eitaa logo
🌹کانال مولودی و اعیاد غریب آشنا (مبشری)
1.7هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
233 ویدیو
71 فایل
https://eitaa.com/joinchat/1922302029Cf52fe4bfa2 #غریب_آشنا #اشعار_و_نغمات_آیینی_مناسبتی_وکاربردی با محرَّم زخم ما نان و نمک ها خورده است تا ابد از شور عاشورا نمک گیریم ما #محمد_مبشری جهت تبادل و ارتباط مستقیم با شاعر @gharibe_ashena_mobasheri
مشاهده در ایتا
دانلود
امام حسن مجتبی(ع)-ولادت   ای امتداد سوره ی کوثر خوش آمدی ای روشنای قلب پیمبر خوش آمدی  آیینه دار حضرت حیدر خوش آمدی  کوری چشم دشمن ابتر خو ش آمدی  از مقدم تو فاطمه مادر خطاب شد  لفظ ابوالحسن لقب بوتراب شد خیلی بلند قرائت قرآن مکن پسر  در بین کوچه راه بندان مکن پسر  مجنون شهر را تو پریشان مکن پسر  لیلاترین، غمزه به آسمان مکن پسر امشب دوباره راهی بیت و الحسن شدم  مست جمالت هستم و خالی ز (من) شدم  پهن است ابتدای کوچه بساط گدائیم  با تو به سر شده است غمِ بی نوائیم  از برکت دعای شما من خدائیم  با لطف توست اگر کربلائیم  گیریم مرد شامی آمده این جا نگاه کن  دست مرا بگیر مرا سر به راه کن   ما خانوادتاً همگی نوکر شما  تو خانوادتاً، مسیحا، گره گشا  من با قبیله ام، گدایان مجتبی  تو با عشیره ات، عزیزان قلب ما یا ایها الکریم بده روزی مرا  هرگز ندیده ایم که تو رد کنی گدا  یک روز می رسد حرمت را بنا کنیم  با طرح و نقشه های حریم رضا کنیم  صحنت زمرد و گنبد طلا کنیم  بعدش نشسته در حریم شما و صفا کنیم در وصف و شرح حال تو این کامل است و بس  شاگرد مکتب تو ابوفاضل است و بس  مرد جمل دلاوریت حیرت آورست  تکبیرهای حیدریت حیدر آورست  رزم آوری و برتریت حیرت آور است  با یک سپاه برابریت حیرت آورست ختم به خیر قائله فرما اراده کن  آن فتنه را بگیر و ز اشتر پیاده کن روشن کن و بگو خواص را نفاق چیست؟  آقا بگو که بین گذر اتفاق چیست؟  آتش کشیدن دل یاس های باغ چیست؟  آقا بگو که درد کدام است و داغ چیست؟ ای کوه صبر، حضرت سردار بی سپاه  من آه می کشم زغمت ... آه پشت آه یاسر مسافر
امام حسن مجتبی(ع)-مدح   خدا را شکر نامت بر لب ماست که نام تو صفای مکتب ماست حسینت بر تو ما را رهنمون است رسیدن بر تو اوج مذهب ماست اگر اهل مناجات خدایی نگاه تو صفای هر شب ماست دو چشمت از گدا خسته نباشد درت بر سائلان بسته نباشد نبی هنگام دیدار تو، مدهوش که دیدار تو از سر می برد هوش بدیِ دیگران و خوبی خود کنی با حُسن خلق خود فراموش ادب سازی کنی، در کودکی هم به نزد مرتضی هستی تو خاموش بود عمری که از زهرا بخواهیم کند ما را به راه تو کفن پوش اگر از نام ثاراله مستیم رهین لطف و احسان تو هستیم   تو قرآن کریم و راستینی خداوند کرم روی زمینی تمام سوره ی المومنونی که فرزند امیرالمومنینی ز تو کم خواستن نوعی