eitaa logo
🌹کانال مولودی و اعیاد غریب آشنا (مبشری)
1.8هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
224 ویدیو
56 فایل
https://eitaa.com/joinchat/1922302029Cf52fe4bfa2 #غریب_آشنا #اشعار_و_نغمات_آیینی_مناسبتی_وکاربردی با محرَّم زخم ما نان و نمک ها خورده است تا ابد از شور عاشورا نمک گیریم ما #محمد_مبشری جهت تبادل و ارتباط مستقیم با شاعر @mohammad_mobasheri313
مشاهده در ایتا
دانلود
Hosein Jafari: مجموعه ی شعر( لشکر تک نفره) چاپ شد ۱۱۰ رباعی با موضوع شهید قاسم سلیمانی جهت تهیه ۰۹۱۹۲۱۹۱۶۹۵ حسین جعفری داغ غم تو فقط قلم می داند ترکیب بلند محتشم می داند قدر تو و خاک کربلا را سرباز حرم می داند حسين جعفري eitaa.com/robaei @robaei کانال شعر ایتاحسین جعفری
دنیای غرب تشنه ی جنگ و جدالی دور حملَه بو خاکَه دغدغه ی ماه و سالی دور چون مرگ ، روبَهَه خواب و خیالی دور شاید دَ فکر اِدور بورا قحط الرجالی دور بیلمور بیزی ،،علی دَن،، آییرماخ محالی دور کیمدور یهود، شیعیه بذر نفاق اَکَ بیر یاحسین سسیلَ نفس قویماروخ چَکَ ... این ترکیب بند ترکی ادامه دارد ... eitaa.com/robaei @robaei کانال شعر ایتاحسین جعفری
نظر لطف کریمان به گدا بیشتر است پس گدا دور و بر بیت شما بیشتر است چون به این لقمه ی نان لطف خدا بیشتر است سر این سفره یقین روزی ما بیشتر است سر این سفره نشستیم که نوکر باشیم تا ابد زیر پر چادر مادر باشیم نمک نام تو در کام رطب میریزد جان فدایت که ز نام تو ادب میریزد هرچه در ساغر این سوخته، رب میریزد از تمسک به تو بانوی عرب میریزد آسمانی شده ام گرچه زمینی بودم از همان روز ازل ام بنینی بودم رشته ی چادر تو دست گداها بانو در طواف قدمت وسعت دریا بانو حضرت فاطمه ی دوم مولا بانو محرم راز دل زینب کبری بانو ذکر خیر پسرت حل همه مشکل ها تا ابد وقف تو هستند همه سائل ها مثل هر روز دوباره جگرش میسوزد جگرش در غم هجر قمرش میسوزد پسرش رفته زدستش سپرش میسوزد زیر خورشید دوتا پلک ترش میسوزد با عصا آمده خود را برساند امروز باز با سوز جگر روضه بخواند امروز روضۀ شرم ابالفضل ز چشمان رباب وعدۀ آب ابالفضل به طفلان رباب روضۀ حال خراب و دل گریان رباب جای خالی علی برروی دامان رباب پسرش را سر نیزه به طنابی بستند بس که افتاد به هررنج و عذابی بستند روضه میخواند که پروانه پرش زخمی شد بین بازار تن محتضرش زخمی شد سنگ بارید زهر سمت و سرش زخمی شد در بر مردم شهر پدرش زخمی شد به جراحات تن قافله میخندیدند وسط ساز و دف و هلهله میخندیدند بی علمدار شدیم و حرم از پا افتاد گذر آل پیمبر به کجاها افتاد چقدر پای سرش زینب کبری افتاد رد شلاق به روی بدن ما افتاد روضۀ ام بنین تاکه به این حرف رسید زینب آمد به سخن از جگرش ناله کشید لحظۀ پر زدنت هست به یادم ای وای غارت پیرهنت هست به یادم ای وای نیزه بود و دهنت هست به یادم ای وای بوریا شد کفنت هست به یادم ای وای بدنت غلت زنان تا ته گودال که رفت بند آمد نفس مادرت از حال که رفت دیدم از دور که سنگی به سبویت افتاد دیدم از دور رد چکمه به رویت افتاد پیش چشمان حرم پنجه به مویت افتاد گذر خنجر کندی به گلویت افتاد زیر و رو کرد کسی یوسف بی جان مرا... یوسفِ از نفس افتاده ی عریان مرا... @gharibe_ashena_mobasheri313
