eitaa logo
🌹کانال مولودی و اعیاد غریب آشنا (مبشری)
1.8هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
224 ویدیو
56 فایل
https://eitaa.com/joinchat/1922302029Cf52fe4bfa2 #غریب_آشنا #اشعار_و_نغمات_آیینی_مناسبتی_وکاربردی با محرَّم زخم ما نان و نمک ها خورده است تا ابد از شور عاشورا نمک گیریم ما #محمد_مبشری جهت تبادل و ارتباط مستقیم با شاعر @mohammad_mobasheri313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🍃 🙏 طاقتم تاب شد و از تو نیامد خبری جگرم آب شد و از تو نیامد خبری عاشقانی که مدام از فرجت می گفتند عکسشان قاب شد و از تو نیامد خبری @gharibe_ashena_mobasheri313
رفته است از آسمان من خورشیدم پژمرد مقابلم گل امیدم بر قبر گلاب اشک می‌پاشیدم گفتم که فراق را نبینم دیدم آمد به سرم از آنچه می ترسیدم گفتیم برای هم و همتای همیم گفتیم که موج های دریای همیم گفتیم شریک درد و غم های همیم او رفت و شریک درد و غم گردیدم آمد به سرم از آنچه می ترسیدم کوچید از آشیان پرستو شد و رفت آسوده ز دردهای پهلو شد و رفت دستان علی دخیل زانو شد و رفت او رفت و اسیر خانه ی تبعیدم آمد به سرم از آنچه می ترسیدم ای یک تنه لشکرم سپاهم زهرا نه ساله رفیق نیمه راهم زهرا شد خانه پس از تو قتلگاهم زهرا بعد از تو لباس بی کسی پوشیدم آمد به سرم از آنچه می ترسیدم مانده است به خاطر من آن روزی که آن هیزم سرخ خانمان سوزی که آن دست سیاه آتش افروزی که بعد از تو دگر نمی کند تهدیدم آمد به سرم از آنچه می ترسیدم افتاد گل بهار من دست خزان پشت در باغ رفت از جسم تو جان شد ساقه ی تو شکسته من هم پس از آن هر روز ز باغ خانه گل می چیدم آمد به سرم از آنچه می ترسیدم با دیده ی خویش دیدم افروخته بود خاری که گل مرا به در دوخته بود رفتی و نگفتی که سرت سوخته بود افسوس که دیر قصه را فهمیدم آمد به سرم از آنچه می ترسیدم تا دست تو بر پشت یدالله نشست خوشحال شدم که باز هم زهرا هست ناگاه قلاف آمد و دست تو شکست از لرزش دست‌های تو لرزیدم آمد به سرم از آنچه می ترسیدم @gharibe_ashena_mobasheri313
به یک جمله بده بر قلب این دلداده تسکینی به لبخندی خلاصم کن ازین هجران و غمگینی تمام عمر با فکر و خیالت رفت، تا شاید دمی هم صحبتت باشم، عجب رؤیای شیرینی کنار من نشستن کسر شأنت بود اما گاه نمی افتد مگر راه کریمان سوی مسکینی جوانی رفت و گفتم وقت پیری محضرت باشم ولیکن زنده می مانم، نمی دانم، چه تضمینی؟! همه نوکر شدیم و روضه برپا کرده ایم آقا به این امید تا شاید میان روضه بنشینی "شنیدن کی بود مانند دیدن" آن چه را یک عمر شندیم از مصیبت های این ایام، می بینی علی مأمور بر صبر است و زهرا راهی میدان چه صبر سخت و دشواری، عجب اندوه سنگینی تصور کن ولی الله با چشمان خود باید ببیند می خورد بر روی گل، سیلیِ گلچینی سقیفه ریشه بود و نینوا محصول آن ریشه شهید جهل امت شد، امام و پایه ی دینی صدای تشنه ای از گودی گودال بالا رفت میان هجمه ی سرنیزه های رو به پایینی @gharibe_ashena_mobasheri313
