eitaa logo
🌹کانال مولودی و اعیاد غریب آشنا (مبشری)
1.7هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
233 ویدیو
72 فایل
https://eitaa.com/joinchat/1922302029Cf52fe4bfa2 #غریب_آشنا #اشعار_و_نغمات_آیینی_مناسبتی_وکاربردی با محرَّم زخم ما نان و نمک ها خورده است تا ابد از شور عاشورا نمک گیریم ما #محمد_مبشری جهت تبادل و ارتباط مستقیم با شاعر @gharibe_ashena_mobasheri
مشاهده در ایتا
دانلود
جهان اگرچه که در ظاهر امن‌وآرام است ولی بدون تو در هاله‌ای از ابهام است تمام آن‌چه که درباره‌ی تو می‌دانیم اگر درست تامل کنیم، اوهام است قسم به‌دوستی گرگ‌ومیش صبح‌وغروب که غیر بام تو هر بام دیگری دام است در این زمانه‌ی‌شهرت خوشا‌به‌حال دلی که آشنای تو و بین خلق گمنام است تفاوتی نکند پیر یا جوان بودن کسی که از غم هجران نمرده ناکام است در این تلاطم امواج تند سردرگم خیال هر اقیانوس با تو آرام است برای سوختن آماده‌اند عشاقت چرا که پخته شدن آرزوی هر خام است سپیده‌وار سر از شب برآر ای خورشید که آفتاب جهان بی‌تو بر لب بام است
بسم الله الرحمن الرحیم اسم اعظم اگرچه سرور و آقا دراین جهان کم‌نیست ولی شبیه تو ارباب در دوعالم نیست بهشت‌وروضه‌ی‌رضوان ماست روضه‌ی‌تو عذاب دوری از آن کم‌تر از جهنم نیست حسین گفتم و صد مرده زنده شد، یعنی که غیر ذکر تو درعرش اسم‌اعظم نیست نشانه‌ی "فَتَلَقّی" به خلق ثابت کرد که جز تو راه نجاتی برای آدم نیست از این که دوست‌ودشمن گریستند به‌تو رسیده‌ایم‌به‌اینکه‌به‌جز غمت، غم نیست فقط برای غم تو شکسته شد دل ما که در مصیبت تو سنگ نیز محکم نیست به‌قدر بال مگس گریه کرده‌ایم به تو اگر زیاد نباشد -که‌هست- کم هم نیست هزار ماه که هرشب از آن شب قدر است هنوز هم نفس یک شب از محرم نیست
🔸رباعیات یادواره میلاد حضرت رقیه سلام الله علیها از کودکی اش فاضله و عالمه بود چون شیرزن قبیله بی واهمه بود بر بوسۀ عمه بر جمالش سوگند از بدو تولدش خود فاطمه بود ✍جواد حیدری امشب کرم رقیه را می بینیم خیر قدم رقیه را می بینیم این حرف تمام عاشقان است حسین پس کی حرم رقیه را می بینیم در محفل عشقتان ادب آوردم غم از دلتان برده طرب آوردم یادت نرود یک صلواتی بفرست تا نام رقیه رابه لب آوردم ✍سید مجتبی شجاع ای پاک تر از اشکِ زلالِ مهتاب در بحرِ ولا گوهرِ ناب و کمیاب دل گشته دخیلِ چادرِ خاکی تو یا سیِّدتی رُقیّه بِنتُ الارباب ✍حمیدرضا گلرخی در چهرهء خود هیبت زهرا دارد بر دوش ابالفضل علی جا دارد با این که سه ساله است مانند عمو در دادن حاجت ید طولا دارد
🔸دوبیتی صلواتی یادواره میلاد حضرت رقیه سلام الله علیها آن منبع پر فروغ فیض اَزلی یعنی که رقیه ی حسین بن علی پیوسته فرستید سلام و صلوات بر هدیه ی قدسی نفس لم یزلی « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » ای شیعه اگر طالب فیضی و برات مصباح هدی حسین بود راه نجات اولاد حسین مروج اسلامند بر روح رقیه تا قیامت صلوات « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » در محفل عشقتان ادب آوردم غم از دلتان برده ، طرب آوردم یادت نرود یک صلواتی بفرست تا نام رقیه را به لب آوردم « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » هر جا سخن از رقیه جان می آید صوت صلوات عرشیان می آید در مجلس این سه ساله من معتقدم عطر خوش صاحب الزمان می آید « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » بر بنت حسین رقیه از جان صلوات بر سه ساله ، عمه ی شهیدان صلوات او فاتح شام و بحث با دخت یزید بر سیرت فاطمی جانان صلوات « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