گناه است تو دست باز رب العالمینی تو آنی که بدون شک بگویم حسین و کربلا می آفرینی تو با صلحی که اندر کوفه کردی مسیر عشق را مکشوفه کردی الا ای که به هر دوران غریبی نشان تو بود جانان غریبی معاویه تو را بهتر شناسد که تو در لشگر یاران غریبی زیارت نامه هم حتی نداری قسم بر تربت ویران غریبی امام دوم خانه نشینی ز نامردی نامردان غریبی تو کودک بودی و غربت کشیدی تو مادر را به خاک کوچه دیدی جواد حیدری
مام حسن مجتبی(ع)-مدح   ما را غلام کوی حسن آفریده اند مبهوت و مات روی حسن آفریده اند ما را پیاله نوش شرابش رقم زدند مست از خم و سبوی حسن آفریده اند خورشید را به این همه نقش و نگارها از طلعت نکوی حسن آفریده اند روشن ز نور روی مهش گشته روزها شب را اسیر موی حسن آفریده اند آری ز مقدمش همه جا بوی گل گرفت گل را ز رنگ و بوی حسن آفریده اند از انبیاء و اولیا همه را صف به صف ببین مدهوش خلق و خوی حسن آفریده اند میل نگاه هر چه گدایان شهر را ولله سمت و سوی حسن آفریده اند میلاد یعقوبی
امام حسن مجتبی(ع)-ولادت   رمضان نیمه ماه است امشب  چشم عشاق به راه است امشب  نوبت عاشقی و ختم غم است  صحبت از مرد كریم حرم است  عرش را غلغله و ولوله شد  شب مادر شدن فاطمه شد  وقت دیوانگی شعر من است  قافیه های دلم یا حسن است  راحم الطفل صغیر است حسن  رازق الشیخ كبیر است حسن  سفره دار رمضان های خدا  روزی ما به سر انگشت شما  هر شب عشق تو مرا یاری كرد  به نگاهت دلم افطاری كرد  همه جا پر شده از آقاییت  كوچه ها بند شد از زیباییت  دست و دل باز به وقت كرمی  پس چرا حضرت غم بی حرمی  كی شود بانگ اذانی آقا؟  برود از حرمت تا بالا  شنویم از حرمت این آوا  اشهد انّ علیاً مولا حسن کردی
امام حسن مجتبی(ع)-ولادت امشب مه صیـام به گردون قیـام کرد بـا خنـده مـاه فاطمـه را احتـرام کرد مـاه علـی ز مــاه الهــی ربــود دل مـاه خـدا به مـاه محمّـد سـلام کرد خوش‌ مصرعی ست نقش جبین ستارگان مـاه رسـول، جلوه بـه مـاه صیام کرد خورشید و ماه و سلسلۀ اختران همه زانو زدنـد در حـرم مـاه فاطمه دیدار حُسن خالق سرمد مبارک است قرآن به روی دست محمّد مبارک است تکــرار آفتــاب جمــال محمّــدی توحیـد را طلوع مجـدد مبارک است میـلاد آفتــاب خـدا در مـه خدا عید کریم آل محمّد مبارک است ای شاهدان حسن! سر و جان فدا کنید در بیت وحـی، سیـر جمـال خـدا کنید امشب جمـال غیب خدا جلـوه‌گر شده خورشید وحی، صاحب قرص قمر شده امشب مقام وحی در آغوش فاطمه است امشب عطا به شخص محمّد پسر شده امشب ولادت پســر ختــم ‌الانبیاست امشب بزرگ مـرد دو عالـم پـدر شـده این مجتباست، میـوۀ قلـب محمّد است این جان عالمی به سر دست احمد است چشم جهان به دست و عطا و کرامتش آغـوش کبریـاست محـل اقــامتش گلبوسه‌های سجده به پیشانی‌اش عیان قـد قـامت‌ الصلـوة