eitaa logo
🌹کانال مولودی و اعیاد غریب آشنا (مبشری)
1.8هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
224 ویدیو
56 فایل
https://eitaa.com/joinchat/1922302029Cf52fe4bfa2 #غریب_آشنا #اشعار_و_نغمات_آیینی_مناسبتی_وکاربردی با محرَّم زخم ما نان و نمک ها خورده است تا ابد از شور عاشورا نمک گیریم ما #محمد_مبشری جهت تبادل و ارتباط مستقیم با شاعر @mohammad_mobasheri313
مشاهده در ایتا
دانلود
یاامام حسن علیه السلام هرکس که بر کریم پناهنده میشود دلمرده هم اگر برسد زنده میشود آنقدر میدهند که شرمنده می شود آیا به روز حشر سرافکنده می شود واللهِ اعتقاد من این است تا ابد زین خانه نا امید گدایی نمی رود وقتی به گریه طینت من رنگ و بو گرفت این چهره ی سیاه کمی شستشو گرفت کم کم تمام زندگی ام بوی او گرفت اینگونه بود بی سر وپا آبرو گرفت از آن به بعد خانه ی دلدار شد دلم تا آمدم به خویش گرفتار شد دلم امشب حسن حسن نکنم شب نمیشود بی یا حسن تجلی یارب نمی شود زلفی که باد خورده مرتب نمی شود هر کس به هم نریخت مقرب نمی شود آتش زده هوای وصالت به جان من یا ایها الکریم و یا ایها الحسن مارا خدا کنارِ کریمان بزرگ کرد ریزه خورِ دیارِ کریمان بزرگ کرد آنقدر در جوارِ کریمان بزرگ کرد انگار از تبارِ کریمان بزرگ کرد عمری به دستگیری ات اقرار کرده ایم ما اعتماد بر کرم یار کرده ایم عمری سبو زجام کرم می زنم حسن نقش تو را به چشم ترم میزنم حسن سربند سبز رویِ سرم میزنم حسن با نام تو به سینه حرم می زنم حسن باید مدینه محشر کبری به پا کنیم بالای قبر تو حرمی را بنا کنیم از راه دور دست تمنا گرفته ایم عمریست در حریم تو مأوا گرفته ایم دستان خویش سوی تو بالا گرفته ایم هرچه گرفته ایم ز زهرا گرفته ایم بیهوده نیست آبروی رفته می خَرَند فرزندها ز مادرشان ارث می برند زلفت رها کنی همه بی خانه میشویم ابرو نشان دهی همه دیوانه میشویم ماخاک بوس گوشه ی میخانه میشویم گِرد تو پرکشیده و پروانه میشویم در آسمان چشم سیاهت هوایی ام شکر خدا ز روز ازل مجتبایی ام چشمان من به سوی درِ بسته ی بقیع بُغضی ست در گلویِ درِ بسته ی بقیع سر می نَهیم رویِ درِ بسته ی بقیع گریه شده وضویِ درِ بسته ی بقیع ای کاش پرچمی سرِ این قبر می زدیم با گریه پرچمی سرِ این قبر می زدیم قربان آن جگر که چهل سال پاره بود زخمی از آن شکستگی گوشواره بود در کوچه ها فقط پیِ یک راهِ چاره بود با ماه رفته بود و عصایِ ستاره بود چون کوچه تنگ بود کسی در برابرش بگذاشت ،پا به چادر و رد شد زمادرش در کوچه مادرت به عصا احتیاج داشت چشمش ندید، راهنما احتیاج داشت پهلو شکسته ضربه کجا احتیاج داشت سیلی که خورد، ضربه ی پا احتیاج داشت؟؟؟ لعنت بر آنکه با لگدش بارِ او شکست بادستِ بسته شخصیت یار او شکست از آن به بعد خنده به لبها حرام شد تو هفت ساله بودی و عمرت تمام شد در شهر، آلِ فاطمه بی احترام شد توهینِ بر علی همه جا لفظِ عام شد دیدی کسی که حرمت صدیقه را شکست بر منبر پیمبر و جایِ علی نشست آهسته تر قدم بزن ای مردِ کوچه ها بشکن سکوتِ بی کسی و سردِ کوچه ها مویت سپید کرده دگر دردِ کوچه ها یادت نرفته خنده ی نامردِ کوچه ها دیدی ز مالیات مغیره معاف شد این ها سپاسِ شدت ضربِ قلاف شد لعنت به هر کسی که تو را بد صدا زده زخمِ زبان به سینه ی درد آشنا زده صبر تو طعنه بر همه ی انبیا زده صلحِ تو ریشه ی همه ی فتنه را زده آری چکیده ی علی و مصطفی توئی بنیانگذار نهضتِ کرببلا توئی با زهرِ همسرت جگرت ریخته به هم زهرا کجاست؟ مویِ سرت ریخته به هم تصویرهایِ چشم ترت ریخته به هم خانه دوباره در نظرت ریخته به هم بیرون بریز خون جگر های خود حسن کمتر به پیش خواهرِ خود دست و پا بزن خونین دهن ز کرببلا حرف میزنی از ماجرایِ راس جدا حرف میزنی از نیزه هایِ بی سر و پا حرف میزنی از لشگری بدون حیا حرف میزنی گرچه بناتِ فاطمه در تاب و در تب اند شکر خدا محارمِ تو دورِ زینب اند دستِ حرام زاده به معجر نمی خورد ضربِ لگد به پهلویِ دختر نمی خورد آتش زبانه اش به مویِ سر نمی خورد با ناسزا به زینب تو ، بر نمی خورد خون جگر اگر چه به لبهایِ تو نشست آهسته جان بده که ابالفضل زنده است در کربلا سپاهِ حرامی چه میکنند با چشمِ خیره خواهرِ تو دوره می کنند پوشیه ی زنان حرم پاره می کنند زنها و دختران همه آواره میکنند زینب پس از حسین گرفتار میشود آواره بین کوچه و بازار میشود
السلام علی مولانا الحسن همدم یار شدن دیده تر می خواهد پیر میخانه شدن اشک سحر می خواهد عاشقی کار دل مصلحت اندیشان نیست قدم اول این راه جگر می خواهد بال و پرهای به دور و بر شمع ریخته گفت: بشنود هرکه ز معشوق خبر می خواهد هرکه عاشق شده خاکستر او بر باد است عاشق از خویش کجا رد و اثر می خواهد هنر آن نیست نسوزی به میان آتش پر زدن در وسط شعله هنر می خواهد در ره عشق طلا کردن هر خاک سیاه فقط از گوشه چشم تو نظر می خواهد ظرف آلوده ما در خور سهبای تو نیست این ترک خورده سبو رنگ دگر می خواهد زدن سکه سلطانی عالم، تنها یک سحر از سر کوی تو گذر می خواهد تا زمانی که خدایی خدا پا بر جاست پرچم حسن حسن در همه عالم بالاست در کرمخانه حق سفره به نام حسن است عرش تا فرش خدا رحمت عام حسن است بی حرم شد که بدانند همه مادری است ورنه در زاویه عرش مقام حسن است بس که آقاست به دنبال گدا می گردد ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است دست ما نیست اگر سینه زن اربابیم این مسلمانی ایران ز کلام حسن است هرکه خونش حسنی شد ز خودی حرف شنید غربت از روز ازل باده جام حسن است حرم و نام و وجودش همه شد وقف حسین هرحسینیه که بر پاست خیام حسن است او چهل سال بلا دید بماند اسلام صبر شیرازه اصلی قیام حسن است ما گدائیم ولی شاه کریمی داریم هرچه داریم ز تو یار قدیمی داریم تاخدا با همه حُسن خود املایت کرد چون جلالیت خود آیت عظمایت کرد تا که در صورت تو عکس خودش را بکشد همچونان روی نبی این همه زیبایت کرد تا که قرص قمر ماه علی کامل شد پرده برداشت ز رخسار و هویدایت کرد تا ثمر داد نهالی که خدا کاشته بود باهمه جلوه تو را شاخه طوبایت کرد ریخت آب و سر مشک از کف هر ساقی رفت بسکه مستانه و مبهوت تماشایت کرد تا که اثبات شود بر همگان ابتر کیست پسر ارشد صدیقه کبرایت کرد تاشوی بعد علی میر بنی هاشمیان صاحب صولت و شخصیت طاهایت کرد بسکه ذات احدی خاطر لعلت می خواست شیر نوش از جگر حضرت زهرایت کرد با توسرچشمه کوثر شده زهرا یاهو کوری عایشه مادر شده زهرا یاهو انقطاع تو زِ هر سوز و گدازت پیدا فاطمی بودنت از عشوه و نازت پیدا سر سجاده تو گوشه ای از عرش خداست سیر عرفانی ات از حال نمازت پیدا هرکه آمد به در خانه تو آقا شد هرچه جود و کرم از سفره بازت پیدا گریه دار است چرا زمزمه قرآنت حزن زهراییت از صوت حجازت پیدا آتشی بر جگرت مانده که پنهان کردی ولی آثارش ازین سوز و گدازت پیدا وارث پیر مناجاتی نخلستانی این هم از ناله شبهای درازت پیدا محرم مادری و از سر گیسوی سپید درد پنهانی و یک گوشه رازت پیدا کاش مهمان تو و چشم پر آبت باشم روضه خوان حرم وصحن خرابت باشم روح تطهیر کجا وسوسه ناس کجا دلبری پاک کجا خدعه خناس کجا خون دلها وسط تشت به هم می گفتند جگری تشنه کجا سوده الماس کجا در چهل غمی که جگرت را سوزاند ضرب دیوار کجا برگ گل یاس کجا خانه ای سوخته و دست ز کار افتاده ورم دست کجا گردش دسداس کجا ای کفن پاره شده علقمه جایت خالی بوسه تیر کجا دیده عباس کجا داغ عباس چه آورد سر اهل حرم غارت خیمه کجا جوری اجناس کجا چون دل سوخته و جگرم می سوزد تن و تابوت تو را تیر به هم می دوزد