ﺍﻣﺴﺎﻝ ﻫﻢ ﮔﺬﺷﺖ ﻭﻟﯽ ﯾﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ﺁﺷﻔﺘﻪ‌ﺍﻡ ﮐﻪ ﻣﺎﻩ ﺷﺐ ﺗﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ﮔﻔﺘﻢ ﺩﻭﺍﯼ ﺩﺭﺩ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻣﯽ‌ﺭﺳﺪ ﺍﻣّﺎ ﻃﺒﯿﺐ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﻥ ﯾﻮﺳﻒ ﻧﻤﯽ‌ﺭﻭﺩ ﺣﻖ ﻣﯽ‌ﺩﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ﭼﺸﻢ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﭼﺸﻢ ﺗﺮﻡ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﺩﻩ ﻣﺎﻧﺪ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺟﻤﻌﻪ ﻭ ﺩﻟﺪﺍﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ﻣﻦ ﭼﻪ ﻏﺮﻭﺏ‌ﻫﺎ ﮐﻪ ﻧﺸﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﺗﻮ ﺁﯾﻪ، ﻗﺴﻢ، ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻭ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ﯾﮏ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﮔﻨﺎﻩ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﻧﻈﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩ ﺷﮑﺮ ﺧــــــﺪﺍ ﺯ ﻣﺎ ﻧﻈﺮ ﯾﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺣﺴﺎﺏ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺑﯿﺮﺍﻫﻪ ﺭﻓﺖ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﻭ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ﺍﻭ ﺳﺎل‌هاﺳﺖ ﺁﺑﺮﻭﯾﻢ ﺭﺍ ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺍﺑﺮ ﮐَﺮَﻡ ﺯ ﻋﺒﺪ ﮔﻨﻬﮑﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ﺍﺻﻼ‌ً ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻭ ﭼﻪ ﺑﻬﺎﺭﯼ؟ ﭼﻪ ﻟﺬّﺗﯽ؟ ﺑﯽ ﺍﻭ ﻧﺴﯿﻢ ﻫﻢ ﺳﻮﯼ ﮔﻠﺰﺍﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ﺳﺎﻝ ﺟﺪﯾﺪ، ﺳﺎﻝ ﻓﺮﺝ، ﺳﺎﻝ ﮐﺮﺑﻼ‌ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﻫﻢ ﮔﺬﺷﺖ ﻭﻟﯽ ﯾﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ شاعر: محمدجواد پرچمی
انگار که این فاصله‌ها کم شدنی نیست می‌خواهم از این غم نسرایم، شدنی نیست بر زخم دل سوخته‌ام هیچ دوایی جز لذت دیدار تو مرهم شدنی نیست من سروم و آزادگی‌ام ورد زبان‌هاست جز از غم تو قامت من خم شدنی نیست بگذار که باران بشوم زار ببارم حالا که وصال تو فراهم شدنی نیست می‌خواست غزل فاصله را کم کند اما انگار که این فاصله‌ها کم شدنی نیست
در راه وصل من چراغ روشنی در دل ندارم جز شما انتطار وصل در محفل ندارم جز شما کشتی جاماندگانی در عبور از بحر هجر منجی دیگر درین ساحل ندارم جز شما ساکن یک منزل متروکه ام در شهر خویش هیچ پشتیبان درین منزل ندارم جز شما محملی دارم که راهی گشته سوی آسمان قافله سالار در محمل ندارم جز شما مشکلی افتاده در کارم بیا لطفی نما من گره وا کن درین مشکل ندارم جز شما خود نشان من بده راه رسیدن تا وصال نقشه ی این راه را کامل ندارم جز شما ای که دریای فضیلت موج خیز از چشم توست هیچ مولایی چنین فاضل ندارم جز شما دلخوشم این که رساندم دست خود بر دامنت همچو «یاسر» مرشد قابل ندارم جز شما ** محمود تاری «یاسر»
ما منتظران روشن فرداییم با فلسفه ظهور پابرجاییم ما عاشق اهل بیت احمد هستیم «همواره به یاد یوسف زهراییم» ### ما معتقدان شاخه طوباییم در سایه آن همیشه می آساییم تا فرصت دیدار فراهم گردد «همواره به یاد یوسف زهراییم» ### ما دلشدگان حضرت مولاییم دلباختگان روی آن آقاییم ما منتظریم تا که او برگردد «همواره به یاد یوسف زهراییم» محمدعلی یوسفی
