#امیرالمومنین_مدح
جایی که حُسن مَطلع قرآن ما علی ست
در شرع من شروع سخن ذکر یاعلیست
هر چند ذات عزّ و جل نیست دیدنی
وقتی بنا شود به تجسّم ؛ خدا علیست
طبق روایتی که خودش نقل کردهاست
پُشت و پناه سلسلهی انبیا علیست
آنکس که بعد خلقت او بارها به خویش
فرمودهاست ذات خدا مرحبا ؛علیست
ذکری که باز میکند از کار ما گِرِه
((یامصطفیمحمّد و یامرتضیعلیست))
-------------------------------------------------
دل را علی به تیر نگاهی شکار کرد
مارا همان نگاه بهعشقش دچار کرد
خُمسو نماز و روزهو حجّو زَکات؛نَه
ما را فقط ولایت او رستگار کرد
مارا پس از زیارت بالا سر؛ از کرم
در کشتی نجات حسینش سوار کرد
باید به شُکر بندگی شاه لافتی
تا وقت هست سجده به پروردگار کرد
شاگرد قنبرم که به من یاد داده است
باید فقط به عشق علی افتخار کرد
---------------------------------------------
از راه او ندیده کسی مستقیم تر
از او کسی نداشته خُلقی عظیم تر
وقت رکوع بخشش انگشتری کُنَد
یعنی نیامده کسی از او کریم تر
بادستخود بهقاتلخود میدهد دوا
باللهقسم کهنیست از او دلرحیم تر
از هرکسی که فکر کنی غیر مصطفی
دانا تر و خَبیر تر است و حکیم تر
تاکیید می کنیم نه از عالم اَلَست
حیدر امیر بوده از آن هم از قدیم تر
--------------------------------------------
دستعلیبهکونومکاننظمدادهاست
اندیشهاشبهنظمِجهاننظمدادهاست
شاهدمثالعینی ما هست رَدّ شَمس
انگشتاو به چرخزماننظمدادهاست
با باز و بستهکردنمُشتش - به قلب ما
بخشیدهجانو بَر ضرباننظمدادهاست
نیل و فرات و دجله روانند اگر چنین
دستعلی به حرکتشان نظمدادهاست
ذکرش نجات داده یقیناً "اقامه"را
تکرار نام او به"اذان" نظم دادهاست
-------------------------------------------
با گفتن فضائل او عشق میکنیم
با دیدن شمایل او عشق میکنیم
فرقی نمیکند که کجا جَمعمان کند
پیوسته در محافل او عشق میکنیم
با یازده امامِ ز سر تا قَدَم علی
با جلوههای کامل او عشق میکنیم
او حاضرستدر همهجا؛پسمنوشما
در بزم او مقابل او عشق میکنی
شبهای قدر نیز پس از ختم "یاعلی"
با سَبّ و لعن قاتل او عشق میکنیم
--------------------------------------------
((مجموعهیصفاتخدا میشودعلی))
روح نماز و روح دعا میشود علی
وقتی که روبروی محمّد بایستد
آیینهی تمام نما میشود علی
وقتیکهراه چاره بر او بسته میشود
ذکر لب پیمبر ما میشود علی
اعراب طبل خاتمه جنگ میزنند
ازجا بهقصدجنگکه پا میشود علی
هرکسکهپیش روی تو گردنکشی کند
از طول یا به عرض دوتا میشود علی
-------------------------------------------
یا از حدود تیغ تو باید فرار کرد
یا مثل ما به کُشتهشدن افتخار کرد
از روی جهل زندگیاش را به باد داد
رزمندهایکه پیشتو گرد و غبار کرد
پی بُرد بر شجاعت تو عمرِ عبدوَد
روزی که سر به قبضهی تو واگذار کرد
در بدر و در حُنین و تَبوک و اُحُد ؛خدا
کفّار را به دست علی تار و مار کرد
طوری دونیمهشدکهپس از چاردهصَده
مرحبهنوزماندهکهحیدرچکار کرد!
