چه کسی میگوید؛
پشت این ثانیه ها تاریک است؟
گام اگر برداریم
روشنی نزدیک است . . . :)
| سهراب سپهری
امام رضا جانم؛
به همه گفتهام رفیق تواَم،
به بقیه نگو که سربارَم...
#قسمت_اول
#سادات_بانو
لحاف قرمز رنگ بزرگ را از روی خودم کنار زدم ،بلند شدم به سمت پنجره رفتم، پنجره ی چوبی، آبی رنگ که نمای زیبایی به اتاق هدیه کرده بود را باز کردم ؛پرتوی طلایی رنگ خورشید در اتاق پیچید .
روی چارچوب پنجره نسشتم ، به حیاط نگاه کردم ؛ تماشای حوض آبی رنگ که درست در وسط حیاط قرار داشت و شمعدانی های کنار حوض حس خوبی در وجود ایجاد کرد ، دلتنگ روز های بهار شدم که عطر شکوفه های سیب در حیاط می پیچد و فضا را معطر می کند در دلم سودایی نهفته بود که صدای ماد مرا را به حال برگرداند.
از پله های پائین رفتم ، خودرو را. به مطبخ رساندم
از اتاق کناری وارد شدم فضای مطبخ را دود بخار غذا گرفته بود .
سلام مادر
سلام زهرا سادات زود باش صبحانه را آماده کن که پدرت با شیر تازه می آید!
سینی بزرگی برداشتم پنیر تازه همراه با نانی که مادر پخته بود ، به اتاق بردم و منتظر دم کشیدن چای شدم سفره را درست در وسط گل قالی پهن کردم ، قالی که مادرم با زحمت زیاد بافته بود.
به مطبخ برگشتم تا چند استکان کمر باریک برای چای ببرم که چشمم به دیگ های روی اجاق افتاد
این همه غذا درست می کنی برای ظهر اضافه می ماند نذری. داریم ؟
ظهر عمو و زن عمو همراه با بچه ها برای ناهار به خانه می آیند ، عمو به پدر گفته خبری در شهر است !؟
زیر لب تکرار کردم چه خبری!؟
صدای پدر رشته افکارم را پاره کرد
سلام بر اهل خانه
سلام آقا دست شما درد نکنه
سفره که پهن هست ؟
زهرا سادات شیر روی اجاق بگذار .
دورهم مشغول صبحانه خوردن بودیم که خواستم از پدر در مورد اتفاق ها در شهر بپرسم که یاد صحبت او افتادم ؛ « نباید موقع غذا با هم صحبت کنیم نعمت خدا حرمت دارد»
بعد از صبحانه طاقت نیاوردم جلو رفتم
پدر چه اتفاقی افتاده ؟
دستانش را به آرامی روی دهانم گذاشت
منتظر باش دختر عزیزم
نویسنده :تمنا🥰🌹🍃
شَهید ابراهيم هاٰدی...C᭄
#قسمت_اول #سادات_بانو لحاف قرمز رنگ بزرگ را از روی خودم کنار زدم ،بلند شدم به سمت پنجره رفتم، پنجر
سلام خدمت دوستان عزیز رمان پیش رو در مورد دختری نوجوان دوران کشف حجاب رضا خان را توصیف می کنه
ماجرا های مختلفی وجود دارد
پیشنهاد ویژه برای مطالعه🌿🌺
#رمان
#کتاب_تمنا
هدایت شده از شَهید ابراهيم هاٰدی...C᭄
« بِسْمِاللّٰھالْنُور♥️»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تولدت مبارک بابا رضا😌♥"
مومن اگر وابستگی داشته باشه..
نمیتونه قیام کنه ؛
و عصر ِ ما، عصر ِقیام ِ!
- سیدمرتضیآوینی -
هدایت شده از اربعینیها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منو تنها نذاری🥹
🥲از تو میخوام که
همیشه منو حرم بیاری
😍چه حرم نازی داری
🥳چه حیاط خوشگلی
آقا واسه بازی داری
❤️قسمتی از نماهنگ بابا رضا❤️
(نماهنگ های عزیزم حسین1و2 ، بیعت ، سلام فاطمه ، لحظه دیدار ، روزه اولی و هدیه اسباب بازی کار همین تیمه✅)
🏴 @e_arbaeen
من به کسایی که گنبد رو میشورن نمیگم خادم ، میگم خوشبخت 😍❤️
#امام_رضا #میلاد_امام_رضا ع
#سلام_امام_زمانم♥️
باران هر لحظه
به یاد چشمهایت میبارد
خورشید در آرزوی روی تو
طلوع میکند
و دریا با رویای نورانیِ
نوازش تو موج میزند
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🌤
enc_16854263012042261402423.mp3
6.54M
قلبِعرشُفرشپرشدهازعطرِخدا!
آخهتولدِعـشقِوسلطانِکَرم . . (:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•◡• رفیقِ آسمون نشین من🌤.
شَهید ابراهيم هاٰدی...C᭄
•◡• رفیقِ آسمون نشین من🌤.
•
.
با خدا باش از همان جایـے کھ گمان
نمیکنی روزی تو را میرساند😉🌱'
- #شھیدابراهیمهادی
.
شَهید ابراهيم هاٰدی...C᭄
🙂♥
بعضی ها هم کار هاشون نسبت با نماز اول وقت برنامه ریزی میشه و چقدر زیباست . .🪴
#نماز_اول_وقت
🌸 مکالمه رایگان برای شما به مناسبت "ولادت امام رضا (ع)" ، هدیه یک روز مکالمه رایگان درون شبکه همراه اول ویژه مشترکین استان خراسان رضوی 😍😍
فقط امروز 10 خرداد فعالسازی از طریق شمارهگیری کد👇
*10*4*2#
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا تو چادر #امام_زمان نیستیم؟
چون وقت نمیکنیم😕💔
#استاد_شجاعی
صدایت میزنم جـانـا !
جوابم میدهی « جـانـم »
به قربان تو و آن جانم ِمشکل گشای تو :)
میلادِت مبارک بابا رِضا..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معناے واقعی زندگی . .🍃
من به جوانان توصیه میكنم كه در فعالیتهای اجتماعی حضور داشته باشند؛ منتها مواظب باشند كه این فعالیت اجتماعی ، آنها را از درس خواندن دور نكند!
#رهبر_انقلاب♥
#درس📖
اینجوری نباشه تو شصت، هفتاد سالگی
از عمرمون هم که رسیدیم،
همه کارامونم کرده باشیم فقط
این وسط مونده باشه زندگی..!
"أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثاً؟"
واقعا فکر کردیم بیهوده اومدیم؟!
نه هدفی، نه رسالتی، نه کاری؛
صرفا خوردن و خوابیدن و لذت؟!
نه چیزی از ما بمونه و نه چیزی رو
از خودمون به جا گذاشته باشیم؟!