eitaa logo
🌹کانال مولودی و اعیاد غریب آشنا (مبشری)
1.7هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
231 ویدیو
67 فایل
https://eitaa.com/joinchat/1922302029Cf52fe4bfa2 #غریب_آشنا #اشعار_و_نغمات_آیینی_مناسبتی_وکاربردی با محرَّم زخم ما نان و نمک ها خورده است تا ابد از شور عاشورا نمک گیریم ما #محمد_مبشری جهت تبادل و ارتباط مستقیم با شاعر @gharibe_ashena_mobasheri
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام نامی زهرا به نام مادرها سلام ما به امام تمام مادرها که فاطمه است همیشه امام مادرها به لطف فاطمه هستم غلام مادرها غلام خانه ی زهرا حسابمان کردند برای نوکری اش انتخابمان کردند هزار شکر، نوشتند نوکرش باشیم هزار شکر که گفتند قنبرش باشیم گدای خانه ی او تا به آخرش باشیم اجازه داد به ما، حلقه ی درش باشیم به روی شانه ی خود دست رحمتی داریم غلام فاطمه ایم و چه عزتی داریم بهشت زیر قدم های مادرانه ی اوست بهشت گوشه ی دنجی ز آشیانه ی اوست بهشت زمزمه های شب و شبانه ی اوست بهشت گرمی نان و تنور خانه ی اوست قسم به گردش دستاس و گرمی نانش نشسته ایم سر سفره های احسانش تنور عالمیان گرم شد به برکت او شدند خلق، خلائق همه به علت او قسم به شوکت زهرا، قسم به عزت او به عرش و فرش می ارزد فقط دو رکعت او سلام ما به قیام و قعود و یا رب او سلام ما به قنوت و به سجده ی شب او ز نور خنده ی زهرا زمین منور شد ز عطر نان تنورش جهان معطر شد به لطف بردن نامش شراب، کوثر شد به یمن مقدم او حالمان که بهتر شد، خدا به برکت زهرا پناهمان بخشید به حب فاطمه، مولا گناهمان بخشید به حب فاطمه اینجا که راهمان دادند ثواب کوه به یک ذره کاهمان دادند به زیر چادر زهرا، پناهمان دادند برات اشک به غم های شاهمان دادند شدیم گریه کن، روضه ی حسین و حسن یکی بدون حرم شد، یکی بدون کفن به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═
الهی ! کیفَ آیسُ من حسنِ نظرک لی بعدَ مماتی... محکومم و در گناه خود محبوسم فاسد شدم و درون خود می پوسم یک‌ عمر به‌ من‌ نیکی‌ و‌ احسان کردی یارب ! پس مرگ هم نکن مأیوسم الهی جودک بسط املی و عفوک افضل من عملی من عبد گنهکار و تویی اربابم آغوش گشوده ای که من بشتابم ای عفوکَ افضل از تمام عملم وی جودک بسط املی ، دریابم الهی ان حرمتنی فمن ذالذی یرزقنی.. ای رازق من ! مرا تو محروم نکن من یَنصُرُنی ؟! مرا تو مغموم نکن غیر از تو خدای دیگری دارم ؟! نه من گرچه بدم ، مرا تو محکوم نکن الهی إن أخذتنی بجرمی ، أخذتک بعفوک من از کرمت به دیگران خواهم گفت از لطف تو با اهل جهان خواهم گفت باشد ، تو مرا به جرم و تقصیرم بین من عفو تو را به این و آن خواهم گفت هب لی کمال الانقطاع الیک یارب دل من که دل نشد ، چیست دلم ؟! مانده م که پس از غم تو با کیست دلم ؟! باید ببرم از همه تا برگردم اما چه کنم که منقطع نیست دلم إِلَهِی أَنَا عَبْدُکَ الضَّعِیفُ الْمُذْنِبُ ... بیرون شدم از مسیر و رفتم