"شهيد عباس دانشگر"
وصیتنامه :
آخر من کجا و شهدا کجا، خجالت میکشم بخواهم مثل شهدا وصیت کنم، من ریزهخوار سفرهی آنان هم نیستم. شهید شهادت را به چنگ میآورد، راه درازی را طی میکند تا به آن مقام می رسد اما من چه؟! سیاهیِ گناه چهرهام را پوشانده و تنم را لخت و کسل کرده. حرکت جوهرهی اصلی انسان است و گناه زنجیر. من سکون را دوست ندارم،
عادت به سکـون بـلای بزرگ پیروان حق است.
سکونم مرا بیچاره کرده، در این حرکت عـالم بهسمت معبود حقیقی، دست و پـایم را اسـیر خود کرده. انسان کر میشود، کور میشود، نفـهم میشود، گنگ میشود و باز هم زندگـی میکند، بعد از مدتی مست میشود و عادت میکند به مستی، و وای به حالمان اگر در مستی خوش بگذرانیم و درد نداشته باشیم.
"صلوات"
#عباس_دانشگر
"خدایا تو هوشیارمان کن، صدای العطش میشنوم صدای #حرم میآید گوش عالم کر است. خیام میسوزد اما دلمان آتش نمیگیرد؛
مرضی بالاتر ازاین چرا درمانی برایش جستجو نمیکنیم، روحمان از بین رفته سرگرم بازیچه دنیاییم"
فرازی از وصیتنامه شهید #عباس_دانشگر
در سالروز شهادتش صلواتی هدیه کنیم.
اسماعیلی