️╏#حدیث_ها
╏🕶️╏#روایت_ها
و ڪلی پستاۍ مـذهبی و فـانتزی 💛🕶𓆩
➺ https://eitaa.com/joinchat/1736048827C51733fd070
#بـهتریین ڪانالۍ ڪہ دیدم☝️🏼🧡
³⁰⁰ تا عضو ثابٺ دارھ☕🕶️
پستاش همہ #مذهبی#فانتـزی⥣⥣
➺ https://eitaa.com/joinchat/1736048827C51733fd070
#جویݩ_بدھ 🤲💛⥣
هدایت شده از استارتی عالی به زودی
وسـایـلـاتونو جمع ڪنید، میخوام ببرمتون یہ کـانال #مذهبـیدیگـه🌱❁
╏🕶️╏اخبار #زنده
╏🕶️╏ایدھ هاۍ #درسی
╏🕶️╏پـست های #مذهبۍ
╏🕶️╏استـوری هـای #کـوتاه
╏🕶️╏#حدیث_ها
╏🕶️╏#روایت_ها
و ڪلی پستاۍ مـذهبی و فـانتزی 💛🕶𓆩
➺https://eitaa.com/joinchat/3226272023Cf2c2b80a1c
#بـهتریین ڪانالۍ ڪہ دیدم☝️🏼🧡
³⁰⁰ تا عضو ثابٺ دارھ☕🕶️
پستاش همہ #مذهبی#فانتـزی⥣⥣
➺https://eitaa.com/joinchat/3226272023Cf2c2b80a1c
#جویݩ_بدھ 🤲💛⥣
1.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ#مذهبی#آموزنده
پیامی به خواهرانم.........
.....خواهرم عفیف بمان❤️
#زن_عفت_افتخار
•﴿شَهید ابࢪاهيم هاٰدۍ...C᭄﴾•
𝐣𝐨𝐢𝐧↠@gharebtoos
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
خدابه موسی گفت:قحطی خواهد آمدبه قومت بگو آماده شوند
موسی به قومش گفت و قومش ازدیوار خانه ها سوراخ ایجاد کردندکه درهنگام سختی به داد هم برسند که این قحطی بگذرد
مدتی گذشت قحطی نیامد موسی از خداعلت را پرسید خدابه او گفت من دیدم که قوم تو به هم رحم کردندمن چگونه به این قوم رحم نکنم؟
#داستان_کوتاه
#مذهبی
وﻗﺘﯽ تو جبهه ﻫﺪﺍﯾﺎﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽﮐﺮﺩﯾﻢ، ﺩﺭ ﻧﺎﯾﻠﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ و ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻗﻮﻃﯽ خالی ﮐﻤﭙﻮﺗﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺧﻠﺶ ﯾﮏ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺳﺖ. ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ: «ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺳﻼﻡ، ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻢ. ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﺟﺒﻬﻪﻫﺎﯼ ﺣﻖ ﻋﻠﯿﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻔﺮﯼ ﯾﮏ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﻢ. ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻘﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺑﺨﺮﻡ. ﻗﯿﻤﺖ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﮐﻤﭙﻮﺕﻫﺎ ﺭﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺍﻣﺎ ﻗﯿﻤﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ. ﺣﺘﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﮔﻼﺑﯽ ﮐﻪ ﻗﯿﻤﺘﺶ ۲۵ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺨﺮﻡ. ﺁﺧﺮ ﭘﻮﻝ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺳﯿﺮﮐﺮﺩﻥ ﺷﮑﻢ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ. ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ و ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ آﻥ ﺭﺍ ﺷﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺗﻤﯿﺰ ﺗﻤﯿﺰ ﺷﺪ. ﺣﺎﻻ ﯾﮏ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﺷﺪﯾﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺁﺏ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺸﻮﻡ ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪﻫﺎ ﮐﻤﮑﯽ ﮐﻨﻢ.»
ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺗﻮ ﺳﻨﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﺏ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ، ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﺑﻮﺩ.
