eitaa logo
شَهید ابراهيم هاٰدی...C᭄
7.1هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2هزار ویدیو
19 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم♥! این راهرگز فراموش نکنید تاخود را نسازیم وتغییرندهیم ، جامعه ساخته نمی‌شود . ــ شهید ابراهیم هادی ــــ 8600...✈️...8700
مشاهده در ایتا
دانلود
دل‌رااگرازحسین‌بگیرم‌چہ‌ڪنم ؟! بۍعشقِ‌حسین‌اگربمیرم‌چہ‌ڪنم . . فرداڪہ‌ڪسۍرابہ‌ڪسۍڪارۍنیست ؛ دامان‌ِحسین‌اگرنگیرم‌چہ‌ڪنم ؟(:💔 💙🌌
میگن‌روز‌قیامت‌بعضی‌از‌مردم‌از‌خدا میخوان‌اوناروبہ‌دنیابرگردونہ‌تااعمال‌بهتری‌‌انجام‌بدن ... اما‌جواب‌اینہ‌کہ‌تو‌هرروز‌صبح‌بہ‌زندگی‌‌برگردونده میشدی‌چہ‌کردۍ؟!.. +فرصت‌هارو‌نسوزونیم‌که ؛ زندگۍدکمہ‌بازگشت‌نداره ..🍂' -بدون‌تعارف
هواشناسی اعلام کرد ابرهای رحمت خدا درماه مبارک رمضان 24 ساعته ثانیه به ثانیه درحال باریدنند لطفا هرگونه چتر گناه را ازروی سرخودبردارید تادل وجانتان خیس باران لطف و رحمت الهی شود نماز و روزه هاتون قبول .🙏
تبلیغات گردان شهید ابراهیم هادی فعال شد✅ هر 100ویو: 2t تا 500ویو میتونید رزرو کنید ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شبانه تک بنر: 30t ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شبانه جایگاهی: 20t هر ریپ اضافه: 3t ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ حتما بنرتون تست کنید جذبتون بستگی به بنرتون داره 🌸🌾! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ برای رزرو👇🤍 @seyedjh87654
- سلام‌ عزیز برادرم .🌱
شَهید ابراهيم هاٰدی...C᭄
- سلام‌ عزیز برادرم .🌱
این دروغ است که از دل برود هر آنکھ از دیده رود ..! بخدا بعد از تو خاطراتت همه‌ی داروندارم شده است :)💚 | |
گر تو را دیدم ولی نشناختم غمگین مشو ... غصه ی دوری ز چشمان تــو پیرم کرده است ❤️
geryam-migire.mp3
5.52M
گریم‌میگیره‌لحظه‌ی‌افطـار ! یادم‌میادخشکی‌لب‌های‌علمـدار(:💔
هرروزحتماًقرآن‌بخوانید. حالانمیگویم روزی‌مثلاًفرض‌کنید نیم‌جزء‌یایک‌حزب بخوانید. روزی‌نیم‌صفحه،روزی‌یک‌صفحه امّاترک‌نشود. درطول‌سال‌روزی‌نباشدکه شماقرآن‌رابازنکنیدوقرآن‌راتلاوت‌نکنید. اینجا.گنـاه.ممــنوع📗🖇 برای ترک گناه، هنوز 💥💪
خوشا آنان‌ کھ‌ میھمانند ومیزبانشان اڪرم الاڪرمین است..
دوباره نگاهی به حیاط کردیم، سایه از دیوار بالا می آمد. گفتم: حتماً خودشه. چند روز بود که شوهرم نمی توانست مدرسه را نظافت کند، کمرش درد می کرد. مدیر چند بار جلوی دانش آموزان شوهرم را تحقیر کرده بود. تهدید کرده بود که اخراجمان می کند و اثاثیه مان را بیرون می ریزد. فکر کردیم شب را بیدار بمانیم و ببینیم کار کیست؟ نزدیک صبح بود که سایه از دیوار بالا آمده بود و حیاط را جارو می زد. با شوهرم رفتیم توی حیاط. دانش آموز کوچک اندامی بود که چهره اش آشنا به نظر می رسید. وقتی ما را دید سرش را زیر انداخت و سلام کرد. گفتیم: اسمت چیه؟ جواب داد: عباس بابایی. گفتم: پدر و مادرت ناراحت می شوند اگر بفهمند که به جای درس خواندن، مدرسه را جارو می کنی. گفت: من که به شما کمک می کنم، خدا هم در خواندن درس هایم به من کمک خواهد کرد.