سرود میلاد امام حسن علیه السلام سبک بازدوباره ای حسن جان پسره ارشد شاه لافتایی نوهء بزرگه ختم الانبیایی کرم تو میکنه کاره خدایی بسکه باوفایی آی گداها بیاید ،چون که امشب دیگه.فاطمه میشه مادر واسه چشم روشنی .تاج گل میزاره .روسره زهرا حیدر عشقت آقا هستی من شده زیبا با تو باغ و چمن شده ذکر زهرا جانم حسن شده مولا مولا آقای من حسن مستم امشب روی دست عاشقا جام شرابه نور صورته آقام داره می تابه شب بابا شدنه ابوترابه غم دیگه سرابه اومدی تا بشی باهمه دلبری .یوسف آل هاشم میرسه ارث این . دلبری های تو روزی آخر به قاسم کرببلا شد جلوه گاه تو غوغا کرده شیر سپاه تو میره قاسم جای تو راه تو یا مولانا آقای من حسن پای درست پرورش دادی دو سه تا شیر لشگر همشون یلایی از تبار حیدر یکیشون تو کربلا شد علی اکبر مثل یله خیبر خاطرات تو و رزم بی نظیرت مثل ضرب المثل شد گوشه ء کوچیک از نازشصتای تو فتح جنگ جمل شد خوشحال کردی فتاح خیبرو بردی تا که تو اسم مادر و ریختی بهم طمار لشگر و یا مولانا آقای من حسن
[خوشا مصالحه ] ز شرمساری از تو چشمه گِل شده است، رود هم کَرَم چقدر نزد تو خجل شده است، جود هم عدم چه ذوق می‌کند ز بودنت، وجود هم قیام بوسه می‌زند به سجده‌ات، قعود هم "فلک چه خاک بر سر است اگر حضور تو نبود مَلک چقدر احقر است اگر که نور تو نبود" اگر که سرنوشت ما تویی، خوش است سرنوشت اگر بهشت وعده‌ی خداست، پس تویی بهشت بهشت، خانه‌ی تو در مدینه بود، خشت خشت چه خوب شد چه خوب شد ، خدا تو را حسن نوشت "حسن شدی حسن شدی، حسن تمامِ خوبی است خوشا خوشا چنین امام! حسن امامِ خوبی است" اگر حسن به صلح می‌رود، خوشا مصالحه! خوشا که با عدوی خود نداشته مسامحه چقدر ظلم‌ها شده به او در این مواجهه بخوان به دین بی‌جهاد تا همیشه فاتحه "شکوه صلح مجتبی کم از قیام کربلا نبوده و نبوده این دو لحظه‌ای ز هم جدا " نبوده است لحظه‌ای جدا حسین از حسن گرفته است درس کربلا حسین از حسن ببین که می‌برد چه فیض‌ها حسین از حسن خوشا دو پهلوان مرتضی؛ حسین از حسن- "حسن‌تر است بی‌گمان، حسن حسین‌تر از او یکی جهاد او به تیغ و دیگری به گفت‌وگو" برادرش که بوده جز حسین؟ جان ما حسین امام تشنه‌لب امام مهربان ما حسین همان‌که نام او خوش است بر زبان ما: حسین جوانی و جنون ما همه جهان ما حسین "اگر حسین را در این جهان مقام سروری است حساب کن برادر بزرگ او چه محشری است!" دعا بخوان دعا! که ربنا حریص می‌شود "کرامت" آه می‌کشد، "عطا" حریص می‌شود به ببخشش‌ت غریب و آشنا حریص می‌شود میان کوچه‌ می‌روی، گدا حریص می‌شود "گدا کشیده روی دیده خاکِ مقدمِ تو را کریمی و کسی ندیده در جهان کمِ تو را" زیاد باید از تو خواست؛ کم به تو نیامده تو لطف مطلقی! به جز کرم به تو نیامده ببخش اگر که مرقد و حرم به تو نیامده قسم به تو قسم به باورم به تو! نیامده- "کسی شبیه تو! که مجتبی فقط فقط یکی است چنان که ذات اقدسِ خدا فقط فقط یکی است" نوشته‌اند مجتبی غریب و بی‌پناه بود نوشته‌اند شاه ما همیشه بی‌سپاه بود خلافت تو در زمین حدود هشت ماه بود که چند ماه اشک بود و چند ماه آه بود "ولی امامت تو در زمان ندارد انتها تویی تو رود بی‌کران، تویی تو چشمه‌ی بقا" تویی تو جان ما حسن، تویی جهان ما حسن تویی تو مصطفی حسن، تویی تو مرتضی حسن چقدر تو مدینه‌ای، چقدر کربلا حسن چه خوب شد که در جهان شدی امام ما حسن "تپش تپش پر از تو شد تمام قلب من حسن حسن حسن حسن حسن حسن حسن حسن حسن" رضا یزدانی