-------------------------------------------
دور سر تو آینه ها دور میزنند
اهل زمین و اهل سما دور میزنند
تا از طواف خانهی تو بهرهور شوند
اطراف کعبه شاه و گدا دور میزنند
شبهای جمعه دور ضریح تو انبیا
تاصبحدم بهجای خدا دور میزنند
ذرّات خاک شهر نجف تا که دُر شوند
گِرد تو صبح و ظهر و عشا دور میزنند
در حولوحوشِگنبدو ایوانو ناودان
با اشتیاق خاطرهها دور میزنند
----------------------------------------------
روحو روانو جانو جهان منی علی
فرموده مصطفی تو جنان منی علی
فرموده مصطفی که میان تمام خلق
تو همتراز فاطمه جان منی علی
تضمین شدهست امنیتم در جوار تو
حصنحصینو کهف امان منی علی
من دائم العبادتم از برکت شما
تا آن زمان که ورد زبان منی علی
روز ظهور بر همگان فاش میشود
تو صاحبالزّمانِ زمان منی علی
#محمد_قاسمی
#امیرالمومنین_ولادت
#فاطمه_بنت_اسد
از پنجره ی عرش به دنبال رصد بود
از روز ازل ، حامل اسرار ابد بود ...
مبهوت احد ، محو تماشای صمد بود
ام اسد الله که فرزند اسد بود ...
این شیرزن از هاشمیان نام و نشان داشت
در رگ رگ او سوره ی کوثر جریان داست
سر سلسله ی هرچه نکو فاطمه بوده است
سر چشمه ی اسرار مگو فاطمه بوده است
در آیه ی تطهیر ، وضو فاطمه بوده است
هم همسر و هم مادر او فاطمه بوده است
آن حیدر کرار که شاه دو جهان است ...
نامش به خداوند قسم روح اذان است
جز عشق در این جاده کسی همسفرش نیست
جز نور خدا ، آینه ای دور و برش نیست
جز احمد مختار ، کسی تاج سرش نیست
انگار نه انگار ، محمد پسرش نیست ...
این زن که پس از آمنه شد مادر احمد
این زن که در آیین ادب بود سرآمد ...
دریا شده با دیدن او غرق تلاطم ...
باران شده هر قطره پر از نور و تبسم
دیدند که گردیده در آغوش خدا گم
از کعبه برون آمد و در روز چهارم ...
گردید گرامی تر از آسیه و مریم ...
مکه پس از آن بود که گردید مکرم
ایزد صدف و گوهر خود را به تو بخشید
شمس و قمر و اختر خود را به تو بخشید
دردانه ی پیغمبر خود را به تو بخشید
تسنیم ترین کوثر خود را به تو بخشید
در عرش ، عروس تو شده حضرت زهرا
تو ام علی هستی و او ام ابیها ...
توفیق ابوطالب از اذکار تو بوده است
خوشبخت اسیری که گرفتار تو بوده است
خاک قدم جعفر طیار تو بوده است
دل باخته ی حیدر کرار تو بوده است
حیدر پسرت گوهر تابنده ی کعبه است
ای آنکه قدوم تو شکافنده ی کعبه است
کعبه پس از این واقعه لبخند به لب شد
شعبان رمضانی ست که مبهوت رجب شد
زیتون که به قربان علی رفت رطب شد
فرزند تو فخر عجم و شاه عرب شد ...
حیدر همه ی عمر ، تو را سرور خود خواند
پیغمبر اسلام تو را مادر خود خواند ...