بیراه افتاده ام از شدت عصیان در چاه این بنده اگرچه عبدک المذنب بود از شدت غفران تو می کرد گناه إِلٰهِى قَدْ سَتَرْتَ عَلَىَّ ذُنُوباً فِى الدُّنْيا وَأَنَا أَحْوَجُ إِلىٰ سَتْرِها عَلَىَّ مِنْكَ فِى الْأُخْرىٰ . دریاست و چشم من که مواج تر است هنگام مناجات از امواج ، تر است امروز ز عیب ، بنده را پوشاندی محشر به عنایات تو محتاج تر است إِلَهِي إِنَّ مَنِ انْتَهَجَ بِكَ لَمُسْتَنِيرٌ وَ إِنَّ مَنِ اعْتَصَمَ بِكَ لَمُسْتَجِيرٌ هربار رسید ، سوز و آهش دادی در را زد و باز هم تو راهش دادی مَن إنتَهَجَ ، آمد و‌ نور از تو گرفت مَن إعتَصَمَ بکَ ، پناهش دادی
ای رازق من ! مرا تو محروم نکن من یَنصُرُنی ؟! مرا تو مغموم نکن غیر از تو خدای دیگری دارم ؟! نه من گرچه بدم  ، مرا تو محکوم نکن
. یا رب ز کرم درى به رویم بگشا راهى که در او نجات باشد بنما مستغنیم از هر دو جهان کن به کرم جز یاد تو هرچه هست بر از دل ما ▪️ یا رب ز کرم حال دعا بخش مرا از حال دعا جرم و خطا بخش مرا تا امشب اگر مرا نیامرزیدى امشب به على مرتضى بخش مرا ▪️ یا رب مددى که بى پناهیم همه اى بحر کرم غرق گناهیم همه اى باعث روسفیدى رو سیهان بر ما نظرى که رو سیاهیم همه ▪️ یا رب تو به فضل خویش دلشادم کن گشتم ز گنه خراب آبادم کن بگریختم از درگه تو یک چندى بد کردم و بازگشتم آزادم کن ▪️ یا رب مکن اندر صف محشر خجلم من کرده گناه و پیش خود منفعلم اندر دو جهان ببخش و رحمى بنما چون غیر تو امّید نباشد به دلم ▪️ عصیان خلایق ار چه صحرا صحراست در پیش عنایت تو یک برگ گیاست هرچند گناه ما کشتى کشتى است غم نیست که رحمت تو دریا دریاست. .
. برای مردم اگر نوبهار نوروز است برای ما ،همه‌ی روزگار نوروز است بیا به دیده‌ی خوش بنگریم در ایام که هر دقیقه‌ی دنیا ؛هزار نوروز است اگر رها شدن از خویش عید ما باشد به حکم آینه‌گی روز دار نوروز است آهای گل! به جهان ساده‌تر کنار بیا که در کنار تو هر روز خار نوروز است شب فراق عزیزان ما؛ شب یلداست هر آن زمان که در آغوش یار؛ نوروز است بیار باده‌ی کهنه، که عهد تازه کنیم که از جهان کهن یادگار نوروز است برای ما که همه عمر در پی وصلیم همین که ختم شود انتظار، نوروز است می‌آید آن که شب عید می‌رسد با او که روز آمدن آن سوار نوروز است .
. نوشته اند دلم را برای خون جگری بدون گریه زمانه نمی شود سپری نیازمند تکامل به گریه محتاج است درخت آب ندیده نمی دهد ثمری دو فیض، توشۀ راه سلوک عاشق هست توسل سحری و عنایت سحری هزار نافله خواندن چه فایده دارد اگر نداشته باشد به عاشقان نظری به هر دری که زدم باز پشت در ماندم بس است در زدن من، بس است در به دری برای بنده خریدن بیا سر بازار چه خوب می شود این مرتبه مرا بخری بدون تو چه بلاها که بر سرم آمد چه حاجت است به گفتن، خودت که با خبری همیشه خیر قنوت تو می رسد به همه اگر چه نام مرا در نوافلت نبری خودت برای ظهورت دعا کن و برگرد «دعای من به خودم هم نمی کند اثری» شاعر: .
