هدایت شده از یک جرعه شعر... حسین جعفری
کتاب شعر ۱۱۰ رباعی لشگر تک نفره
با موضوع حاج قاسم
چاپ شد
تا قرعۀ پرواز سلیمانی شد
بغض آمد و دنیای پریشانی شد
غم نیست به لطف رهبرم سیدعلی
زیرا که علم به دست قاآنی شد
***
شاعر:حسین جعفری
۰۹۱۹۲۱۹۱۶۹۵ جهت تهیه کتاب
eitaa.com/robaei
@robaei کانال شعر ایتاحسین جعفری
هدایت شده از یک جرعه شعر... حسین جعفری
Hosein Jafari:
#مناجات صبح گاهی
آینه ی قلب تو همچون بلور
پاکی جان و دل تو مثل نور
اشک شما گوهر تابندگی
مهر شما داد به ما زندگی
مطلع بیت الغزلم ابرویت
بسته به زنجیر، مرا گیسویت
چشم شما خمره ی ناب شراب
گریه ی تو دُرّ و گوهرهای ناب
باده ام از چشمه ی چشمان توست
جان همین مثنوی از جان توست
کبوترم که جلد بام توام
خسته و افتاده به دام توام
کفتر پر شکسته را دانه ده
غریب آمده به او لانه ده
تا که نگاهم به مِی و ساقی است
محبتت به جان من باقی است
#حسین جعفری
eitaa.com/robaei
@robaei کانال شعر ایتاحسین جعفری
#سپهبد_شهید_قاسم_سلیمانی
#سومین_سالگرد #حاج_قاسم
تقدیم به #سردار_دلها
با حالِ خوش گذشتی از این دنیا
هرچند پاره پاره و خون آلود
با پیکری رها شده در آتش
خاکستر تو بود که می شد دود
بعد از تو شهر غرق محرم بود
محوِ سکوت و حیرت و ماتم بود
شهری که در نبودِ تو جان می داد
در کوچه های مرده و بغض آلود
تو کوه غیرتِ شهدا هستی
ای ساحل نگاه تو ناآرام
دریایِ غم تویی پدرِ امواج!
در تو خلاصه بود هزاران رود
بالا بلند ماه تمامی که
در روی تو عیان شده معنی ها
روز صعودِ سرخ تو رفت اما
هرگز نشد غمت به زمان محدود
خورشیدِ جاودانه ی این قرنی
شرقی ترین ترانه ی این قرنی
آیی تو از بهشت چو ابراهیم
برگشت اگر ز قعر زمان نمرود
ای خاستگاه واقعی ایمان
ای اعتقادِ ماندنی تاریخ
ای زندگی به روی لبت جاری
ای آنکه مرگ در تو شده نابود
تشییعِ آنچنانیِ جسمت را
تاریخ هم به یاد نیاورده ست
دنیا به پیشواز می آمد هم
چیزی به قدرت تو نمی افزود
هر لاله یادگارِ نگاه توست
هر صبحِ عاشقانه پگاه توست
در قبر هم دوباره شدی "سرباز"
این آرزوی سنگ مزارت بود
دستت شبیه دستِ علمدار است
شرمنده شد ز دست تو انگشتر
هرچند ساربان نرسید آنجا
گر چه به کربلا تو رسیدی زود
#کانال_غریب_آشنا
#محمد_مبشری
@gharibe_ashena_mobasheri313
هدایت شده از یک جرعه شعر... حسین جعفری
۱۱۰ رباعی با موضوع شهید
سردار قاسم سلیمانی
خورشیدی و محو توست ماه بغداد
خیره به سوی توست نگاه بغداد
سیمرغ شدی عجب تماشایی بود
پرواز تو از فرودگاه بغداد
جهت تهیه کتاب شعر ۰۹۱۹۲۱۹۱۶۹۵
#حسین جعفری
eitaa.com/robaei
@robaei کانال شعر ایتاحسین جعفری
هدایت شده از یک جرعه شعر... حسین جعفری
۱۱۰ رباعی با موضوع شهید
قاسم سلیمانی
در معرکه ها یک تنه سلطان هستی
تو باعث افتخار ایران هستی
از خنده ی دیپلمات سودی نرسید
امروز فقط تو ،،مرد میدان،، هستی
#حسین جعفری
جهت تهیه کتاب ۰۹۱۹۲۱۹۱۶۹۵
eitaa.com/robaei
@robaei کانال شعر ایتاحسین جعفری
هدایت شده از یک جرعه شعر... حسین جعفری
به یاد شهید سردار سلیمانی و
دیگر شهدا ...
