‹ راویدوستِشھیدبابڪنوریهریس؛ ›
یهشبمنبیمارشدموبابکهممنورسونددرمانگاه
بعدازدرمانگاهباهمدیگهرفتیمیهآبمیوهفروشی
وباهمیهچیزیخوردیم..
درهمونحالکهداشتیمباهمصحبتمیکردیم
برگشتبهمنگفت:داداشمنبرمسوریهدیگه
برنمیگردماینبهمنالهامشده!
مناولشجدینگرفتموگفتم:انشاءاللهصحیح
وسالمبرمیگردی..
ولیبهفیضبزرگشهادتنائلآمد،هنوزکههنوزه
دارممیسوزم.
#شهید_بابک_نورے_هریس
#دوست_شهید