وقتی که بخواهم به حقیقت ز شباهت بنویسم باید که خدا را حسن از وجه کرامت بنویسم نزدش چو عدو سبّ پدر کرد وفقط لطف ازاو دید پس نوکریش را ره پرخیر سعادت بنویسم شمشیر کشد یا نکشد می شود او فاتح میدان پس صلح دلیرانه او را ز شجاعت بنویسم در خانه ی خود با عدویش برسر یک سفره نشستن این عادت الاحسان سببی شد ز سخاوت بنویسم هرگزبه حسودش به جفا من ندهم نسبت مادر پس عایشه ی مفسده را امّ خباثت بنویسم الحق که کفایت کند این جمله که قاتل شده همسر تاسینه ی او را سپر ظلم نهایت بنویسم گر شرح دهم درد حسین وسبب موی سپیدش تیری که ز تابوت کشد حد کفایت بنویسم بهتر ز عسل قاسم اگر خواست میان طف بی آب باید که برایش به بلا فیض شهادت بنویسم مرکب اگر از سینه گذر کرد،شود سینه کشیده قدش چو کشد،بهر حسین از خم قامت بنویسم 📝علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
نیمه ی ماه خدا ماه خدا پیدا شد کرم و جود و عطای ابدی معنا شد    باظهور پسر فاطمه ی بنت رسول آسمان محو تماشای گل زهرا شد         حضرت حیدر کرار به وجد آمده بود         چونکه با لطف خداوند رحیم بابا شد         کوری چشم همه عایشه ها از اول         سید و سرور و سالار بنی الزهرا شد         سائل خوان کریمانه ی اقای کرم       با گدایی در خانه ی او اقا شد    آینه دار خداوند جلی آمده است همه ی هستی زهرا و علی آمده است       دل من صبح و مسا بر لب بامش باشد    عامل مستی مان بردن نامش باشد       باگدایی درش حاتم طایی دیده       او کریم است و کرم مشی و مرامش باشد    "واذا زلزلت الارض..." پیامد های       نعره ی حیدری و ضربه ی گامش باشد    نوکری در او کار من و تو نبود       حضرت یوسف صدیق غلامش باشد    پیرو صلح و سکوتش همه ایمان داریم       کربلا شعبه ای از خط قیامش باشد    پاره های جگرش هم دم " لایوم..." گرفت       گریه بر کرببلا اوج پیامش باشد عابد صومعه و دیر و کنشت آمده است    حسن آقای جوانان بهشت آمده است سائلم سائل بیچاره ولی محترمش    سائلم سائل درمانده ی جود و کرمش او مسیحای من است آمده ام جان بدهد    مرده را زنده کند هر دم و هر بازدمش پسر شیر خدا شیر جمل میباشد    در عرب نیست کسی تاکه شود هم قدمش هم ادیب است و حکیم است وعلیم است و فقیه    مجتهدان همگی تشنه ی جام قلمش لعن الله علی آل سعود ، یک روزی    باطلا از سر نو شیعه بسازد حرمش یوسف هاشمی آل بنی هاشم اوست    ایها الناس بدانید ا’باالقاسم اوست بذر عشقش ز ازل در دل من روئیده    دست تقدیر مرا بهرگدایی چیده پسر فاطمه بی مثل و نظیر است والله    چه کسی خوب تر از او به دو عالم دیده؟ بی سبب نیست دم حضرت آقا گرم است    حضرت احمد مختار لبش بوسیده خاکساری در خانه اش عزت بخشید    به من بی سروپا خسته دل و شوریده نفس سرد من و گفتن از او هرگز    جان به قربان موید ، شفق و ژولیده خواهم از حق که در غصه به قلبم بندد    لطف کرده به کریم ابن کریم ام بخشد غم ندارم که پس از این دگر آقایی هست    سید و سرور و سالاری و مولایی هست بر سر سفره ی او عالم وآدم جمع اند    شکرلله سر این سفره مرا جایی هست "بگذار آدمیان طعنه زنند بد گویند "    من سگ کوی همانم که تماشایی هست حضرت ایزد منان به صراحت گفته    این دروغ است برای حسن همتایی هست بهر اطعام یتیمان مدینه چو علی    روی دوشش همه شب کیسه ی خرمایی هست یوسف است یوسف زهراست ولیکن آیا    در دل خانه ی او همچو زلیخایی هست ؟؟؟ نه فقط شاعر درباری اهل کرم ام    روضه خوان هستم و در روضه گریزی بزنم به تب سوز و دعای سحرش گریه کنید    در حوالی دو چشمان ترش گریه کنید سالها در غم بی مادری اش آب شده    دیگر حالا به تن مختصرش گریه کنید مادری در بر اونیست غریب است به خدا    مثل زینب همه بالای سرش گریه کنید دارد از شدت سم بال و پرش میسوزد    پس بیایید به زخم جگرش گریه کنید ای کریم ابن کریم حال بکا میخواهم    هم بقیع هم نجف و کرببلا میخواهم شاعر :