بـه دیدار قامتش ریحانه محمّـد و دردانۀ علـی قدر و جـلال اوست گـواه امامتش ختم رسل که وصف ورا بر لب آورد حاشا که نام او به زبان بی ‌وضو برد   آیـات وحـی بر دهنش بوسـه مـی‌زند روح کلیـم بـر سخنش بوسـه مـی‌زند حیدر گرفته در بغلش هم چو جان پاک زهـرا به مصحف بدنش بوسـه می‌زند یا رب چه دیدنی‌ست زمانی که مصطفی بر مـاه عـارض حسنش بوسـه می‌زند همواره بـوده جـود و کـرم پای‌بست او گل کرده بوسه‌های کرامت به دست او خلق عظیم، نقش گلـی روی دامنش لبخند دوستی زده بـر روی دشمنش تا بـو کنـد گلـی ز گلستـان حِلـم او رضوان گرفته چشم تماشا ز گلشنش "یا محسنُ بحقِّ حسن" گفت بوالبشر تا توبـه شـد قبول بدرگـاه ذوالمَنش وقتی به خنده پاسخ دشمن دهد حسن کی دست رد به سینۀ ما می‌نهد حسن؟! اسلام متکی ست به صلح و قیام او خیـزد فـروغ وحـی ز متـن کلام او وقت قیام، هر نگهش نهضتی عظیم وقت سکوت، هـر نـفس او پیـام او در غربت مدینه جهادش سکوت و صبر در نهضت حسیـن درخشیـد نـام او حلم و حیا دو لالۀ خندان ز باغ اوست چشم و چـراغ ما حرم بی‌چراغ اوست ای یار ناشناس همه دوستان حسن! دشمن به سفره کرمت میهمان حسن! یک سفــره کـرامت تـو وسعـت زمیـن یک مجلس ضیافت تو آسمان حسن! تنهـا نشـد مدینــه نمک‌گیـر سفـره‌ات بر کل کائنات تویی میزبـان حسن! دست کـرامت تو همـان دست کبریاست گل‌های سفره‌ات همه آیات «هل اتی»‌ست هر لالـه را ز لالـۀ حُسنـت روایتی هر سطر از کتاب سکـوت تـو آیتی آب بقـا بـه لعـل لـبت، تشنۀ دعـا خضـر حیـات را تـو چـراغ هدایتی ای مرکب تو دوش رسول خدا حسن! از شانۀ رسـول بـه مـا هم عنایتی احسان و جود، خاک ره توست یا حسن! عالـم گـدای یک نگـه توست یا حسن! تو در زمین و عرش خداوند جای توست دل‌های اهل دل همه صحن و سرای توست صلح و قیام و صبـر و ثباتت نشان دهد شهر مدینه صحنۀ کرب و بلای توست بـا صبـر تـو قیــام حسینی، قیـام شـد در جای جای کرب و بلا ردّ پای توست مدح و ثنـای تـو شده پیوسته یا حسن خرمای نخل«میثم» بی‌دست و پا، حسن! استادغلامرضاسازگار
امام حسن مجتبی(ع)-مدح   امشب که فرشتگان سخن می گویند گویا سخن از زبان من می گویند ذکر لبشان شنیدنی تر شده است در ارض و سما حسن حسن می گویند * خاک قدمش شمیم جنت دارد در هر نفسش عطر اجابت دارد اعجاز محمدی ست در چشمانش از بس که به جد خود شباهت دارد * ای زمزمه صبح و نسیم ادرکنی آئینه رحمان و رحیم ادرکنی ای در کرم و سخاوت و آقایی بی خاتمه، ایها الکریم ادرکنی * مانند علی لحن فصیحی داری در چهره خود نور ملیحی داری آقا حرم الله شده دل هامان در هر دل بی تاب ضریحی داری یوسف رحیمی