📚نقل از شهید حسین خرازی
#داستان_کوتاه
#مذهبی
🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺
دوباره نگاهی به حیاط کردیم، سایه از دیوار بالا می آمد. گفتم: حتماً خودشه. چند روز بود که شوهرم نمی توانست مدرسه را نظافت کند، کمرش درد می کرد. مدیر چند بار جلوی دانش آموزان شوهرم را تحقیر کرده بود. تهدید کرده بود که اخراجمان می کند و اثاثیه مان را بیرون می ریزد. فکر کردیم شب را بیدار بمانیم و ببینیم کار کیست؟
نزدیک صبح بود که سایه از دیوار بالا آمده بود و حیاط را جارو می زد. با شوهرم رفتیم توی حیاط. دانش آموز کوچک اندامی بود که چهره اش آشنا به نظر می رسید. وقتی ما را دید سرش را زیر انداخت و سلام کرد. گفتیم: اسمت چیه؟ جواب داد: عباس بابایی. گفتم: پدر و مادرت ناراحت می شوند اگر بفهمند که به جای درس خواندن، مدرسه را جارو می کنی. گفت: من که به شما کمک می کنم، خدا هم در خواندن درس هایم به من کمک خواهد کرد.
#داستان_کوتاه
#مذهبی
مدافعحرمشدن شهید بابک نوری
آقایمهدوی:بابکیکروزگفت:
برایرفتنبهسوریهرضایتپدرومادرواجبه❓
گفتم:بلهچونرضایتپدر🧔🏻ومادر🧕🏻
واجبکفاییاست،بایدپدرومادرراضیباشند.🌱
گفت:فضایخانهطوریهستکهفکرنکنم🚶🏻♂
رضایتبدهند🥺گفتم:
۱۰۰صلواتبهروححضرتزهرا(س)هدیهکن
انشاءاللهحضرتزهرا(س)دلپدرومادرت
رونرممیکنند❤️
دوستشهید:یکیازدلایلیکهبابکرفتسوریه
اینبودکهمیخواستزمینهساز🙂
ظهورامامزمان(عج)باشهدررابطهبارفتن🚶🏻♂
بهسوریهومدافعحرمشدنبهشگفتمکهبابت
خانوادهو..نمیتونمبیام😓
بابکجوابخیلیخوبیداد👏🏻
گفت:زمانکربلاهمهمینقضیهبود،💔
یکیمیگفتخانوادم،یکیمیگفتکارم،
یکیمیگفتزندگیم.🌏
همینشدکهامامحسین(ع)تنهاموند.😔
الانهمدقیقاهمونجوریه.
#داستان_کوتاه
#مذهبی
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
خودش را برای رفتن به ماموریت آماده میکرد که یک «سرباز» وارد اتاق شد و به مسئول دفتر فرمانده گفت که مرخصی لازم دارد و وقتی با جواب منفی روبرو شد، با ناراحتی پرسید: بروجردی کجاست؟ می خواهم با خودش صحبت کنم.
محمد رو کرد به سرباز و گفت: فرض کن که الان داری با بروجردی صحبت میکنی و او هم به تو میگوید که نمیشود به مرخصی بروی. شما سرباز اسلام هستید و به خاطر عدم موافقت با یک مرخصی که نباید اینطور عصبانی بشوید.
این حرف انگار بنزینی بود که بر آتش درون سرباز ریخته شد و او را شعله ورتر کرد و ناگهان سیلی محکمی به گوش محمد زد و گفت: اصلا به شما چه ربطی دارد که دخالت میکنی و با همان عصبانیت هر چه از دهانش در آمد نثار محمد کرد.
محمد به او نزدیک شد و خواست بغلش کند، سرباز گمان کرد میخواهد او را کتک بزند؛ مقاومت کرد و خواست از خودش دفاع کند، محمد بوسهای بر پیشانی سرباز زد و گفت بیا داخل دفتر بنشینیم و با هم صحبت کنیم.
اما سرباز که هنوز نمیدانست با چه کسی طرف است، با همان عصبانیت گفت اصلا تو چه کارهای که دخالت میکنی؟! من با بروجردی کار دارم.
محمد لبخندی زد و گفت خب بابا جان بروجردی خودم هستم.
سرباز جا خورد و زد زیر گریه. گفت هر کاری کنی حق با توست و اگر میخواهی تبعیدم کن یا برایم قرار زندان بنویس.
اما بروجردی نه تبعیدش کرد و نه برایش زندان برید و به سرباز گفت: حالا برو مرخصی، وقتی برگشتی بیا تا بیشتر با هم صحبت کنیم تا ببینیم میشود این عصبانیتت را فرو نشاند.
از آن روز به بعد سرباز عصبانی شد مرید محمد. وقتی که از مرخصی برگشت، به خط مقدم رفت و عاقبتش ختم به شهادت شد.
#داستان_کوتاه
#مذهبی
954.1K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صلےاللهعليڪيااباعبدالله
آقایِ امام حسین!
ما خسته ایم،
از دنیایی که هر چی فراق داشت
یک جا نوشت پایِ ما ..💔
#عزیزمحسین
#استوری
#مذهبی