#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مدح
بی نیاز از تمام دنیاییم
مستمند نگاه زهراییم
عزت جاودانه می خواهیم
رحمت مادرانه می خواهیم
فاطمه ای یگانه خلقت
سوره ی مهربانی و رحمت
مثل باران نور می باری
تاج لولاک روی سر داری
نغمه ی آسمانی توحید
مشرق نور یازده خورشید
بر بلندای نور و ایمانی
حجت الله بر امامانی
آسمانها ز نور چشمانت
ملک الموت هم به فرمانت
پشت پرچین خانه ات جبریل
آمده مستمند احسانت
و پدر پشت بوسه ها می دید
آسمان را میان دستانت
نور شبهای چادرت بانو
کرده محراب را غزل خوانت
می شود دیدنی جمال علی
وقت اعجاز صوت قرآنت
برده هوش از سر تمامی شهر
عطر خرمای سهم سلمانت
بی تو خورشید سنگ تاریک است
با تو تا عرش راه نزدیک است
پاسخ رنج های دنیایت
در قیامت "لَسوفَ یُعطیکَ" است
در عبادت عظیم و نستوهی
به تو زیبد "نَفَخْتُ مِن روحی"
تو صراط کمال دنیایی
زهره ی بی زوال دنیایی
صفتی نیست قابلت باشد
چه کلامی معادلت باشد؟
"یُطعِمونَ الطَعامِ" سوره ی دهر
آیه ای از فضائلت باشد
انسیه حوریه و یا انسان
تا کجا حد فاصلت باشد
قبل خلقت که امتحان دادی
به خدا خویش را نشان دادی
نور اگر پاک دامنی دارد
از جمال تو روشنی دارد
پدرت جمله ی "فِداها"یش
یک جهان حرف گفتنی دارد
بر پدر مایه ی مباهاتی
نور یک اربعین مناجاتی
کوری چشم ابتران حسود
مادر نسل پاک ساداتی
روز محشر در آن پریشانی
صاحب برترین مقاماتی
صورتت رو گرفت از دنیا
بلکه از آن دو چشم نابینا
آفتاب از حجابتان روشن
واژه ها در مقابلت الکن
با ولای تو زندگی کردیم
در کلاس تو بندگی کردیم
در پناه دعای روشن نور
تبِ دنیا شد از جهانم دور
بی پناهم پناه می خواهم
خسته ام تکیه گاه می خواهم
ای همه عرش و فرش پابستت
ای فدای جریحه ی دستت
قبر مخفی ت میزند فریاد
تا ابد بر سقیفه نفرین باد
ای که سرچشمه ی بهاری تو
به چه جرمی بنفشه زاری تو
یاس هجده بهار دیده چرا
ذکر عجل وفات داری تو
نود و پنج روز بارانی
لحظه ها را به انتظاری تو
ای که بر ماه چهره ات مادر
طاقت برگ گل نداری تو
آه از دست شوم آن نامرد
آه از خنده های آن ولگرد
وسط کوچه اتفاق افتاد
ناگهان ماه در محاق افتاد
از خجالت زمین ترک برداشت
صورتت داغی از فدک برداشت
رد شوم از فضای آن کوچه
از غم ماجرای آن کوچه
بگذرد این جهان جهانی که...
می رسد آن زمان زمانی که...