#احمد_علوی
#اميرالمومنين_مدح
کسی که سورهٔ توحید در لباس بشر شد
کسی که از جبروتش جبین معرکه تر شد
هزار نافله خواندم رخش برات سحر شد
خبر گرفتم از آیات و او جواب خبر شد
بگو به منکر او زندگیت ختم به شر شد
خدا شبیه علی محرمی به راز ندارد
و کعبه جز به روی او نگاه باز ندارد
ز قبل مبعث هم روز بی نماز ندارد
علی به مدحت ما شاعران نیاز ندارد
هزار شکر که اینسان از او به شعر نظر شد
قرار بود که از کعبه پرده ای بگشاید
قراربود چو بت رفت از آن فرشته درآید
فرشته ای که جهان را خودِ بهشت نماید
شکفته شد دل کعبه بدون شاید و باید
چنان انار ترک خورده ای که عین شکر شد
کسی شبیه علی خطبهی فصیح ندارد
شراب ناب به پیمانهی ظریح ندارد
میان می زدگان اینقدر ذبیح ندارد
علی شبیه خدایش شده شبیه ندارد
خدا تجلی خود کرد و ذات «فیه ظهر» شد
اگر که سایهی شمشیر او به ماه بیفتد
میان لشگر شب جوی خون به راه بیفتد
گذار درد و دلش نیز اگر به چاه بیفتد
ز نخل ها همگی میوه های آه بیفتد
خبر ز راز علی داشت نخل اگر که نفر شد
اگرچه پیش سلونی سوال ساده نکردم
بر آستان اجابت دعا اعاده نکردم
هنوز ناد علی را که استفاده نکردم
خراب طرح ضریحم که میل باده نکردم
همین که دور علی گشت لب دومرتبه تر شد
سلام میکنم از چشم تا جواب ببینم
میان پلک تر اورا به قاب آب ببینم
قرار نیست دم قبض روح عذاب ببینم
به خاک سر بگذارم که بوتراب ببینم
که عمر پای همین لحظهی وصال به سر شد
#احمد_حیدری
#امیرالمومنین_ولادت
خدا در کعبه مهمان دارد امشب
حرم در سینه قرآن دارد امشب
زمین خورشیدِ تابان دارد امشب
محمد یک جهان جان دارد امشب
درون بیت جانان دارد امشب
فلک اسرار پنهان دارد امشب
نوشته بر در و دیوار کعبه
که امشب بخت گشته یار کعبه
الا عیدت مبارک باد کعبه
خدا امشب امامت داد کعبه
علی در تو قدم بنهاد کعبه
تولد یافت عدل و داد کعبه
مبارک باد این میلاد کعبه
چه شوری در وجود افتاد کعبه
بتان هم با علی گفتند امشب
سخن ها با علی گفتند امشب
خداوند حرم را مظهر است این
محمد را چو جان در پیکر است این
تمام هستی پیغمبر است این
زمین و آسمان را محور است این
یم و طوفان و موج و لنگراست این
چگویم حیدر است این حیدر است این
تمام افتخار کعبه این است
خدا گفته امیر المؤمنین است
مه برج اسد امشب اسد زاد
اسد، آری اسد، بنت اسد زاد
ازل را جلوه ی حسن ابد زاد
جمال قل هو الله احد زاد
بگو مرآت الله الصمد زاد
خدارا چشم وگوش و وجه و ید زاد
رخ صاحب حرم تا شد هویدا
حرم گمگشته اش را کرد پیدا
جهان یک سایه از دیوار مولاست
زمان هم مست و هم هشیار مولاست
فضا لبریز از انوار مولاست
حرم محو گل رخسار مولاست
خدا در کعبه مهماندار مولاست
محمد عاشق دیدار مولاست
که دیده بزم الله الصّمد را؟
خدا و حیدر و بنت اسد را
مرا مولا و سرور کیست؟ حیدر
دل و دلدار و دلبر کیست؟ حیدر
امیر دادگستر کیست؟ حیدر
امام عدل پرور کیست؟ حیدر
محمّد (ص) را اگر پیغمبری بود
خدا داند که او هم حیدری بود
علی مرآت ربّ العالمین است
علی استاد جبریل امین است
علی سرّ خداوند مبین است
علی آیینۀ حقّ الیقین است
علی مولای اصحاب الیمین است
علی کلّ ولایت کلّ دین است
همین است و همین است و جز این نیست
کسی جز او امیرالمؤمنین نیست
علی ذکر و علی حمد و علی دم
علی بیت و مقام و رکن و زمزم
علی یعنی صراط الله اعظم
علی یعنی کتاب الله محکم
علی یعنی تمام دین آدم
علی یعنی امام کلّ عالم
علی در عالم خلقت یکی بود
محمّد هم به مهرش متّکی بود