دل سپردن به حسن شرط مسلمان شدن است بی سبب نیست صدای ضربانم حسن است بی حرم مانده ولی در عوضش می بینیم چارده قرن فقط از کرم او سخن است شک نکن دیر نباشد که ببیند همه دور تا دور ضریحش پُرِ از سینه زن است چه نیازی به بهشت است،که از روز ازل قبرِ خاکیِ حسن جنت الاعلی من است فاطمی خوی و علی روی،عجب آقایی! پس همین است حسن آینه ی پنج تن است آن چنان روز جمل دست به شمشیرش برد که بدانند شبیه پدرش صف شکن است آن همه تیر کفن نیز برایش نگذاشت پس حسن نیز به یک نوع دگر بی کفن است 🔸شاعر:
مخمس ولادت حضرت امام حسن(ع) حال دل دیوانه ام مست و خراب است درمان درد عاشقی جامی شراب است امشب دعای دست هایم مستجاب است چون بانی مولود امشب بوتراب است فرزند حیدر نه خود حیدر رسیده ابروی او چون ذوالفقار شیر داور دو لعل لب نه نه بگو یاقوت احمر دست ملک اسپند و دست حور مجمر گویند اهل آسمان الله اکبر بهر خدا هم مُظهر و مظهَر رسیده بادا مبارک حضرت زهرا پسر زاد در نیمه ی ماه خدا قرص قمر زاد شیرین لبی شیرین تراز قند وشکر زاد بهتر بگو بهر نبی خیرالبشر زاد چون زینت آغوش پیغمبر رسیده خلق وخصال مصطفی خلق و خصالش صاحبدلان مبهوت و حیران کمالش مرآت حسن کبریایی در جمالش زهرا بخواند چارقل بر خط و خالش شمس و ضحی در دامن کوثر رسیده او سید جمع جوانان بهشت است زیباترین گل در گلستان بهشت است استاد صبر هر دبستان بهشت است یوسف ترین زیبای کنعان بهشت است در جنت شیر خدا محشر رسیده اکبر ترین فرزند حیدر یا حسن جان آرامش آغوش مادر یا حسن جان عشق ابوذر عشق قنبر یاحسن جان ای آفتاب ذره پرور یاحسن جان بادست خالی بر درت نوکر رسیده ابوذر رئیس میرزایی(بهار)
. مرا آفریده خدای حسن برای خودش نه، برای حسن میفتم از امشب به پای حسن گدایم گدایم گدای حسن حسن اسم رحمان و اسم رحیم بخوان یاحسن، یاعلی یاعظیم هوالله روی دهن ریخته چه شوری در این جان و تن ریخته شراب مرا بوالحسن ریخته روی لب، حسن جان من ریخته خمارم خرابم در این میکده شب مستی ام با حسن آمده همه برکت فصل کشتم حسن از اول فقط می سرشتم حسن بهشتم حسن، سرنوشتم حسن نوشتم کریم و نوشتم حسن حسن پیش حق بود، تنزیل داشت هوای مرا مثل فامیل داشت به سوز و به تب های ماه خدا به خشکی لب های ماه خدا به قند رطب های ماه خدا به العفو شب های ماه خدا من عمریست که هرچه را خواستم فقط با حسن از خدا خواستم ابد بود از اول، ازل را شکست شب خلوت این محل را شکست به والله، لات و هبل را شکست حسن، پشت جنگ جمل را شکست علی گر درِ خیبر آورده است حسن چشم فتنه در آورده است اگر جلوه ای از خدا شد حسین اگر آبرو دار ما شد حسین اگر هم دوا هم شفا شد حسین اگر شاه کرببلا شد حسین... درست است کار ربش بوده است ولی یاحسن بر لبش بوده است نشستم زمین، دلبرم خاکی است چه گنجی است او، گوهرم خاکی است اگرچه پریدم، پرم خاکی است نپرسیدم از چه حرم خاکی است فدای غم هر دو چشم ترش که خاکی شده چادر مادرش برای دفاع فدک دیر شد و آن بزدل بی حیا شیر شد ته کوچه مادر زمینگیر شد بمیرم همانجا حسن پیر شد امان از مسیری که بسته شده دوتا گوشواره شکسته شده ✍ .
