eitaa logo
🌹کانال مولودی و اعیاد غریب آشنا (مبشری)
1.7هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
233 ویدیو
72 فایل
https://eitaa.com/joinchat/1922302029Cf52fe4bfa2 #غریب_آشنا #اشعار_و_نغمات_آیینی_مناسبتی_وکاربردی با محرَّم زخم ما نان و نمک ها خورده است تا ابد از شور عاشورا نمک گیریم ما #محمد_مبشری جهت تبادل و ارتباط مستقیم با شاعر @gharibe_ashena_mobasheri
مشاهده در ایتا
دانلود
من ماندم و خونابه و پاهای زخمی روی پرو بالم نشسته جای زخمی دنبال تو شیرین ترین بابای دنیا منزل به منزل میروم باپای زخمی دیروز و امروزم پراز درد است بابا تو نیستی میترسم از فردای زخمی از بامها آتش بروی معجرم ریخت یادم نرفته سوزش و گرمای زخمی... که باعث کم پشتی موهای من شد خون لخته شد در بین این موهای زخمی یک دختر زخمی نشسته چشم بر در درانتظار دیدن بابای زخمی بابا خودت گفتی که من دنیات هستم حالا ببین جان میدهد دنیای زخمی بابا بیا درلحظه های آخر من مادر بزرگم آمده زهرای زخمی من مثل یک رود پراز خونم ولی تو ای وای من بابای من دریای زخمی با نیزه آمد پیکرت را زیر و رو کرد پاشیده ای در دشت ای صحرای زخمی درقاب چشمان کبود عمه زینب من ماندم و خونابه و پاهای زخمی... @gharibe_ashena_mobasheri313
زخم هایم همه اش گشته مداوا مثلاً چشم کم سوی من امشب شده بینا مثلاً آمدی تا که تو همبازی دختر بشوی باشد ای رأس حنا بسته تو بابا مثلاً… …مثلاً خانه مان شهر مدینه است هنوز و تو برگشته ای از مسجد و حالا مثلاً… …کار من چیست ؟ نشستن به روی زانوی تو… کار تو چیست ؟ بگو …شانه به موها مثلاً… یا بیا مثل همان قصه که آن شب گفتی تو نبی باشی و من ، ام ابیها مثلاً جسم نیلی مرا حال ، تو تحویل بگیر مثل آن شب که نبی فاطمه اش را مثلاً... @gharibe_ashena_mobasheri313
نیزه دارت به من یتیمی را، داشت از روی نی نشان می‌داد زخم هرچه گرفت جان مرا، هر نگاهت به من که جان می‌داد تو روی نیزه هم اگر باشی، سایه‌ات همچنان روی سر ماست ای سر روی نیزه!‌ای خورشید! گرمیت جان به کاروان می‌داد دیگر آسان نمی‌توان رد شد، هرگز از پیش قتلگاهی که... به دل روضه خوان تو -که منم-، کاش قدری خدا توان می‌داد: سائلی آمد و تو در سجده، «انّمایی» دوباره نازل شد چه کسی مثل تو نگینش را، این چنین دست ساربان می‌داد؟ کم کم آرام می‌شوی آری، سر روی پای من که بگذاری بیشتر با تو حرف می‌زدم آه، درد دوری اگر امان می‌داد @gharibe_ashena_mobasheri313
طورنشین می‌شوم سحر که بیاید جلوهٔ ربانی پدر که بیاید جار فقط می‌زنم میان خرابه یار سفر کرده از سفر که بیاید صبح خبر می‌دهند رفتن من را از پدر رفته‌ام خبر که بیاید نوبت ناز من است صبر ندارم ناز مرا می‌خرد پدر که بیاید گریهٔ من مال عمه است، و گر نه زود مرا می‌برند، سر که بیاید حرف «کنیز» ی زدن چه فایده دارد... گریه فقط می‌کنم اگر که بیاید طفل، بساطی برای ناز ندارد مقنعه و گوشواره در که بیاید @gharibe_ashena_mobasheri313
یک نیمه شب بهانهٔ دلبر گرفت و بعد قلبش به شوق روی پدر پر گرفت و بعد اما نیامده ز سفر مهربان او یعنی دوباره هم دل دختر گرفت و بعد آنقدر لاله ریخت به راه مسافرش تا خواب او تجلی باور گرفت و بعد آخر رسید از سفر، اما سر پدر سر را چقدر غمزده در بر گرفت و بعد گرد و غبار از رخ مه‌مان مهربان با اشک چشم و گوشهٔ معجر گرفت و بعد انگار خوب او خبر از ماجرا نداشت طفلک سراغی از علی اصغر گرفت و بعد از روزهای بی‌کسی‌اش گفت با پدر یعنی نبرد بغض و گلو در گرفت و بعد: خورشید من به مغرب گودال رفتی و باران تیر و نیزه و خنجر گرفت و بعد معراج رفتی از دل گودال قتلگاه نیزه سر تو را به روی سر گرفت و بعد دلتنگ بود دخترت و سنگ ِ کینه‌ای بوسه ز چهره و لب و حنجر گرفت و بعد اما دوباره فرصت جبران رسیده بود یک بوسه آه از لب پرپر گرفت و بعد جان داد در مقابل چشمان عمه‌اش با بال‌های زخمی خود پر گرفت و بعد... @gharibe_ashena_mobasheri313
