eitaa logo
🌹کانال مولودی و اعیاد غریب آشنا (مبشری)
1.7هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
233 ویدیو
72 فایل
https://eitaa.com/joinchat/1922302029Cf52fe4bfa2 #غریب_آشنا #اشعار_و_نغمات_آیینی_مناسبتی_وکاربردی با محرَّم زخم ما نان و نمک ها خورده است تا ابد از شور عاشورا نمک گیریم ما #محمد_مبشری جهت تبادل و ارتباط مستقیم با شاعر @gharibe_ashena_mobasheri
مشاهده در ایتا
دانلود
جا دارد اگر فلک کنون گریه کند با زخم دل و سوز درون گریه کند تو زینبی و مهدی زهرا شب و روز از بهر اسارت تو خون گریه کند در کرببلا به دردها درمان داد جان داد ولی جان به ره جانان داد بر برگ گل لاله نوشتند به خون از هجر حسین، زینب آخر جان داد به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═
رسيد روضه به جايي كه ديدنش سخت است به حنجري كه يقيننا بريدنش سخت است تني كه مثله شود پاكشيدنش سخت است صداي واي بني شنيدنش سخت است اگرچه سخت سرت را ولي جدا كردند چنان كه فاطمه را از علي جدا كردند همين كه تير رها كرد تيغ مي بُرد رفيق مي زند و نارفيق مي برد و بوسه گاهِ نبي را دقيق مي برد عميق بوسه زده پس عميق مي برد چنان پرنده كه هي بال را به هم زده است صداي فاطمه گودال را به هم زده است خدابخير كند لحظه هاي اخر را خدا بخير كند رفتن برادر را يكي بگيرد از ان دور چشم خواهر را كه شمر بين دو دستش گرفته يك سر را به نيزه زلف كمند است ساعتي ديگر سري به نيزه بلند است ساعتي ديگر بلند گفت یکی آن وسط، سرش با من ولی مزاحممان است خواهرش، با من! تو پا گذار به گودال، خنجرش با من شروع کار قتال از تو، آخرش با من! بریدن سر او مثل آب خوردن بود جداشدن ز قفا، ظلم بر سر و تن بود ز قتلگاه، اگر بوی سیب می آید حبیبه ای به مزار حبیب می آید صدای ناله ی زهرا عجیب می آید که آخرین پسرم عنقریب می آید در آن زمان سر خون حسین من جنگ است به هر کجا بروید آسمان همین رنگ است به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═
سر تو از سر نیزه به من توان می داد امید بر دل مجروح بی کسان می داد خودت که از سر نیزه به چشم خود دیدی کنیزکی به یتیم تو خرده نان می داد نماز جمعه کوفه شلوغ بود آن روز گمان کنم که علی اکبرت اذان می داد میان مجلس شان از کنیز تا گفتند: سکینه دخترت از ترس داشت جان می داد برای خوش گذرانی، یزید در مجلس مدال نیزه زنی را که بر سنان می داد... ...رقیه دختر دردانه داشت دق می کرد دوباره رأس اباالفضل را نشان می داد هزار مرتبه گفتم نخوان عزیز دلم! تو خواندی و صله ات را به خیزران می داد همین که چوب جفا بر لبان تو می خورد بدان که خواهر تو سخت امتحان می داد نبودن تو ز یک سو و ضربۀ زنجیر به جسم خواهر تو درد استخوان می داد به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═
بگذار ناله از جگرِ خود برآورم جانم بگیر تا شبِ غم را سرآورم وقتی برایِ گریه ندارم ، نگاه كن باید كه كودكانِ تو را دربرآورم جسمی نمانده تا كه سپر بیشتر شود چشمی نمانده تا كه دو چشمی تر آورم باید دو طفلِ بی نفسِ زخم خورده را از زیرِ خارهای بلا پَرپَر آورم باید كه چند كودك ترسیده‌ی تو را از خیمه‌های مانده در آتش در آورم تا ساربان نیامده انگشت را بلند كن باید روم زِ دست تو انگشتر آورم باید برای دختركانِ یتیم تو قدری بگردم و دو سه تا معجر آورم پیراهن امانتی مادرم كجاست گشتم نبود تا كه بر این پیكر آورم نامحرمی به ناقه‌ی عریان اشاره كرد باید روَم به علقمه آب آور آورم گیسوی مادرت زِ گلوی تو سرخ شد باید كه چادری به سرِ مادر آورم تا بازهم نگاه كنم بر حسینِ خویش باید باز هزار نیزه شكسته درآورم به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═