ای هم نفس بنگر علی ، تنهای تنها مانده است یک خانه ی آتش زده ، باقی برایم مانده است همان بهتر باشی و از من رو بگیری همان بهتر با غم حیدر خو بگیری بخوان ذکر یا علی تا نیرو بگیری همان بهتر دستِ خود بر پهلو بگیری حبیبم ، غریبم(۲) ☑ می بینم از شب تا سحر ، پهلو به پهلو می شوی دیدم سَرِ سجاده ات ، زانو به زانو می شوی به پا خیز از بسترت ای بانوی خانه دوباره رونق بگیرد این آشیانه بگیر از چشم علی اشک دانه دانه بنه مرهم بر روی زخم تازیانه حبیبم ، غریبم(۲) ☑ کی غنچه ی نشکفته را ، با ضربه ی پا چیده است کی بر گِره افتادنِ ، کار کسی خندیده است که دیده یک نوجوان از عمرش شود سیر که دیده بانوی هجده ساله شود پیر تو رفتی و شد فضایِ این خانه دلگیر فتادم از پا تو یا زهرا دست من گیر حبیبم ، غریبم(۲) ☑ ای روشنای دیده ام ، شبها تو بیداری چرا با هر نفس از سینه ات ، خون می شود جاری چرا چرا پنهان می کنی جای زخم مسمار چرا زهرا دست خود می گیری به دیوار برای من هم سپر بودی هم طرفدار به جان زینب زرخسارت پرده بردار حبیبم ، غریبم(۲) @gharibe_ashena_mobasheri313
روضه خوان مادر ما رفته بیا روضه بخوان روح از پیکر ما رفته بیا روضه بخوان باغمان پرپر و گل ها همگی پژمردند گل نیلوفر ما رفته بیا روضه بخوان همه آیات ، عزادار غم قرآنند سوره ی کوثر ما رفته بیا روضه بخوان از همین خانه که جبریل به وحی آمد و رفت جان پیغمبر ما رفته بیا روضه بخوان مهر و لطفی که خدا داشت در او بود عیان مهربان از بر ما رفته بیا روضه بخوان ماه شب های حرم رفته و در لیله ی تار نور چشم تر ما رفته بیا روضه بخوان نه توان مانده که نالیم و نه گریه نه سخن روضه خوان مادر ما رفته بیا روضه بخوان تا ابد داغ به دل از غم زهرا داریم تا قیامت بخدا ماتم زهرا داریم @gharibe_ashena_mobasheri313
الا ستاره ی طاها ظهور کن آقا نظر دوباره سلیمان به مور کن آقا غم فراق تو از دل ببرده حالت صبر دل مرا همه سنگ صبور کن آقا اگر چه مرده ام از هجرت ای مسیحایم مرا تو زنده به عطر حضور کن آقا میان روضه اگر بینمت عجب زیباست مرا ز غربت هجران تو دور کن آقا مبین تو جرم و خطا و دل سیاهم را به لطف و مرحمت خود مرور کن آقا اگر چه غرق گناهم به خاطر مادر شبی ز مجلس ما هم عبور کن آقا اگر که جمله نداریم ارزشی اما بیا به خاطر زهرا ظهور کن آقا @gharibe_ashena_mobasheri313
دل مرا به ولایت شفا بده آقا به یک نگاه دلم را صفا بده آقا ببین ز دست گناهان دلم شده بیمار مریض خانه ی خود را دوا بده آقا من از مدینه ندارم خبر بیا امشب خبر ز غربت آن کوچه ها بده آقا میان کوچه بگو با دلش چه شد مهدی تو شرح روضه آن ماجرا بده آقا بیا که صورت مادر هنوز می سوزد سزای کفر به آن بی حیا بده آقا برای این که بمیرم ز روضه های حسین نشان تو کرببلا را به ما بده آقا @gharibe_ashena_mobasheri313