امام حسن(ع)-ولادت حس خوبی ست که امشب به زبان آمده است در تن عاطفه ام، باز توان آمده است به! چه فرخنده شبی و چه مبارک سحری! که در آن عطر خوش خوش نفسان آمده است چه نشستی که درِ میکده ها باز شده آی مستان خدا! پیر مغان آمده است بی نصیبم مگذارید ز جام کوثر حال که صحبت مستی به میان آمده است روزه دارانِ شبِ پانزدهم مژده دهید نمکِ سفره ماه رمضان آمده است سفره تکمیل شد و بزم خدا کامل گشت سوره قدر شب پانزدهم نازل گشت فصل تنهایی زهرا و علی سر شده است شب این شهر چنان روز منور شده است زودتر از همه مژده به پیمبر دادند نوه ات آمده و فاطمه مادر شده است نمک از روی تو می ریزد و خرمای لبت رطب سفره افطار پیمبر شده است طعم چشمان بهاری تو ای روح بهار میوۀ نوبر هر روزۀ حیدر شده است سفره ماه مبارک، برکت دارد، لیک با قدم های شما با برکت تر شده است چه اسیر و چه فقیر و چه یتیم آمده اند بر در خانۀ ارباب کریم آمده اند   پادشاهیِ تو و من نیز همان مسکینی که به جز عشق تو در سینه ندارد دینی قدمت بر سر چشمم اگر ای مرد کریم سحری هم به کنار دل من بنشینی مستجاب است دعای من آلوده اگر پای هر برگ دعا از تو بود، آمینی به صف مشتریانت نظر اندازی، گر ته صف یوسف دل باخته را می بینی کوه کن می شوم از شوق شکر خندهٔ تو آب افتاده دهانم چه قدَر شیرینی! ای که بر خیل جوانان بهشت آقایی اولین سید آل علی و زهرایی حسنی، چون که از احسان خدا بودی تو میوۀ عرشیِ پیغمبر ما بودی تو لقب سبزترین نور برازندۀ توست قد یک عرش پر از عشق و صفا بودی تو چند باری همه دارایی خود بخشیدی از ازل در کرم، انگشت نما بودی تو شبی افطار بیا خانه ی ما مهمان باش چون که همسفرۀ بزم فقرا بودی تو اهل این خاک نبودی و نگفتی آخر مرد خاکی زمین اهل کجا بودی تو؟ ماورای همه افکار نگاه تو بُود آخر عرش خدا، اول راه تو بود گاه سوگند خدا گشتی و انجیر شدی گاه با آیۀ طفلین تو تفسیر شدی گاه با صلح زدی در دل دشمن، تنها گاه در جنگ جمل دست به شمشیر شدی زانو از غم به بغل گیری و سر بر زانو به گمانم دگر از زندگیت سیر شدی آه، آقای غریبم چه به روزت آمد چه شد آخر که تو در کودکیت پیر شدی؟ قاب شد در نگهت چهره یاس نیلی زده چشمان تو را برق شدید سیلی محسن عرب خالقی
امام حسن مجتبی(ع)-میلاد من و ماهی که سر تا سر خدایی ست من و ماهی که پایان جدایی ست من و مهمانی قرآن و عترت که ثِقلیْن نبی در حق نمایی ست نمی دانم چه کس کرده دعایم که هر چه دارم از فیض دعایی ست کنم تا این که جبران گذشته وجودم طالب فیض و عطایی ست توکل بر خدا کردم که گفتند بیا امشب که عید مجتبایی ست خدا باب کرم را باز کرده گنه بخشی ز نو آغاز کرده خدا تفسیر کوثر کرد امشب عجب لطفی مقدر کرد امشب به زهرا نام مادر را عطا کرد گلی تقدیم حیدر کرد امشب برای شرح اسم (یا کریمش) به دنیا لطف دیگر کرد امشب حسن را سفره دار خانۀ خود خدا تا روز محشر کرد امشب حسن آمد خدا مشعوف گردید به احسان و کرم موصوف گردید حسن را باید از قرآن شناسیم به بطن و کهف