حمید: 🌹🍁 لحظه های ناب دعا🍁🌹 خوش آنزمان که بپیچد میان این عالم سروش هاتف غیبی ؛ که روز وصل شماست زعرش مژده دهد پرده دار غیب وشهود ظهور منتقم خون سید الشهداست خوش آنزمان که رسد شهریار مُلک وجود همان که کعبه ی آمال و قبله ی دلهاست خبر رسیده که دیدار یار نزدیک است بهوش منتظران لحظه های ناب دعاست بخوان دعای فرج را برای تعجیلش میان سیل دعا ؛ لطف حضرتش با ماست پیام حضرت عشق است این دعا و نیاز کلید قفل فرج در میان دستهای شماست خدا کند که بیاید همای سدره نشین در آن زمان همه جا جشن و شادی و غوغاست و... دشتهای ( شقایق) پر از شکوفه شوند به یُمن مقدم شاهی که یوسف زهراست حمید رضازاده ( شقایق) کرمان
تا به کی آهسته نالم در غم هجران یار بیقراری می کنم از حسرت نالان یار در خیال انتظارش شعله ور احساس من دیده بر هم می نهم در لحظه توفان یار ناز پنهانی چشم آن نگار بی مثال می کشد رنگین کمانی ازتن مژگان یار همسفر با خاطرات جمعه ها گشتم بسی کاش بینم لحظه ای آن چهره تابان یار رفته ساقی تابیاید با مسیحا جمعه ای ازنفسهای حضورش گل کند باران یار خسته می گردد خزانها ازنگاه لطف او دربهار پربرش زیبا رخ خندان یار ای دل پرآه من کم کن هوای حسرتت تا شوی غرق محبت از دم ایمان یار سینه ام پر جوش ودل غرق هوای انتطار عاقبت دنيا شودمست از رخ پيمان یار هلهله کن از سفر آید جمال منتطر می شود از هر کلامش جلوه گر عرفان یار (( مهدی منتظری))
                   خدا  میداند عشق  مهدی  به  دل  ماست خدا میداند دل   ما   واله   و  شیداست  خدا میداند ما    کجا  عشق   کجا   یار  وفا  دار  کجا درد  ما   را   که    مداواست  خدا میداند ما    جوانی   همه   قربانی  جانان کردیم یار   ما   نیک  و   دل آراست  خدا میداند ما همه‌ از نفس  افتاده  پریشان شده ایم یار  ما  به ز      مسیحاست   خدا میداند ما همه  بیکس و محزون دراین وادی غم میر    ما   یکه   و    تنهاست   خدا میداند دل ما  زورق  بشکسته به طوفان  بلاست یار  ما  نوح  و  به  دریاست  خدا  میداند دیده ام گل چه بسا درچمن وگلشن وباغ گل  ما   وه   که  چه  زیباست خدا میداند برسان    منجی    ما   را   خدایا    ز   کرم عالمی      غرق      تمناست    خدامیداند شاه    خوبان   مددی   رهبر   عالم  تو بیا رنج  و غم بین که هویداست خدا میداند (بیقرارت)  شده عالم  همگی چشم به راه دل    ما  در    پی   ماواست  خدا  میداند                (بیقرار اصفهانی) پرویز بیابانی
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ جدایی جان من، دیر امد ی ، تا عا قبت پاییز شد درد هجران ، سیل شد از دیده ام ،لبریز شد قطره قطره ،اشک چشمم مثل اشک داغ شمع نم نمک از دیدگان ، بر گونه ا م سر ریز شد تا که شد پنهان نمودم ، سوز عشقت را ولی عا قبت این سوختن ، اوای روح انگیز شد ترس ، از تاریکی و شب های ، هر دم انتظار نا گهان شد عقده ای ، بر سینه ام اویز شد کاش میشد رفت و گم شد در دل شب های تار یا بهاران را ، تنفس کرد و عطر امیز شد کوچه های شهر ،از این دیر امدن غمگین شد از شمیم و عطر و بویت ، طاقتم ناچیز شد هر کس امد ، زخم کاری زد دریغ از مرهمی تا دلم ویرانه ای ، از حمله ی چنگیز شد نیست دیگر طاقتی ،زین دیده بر در دوختن از همین دیر امدن ، روزم چو رستاخیزشد جان من دیر امدی ، افسوس دیگر دیر شد شهریار از این جدایی ، شهره ی تبریز شد