تو در جسم نبی جانی علی جان
تو اصل اصل ایمانی علی جان
تو روح روح قرآنی علی جان
تو نوحِ نوح طوفانی علی جان
تو میزانی تو فرقانی علی جان
تو روز حشر ساطانی علی جان
لوای حمد در دست تو باشد
تمام حشر پابست تو باشد
تو جا بر دوش پیغمبر گرفتی
تو در از قلعۀ خیبر گرفتی
تو از عَمر دلاور سر گرفتی
تو چون جان مرگ مرگ را در بر گرفتی
تو از ختم رسل کوثر گرفتی
تو دل از انبیا یکسر گرفتی
تو قاتل را ز رأفت شیر دادی
تو خصم خویش را شمشیر دادی
تو روی خاک، معراج نمازی
تو بال طایر راز و نیازی
تو درد عالمی را چاره سازی
تو وقت جان فشانی پیشتازی
تو دل بشکسته گان را دلنوازی
تو بین انبیا نشکفته رازی
اگر چه با خلایق زیستی تو
خدا می داند و بس کیستی تو
به جز تو کیست با آن اقتدارش
زند وصله به کفش وصله دارش
فلک خورشید گردون خاکسارش
کند اشک یتیمی بی قرارش
فدای لطف و احسانت علی جان
که «میثم» شد ثنا خوانت علی جان
#غلامرضا_سازگار
#امیرالمومنین_مدح
به نجف رساندم امشب دل درد آشنا را
که به خاکبوست آرم نفس شکسته پا را
مدد از خدا گرفتم که بگویم از تو یارا
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه ی هما را
جلوات اولیا را به جمال او جلی بین
و بهشت آرزو را به ولایت ولی بین
به زلال مهرش آیینه ی قلب ، صیقلی بین
دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
به مدیح او خدایا قلمم ز پا نماند
دل من ز عشق مولا نفسی جدا نماند
اگر آستین فشاند به جهان گدا نماند
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سر چشمه ی بقا را
به مصاف او کسی که برود رود به مسلخ
ز نهاد دشمن او به فلک رسیده آوخ
چکنم بدون لطفش دم مرگ و قبر و برزخ
مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را
به پناه ، لنگر دل ، به کرانه ی علی زن
به امید تکیه هر لحظه به شانه ی علی زن
نفسی اگر زنی تو ، به بهانه ی علی زن
برو ای گدای مسکین در خانه ی علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
غم عشق جاودانش که سرشته با گل من
اگر عاشقی بفهمی که چه کرده با دل من
همه جاست مهر رویش به یقین مقابل من
به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا
علی است آنکه باشد بری از همه معایب
به رسول حق مشیر است و وزیر و یار و نایب
نشود دل زلالش ز حضور دوست غایب
به جز از علی که آرد پسری ابوالعجایب
که علم کند به عالم شهدای کربلا را
علی است شاه مردان و امیر سرفرازان
علی است سر مستی و دلیل دلنوازان
علی آنکه دل سپردند به مهرش عشقبازان
چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان
چو علی که می تواند که به سر برد وفا را ?
نه فقط کلیم ذوقم به کمال مدح او ماند
که ملک به عرش هم در حرم علی پر افشاند
چو خدا به صبح خلقت علی یا علی به لب راند
نه بشر توانمش گفت نه خدا توانمش خواند
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را
شده جبرییل از اول به نجف مقیم رحمت
ملکوت آرزوهاست در این حریم رحمت
به مشام جان رسید از حرمش شمیم رحمت
به دو چشم خونفشانم هله ای نسیم رحمت
که ز کوی او غباری به من آر توتیا را
به خدا در اهتزاز است به بام دل لوایت
همه عمر عاشقانه زده ام دم از برایت
زده مرغ جان من پر ، شب و روز در هوایت
به امید آنکه شاید برسد به خاک پایت
چه پیام ها سپردم همه سوز دل صبا را
نفس تو خرج می شد به هوای مستمندان
که علی علی علی بود ، نوای مستمندان
چقدر به دوش بردی تو غذای مستمندان