و الرحمن شناسیم حسن را باید از کوثر، نباء، نور ز بسم الله تا پایان شناسیم حسن که سوره ی المومنون است که دارد دست پر احسان شناسیم حسن که در جمل حیدرترین است چو رعد و برق بر عدوان شناسیم حسن را  زینب کبری شناسد نبی و حیدر و زهرا شناسد نبی گوید لب خندان حسن جان! زند بوسه بگوید جان حسن جان! به لبخندی ملیح و مادرانه بگوید بانوی قرآن حسن جان! علی ما بین شکر حق تعالی بگوید با دل شادان حسن جان! ملایک همره جبریل گفتند به قربان تو انس و جان حسن جان! شده تسبیح و ذکر ما سوی الله چه در ظاهر چه در پنهان حسن جان! حسن جان ای حسن جان روزی ماست که بِین ذکرها این ذکر احلاست حسن بُشرای باغ مصطفی بود که از ما قبل خلقت مجتبی بود )و ما ادرک ما لیلة( شنیدی؟ حسن قدر شب قدر خدا بود سحر با مادرش می رفت سجده همیشه محرم خیر النسا بود کنار مادر خود در مناجات به هنگام قیامش روی پا بود ورم می کرد پای امّ زینب حسن هم ناظر آن صحنه ها بود حسن که کو نگار دلبری بود قسم بر روی ماهش مادری بود حسن میخانه در میخانه دارد دو صد مست به کف پیمانه دارد همان که هر کسی که شد حسینی ز لطف او دل دیوانه دارد خودش فرمود: زوار حسینم بداند پهلوی من خانه دارد کریمی که هنوز اندر مدینه عطا بر هر گدا مردانه دارد به شهر مادرش که بی مزار است حرم دارد؟ نه یک ویرانه دارد الهی مرقدش را ما بسازیم که تا محشر بر این خدمت بنازیم جواد حیدری
امام حسن مجتبی(ع)-مدح   نور خدا نخله ى سینا، حسن هوش ربا، از دل موسى حسن نغمه ى داوود از او پر ز شور راز شفا بخشى عیسى حسن داد سلامش، ز ادب چون خلیل كرد سلام آتش او را حسن نوگل و ریحانه‏ ى ختم رسل شاخه ى پر سایه ‏ى طوبى حسن یاسمن سرو قد سبز پوش سیم تن گلرخ زیبا حسن بنده‏ ى محبوب خدا مجتبى روشنى دیده‏ ى زهرا حسن در صفت جود یدالله را آیت كبرى، ید بیضا حسن شاه جوانان بهشت برین سبط نبى، فاطمه سیما، حسن كفه‏ ى شاهین ترازوى عشق هست حسین بن على با حسن هر دو به عرش عظمت گوشوار سرخ حسین آمد و خضرا حسن هر دو یكى، هر دو نكوتر ز خوب چون حسنین اند دو همتا حسن تا نشود این یك از آن، اشتباه یاء حسین است در این جا حسن گر نبود كوچكى سن و سال نام حسین است به معنى حسن فرق حسین است و حسن حرف یاء این حسن است، آن دگرى یا حسن من كه «حسان» این همه دارم گناه كیست پناهم دهد الا حسن حبیب الله چایچیان.حسان
امام حسن مجتبی(ع)-میلاد ناگهان آسمان بهاری شد عشق در کوچه ها جاری شد نور ماه مدینه را تا دید عرق شرم ماه جاری شد عطر شوق ملک چکید از عرش قطره قطره چه آبشاری شد آسمان غرق بوسه اش می کرد گونه هایش ستاره کاری شد آسمان خنده کرد و خانهٔ وحی از غم روزگار، عاری شد روی پیشانی اش که چین افتاد خم ابروش ذوالفقاری شد چه صف کُفر را به هم می ریخت بر دل کُفر، زخم کاری شد لحظه ها ماندگار