ذولفقار از نیام می جوشد
از زمین انتقام می جوشد
وارث روزگار می آید
یوسفت با بهار می آید
#حسن_کردی
#کانال_غریب_آشنا
#هجده_بهار_۸
@gharibe_ashena_mobasheri313
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مربع_ترکیب
با طلوعت عرش را غَرق تَحَیُّر می کنی
ماهبانو!نان ظلمت را تو آجر می کنی
"عقلِ"بی احساس را با"عشق"دمخور می کنی
دامن سجّاده را با یاس ها پُر می کنی
آسمان دلداده ی راز و نیازت می شود
بال جبریل امین چادرنمازت می شود
تو درآغوش خدیجه مثل حور افتاده ای
مادر پیغمبری گرچه پیمبرزاده ای
قبل خلقِ کهکشان ها امتحان پس داده ای
از همان اوّل برای آخِرت آماده ای
روز محشر تک تک ما را صدا خواهی نمود
دانه دانه شیعیانت را جدا خواهی نمود
ای که با لطفت بیابان غرق باران می شود
خاک خشک یثرب از عطرت گلستان می شود
پای تسبیحات تو سلمان،مسلمان می شود
کوثر تو آبروی کُلِ قرآن می شود
روح ایمانی تجلی خدایی مادرم
لَيْلَةِ الْقَدْرِ تمام انبیایی مادرم
مادر آئینهها ای مادر اهل کسا
بانی آرامشِ پیغمبر اهل کسا
آفتابِ روی بام حیدر اهل کسا
چادرت پهن است بر روی سر اهل کسا
آینه دار امیر المومنینِ پنج تن
ریشه های چادرت حبل المتین پنج تن
یا کریم بام احمد جلد بام فاطمه است
بَضْعَةُ مِنِّ محمد در مقام فاطمه است
ذکر پیغمبر شب معراج "نام" فاطمه است
آیه های روشن قرآن کلام فاطمه است
آیه ی تطهیر هم با او مطهر می شود
کائنات از نور ایمانش منور می شود
ای که افلاک است خانُم،مُستجیر نانِ تو
می شود آزاد،هرکس شد اسیر نان تو
کاش بنویسی مرا جیره بگیرِ نانِ تو
بی نیاز از هر دو دنیا شد فقیر نان تو
چون که دستت را به وقت پخت نان بوسیده است
دست"دستاس" تو را هفت آسمان بوسیده است
تو گُل نیلوفر هِجده بهار حیدری
تو چراغ روشن شبهای تار حیدری
تو قرار چشم های بی قرار حیدری
در دل تلخی و شیرینی کنار حیدری
حرز مولا در میان کارزارش نام توست
ذکر حکاکی شده بر ذوالفقارش نام توست
آفتاب عشق را تا بی کران تابانده ای
در دل غم ها علی را باز هم خندانده ای
کهکشان را با حجابی اطلسی پوشانده ای
"پیش نابینا،میان حِصنِ چادر مانده ای"
آه!گفتم چادرت...،داغ دل ما تازه شد
بارش غم در هوای سینه بی اندازه شد
راه را تا بست..،یاسی رنگ نیلوفر گرفت
چشمزخم دشمنِ آل عبا آخر گرفت
دست سنگینی به زیر گونه ی مادر گرفت
خاک کوچه رنگ سُرخ لاله ای پرپر گرفت
خاک عالم بر سر من..،معجرش خاکی شده
پیش چشمان حسن بال و پرش خاکی شده
آه!آئینه چرا سنگی محک می زد تو را؟
بشکند دستی که در کوچه کتک می زد تو را
نا نجیب از حرص حیدر داشت چک می زد تو را
دومی با نیّت باغ فدک می زد تو را
چشم تو تار است..،راه خانه را گم کرده ای
گوشوارَت را میان کوچه ها گم کرده ای
#بردیا_محمدی
#کانال_غریب_آشنا
#هجده_بهار_۸
@gharibe_ashena_mobasheri313
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
ای که شد از سیلی تو صورت زهرا کبود
پست فطرت تر ز تو در عالم امکان نبود
گردنت را مجتبی نشکست در آن کوچه ها
چون که زهرا مادرش دستور صبرش داده بود
بولهب زنده شد و در كوچه راهم را گرفت
ضربت دستان او نور نگاهم را گرفت
مجتبی میخواست گردد جان پناهم ياعلی
با لگد آن بی حيا از من پناهم را گرفت
خواستم آهی كشم شايد سبک گردد دلم
پشت دستی آمد از كين؛راه آهم را گرفت
در کوچه ها غرور علی را کسی شکست
در کوچه بود فاطمه روی زمین نشست
علی را کوفه های بی سحر کشت؟
علی را دست های مختصر کشت؟
نه بانو جان ، به پهلوی تو سوگند
علی را غصه ی دیوار و در کشت
گرفتی از مدینه گفتنت را
دریغ از من نمودی دیدنت را
ولی با من بگو ساعت به ساعت
چرا كردی عوض پیراهنت را
#کانال_غریب_آشنا
#هجده_بهار_۸
@gharibe_ashena_mobasheri313
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
بايد بري؛ نه ! محض رضاي خدا نگو
دق مي كنم بدون تو، اين جمله را نگو
زهرا بمان و زندگي ام را به هم نريز
سنگ صبور من! نرو از پيشم اي عزيز
باور نمي كنم كه دلم را تو بشكني
با رفتنت به زخم غرورم نمك زني
زهرا شب عروسي مان خاطرت كه هست؟
مهريه ي زلال و روان خاطرت كه هست؟
يادت كه هست قول و قراري كه داشتيم!؟
يك روح واحديم ؛ شعاري كه داشتيم
اي دل خوشي ِ زندگي ام! مي شود نري
از حال و روز من، كه شما با خبرتري
گريه نكن محدثه ، غمگين نكن مرا
با رفتنت غريب تر از اين نكن مرا
خاتون من! قلندر خوبي نبوده ام
من را ببخش؛ شوهر خوبي نبو ده ام
با درد ِ دنده هاي ِ شكسته جدال كن
تقصير دستِ بسته ي من شد حلال كن
دلگرمي علي! به نظر زود مي روي!؟
نه سال شد فقط ،چقدر زود مي روي!