چو تویی قضایگردان ، به دعای مسمندان
که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را
من و ذکر نام مولا که جلا دهد به قلبم
من و یاد او که باشد به دل شکسته مرهم
به مسیح می دهد روح و ز نوح می برد غم
چه زنم چو نای هر دم ز نوای شوق او دم
که لسان غیب خوش تر بنوازد این نوا را
من و خلوت تهجد من و سوز و اشک و آهی
به امید یک تبسم ، به اشاره ای ، نگاهی
که برای من نمانده است به غیر تو پناهی
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایی بنوازد آشنا را
به "کمیل" داده از لطف ، به نوکریش منصب
شده کوله بار عمرﻡ ز عطای او لبالب
ﮐﻪ به دل نهفته دارم ز غمش هزار مطلب
ز نوای مرغ یا حق ، بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا
#شهریار
#کمیل_کاشانی
مدح حضرت امیرالمومنین ع
نه مراست قدرت آن که دم، زنم از جلال تو یا علی
نه مرا زبان که بیان کنم ، صفتِ کمال تو یا علی
شده مات عقل موحدین ، همه در جمالِ تو یا علی
چو نیافت غیر تو آگهی، ز بیانِ حالِ تو یا علی
نبرد به وصف تو ره کسی ، مگر از مقالِ تو یا علی
هله ای مُجلّیِ عارفان ، تو چه مطلعی تو چه منظری
که ندیدهام به دو دیدهام ، چو تو گوهری چو تو جوهری
هله ای مولّه عاشقان، تو چه شاهدی تو چه دل بَری
چه در انبیا چه در اولیا ، نه تو را عدیلی و هم سَری
به کدام کس مَثلت زنم که بُوَد مثالِ تو یا علی
توئی آن که غیر وجود خود ، به شهود و غیب ندیدهای
فَقرات نفس شکستهای ، سُبحاتِ وَهم دریدهای
همه دیدهای نه چنین بود شه من تو دیدهی دیدهای
ز حدودِ فصل گذشتهای ، به صعودِ وصل رسیدهای
ز فنای ذات به ذاتِ حق ، بُوَد اتّصال تو یا علی
چو عقول و افئده را نشد ، ملکوتِ سرّ تو مُنکشف
همه گفتهاند و نگفته شد ، ز کتابِ فضل تو یک الف
ز بیانِ وصف تو هر کسی ، رقم گمان زده مختلف
فصحای دهر به عجز خود ، ز ادایِ وصف تو معترف
بُلغای عصر به نطقِ خود ، شدهاند لالِ تو یا علی
تویی آن که در همه آیتی، نگری به چشم خدای بین
شده از وجودِ مقدّست ، همه سرّ کَنزِ خفا مبین
تویی آن که از کُشِفَ الغطا ، نشود تو را زیاده یقین
ز چه رو دَم از أنا ربکّم نزنی ، بزن به دلیل این
که به نورِ حق شده منتهی ، شرفِ کمال تو یا علی
تو همان درخت حقیقتی ، که در این حدیقهی دنیوی
أنا ربّکم تو زنی و بس ، به لسان تازی و پهلوی
ز بروق نورِ تو مُشتعل ، شده نارِ نخلهی موسوی
ز تو در لسانِ موحّدین ، بُوَد این ترانهی معنوی
که انا الحق است به حقِ حق ، ثمرِ نهالِ تو یا علی
تویی آن تجلّیّ ذوالمنن ، که فروغ عالم و آدمی
هله ای مشیّتِ ذاتِ حق ، که به ذات خویش مُسلّمی
ز بروز جلوه ی ماخلق ، به مقام و رتبه مقدّمی
به جلالِ خویش مُجلّلی ، ز نوالِ خویش مُنعّمی
همه گنج ذاتِ مقدّست ، شده مُلک و مالِ تو یا علی
تو چه بندهای که خدائی ات ، ز خداست منصب و مرتبت
احدی نیافت ز اولیا ، چو تو این شرافت و منزلت
رسدت ز مایهی بندگی ، که رسی به پایهی سلطنت
همه خاندانِ تو در صفت، چو توأند مشرقِ معرفت
شده ختم دورهی عِلم و دین ، به کمالِ آل تو یا علی
تو همان مَلیکِ مُهیمنی ، که بهشت و جنّت و نه فلک
پیِ جستجوی تو سالکان ، به طریقت آمد یک به یک
شده ذکرِ نام مقدّست ، همه وِردِ اَلسنهی مَلَک
به خدا که احمدِ مصطفی ، به فلک قدم نزد از سَمَک
مگر آن که داشت در این سفر طلبِ وصالِ تو یا علی
تویی آن که تکیهیِ سلطنت ، زدهای به تخت مؤبّدی
ز شکوه شأن تو بر مَلا ، جَلَواتِ عِزِّ ممجّدی
