eitaa logo
شَهید ابراهيم هاٰدی...C᭄
6.6هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2.1هزار ویدیو
19 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم♥! این راهرگز فراموش نکنید تاخود را نسازیم وتغییرندهیم ، جامعه ساخته نمی‌شود . ــ شهید ابراهیم هادی ــــ 8600...✈️...8700
مشاهده در ایتا
دانلود
امیدِمنِ‌غافل کور شده بود،گویی هنوز هم دنبال شعله کوچک دیگری‌ می‌گشتم؛ فروریختم،نابودشدم،فهمیدم چه کردم با خودم:)
ناگاه،مادری در آغوشم کشید و طلوعی اتفاق افتاد...🍃🪴🌾 دنبال راه مستقیم بودم اما چشمانم دیگر سو نداشت..🚶🏿‍♂ دنیایی که روشن شد،نور از آنِ من شد،منبع نور را دیدم...✨
سیاهی به لطف مادر تمام شد:)
و اما،چشمانم هنوز می‌دید کسانی را که به دور شمع می‌چرخیدند و می‌سوختند و مسرور بودند از حالی که داشتند..🦋 و مادری که امید داشت،قبل از سوختن بفهمند که چه می‌کنند، تا دستگیر‌آنها شود و دیدن طلوع نصیبشان شود:)))
مادرجان،فاطمه‌ی‌زهرا(س)
امام‌زمانِ‌دل: به مُحِبّین من بگو،آن لحظه که احساس تنهایی میکنید،تنها چیزی که شمارا آرام میکند،من هستم:)
اندر احوالات فردی گم‌گشته،که خود را پیدا کرد و دنبال رسالت خویش است...(:
https://abzarek.ir/service-p/msg/1129824 شنوایِ،سخن شما عزیزان،و جوابی که ارسال میشه براتون:)
رفیق جان، این مطالب رو خوندی؟ ناامیدی نباید رو ما غلبه کنه:) پَسِ‌ش بزن نزار بهت نزدیک بشه...قراره برای این کشور حماسه بسازی،امید داشته باش،دوستِ‌من؛ سَعیِ‌ت رو بر این بزار که بتونی خودت رو پیدا کنی،یقینا حضرت فاطمه کمکت میکنن🌸 و حالا،میریم برای ادامه خودسازی،بعد خوندن پست خودسازی باید طبق برنامه ای که برای خودمون چیدیم،بهش عمل کنیم! و اگه تازه وارد این جمعی، میتونی با دنبال کردن به ما ملحق بشی🌱
🌹شهید حجت الاسلام حسن رامه ای🌹 جانشین گردان امام سجاد ع ، تیپ ۱۲ قائم تولد: گرمسار - ۱۳۴۴ شهادت : منطقه مریوان، دزلیر - ۱۳۶۷ مزار: گلزار شهدای گرمسار دعوتم کرده بود خانه اش گرمسار . از در که وارد شدم چشمم به تابلوی روی در خیره ماند . تابلویی بود شبیه تابلوی مطلقا ممنوع راهنمایی و رانندگی.تابلوی گردی که وسطش نوشته بود غیبت و ضربدری رویش خورده بود .دو طرف پایه اش هم روایت نوشته بود . یکی از حضرت علی ع و یکی از امام باقر ع ( غیبت ، کوشش شخص عاجز است) . ( شایسته است که مومن بر زبان خود مهر بزند ، همان گونه که بر طلا و نقره خود مهر میزند ) چند لحظه ماتِ نوشته بودم . در زدم و وارد اتاق شدم . بعد از پذیرایی ، گرم صحبت شدیم . توی تمام مدت حواسم به حرف هایم بود . به همان تابلوی روی در ؛ تابلوی غیبت مطلقا ممنوع.