بعد از تو فيض هاي خدايي نمي رسد
فرياد مرتضي كه به جايي نمي رسد
زهرا بمان و چهره ي غم را عبوس كن
زهرا بمان و زينب مان را عروس كن
غصه به كار دل گره ي كور مي زند
خيلي دلم براي حسن شور مي زند
زهرا نرو، كه بغض بدي در گلوي توست
دامادي حسين و حسن آرزوي توست
حالا كه اعتنا به قسم ها نمي كني
فكر حسين تشنه لبت را نمي كني!؟
ديدي كه رنگ از رخ مهتاب مي پرد
شبها حسين تشنه لب از خواب مي پرد
در باغ ميوه هاي دلت، سيب نوبر است
اين كربلايي از همه شان مادري تر است
حرف از سفر زدي و تبسم حرام شد
پيراهن حسين شنيدم تمام شد
باشد برو-قبول- علي بي پناه شد
باشد قرار بعدي مان قتلگاه شد
باشد برو كه كرببلا گريه مي كنيم
با هم كنار طشت طلا گريه مي كنيم
#وحيد_قاسمی
#کانال_غریب_آشنا
#هجده_بهار_۸
@gharibe_ashena_mobasheri313
#مناجات_امام_زمان عج
زیاد خون به دلت کرده ام حلالم کن
تو خوب بوده ای و من بدم حلالم کن
چقدر قدر تو مخفی است بین ما مردم
در آسمان و زمین محترم ، حلالم کن
نه مقبلم نه کمیتم نه محتشم اما
به سوز شاعری محتشم حلالم کن
همه امید من این چشم های دریایی است
میان گریه شبی باز هم حلالم کن
تو از سلاله ی زهرای مهربان هستی
به حق فاطمه ی بی حرم حلالم کن
مرا به خیل گناهم نگیر آقا جان
تو را به چادر زهرا قسم حلالم کن
به مشک پاره ی عباس و چشم پر خونش
تو را به حق دو دست قلم حلالم کن
#کانال_غریب_آشنا
#هجده_بهار_۸
@gharibe_ashena_mobasheri313
#حضرت_زهرا_شور
#شور
داره میسوزه در ، گیر افتاده توو هُرم شعله ها ، زندگیه حیدر
خونابه روو زمین هِی میریزه ، از پهلوی مادر
داره میسوزه در
بدجور لگد خورده ،ضربه ی محکم و سنگین پا ، گلشو پژدمرده
بال و پرش تَرک خورده مسمار ، چی سرش آورده
بدجور لگد خورده
یه عده بی حیا همش توو رفت و آمدن
افتاده غرق خون به زیر دست و پا یه زن
با بار شیشه پشت در نقش زمین شده
خونه و زندگیه حیدرو بِهم زدن
شکسته دنده و : پهلوی مادرم
میباره درد وغم : از روی مادرم
مظلومه مادرم
@gharibe_ashena_mobasheri313
چادر و معجر سوخت، بانوی پا به ماه پیش چشم ، یه عده کافر سوخت
حرارت اون قَده بالا بود که ، همه ی پیکر سوخت
چادر و معجر سوخت
راه نفس سد شد، ریخته بودن توو خونه نامردا ، حال حسین بَد شد
یه گوشه مجتبی دق کرد وقتی ، ضربه ها ممتد شد
راه نفس سَد شد
همه میخندیدن به حال و روز مرتضی
مادر و میزدن با ضرب تازیوونه ها
یکی برای یاری و کمک نیومدِش
به اشک چشم مجتبی نکردن اعتنا
بشکنه پای اون: کسی که زد لگد
همونکه بی هوا : مادر ما رو زد
مظلومه مادرم
@gharibe_ashena_mobasheri313
قنفذ جفا کردش
همراه اون مغیره با غلاف ، عُقدشو وا کردش
دستای ما درو از دستای ، مولا جدا کردش
قنفذ جفا کردش
کرده ورم بازوو
میچکه روو زمین خونابه از ، زخمای توو پهلوو
سیاهی و کبوودی ها مونده ، روو صورت و ابروو
کرده ورم بازو
حرومیا دستای مولارو که بستن و
اون دو نفر بازوی مادرو شکستن و
خدا الهی نگذره از اون چهل نفر
توو کوچه ها غرور حیدرو شکستن
چقد بلا کشید: مادر قد کمون
باتن غرق خون: دیگه نداشت توون
مظلومه مادرم
#عباس_قلعه
#کانال_غریب_آشنا
#هجده_بهار_۸
@gharibe_ashena_mobasheri313
#حضرت_زهرا_زمینه
#زمینه