به فرازِ فرقِ مبارکت ، شده نصب تاج مُخلّدی
متصرّف آمده در یَدَت ، ملکوتِ دولتِ سرمدی
تو نه آن شهی که ز سلطنت ، بود اعتزالِ تو یا علی
به می خُمِ تو سِرشته شد ، گِل کاس جانِ سبوکشان
به پیالهی دلِ عارفان ، شده ترکِ چشمِ تو میفشان
ز رَحیقِ جام تو سرگران، سِر سرخوشان، دل بیهُشان
نه منم ز بادهی عشق تو ، هله مست و بیدل و بینشان
همه کس چشیده به قدرِ خود ، ز میِ زُلالِ تو یا علی
منم آن مجرد زنده دل که دم از ولای تو می زنم
ره کوه و دشت گرفته ام قدم از برای تو می زنم
به همین نفس که تو دادی ام نفس از ثنای تو می زنم
شب و روز حلقه ی التجا به در سرای تو می زنم
نروم اگر بکشی مرا ز صف نعال تو یا علی
تویی آن که سِدرهی مُنتهی ، بُودَت بلندیِ آشیان
به مکان نیائی و جلوهات ، به مکان ز مشرقِ لامکان
رسد استغاثهی قدسیان ، به درت ز لانهی بینشان
چو به اوج خویش رسیدهای ، ز عِلوّ قدر و سُموشّان
همه هفت کرسی و نُه طبق ، شده پایمال تو یا علی
نه همین بس است که گویمت ، به وجودِ جود مکرّمی
تو مُنزّهی ز ثنای من ، که در اوجِ قُدس قدم نَهی
نه همین بس است که خوانم اَت ، به ظهورِ فیض مقدّمی
به کمال خویش معرّفی ، به جلالِ خویش مُسلّمی
نه مراست قدرت آن که دم ، زنم از جلال تو یا علی
تویی آن که میم مشیّتت ، زده نقشِ صورتِ کاف و نون
به کتابِ عِلم تو مُندرج ، بُوَد آن چه کان و مایکون
فلک و زمین به ارادهات ، شده بی سکون شده با سکون
تویی آن مُصوّرِ ماخَلَق ، که من الظّواهر و البطون
بُوَد این عوالم کُن فکان، اثرِ فعال تو یا علی
تویی آن که ذات کسی قرین ، نشده است با احدیتّت
نرسیده فردی و جوهری ، به مقام مُنفردیتت
تویی آن که بر احدیّتت ، شده مُستند صمدیّت
نشناخت غیر تو هیچکس ، ازّلیتت ابدّیتت
تو چه مبدأیی که خبر نشد ، کسی از مآلِ تو یا علی
تو که از علایق جان و تن ، به کمالِ قُدس مُجرّدی
تو که فانی از خود و مُتّصف ، به صفاتِ ذاتِ محمّدی
تو که بر سرائرِ معرفت ، به جمالِ اُنس مُخلّدی
به شؤنِ فانیِ این جهان ، نه مُعطّلی نه مقیّدی
بود این ریاست دنیوی ، غم و ابتهالِ تو یا علی
زنده یاد فؤاد کرمانی
🍀میلاد مرد مردان و امیر جوانمردان(مولا علی
علیه السلام)
بر همگان مبارک باد
مگرکه کلک ازل نقش مرتضی زده است؟!
که آفتاب سر از خانه ی خدا زده است
رسیده ساقی صافی که در زمان الست
دلم ز ساغر او باده ی ولا زده است
چه آیتی ست خدا را که ابر رحمت او
به ما سوا همه جا سایه ی هما زده است
به جز تو ای اسد الله غالب بر نفس
خداچو نقش تو نقشی عجب کجازده است؟
بود مقام رفیعت ، رفیع تر که حسین (ع)
کمال نقش تو در دشت کربلا زده است
خدا نجات جهان را ز فتنه های زمان
به نام نامی فرزندی از شما زده است!
ولی به جان تو امروز ها هوای نجف
چه آتشی که به احساس و جان مازده است
خدا خراب کند خانه ی عدوی تو را
همان که تیر بر آن گنبد طلا زده است*
مرید غیرت آن بنده ام که در همه عمر
به هرچه جز نظر دوست پشت پا زده است
به خاک بوسی اش آماده میشوم (کوثر)
سروش غیب مرا سوی او صلا زده است
*اشاره به حمله ی آمریکاییها به حرم مولا
🍀🍀🍀
محمد قولی میاب «کوثر»
از جام ولای عشق اگر سرمستیم
یا دل به محبت الهی بستیم
این امنیت کشورمان را بخدا
مدیون شهیدان و خمینی هستیم
#محمد_مبشری
به روزباشیدبااین کانال👇
══✼🍃🌹🍃✼══
#دعوتید_به_کانال ⤵️⤵️
#کانال_تخصصی_اشعار_و_نغمات_آیینی
#غریب_آشنا
#محمد_مبشری
@gharibe_ashena_mobasheri313
══✼🍃🌹🍃✼═