و زیبا بود روزها مثل روزگاری شد . . . . . . که خدا قلب کعبه را وا کرد و جهان غرق بی قراری شد اسوۀ صبر بود و صلح و صفا او خداوند بردباری شد ×××  زیر پایش خدا غزل می ریخت غزلی را که از ازل می ریخت   آن امامی  که تا سحر امشب روی لب های من غزل می ریخت شب شعر مرا چه شیرین کرد بین هر واژه ای عسل می ریخت آن که در جیب کودکان یتیم قمر و زهره و زُحل می ریخت آن کریمی که در پیالۀ دهر هر چه می ریخت لم یَزل می ریخت از همان کوچه ای که رد می شد حُسن یوسف در آن محل می ریخت تیغ خصمش ولی به وقت نبرد رنگ از چهرۀ اجل می ریخت شتر سرخ را  به خون غلطاند لرزه بر لشگر جمل  می ریخت آن امامی که روز عاشورا از لب قاسمش عسل می ریخت ××× روی لب هایتان دعا دیدیم در نگاه تو ما خدا دیدیم ای کریمی که پشت خانۀ تو مُلک لاهوت را گدا دیدیم به خدا لحظه لحظه لطف تو را تک تک ما تمام ما دیدیم ای مقامت در آسمان بهشت روی دوش نبی تو را دیدیم با تو ما در میان خوف و رجا جبرِ در اختیار را دیدیم صبر گاهی حماسۀ مرد است پشت صلح تو کربلا دیدیم در نگاه تو یاس را عمری خسته در بین کوچه ها دیدیم سید حمیدرضابرقعی
امام حسن مجتبی(ع)-ولادت   ماه صیام و ماه نیایش فرا رسید ماه نماز و روزه و ماه دعا رسید ماه نزول قرآن ماه خدا رسید بر اهل قبله رحمت بی انتها رسید در مصحف شریف، خدا داده این پیام کای مؤمنین! نوشته شده بر شما صیام برخیز تا که روی به سوی خدا کنیم با توبه اعتراف به جرم و خطا کنیم بهر نجات جامعه وآن گه دعا کنیم شاید که عقده های فرو بسته وا کنیم امشب که شام نیمه ماه مبارک است از حق نصیب اهل دعا را تبارک است امشب کمال حُسن خدا جلوه گر شده است کانون وحی، مهبط روح بشر شده است افزون به خاندان نبی یک پسر شده است زهرا شده است مادر و حیدر پدر شده است با صوت احسن احسن و بانگ حسن حسن ز اُم الحسن گرفته حسن را ابوالحسن نور خدا ز بیت پیمبر بر آمده بوی خدا ز گلشن حیدر بر آمده طوبی کنار چشمۀ کوثر بر آمده یعنی حسن به دامن مادر بر آمده بر این خجسته مادر و نوزادش آفرین زین طفل ناز و حُسن خدادادش آفرین   خورشید برج عصمت، بدر تمام زاد کفو امام و دخت پیمبر، امام زاد باب الکرم ز خانۀ باب الکِرام زاد روح صلات نیمۀ ماه صیام  زاد دست خدا چو پرده گرفت از جمال حُسن مشهور از جمال حَسن شد کمال حُسن طفلی که روی ماهش، مهرآفرین شده است طاها رخ است و مهمان بر یا و سین شده است رحمت عطا به رحمتُ لِلْعالمین شده است خیرالبنات صاحب خیر البنین شده است امشب علی و فاطمه لبخند می زنند پیوسته بوسه بر رخ فرزند می زنند این سبط مصطفی ست به دامان دخترش این زادۀ علی ست فرا دست همسرش این روح فاطمه است که بگرفته در برش این طفل مجتبی ست در آغوش مادرش این حاصل تلاقی دو بهر رحمت است دُرّ یَم ولایت و دریای عصمت است جان