در بین این بستر ، میسوزه تن تو
این خونه یا لاله س ، روی پیرهن تو
روزا تب داری از گریه بی تابی
شبا از درد پهلو نمی خوابی
سخته نفس کشیدنت ، بمیرم برات 3
معلومه بدجور زدنت ، بمیرم برات 3
@gharibe_ashena_mobasheri313
می سوزی مثل شمع ، داری میشی خاموش
دستمال به سر بستی ، همش میری از هوش
چشات انگار دیگه خوب نمیبینه
گمونم واسه اون دست سنگینه
کبود شده زیر چشات ، بمیرم برات 3
نداره جوهره صدات ، بمیرم برات 3
@gharibe_ashena_mobasheri313
یادش بخیر وقتی ، که غوغا می کردی
در میزدم هر بار ، تو در وا می کردی
تموم شد اون روزای خوشی زهرا
با این بغضت من رو میکشی زهرا
نکن غریبی با علی ، پاشو فاطمه 3
بگو بلند یا علی ، پاشو فاطمه 3
@gharibe_ashena_mobasheri313
نه سال با درد و غم تو سوختی و ساختی
حتی ازم زهرا ، یه حاجت نخواستی
نگو پیوسته با من حلالم کن
نرو ای خسته رحمی به حالم کن
صفای منزل علی ، بمون فاطمه 3
به خاطر دل علی ، بمون فاطمه 3
@gharibe_ashena_mobasheri313
گاهی دخیل اشک می بندی به تابوت
گاهی با زیر چشم می خندی به تابوت
شده لبخند تو قاتل زینب
میون دلها وای از دل زینب
بغض و ببین توی چشاش ، نرو فاطمه 3
خونه داری زوده براش ، نرو فاطمه 3
#کانال_غریب_آشنا
#هجده_بهار_۸
@gharibe_ashena_mobasheri313
#حضرت_زهرا_زمزمه
#زمزمه
چراغ خونه ی حیدر نرو تو رو به خاموشی
چقدر درد میکشی وقتی میخوای پهلو به پهلوشی
یه شب راحت نخوابیدی تو این هفتادو پنج روزه
بمیرم من برات زهرا که سینه ات داره میسوزه
همه جسمت پر از درده
تنت زخمی چشات تاره
هنوز بازوت ورم کرده
هنوز خونت رو مسماره
توی خونه که راه میری
چرا دستت به دیواره
بند دوم :
تورو دیدم تک و تنها دلم رو غرق آه کردم
ببین شرمندتم زهرا کتک خوردی نگاه کردم
همه برگ و برت زرده الا ای یاس پژمرده
میدونم خیلی درد داری آخه پهلوت لگد خورده
تو افتادی من افتادم
تو پژمردی و پژمردم
کتک خوردی همه دیدند
چقدر من خونِ دل خوردم
شکست بازوت توی کوچه
همونجا کاشکه میمردم
#کانال_غریب_آشنا
#هجده_بهار_۸
@gharibe_ashena_mobasheri313
(دو دمه حضرت زهرا س)
پشت در افتاد از پا دختر خیر الوری
(فاطمه از پا نشست،در چو پهلویش شکست)
گفت بیا فضه خزینی حضرت خیر النسا
(فاطمه از پا نشست،در چو پهلویش شکست)
پیکر بنت النبی در خاک و خون آغشته شد
(فاطمه از پا نشست،در چو پهلویش شکست)
فاطمه مجروح گشت و محسن او کشته شد
(فاطمه از پا نشست،در چو پهلویش شکست)
@gharibe_ashena_mobasheri313
تو امامم هستی و بابای طفلانم علی
(یا علی جانم علی)۲
کن حلالم که شده هنگام هجرانم علی
(یا علی جانم علی)۲
شب بده غسلم علی جان شب کفن بنما مرا
(یا علی جانم علی)۲
کن نهان در خاک دور از دیده ی اعدا مرا
(یا علی جانم علی)۲
@gharibe_ashena_mobasheri313
موقع تدفین زهرا بود تنها مرتضی
(داغش افزون شد علی،دل پر از خون شد علی)
او در آن حالت توکل داشت بر لطف خدا
(داغش افزون شد علی،دل پر از خون شد علی)
دید بهر یاری اش دستان ختم الانبیا
(داغش افزون شد علی،دل پر از خون شد علی)
گفت بسپار ای علی جان این امانت را به ما
(داغش افزون شد علی،دل پر از خون شد علی)
#کانال_غریب_آشنا
#هجده_بهار_۸
@gharibe_ashena_mobasheri313