. ساقیا بوی نسیم سحری ما را بس در همین حد که نمودی نظری ما را بس حاجت ازدل نگذشته تو روا می سازی از گرفتاری ما باخبری ما را بس مثل هر بار اگر باز بزرگی بکنی بار افتاده ی ما را بخری ما را بس شوری اشک ، چشیدم و نمک گیر شدیم داده ای نیمه شب چشم تری ما را بس ناخداگاه مقیم در میخانه شدیم جای دادی به گدایی گذری ما را بس فاطمه دید و پسندید و خرید این همه عمر با تولّای علی شد سپری ما را بس شیعه حیدر کرار شدیم و برِ ما همسر فاطمه کرده پدری ما را بس بوسه دارد کف نعلین علی که نورش می کند در رخ ما جلوه گری ما را بس جان ارباب قسم ، این دلمان تنگ شده یک سفر کرببلا هم ببری ما را بس همه را مثل جوادت تو بغل می گیری چقدر خوب تو کردی پدری ما را بس عاقبت حاجت ما نیز روا خواهد شد خاک ما گوشه ای از کرببلا خواهد شد شاعر: .
. امشب گناهِ دل را با آبِ توبه شستم من با خدای خوبم عهدی دوباره بستم  گفتم که بارالها! من عبدِ رو سیاهم چون پرده ی حیا را با هر گنه گسستم از لطفِ بیکرانت یک فرصتی دگر ده شاید که فائق آیم از هر چه فعلِ پستم خود شاهد و گواهم در ورطه ی گناهم بر خوانِ رحمتِ تو بی معرفت نشستم در شکرِ نعمتِ تو من فاقدِ سپاسم در کفر و ناسپاسی آخر بگو که هستم؟ آگه ز هر خطایم امّا سر از ندامت در دفترِ تمرّد تقصیرِ در الستم اغماض از خطا کن این رو سیه ببخشا آن روز اگر تو دادی پرونده ام به دستم یارب تفضّلی کن بر بنده ی حقیرت در کوی حق پرستان از جان تو را پرستم  ای منتهای رحمت بر من عنایتی کن گر چه سر از جهالت عهدِ تو را شکستم یا رب ز درگهِ خود این روسیه مرانی من هر که هر چه هستم آن بنده تو هستم! شاعر: .
عشاق روزگار به غم داشتن خوشند آری رکابها به عقیق یمن خوشند لیلای من ! چه باک اگر ظرف من شکست جان خودت قسم ارنی ها به لن خوشند مردم ز چین صورتشان غصه میخورند پیران وادی تو به چین و شکن خوشند ما را اگر برند به سویی کشان کشان در حشر سر بر آر و بگو پیش من خوشند دور از تعلقند مریدانت ای شهید حتی زمان مرگ‌ بدون کفن خوشند در قتلگاه جلوه نکن با قرائتت سرنیزه ها به بوسه ای از آن دهن خوشند
؛ در میزبانیِ تو اگر میل و رغبت است مِهمانی‌ام برای تو اسباب زحمت است ما در مُضیف خانه‌ی تو قد کشیده‌ایم این سرگذشتِ اکثر اولاد رعیت است ما نان خور توأیم و توأم نان‌رِسان ما نان خوردنِ به نرخ شما هم سعادت است «ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست در محضر کریم تمنا چه حاجت است؟ *» درمانده ایم، آخر سالی مدد بده چشم گدا به دست امیرِ سخاوت است فکری برای این شب عید گدا کنید دخلم کم است و خرج ولی بی نهایت است مردم همه پیِ سفر و ما نشسته‌ایم ما را سفر خوش است که قصدش زیارت است بالای پشت‌بامم و رو سمت کربلا آقا مگر نه اینکه عمل ها به نیت است؟ ‌ فطرس پرش شکسته و من هم دلم شکست دستی بکش که درد سرم این جراحت است ** این منزلت کجا و جدال تو با سنان گودال قتلگاهِ تو عصرِ قیامت است ای قتل‌صبرچشیده میان دشت هنگام احتضار تو هم چند ساعت است مَعْطل شدی چقدر، تو را راحتت کنند این زجر، روزی تو زمان شهادت است روز ولادتت شرف عرش بوده‌ای بر خاک ماندنِ بدن تو مصیبت است روز تنور خانه‌ی خولی چه سخت بود بر ساحتی که اشرف اولاد خلقت است بوسد پدربزرگ لبش را و غم همین ... چوبِ یزید بر لب و دندان حضرت است