دستان تو دارد به وفای تو دلالت صد یوسف مصری شده مبهوت جمالت جانم بفدای همه‌ی اهل و عَیالت شیری که به تو اُم‌بنین داد حلالت سردار سپاهی و سپهدار حسینی یا حضرت عباس٬ علمدار حسینی در بین خلائق لقبت حضرت سقاست هرکس که شده نوکر دربار تو آقاست ذکر روی سربند تو یا حضرت زهراست اِکران نبرد تو خودش محشر کبراست هنگام خطر، دست به شمشیرترینی در معرکه ها مثل علی شیر ترینی از روضه‌ی مشک تو پریشانم ابوالفضل بی‌دستی و من دست به دامانم ابوالفضل تو جان بطلب٬ گوش به فرمانم ابوالفضل ذکر لب زهراست چنین: جانم ابوالفضل توصیف تو والاتر از ابراز زبان است چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است در علقمه رفتی و غمی بر جگرت بود گویا عطش اهل حرم در نظرت بود یک دشت کماندار فقط دور و برت بود خولی پیِ شمشیر و سنان فکر سرت بود با یاد خدا دست به آن مشک گرفتی در روضه ات از ما چقدر اشک گرفتی آن لحظه تلخی که دو دست تو جدا شد یک تیر سه شعبه وسط چشم تو جا شد فرق سرت از شدت آن ضربه دوتا شد از بعدِ تو بی حرمتی بر خیمه روا شد با گریه حسین گفت که سردار نیامد ای اهل حرم میر و علمدار نیامد @gharibe_ashena_mobasheri313
تار می دیدم و به شک بودم این صدا از گلوی پنج تن اسـت عطر سیب ات که در هوا پیچید با خودم گفتم این حسین من است وقت مرگ آمدی به دیدن من حاضری پیش جان محتضرم لطف کردی، به زحمت افتادی من توقع نداشتم پسرم جرعه آبی بنوش، خسته راه نفسی تازه کن، برم بنشین ساعتی صبر کرده بودی اگر محضرت می رسید ام بنین تاج منت گذاشتی به سرم تو تمنایم از دو دنیایی من کجا این شکوه و رتبه کجا من کنیزم تو کنزِ زهرایی کربلا قسمتم نشد آخر حسـرت دل شمیم تربت توست گریه ام از هراس مردن نیست اشک هایم برای غربت توست گریه از دست من کلافه شده از جگر آه می کشم شب و روز آهِ سردم گواه درد دلی ست شعله ور تر از آفتاب تموز روز اول که دیدمت گفتم در غمت باید امتحان بدهم چار قل خواندم و قسم خوردم پای تو چار دفعه جان بدهم با هدف می گذشت روز و شبم تلخی روزگار شیرین بود بچه هایم فدایی ات بشوند همه آرزوی من این بود معرفت را به حوصله با ذوق کاشتم در نهاد تک تک شان گشت سیراب از اشک های سحر ریشه اعتقاد تک تک شان نیمه شب ها به جای لالایی دائم اسم تو را به لب بردم قبل هر دفعه شیر دادن شان جای خرما غم علی خوردم گرد غربت به صورتت که نشست تا مسیرت به نینوا افتاد یک به یک عرضه داشتند ای دوست با تو هستیم هرچه باداباد با من از کربلا بگو پسرم خیمه بی پناه یعنی چه؟ زینت دوش مصطفی تو بگو گودی قتلگاه یعنی چه؟ گاه کابوس آب می بینم غرق آشفتگی ست احساسم گفت راوی که تشنه جان دادی نکند کم گذاشت عباسم خواهرت از وفای او می گفت با سر و چشم و دست شد سپرت؟ آه از روضه عمود اما هرچه آمد سرش فدای سرت ساربان در شلوغیِ گودال خاتمت را ندیده بود ای کاش شمر جای سرِ مطهرِ تو سر من را بریده بود ای کاش گر عبا و عمامه را بردند غارت پیرهن برای چه بود؟ بدنی با هزار و نهصد زخم نعل تازه زدن برای چه بود؟ نفسم به شماره افتاده از عنایت نظر به حالم کن ملک مرگ هم رسید از راه این دم آخری حلالم کن بدنم بر زمین نمی ماند کفنم خاک و خون نخواهد شد جانم از تن بُرون شود اما داغت از دل برون نخواهد شد @gharibe_ashena_mobasheri313
هر کسی حرف از وفاداری زند از علمداری و از یاری زند آورد نامی ز ایثار و ادب ذکری از سقایی آید روی لب گر جوانمردی دمی حاصل شود هر دلی مست ابوفاضل شود او که مردی و وفا را کرده مات تا ابد شرمنده اش آب فرات واله و مبهوت او شد علقمه هم گل ام البنین هم فاطمه ساقی بی دست جام کربلا تشنه لب آب آور دشت بلا بود او نور امید خیمه گاه یک تنه بهر حسینش یک سپاه در وجودش گشته حیدر منجلی جلوه ی کرببلایی علی دست حق باشد علی مرتضی او بود دست علی در کربلا خیمه ها را پاسداری می نمود شب به یمن او حرم آسوده بود تا سحر برگرد خیمه ذکر گفت تا سه ساله در حرم آرام خفت صبح عاشورا علم بر دوش بود لشگری از هیبتش مدهوش بود با وجودش کودکی سیلی نخورد هیچ کس راهی به خیمه ها نبرد هستی اش بهر حسین هدیه شده