باحضور و شاعران ولایی تهران و قم دوشنبه ۲۱ آذر ساعت ۱۸ الی ۲۰ 🔸حلقه‌شعرولایی‌فرات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای مولا علی (ع) راز سر به مهر ........................... دنیا برای او... متعفن تر از جسد! زد بر هر آنچه غیر خدا بود دست رد میزان اگر علی ست، که ما ول معطلیم مولا تراز بود و به عدلش صد از نود ابجد برای او صد و ده بار سجده کرد باید عمیق شد به خدا در همین عدد مدحش زبان مشترک دشمن است و دوست پشت سرش نگفت کسی یک کلامِ بد آقای غزوه های جهان است و در اُحد همپای او نیامده در رزم، یک اَحد در مسند قضا همه دیدند مرتضی زد بر شرابخوار مسلمان چگونه حد در شأن او چقدر روایات، محکمند تاریخ، خود گواه و احادیث مستند! با آنچه کرد فاطمه در کعبه ی شگفت فخر عرب شدند زنان بنی اسد معراج را به نام علی پشت سر گذاشت آری چه می کند ذکر یا علی مدد! «نادعلی» بخوان که دمی آسمان شوی وقتی «لقد خلقنا الانسان فی کبَد» گفتی سند بیاورم از غربت علی با چاه، همصدا شد و جوشید! این سند تقدیر با غدیر نشد یار و عده ای سیلی زدند فاطمه را از سر حسد از کوچه بگذریم بیاییم پشت در زهرا شکست و محسنش افتاد با لگد! آتش زدند حیثیت شیعه را چنین داغی که مانده در دل تاریخ تا ابد باید به چاه، شکوه کند حضرت امیر از دست این جماعتِ طماعِ نابلد در خلوت همیشه ی خود با خدای خویش خرمای اشک اوست رسیده سبد سبد شست از دل سیاه بشر، حرص و کینه را نهج البلاغه بود همان آب پشت سد گفتم علی که بود!؟ خدا گفت: صبر کن این رازِ سر به مُهر، سحر فاش می شود @gharibe_ashena_mobasheri313
علی طاقت نخواهد داشت درد بی شمارش را که برده غصه ی زهرا تب صبر و قرارش را علی آن کهکشان استقامت خم نشد هرگز که عالم دیده عزم رزم تیغ استوارش را عجب رزمی که میرقصد به تیغ اش رعد طوفان ها عرب حیرت نموده برق زین شاهوارش را صدای همهمه در عرش میپیچد که دلدل هم به شیهه خواست تا مفتون کند کهنه سوارش را غزل گل میکند از دیدن خیبر تبار عشق عرب دیده است قدرت را و مشق افتخارش را نه تنها نخل ها بر پینه ی دستش غزل خواندند که هر شب بوسه ها تر کرده اشک سایه سارش را چه شب های زیادی خسته بر سجاده ها خوانده به اشک چشمهایش مدح شوق کردگارش را چه شد حالا که پشت در خمیده سروِ مردانه چه شد که در نیاورد از غلافش ذوالفقارش را مگو زهرا به پشت در شکست و گوشه ی خانه علی زانو بغل کرده .... دهانم خاک یارش را...... نگو که پیش چشم غیرتش یاسی لگد خورده چه رفته بر علی وقتی که می دیده نگارش را چه صبری دارد آقایم که می دیده است محبوبش به درد خویش پنهان کرده بغض آشکارش را عجب صبری علی دارد قلم بنویس در تاریخ غلاف و دست و سیلی و سکوت داغدارش را چه عشقی در علی فریاد میکرده که اینگونه تمام هستیش را داده حتی اعتبارش را نشسته خار در چشم و گرفته دست بر زانو به اشکی روی دیده نقش زد دریا کنارش را .... چه رفته بر علی که بانویش را قد کمان دیده چه گفته بر پیمبر او که اینک یادگارش را..... چه رفته بر علی وقتی که دیده رنگ زهرا را اگر چه زیر چادر کرده پنهان انکسارش را نمی فهمم زبانم لال بادا چون که مولایم به پیش خویشتن دیده، شکسته نو بهارش را که پیش چشم خود دیده پریشان گیسوی زینب که پیش چشم خود دیده نگاه خیس و تارش را به پیش چشم خود دیده به استیصال، درد او به وقت شانه کردن درد های بیشمارش را نگو عجل وفاتی فاطمه رحمی به حیدر کن که دانه دانه دیده قلب خونین انارش را به دندان گیر شاعر تو زبان را و فقط بنویس یقین می آید و پیدا کند سبز مزارش را @gharibe_ashena_mobasheri313