پیران عشق، فخر السین بو جوانلارا
ارباب آدون علم الیین قهرمانلارا
فریاد یا حسین ، اله سینه وورانلارا
دوشمن لرین وجودینه رعشه سالانلارا
جانانه بذل جان الیین جاودانلارا
جانین بلایه سد الیین لر بولاردولار
فرهنگ غربی رد الیین لر بولاردولار
این ترکیب بند ترکی ادامه دارد ...
eitaa.com/robaei
@robaei کانال شعر ایتاحسین جعفری
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
خیره ماندهِ نگاه آخرِ من
تا زیارت کند عزیزش را
تا که خانم بیاید و بنهد
سرِ زانو سر کنیزش را
من که یک عمر را مسلمانِ
خدمتِ بچه هایِ فاطمه ام
لطفِ مولا علی بزرگم کرد
این که من خاک پایِ فاطمه ام
خاکم اما در آسمانِ ادب
قرصِ ماهی و کوکبی دارم
هر چه دارم قسم به خانمی اش
از کراماتِ زینبی دارم
روز اول که درب این خانه
قامتم پیشِ مقدمش تا شد
تا کشیدم به دیده چادرِ او
رو به چشمم درِ جنان وا شد
چشمم از اشک شوق پُر می شد
تا که مولا مرا دعا می کرد
خانه داریِ پایتختِ کرم
نفسم را پُر از خدا می کرد
تا که یک وقت یاد و خاطره ی
مادر آتش به سینه ها نزند
عرض کردم به محضر مولا
که مرا فاطمه صدا نزند
بی کرانِ ارادت و ادبم
در دو عالم گره گشایم شد
که علی چهار دفعه بابا و
نامِ ام البنین برایم شد
چهار تا یل، چهار تا عاشق
در نگاهِ علی مذاب شده
چهار تا مرد ، چهار روح ادب
خاکِ راهِ ابوتراب شده
چهار سربازِ سر به زیرِ حرم
نوکرِ محض در برِ زینب
که گره زد خدا به غیرتشان
گرهِ زیرِ معجرِ زینب
چهار شیرِ نبردِ دریادل
که ز دستِ کریم مست شدند
چهار سرمستِ جامِ لطفِ حسن
که همیشه خدا پرست شدند
بین این چهارتا که عیسایند
یک نفر هست که مسیحا شد
بین این چهارتا اباالفضلم
آنقدر نوکر است آقا شد
پای درسِ امام هایِ خودش
سیزده ساله بود عالم شد
آنقدر از حسین نور گرفت
لقبش ماهِ آل هاشم شد
نذر کردم که تا ابد بشود
خادمِ منحصر به فرد حسین
که دو تا بازویِ علمگیرش
همه جا می خورد به درد حسین
وقت راهیِ کربلا شدنش
نَبَرَد تا که بچه هایش را
امر کردم که بی پِسر برود
تا نگیرند دست و پایش را
با خودش بی برادرانش تا
خلوت عاشقانه ای دادم
وسطِ تیغِ ابروانش را
بوسه ی مادرانه ای دادم
پسرِ قد رشیدِ حیدری ام
غم نبینند دختران حسین
حامی قدُّ و قامتِ زینب
جانِ من ، جان تو و جان حسین
با نگاهِ پُر از سفارشِ من
کاروانِ فراق راهی شد
تا رقیه نشست بر دوشش
پیشِ چشمم چه دلبخواهی شد
خیسِ باران ز هجر روی حسین
گرمِ ذکر و دعا شدن سخت است
از نگاهِ حسین جان خودش
یک نفس هم جدا شدن سخت است
روزگاری گذشت و بی خبری
بینِ این خانه مو سپیدم کرد
تا شنیدم که کاروان آمد
در مدینه پر از امیدم کرد
تا رسیدم کنارِ دروازه
قامتم زیر بار غم تا شد
چقدر قافله عوض شده ست
چشم دلواپسم که دریا شد
زینبِ زارِ مو سپید شده
ازحسینم فقط خبر آورد
گفت مادر ولی زمین افتاد
از ابالفضل یک سپر آورد
گفت مادر گرفت عاشورا
از تنِ زینبت توانش را
ماه و خورشیدِ نیزه ها کردند
هر کدام از برادرانش را
گفت مادر تنِ اباالفضلت
سخت رویِ زمین فرود آمد
تا همانجا که بوسه می دادی
ترکِ ضربه ی عمود آمد
گفت که از زلالِ آب فرات
نه فقط کودک رباب نخورد
رفت سقا لب شریعه ولی
لب او جرعه ای از آب نخورد
گفت مادر بدون دستانش
تو نبودی چه بر سرم آمد
من خودم کربلا و تا کوفه
دست در دست معجرم آمد
گفت مادر گلِ امیدِ مرا
بینِ گودال پرپرش کردند
چقدر زخم خورد تا آخر
با لب تشنه بی سرش کردند
آنقدر زد به روی سر تا که
زخم پیشانیش دهان وا کرد
گفت مادر سرِ حسین مرا
پیش چشمم کسی به نی جا کرد
از همان لحظه همره زینب
بانیِ گریه ی مدینه شدم
از همان لحظه مثل عباسم
زار و شرمنده ی سکینه شدم
✍ #محمد_مبشری
#کانال_غریب_آشنا
@gharibe_ashena_mobasheri313