قلب او همچون حسینیه شده هر دلی شعله ور از احساس شد تا ابد مست می عباس شد مشک خالی اش سبوی کوثراست این سقایت از ولای حیدر است درجهانی که همه فضل علیست عالمی مات ابالفضل علیست بازوانش بوسه گاه مرتضی برق چشمانش نگاه مرتضی پرچمش بالاتر از اوج سپهر چهره چون ماه و درخشان تر زمهر هیبت و برق نگاهش هر زمان لرزه اندازد به قلب دشمنان می برد دیدار او از چهره غم مایه ی آرامش اهل حرم چون که شد هنگامه ی جنگ و ستیز از نبردش لشگری کرده گریز ناجوانمردان زپشتش آمدند تیرها با قصد کشتش آمدند او که رفته تا کند آب آوری می کند با گوشه چشمش دلبری تیر بر چشمان مشکینش نشست فرقش از یک ضربه ی آهن شکست دستهای نازنینش شد جدا ناله زد ادرک اخا ادرک اخا من که معراجم شده از علقمه گشته ام زائر به روی فاطمه @gharibe_ashena_mobasheri313
با منِ تشنه لب اِی مشک وفاداری کن دلِ اهل حرم این جاست تو دلداری کن همره آبِ درونت به زمین می‌ریزد آبرویم به بر یار خریداری کن خواهم آبی ببرم بهر گلویی کوچک آه اِی مشک زمین خورده مرا یاری کن یاد لب‌های حسین آب نخوردم هرگز یاد مظلومی او باش تو غمخواری کن دستم از بازوی من قطع شد و با دندان سوی خیمه بَرَمَت یاریِ بیماری کن من علمدار سپاهم به زمین افتادم بهر یاری تنم خیز علمداری کن آبرویم به بر فاطمه رفت از خجلت با منِ تشنه لب‌ای مشک وفاداری کن @gharibe_ashena_mobasheri313
رباعی صلواتی از باغ بهشتی نفحات آوردم از عرش برین این کلمات آوردم خواندم سحری زیارت عاشورا از تربتش عطر صلوات آوردم جعفری eitaa.com/robaei @robaei کانال شعر ایتاحسین جعفری
کتاب شعر ۱۱۰ رباعی لشگر تک نفره با موضوع حاج قاسم چاپ شد تا قرعۀ پرواز سلیمانی شد بغض آمد و دنیای پریشانی شد غم نیست به لطف رهبرم سیدعلی زیرا که علم به دست قاآنی شد *** شاعر:حسین جعفری ۰۹۱۹۲۱۹۱۶۹۵ جهت تهیه کتاب eitaa.com/robaei @robaei کانال شعر ایتاحسین جعفری
Hosein Jafari: صبح گاهی آینه ی قلب تو همچون بلور پاکی جان و دل تو مثل نور اشک شما گوهر تابندگی مهر شما داد به ما زندگی مطلع بیت الغزلم ابرویت بسته به زنجیر، مرا گیسویت چشم شما خمره ی ناب شراب گریه ی تو دُرّ و گوهرهای ناب باده ام از چشمه ی چشمان توست جان همین مثنوی از جان توست کبوترم که جلد بام توام خسته و افتاده به دام توام کفتر پر شکسته را دانه ده غریب آمده به او لانه ده تا که نگاهم به مِی و ساقی است محبتت به جان من باقی است جعفری eitaa.com/robaei @robaei کانال شعر ایتاحسین جعفری
تقدیم به با حالِ خوش گذشتی از این دنیا هرچند پاره پاره و خون آلود با پیکری رها شده در آتش خاکستر تو بود که می شد دود بعد از تو شهر غرق محرم بود محوِ سکوت و حیرت و ماتم بود شهری که در نبودِ تو جان می داد در کوچه های مرده و بغض آلود تو کوه غیرتِ شهدا هستی ای ساحل نگاه تو ناآرام دریایِ غم تویی پدرِ امواج! در تو خلاصه بود هزاران رود بالا بلند ماه تمامی که در روی تو عیان شده معنی ها روز صعودِ سرخ تو رفت اما هرگز نشد غمت به زمان محدود خورشیدِ جاودانه ی این قرنی شرقی ترین ترانه ی این قرنی آیی تو از بهشت چو ابراهیم برگشت اگر ز قعر زمان نمرود ای خاستگاه واقعی ایمان ای اعتقادِ ماندنی تاریخ ای زندگی به روی لبت جاری ای آنکه مرگ در تو شده نابود تشییعِ آنچنانیِ جسمت را تاریخ هم به یاد نیاورده ست دنیا به پیشواز می آمد هم چیزی به قدرت تو نمی افزود هر لاله یادگارِ نگاه توست هر صبحِ عاشقانه پگاه توست در قبر هم دوباره شدی "سرباز" این آرزوی سنگ مزارت بود دستت شبیه دستِ علمدار است شرمنده شد ز دست تو انگشتر هرچند ساربان نرسید آنجا گر چه به کربلا تو رسیدی زود @gharibe_ashena_mobasheri313