. گوشه هایی از مناجات سحر دارد لبم موقع بوسه به خاک پا ، هنر دارد لبم جای حرمان و عطش، قند و شکر دارد لبم از حوالی سبو و می ،گذر دارد لبم مستم و دیگر ندارد هیچ کس کاری به من جای یا رب یارب و العفو، گفتم یا حسن گر خریدارم نباشد یار، کاسب نیستم نوکرم، اما پی جیره مواجب نیستم پشت در دنبال یک جای مناسب نیستم من به آن جنت که بی مولاست، راغب نیستم مهر آقایم حسن را تا که من صاحب شدم کلب دربار علی بن ابیطالب شدم میشود هر بنده ای حاجت روا پیش کریم در به در اصلاً ندارد فکر جا پیش کریم آشتی دادند ما را با خدا پیش کریم آبرو داریم پیش مرتضا، پیش کریم بنده درمانده را تحویل می گیرد حسن دست ما را بهتر از فامیل می گیرد حسن دوست دارم باده را وقت اذان صبحدم با گداها کیف دارد شب نشینی دور هم سفره دارم آمده شکر خدای ذوالنعم دست من اصلاً نرفته مثل اربابم به کم آمده آنکس که جودش فرق دارد با همه آمده آنکس که می میرد برای فاطمه قدو بالایش علی، دست عطایش فاطمه دلگشای او علی، مشکل گشایش فاطمه زور بازویش علی، حجب و حیایش فاطمه خنده های او علی و گریه هایش فاطمه کوثر و زمزم که با لعل حسن حل میشود در مقاماتش امام دوم، اول میشود هم نگاهی میکنی وغوره را می میکنی هم زنسلت سمت وسوی قبله را ری میکنی هم بحول الله گویان عرش راطی میکنی هم میان فتنه می جنگی شتر پی میکنی کورباشد آن زنی که فتنه چینی میکند چون خدیجه هست و ام المومنینی میکند خواب و رویایم شده نقش شبستان حسن در بقیعش دم گرفتن با حسین جان حسن خشت اول گر بیفتد دست خواهان حسن تا ثریا میرود دیوار ایوان حسن نیمه ماه خدا زهرا دعایم را نوشت اربعین پای پیاده کربلایم را نوشت .
. در ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام بشارت خورشید --------- پنجره وا شده و بوی سحر می آید نفسی تازه کنید از نفس مهتابش مسجد عشق به آوای سحر آذین شد می رسد بوی اذان از طرف محرابش نیمه ی ماه رسید آینه را روشن کرد گلی از جنس سحر سوی چمن می آید حُسن این ماه همین است که جبرائیل اش می دهد مژده به گلزار حسن می آید نیمه ی ماه شد و ماه ترین  ماه آمد آفتاب از نفسش باز جلا می گیرد کوثر نور شد از آمدنِ او جاری خانه ی کعبه ازو آب بقا می گیرد پرده برداشت ز رخسار حسن  می بینید خالق عشق قداست به حرم آورده ست شب میلاد کریم ابن کریم است ای دل مادر جود و کرم ، جود و کرم آورده ست مجتبی آمد و از آمدنش ای یاران ناگهان برکه ی آئينه و گل دریا شد پلک خود را که به رخساره شکوفا می کرد غنچه ی خنده به لبهای علی پیدا شد عجبی نیست اگر می شنوید آوایی ماه و مهتاب در اینجا به سخن می آیند قدسیان بال و پر خویش گشودند امشب همه از عرش به دیدار حسن می آیند شب میلاد حسن باشد و از میلادش همه جا جلوه ی خورشیدی او مشهود است دست او دست کرم ، دست کرامت آری بارش رحمت حق در کف این مولود است این که در دامن مادر شِکُفَد لبخندش اوّلین سبط نبی ، پاره ی قلب زهراست نه فقط نور دلِ حضرت حیدر باشد بلکه در جود و سخا لطف و کرم بی همتاست او که مولود صیام است و کرامت دارد رمضان فخر کند از کرم مولودش چون کریم است و کریمانه عطاها دارد سائلی نیست که نومید شود از جودش قلب خود را بسپار ای دل عاشق بر او کز در خانه ی او عشق نشان می گیرد مثل ابری که به بارد به کویرستان ها «یاسر» از مرحمت اوست که جان می گیرد حاج محمود تاری(یاسر)