همراهان و دوستان عزیز امشب در شام شهادت امام هادی علیه السلام با توجه به نذری که کردم متوسل به سه ساله ارباب جانم باب الحوائج حضرت رقیه سلام الله علیها در کانال خواهیم کرد هر کسی شعر و سبک دل نشین و زیبایی برای حضرت رقیه سلام الله علیها داره بفرسته که در کانال بار گزاری بشه ممنون از لطفتون هر کسی هم تمایل داشت برای جمع شدن بقیه پول این خانواده نیازمند حتی به مبلغ کم واریز کنه خیرتون قبول حق . تشکر از عزیزانی که کمک کردند خیر ببینید. خادم شما محمد مبشری @mohammad_mobasheri
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ دختـر از تو نــازتـر، پیـش پـدر پیـدا شده؟ غمگسـاری نـازنیـن، مثـل تـو در دنیـا شده؟ کودکی شیـرین ولی بـا یک بغل دریـای غم سـهــم تــو از بچگـی، تـنـهـــایی و آرامِ کـم سیلی دشمـن به تـو، قلـب تـو را آزرده کرد غنچهٔ نشکفتـه بر جـانِ تو را پـژمـرده کرد کـو پـــدر تــا نــزد او درد و دلـت تــازه کنی پیـش چشمـانش بـرایـش نـازِ هـر روزه کنی آنقـدَر راه غمـت، طاقـت شکـن بــودُ زیـــاد این ستم ها،گرد پیـری بر سر و رویـت نهاد دشمنـان بر جسم تو شلاق ها ضـربت زدند آن تـن نـاز تو را چون وحشیان راحت زدند زخم ها بر پیکـر همچون گـل تو دیـده شـد قلـب عمــّه در حصــار ایــن بـــلا آزرده شـد گفـت ای جـان بـــرادر، صـورتت نیلـی شده سـرخ گشتـه روی تـو، آمـاج آن سیلـی شده گفتی عمـه! صبر من در هجـر بـابـا کم شده گریـه های چشم من بر درد من مرهـم شده ظالمان از گریه هایت عـاجز و خسته شدند گیسـوانـت را کـشیــده ، بــاز درّنــده شدنـد آمـدنـد بــا یک سـر خونیـن به استقبـال تـو تو رسیدی به پـدر، پـایـان رسید احـوال تـو @gharibe_ashena_mobasheri313 ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─
این قدر دختر بابایی من را نزنید همه ی هستی و دارایی من را نزنید قرص ماه است چه جوری دلتان می آید ؟ جلوه ی کامل زیبایی من را نزنید شده رنگ رخ او مثل کبودی تنش نازک این لاله ی صحرایی من را نزنید حرف های بدتان بس که بد آموزی داشت ای خدا ... غنچه ی زهرایی من را نزنید از غم دختر من عرش به هم می ریزد بی سبب ماه تماشایی من را نزنید همه با هم به سوی باغ تهاجم نکنید آه این یاس مسیحایی من را نزنید بوی زهراست که پیچیده در این ویرانه دختر کوچک شیدایی من را نزنید نانجیبان گل دردانه ی من نورسته ست این سه ساله گل زهرایی من را نزنید @gharibe_ashena_mobasheri313
امشب شب آمال‌ها و آرزوهاست درگاه حق امشب پر از با آبروهاست امشب رغائب آمده ای چشم گریان لطف الهی بر همه گشته نمایان ای عاشقان امشب همه باهم نشینید تا چهره آن یوسف زهرا ببینید ای غائب از دیده بیا درجمع یاران بنگر به سوز و حال این شب زنده‌داران امشب خدا بر بندگان دارد عنایت بنده نموده آرزو خواهد اجابت امشب شب جمعه شب طاعات باشد مانند قدر است و شب حاجات باشد ای بندگان درهای رحمت را گشودند دل‌های مردان الهی را ربودند یا رب بحق فاطمه(س) زهرای اطهر بگذر زجرم شیعیانت روز محشر امشب تمام آرزوی دردمندان بنما قبول ای تکیه‌گاه مستمندان یارب تو ما را ازکرم حاجت روا کن ازجمع خوبانت مرا امشب سوا کن @gharibe_ashena_mobasheri313
امشب، میانِ دردهایت جستجو کن زخمِ عمیقِ زجرهایت را رُفو کن در چشمه‌هایِ بی شمارِ نور و رحمت قلبِ غبار آلوده‌ات را شستشو کن امشب، ملائک، جرعه جرعه می‌ بریزند جامِ دلت، گر بشکند، فکرِ سبو کن امشب، پس از فرسنگ‌ها، هجران از آن یار یک دم نِشین، مستانه با او گفتگو کن من، جز غزل گفتن ندانم سِحر ِ دیگر امشب، به اعجازِ قلم، خواهش از او کن دستت اگر بالا برفت و جام، پُر شد امشب، برایم بهترین را آرزو کن @gharibe_ashena_mobasheri313
شب شب لیله الرغائب بود حس راز و نیاز غالب بود هر کسی غرق حاجتش اما صبح جمعه، امام غائب بود روی ماهش به شب نمی‌آید دل ما به رجب نمی‌آید ما که مشغول زندگی خودیم پس نگوییم عجب نمی‌آید گرم دنیای غصه و دردیم با امام زمان خود سردیم روی لب‌هاست، یا «من ارجوه» و در پی «کل خیر» می‌گردیم غرق در روزگار جنجالی هفته‌هامان ز جمعه ها خالی شب ، شب آرزو و اما ما غرق در آرزوی پوشالی ندبه‌هامان فقط تظاهر بود نامه از رو سیاهیم پر بود منتظر با دو چشم خواب آلود … جمعه، آقا، فقط تلنگر بود @gharibe_ashena_mobasheri313