آمده موسم تنهایی و حیران شده ام دادم از دست تو را، سخت پریشان شده ام رفتی و بعد تو من پاره گریبان شده ام نظری کن چقدر بی سر و سامان شده ام چشم بد بعد تو دنبال من افتاد حسین خواهرت را نکند بُرده ای از یاد حسین؟! چند مرکب پیِ من پشت سرم تاخته اند عده ای چشم به سوی حرم انداخته اند این طرف روی تنت کوه سنان ساخته اند سنگ دل ها سرفرصت به تو پرداخته اند یک نفر هستم و از چند طرف درگیرم به خود فاطمه سوگند که بی تقصیرم رکن من بودی و از رکن و اساس افتادم کعب نی خوردم و عشق تو نرفت از یادم " زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم" گم شده بین شلوغی سخن و فریادم شاهدی داد زدم... گریه کنان می گفتم با صدایی که گرفته سویشان می گفتم: جوشن مانده به روی بدنش را نبرید سخت جا رفته... عقیق یمنش را نبرید با سر نیزه توان سخنش را نبرید هرچه بردید ولی پیرهنش را نبرید بگذارید نگاهی به سویش بندازم لااقل چادر خود را به رویش بندازم به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═
روزی به پات غم نخورم شب نمی شود این دلشکسته صاحبِ منصب نمی شود مُردن به پای "یار"،ملاک تَقَرُّب است "پروانه" تا نسوخت مُقَرَّب نمی شود حُر را ادب به مرتبه ی حُرّیَت رساند هرگز قفس سرای مودب نمی شود در بارِگاه شاه،یکی جُون می شود هر نوکری،غلامِ مُجَرَّب نمی شود هیئت کلاس حضرت زهرا برای ماست جز او کسی معلم مکتب نمی شود این روضه ها ستون بنای تشیُّع است مذهب بدون روضه که مذهب نمی شود هرکس که صحبت از تو کند..،گریه می کنم دیوانه پیش خلق مُعَذَّب نمی شود ما گریه کرده ایم ولی هیچ گریه ای مانند گریه بر غم زینب نمی شود ** قربان جسم دَرهَم شاهی که اهل دِه هر کار می کنند مرتب نمی شود به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═
چشم تو سمت من دل من گير نيزه هاست اين سينه پاره پاره شمشير نيزه هاست عشقت مرا به كوچه و بازار مي كشد زينب اسير رشته زنجير نيزه هاست سر خي معجر من و پيشانيت حسين اثبات آيه آيه تفسير نيزه هاست اي لاله اي كه خون چكد از ساقه ات هنوز اين زخم هاي وا شده تقصير نيزه هاست قرآن مخوان دوباره كه يكبار ديده ام آن سنگ ها كه بابت تقدير نيزه هاست قرآن مخوان كه پيرزني روي بام ها در انتظار پاسخ تكبير نيزه هاست اين گيسوان پخش شده بين كوچه ها از ردپاي رأس تو در زير نيزه هاست حالا به اين بهانه نگاهش به سوي ماست نامحرمي كه چشم و دلش سير نيزه هاست در بين راه نيزه تو ايستاده بود جا ماندن كه باعث تأخير نيزه هاست؟ گفتم كه چند لحظه بخوابم ولي نشد اين خواب هم تجسم تصوير نيزه هاست به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═
تنها نه این که داده رزق نوکران را بخشیده آب و نان بنده پروران را معشوق ها دلداده ی حب الحسین اند عشقش مُسَخَّر کرده قلب دلبران را هر کس که مشمول نگاه رحمتش شد هرگز نمی خواهد عطای دیگران را گریه برایش خیرِ بی مانند دارد حتی مقرب می کند پیغمبران را نامش که زینت بخشِ عرش و اهل آن است تا اوج مستی می برد نوحه گران را دیوانگی ما در این میخانه، لطف است بخشیده زهرا این جنون بیکران را یک عمر داغ سینه ی عریان ارباب آتش زده جان و دل جامه دران را باید چگونه با پر زخمی، عقیله پیدا کند در دشت و صحرا، دختران را باید چگونه زینب کبری ببیند در شام، بر کام امامش، خیزران را به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═