. ای جان پاک ختم رسل در بدن، حسن! ماه رخت چراغ هزار انجمن، حسن! ریحانه، محمّد و دردانه علی چارم نفر ز سلسله ی پنج تن، حسن! جان جهان فدات که سلطان انبیا پیوسته بوده بر دهنت بوسه‌زن حسن! شیرینی کلام من از وصف مدح توست نَقل حدیثت آمده نقل دهن، حسن! از غنچه ی دهان تو ریزد گلاب وحی چونان از زبان پیمبر سخن، حسن! از آن خدای، نام نهادت حسن که هست خلق مبارک تو و خویت حسن، حسن! بر روی دست فاطمه در لاله‌زار وحی رخسار توست برگ گل یاسمن، حسن! مدح تو با زبان رسول خدا خوش است او گوید و از او شنود بوالحسن، حسن! صبر تو بر شجاعت تو برتری کند داری اگرچه بازوی خیبرشکن، حسن! کی لایق است تا که در اوصاف چون تویی گوهر بریزد از دهن هم‌چو من، حسن! تو آشنای عالمی و از غریب هم تنهاتر و غریب‌تری در وطن، حسن! بر تربت تو دست توسل کند دراز شاه و گدا و پیر و جوان، مرد و زن، حسن! آیینه ی جمـال محمد تویی تویی بالله کریم آل محمد تویی تویی بر روی دست فاطمه قرآن حیدری آقای من! چقدر شبیه پیمبری زیبایی از بهشت جمال تو گشته سبز نامت بود حسن ولی از حُسن برتری جان تمام حُسن فروشان فدات باد الحق که با جمال حسن حُسن‌پروری یعقوب گشته محو تماشا و گویدت مولای من! تو یوسف زهرای اطهری واجب بود اطاعت تو در قیام و صلح زیرا تو خود ولی خداوند اکبری در دست توست تیغ قیام و کلید صبر حتی تو بر حسین، امامی و رهبری در زهد و عصمت و شرف و قدر، فاطمه در صبر، مصطفایی و در جنگ، حیدری قدر تو را که هست وطن شهر غربتت باور نمی‌کنند که تو فوق باوری خیر کثیر در نفس توست یا حسن سرتابه‌پای، کوثر و فرزند کوثری دریای نور ختم رسل! فاطمه صدف! الحق که آن یگانه صدف را تو گوهری جان حسین و هست علی قلب فاطمه سوگند می‌خورم تو رسول مکرری تنها نه چشم و ابـرو و رویت محمد است خلق و مرام و منطق و خویت محمد است دل را هماره حال و هوای بقیع توست انگار پشت پنجره‌های بقیع توست دور بقیع تو ز چه دیوار می‌کشند ملک وجود، صحن و سرای بقیع توست شیعه نفس که می‌کشد از عمق جان خود گویی نسیم روح‌فزای بقیع توست بر پادشاهی دو جهان ناز می‌کند آن دل‌شکسته‌ای که گدای بقیع توست غم نیست گر بنای مزارت خراب شد در هر دل شکسته بنای بقیع توست در مروه و صفا همه گفتیم یا حسن ما را اگر صفاست صفای بقیع توست ما کیستیم تا به حریم تو رو نهیم جبریل، سرشکسته پای بقیع توست یک خشت از مزار تو را هم نمی‌دهیم صد باغ خلد کم به جزای بقیع توست اذن دخول تربت تو نام فاطمه است آوای یا حسین، دعای بقیع توست بردار سر ز خاک و بگو قبر فاطمه ای خفته در بقیع، کجای بقیع توست؟ هر شب کبوتر دل ما زائر شماست هرجا رویم حال و هوای بقیع توست گردون کتاب صبر تو را بوسه می‌زند «میثم» ز دور قبر تو را بوسه می‌زند. .
، طعم دهانم عسل است سیزده،سن جگرگوشه ی است
صبح ها رابه سلامی به توپیوندزنم ای سرآغازترین روز خدا صبح بخیر به امیدی که جوابی زشمامی آید گفتم ازدورسلامی به شماصبح بخیر
کاش یک روز شب صبح نشود خورشید طلوع نکند گل‌ها باز نشوند پرنده‌ها نخوانند کره زمین از حرکت بایستد شاید بفهمیم که تو نیستی ... علیه السلام اللّهُمَّ عَجِّل فَرجَ مُنتَِقمِ الزَّهرٰاء سَلٰامُ اللهِ عَلَیها
همراهی: به نام خدا امشـــب قلــم بر دفتــــرم مدحی مهیا میکند با خش خش زیبای خود جان را مصفا میکند ذکر حسن جانم حـسن با خویش نجوا میکند گويی که نامـش هر دل پـژمــرده احیا میکند مولود امشب مظهرجود وسخای سرمد است ذکـر همه اهل سما تبریک یا محمـد(ص)است امشـب زمــین و آسـمان دارد صــفـای دیگری یاس نبـی گل میـدهـد در بوســتـان حــیدری از آســـمـان فــرشــته ها آمـــد به امر داوری معصــوم چــارم میکند دنـیا و دین را رهبری مولود امشـب هدیه ذات خــدای سرمد است ذکرهمه قدوسیان صلوات برمحمد(ص)است امشب کریم اهل بیت پامی نهد در این جهان دارد خــدای ذوالعـطا هــدیه بـرای مومــنان جـــبریل نامــش آورد بـر خـــاتم پیغــمبـران نام حســن امشـب شــده ذکــر تمام قـدسیان موســـم شــادمانـی یاران دیـن احــمـد است ذکر همه اهل ولا صلوات برمحمد(ص) است اول گل یاس نبـــی در بوســـتان حـیدریست دوم امام و مقتداء فــرزند زهــرا و علیــست اهل کسـاء را چــارمین گــزیده رب جلیـسـت نامش حسن خویش حسن عالم ز رویش منجلیست عطری که پیچد درجهان در بوستان احمد است ذکرهمه کروبیان صـلوات برمحمد(ص) است در نیـمه ماه صیــام از ســوی رب العـالمین مـــژده میلاد حســن آمـــد بـرای مومنیــن دریائی ار حلم و کرم اسطـوره بهـر صابرین شد غرق شادی و شعف بیت امـیر المومنین درهای رحمت باز شدامشب عنایـت بی حد است وردهمه صاحبدلان صلوات برمحمد(ص)است امشب نوای یا حسـن می آید ازعرش بـریـن پا میگشاید در جهان ان سرور و سـالار دیـن عیـدی دهــد بر ســائلان مولا امـیر المومنین شـد نور باران از شعـف بیـت امیـر المومنین میلاد پور حیدر و محبوب ذات سـرمد است ذکـــر تمام ســائلان صلوات بر محمــد است امشب علی بر سفره احسان دعوت می کند زهرا به عشاق حســن امشـب عنایت میکند دیکر "کیانی" غم مخور مولا شفاعت میکند دعـای اهل معــرفت یکــتا اجـــابـت میـکند میلاد پور حیـدر و سبط رسول سرمد است دعای مستجاب ماصلوات برمحمد(ص)است شعر:محمد رضاکیانی «کریما به مقام کریم اهل بیت از کرم بیماران را شفا عنایت فرما»
وقتی که بر لبم زمزمه است دین دغدغه ی اصلی شرع همه است همرنگ ستاره های شب می گردم چون ارث حضرت فاطمه است حسین جعفری Hosein Jafari: eitaa.com/robaei @robaei کانال شعر ایتاحسین جعفری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سردار شهابی فر🇮🇷🇮🇷 فرمانده تیپ ۴۸ کهکیلویه و بویر احمد که به دست افراد داعش اسیر گردیده بود و نیرو های داعش قصد داشتند وی را با حالت سلاخی به قتل برسانند شروع کردند زنده زنده سینه اش را شکافتن که جگر و قلبش را بیرون بکشند که نیرو های خودی رسیده و ایشان را نجات میدهند فیلم آن راببینید @Ajayebee_donya 🍇🍇 از اشک دو چشمت آبشار آوردی ماندی به خزان و نو بهار اوردی گلزخمه ی تیر و ترکِشَت میگوید از جبهه هزار یادگار آوردی جعفری Hosein Jafari:🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 eitaa.com/robaei @robaei کانال شعر ایتاحسین جعفری
می تابد از نگاه تو نور خدا ، علی می ریزد از دهان تو شهد ولا ، علی مولود کعبه ای و خداوند کعبه را محض ولادت تو نموده بنا ، علی خوانم تو را خدا ، به خدا شرک مطلق است کفر است از خدات بدانم جدا ،علی تو شافعی به محشر و ساقی کوثری کوثر به خاطر تو ز حق شد عطا ، علی روز غدیر خم به جماعت رسول گفت از بعد من بُوَد به شما مقتدا ، علی تو آیتی ز خالق و تو رهبری به خلق تو یار بی کسانی و غمخوار ما ، علی روزی که مردمان همه در هول و وحشتند چشم من و عطای تو یا مرتضی ، علی مولا ، "مُبَشِّرَم" من و باشم گدای تو فردا بگیر دست من بی نوا ، علی به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═
در نیمه یِ این ماه، به سحر ، وقت صلات در بیت علی نزول کرده برکات از لطف خدا حسن آمد به شهود بر حیدر و زهرا و محمد ، صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═