بسکه در کوی و گذر وقتِ تماشا ریختند کودکانت بر زمین از ضربِ پاها ریختند عده‌ای شاگردهایم عده‌ای دیگر کنیز کوچه کوچه پیشِ پایم نان و خرما ریختند در شلوغیِ مسیرِ کاخ هِی روی خاک دختران از هول دادنهای آنها ریختند بارها ما بر زمین خوردیم از ما رد شدند مثلِ آنروزی که با در رویِ زهرا ریختند نیزه داران موقع اُطراق هرجایی که شد اینهمه سر را به روی هم همانجا ریختند آتشِ خیمه ، کشیدن‌های تا کوفه چه کرد گیسوان بچه‌ها یا سوخته یا ریختند بی هوا بر ناقه‌ها زد تا که از آن ارتفاع دخترانت پشتِ هم در بینِ صحرا ریختند* مردمانی که درِ این خانه می‌خوردند نان کُنجِ زندان با قُل و زنجیر ما را ریختند با لب و دندانِ تو با چوب بازی کرد و زد آه دندانهای تو آنقدر زد تا ریختند خوب پیدا هست از بویی که دارد موی تو در تنورِ روشنی دیشب سرت را ریختند *حرام زاده‌ای بنام سهیل ابن عُرَیف تا دروازه کوفه با سیخی که در دست داشت برناقه‌ها میزد تا کودکان از آنها بیافتند(تذکره الشهدا ودیگرمقاتل) به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═
با داغ مادرش غم دختر شروع شد او هرچه درد دید، از آن «در» شروع شد مادر به او که پیرهن کهنه را سپرد دل شوره های زخمی خواهر شروع شد باور نداشت آتش اين اتفاق را تا عصر روز حادثه باور شروع شد جمعه حدود ساعت سه بین قتلگاه تکرار صحنه ى در و مادر شروع شد اینجا بجای میخ در و قامتی کبود اینبار جنگ خنجر و حنجر شروع شد زینب! بلند گریه کن اینجا مدینه نیست حالا که سوگواری حیدر شروع شد بر خاک سر گذاشت حسين آسمان گرفت زينب گريست، خنده ى لشگر شروع شد می خواستم تمام کنم شعر را، نشد یک غم تمام شد، غم دیگر شروع شد زينب نشست و خاک عزا ريخت بر سرش والشمرُ جالسٌ ... سر و خنجر ... تمام شد خنجر سوی گلوی برادر بلند شد وقت فرود، طاقت خواهر تمام شد وقتی غريو شیون خواهر به عرش رفت فهمید عرش کار برادر تمام شد پنجاه و چار سال فقط با حسين بود پنجاه و چار سال که ديگر تمام شد پنجاه و چار سال معطر به عطر او وقتی حسین شد گل پرپر، تمام شد تازه هجوم و قصه ی آتش شروع شد وقتی که قصه ی سر و خنجر تمام شد فریاد زد امام: "علیکُنّ بالفرار" حجت بر اهل بیت پیمبر تمام شد زینب میان شعله و خون می دوید آه این شعر تا رسید به معجر ....... اينها گذشت ...چفيه و سربند را که بست، وقتى که گريه در دل سنگر تمام شد- رفتند دسته هاى عزايى که راهشان با "انتقام سيلى مادر" شروع شد به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═
با اشک بی‌زوال خودم گریه می‌کنم بر روز و ماه و سال خودم گریه می‌کنم این پلک ها به روضه‌ی تو‌ زخم شد حسین بس با زبان حال خودم گریه می‌کنم حالا دگر بدون عصا می‌خورم زمین گاهی خودم به حال خودم گریه می‌کنم می‌پرسم از خودم که چرا بی کفن شدی؟ بر پاسخ سوال خودم گریه می‌کنم گاهی که یاد عصر دهم می‌کند دلم بر غارت جلال خودم گریه می‌کنم من آن کبوترم که ز شلاق ها هنوز هر شب ز درد بال خودم گریه می‌کنم ای بهترین برادر دنیا برای تو تا وقت ارتحال خودم گریه می‌کنم به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═
حسین ، شد لحظه ی آخر خواهر دوخته شده چشام به این در ، کنار من بیا برادر داداش ، ببین که زینب غمینه گرفته با دلی حزینه ، پیرهن خونتو رو سینه داداش اگر بیایی ، جون دادنم آسونه صدای قلب زینب ، حسین حسین می خونه یک سال و نیمه که من ، رنگ خوشی ندیدم کابوس قتلگاه رو ، هرشب تو خواب می دیدم حسین غریب مادر ** داداش ، یادته اومدم تو گودال میزدی توی خون پرو بال ، یه دفعه دیدم شدی بی حال داداش ، زمین کربلا می لرزید دختر کوچکت می ترسید ، یه بی حیا سرت رو دزدید لبات ترک ترک بود ، تشنه یک جرعه آب تنت به روی صحرا ، به زیر برق آفتاب یک سال و نیمه که من- با روضه هات مأنوسم کاشکی بیای دوباره ، حنجرتو ببوسم حسین غریب مادر ** داداش ، من موندم و یه مشت حرامی از ما گرفتن احترامی ، مردای دست سنگین شامی داداش ، ما رو نشوندن تو خرابه چیزی که فکرشم عذابه ، خاطره ی بزم شرابه نمی دونی بعد تو ، چه غصه ها کشیدم بعد یه عمر عزیزی ، چی شنیدم چی دیدم تو موندی و اکبرت ، من موندم و دخترت هنوز توی گوشمه ، ناله های مادرت حسین غریب مادر به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═