جهان و ماهیت جان حسن بود راز رحیم و معنی رحمان حسن بود ایمان محض و جوهر ایمان حسن بود قرآن اصل و حافظ قرآن حسن بود قول پیمبر است گواه امامتش اسلام چشم دوخته بر استقامتش لطفی که آن امام علیه السلام کرد از بعد خویش حفظ وجود امام کرد در بدترین شرایط عصر اهتمام کرد با بهترین وظیفه در این ره قیام کرد از صلح خویش نهضت تف را اراده کرد او نقشه طرح کرد و حسینش پیاده کرد ای مظهر جمال و جلال خدا حسن! کز حق جدایی و نئی از حق جدا حسن! روح نبی توئی لک روحی فدا حسن! بعد از علی به کشتی دین ناخدا حسن! مستان عشق باده ز نام تو می زنند در شهر حُسن سکه به نام تو می زنند سید رضا موید
امام مجتبی(ع)-ولادت شکر خدا به عشق شما مبتلا شدیم روز ازل کبوتر بام شما شدیم منت گذاشت بر سرمان از ازل خدا با خانواده های شما آشنا شدیم با فخر ، کس زنوکری اش دم نمی زند جز ما که نوکر حسن مجتبی شدیم بر دامن تو دست توسل زدیم ما بنگر که بعد از آن ز کجا تا کجا شدیم با ذکر یا حسین و حسن خو گرفته ایم ما با بقیع عاشق کرببلا شدیم ما مومن مدام شما خانواده ایم ما با شما شدیم اگر با خدا شدیم لا ریب فیه سیدنا روز مرگ ماست روزی خدا نکرده زتو گر جدا شدیم زهرا نظاره کرد بر آن صورت شگفت جشن تولد حسنش را علی گرفت ماه خدا ببین مه دیگر حلول کرد این ماهِ ، ماهمان دو برابر حلول کرد در آسمان خانهء زهرا و مرتضی ماه جمال سبط پیمبر حلول کرد نام پدر چقدر برازندهء علی است خورشید روی سینهء حیدر حلول کرد می ترسم اینکه ماه رخش را نظر زنند از بس که ماه روش منور حلول کرد در روزهای ماه خدا شک پدید شد بدر تمام یک شب عقب تر حلول کرد شد امر مشتبه مه شوال دیده شد وقتی که ماه زهرهء اطهر حلول کرد این خانواده نورٌعلی نور کلهم سیمایشان به شعر، مکرر حلول کرد خورشید آسمان زحضورش مرخص است زهرائی است از وجناتش مشخص است شب رفت و وقت آمدن آفتاب شد خورشید هم ز هرم وجودش مذاب شد مصداق داشت نام حسن با صفات او نام حسن برای حسن انتخاب شد تو حُسن یوسفی به تجلی که در دل بی تاب مادر و پدرت قند آب شد آقا به گرد پای تو حاتم کجا رسید سائل کجا زخانهء لطفت جواب شد از بس خدا هنر به جمالت به خرج داد یوسف به حیرت از پسر بوتراب شد هر گوشه ای ز عالم از عطر تو سهم برد این گونه بود قسمت قمصر گلاب شد در زیر سایهء تو همیشه دعایمان با محسن بحق حسن مستجاب شد در وصف تو که کار خداوند ، نه من است مفعول و فاعلات و فعل لال و الکن است مثل همیشه کن به دو چشم ترم کرم از حرمت دو دست تو شد محترم کرم این دستهای خالی خود را هزار بار آورده ام به محضر تو تا برم کرم دشمن کنار سفرهء تو سیر شد حسن با دست های لطف تو شد باورم کرم در کوچه موج می زند آقا گدا گدا در خانهء تو ریخته آقا کرم کرم هر واژه ای به جای خودش نیک می شود دنبال نام نیک شما لاجرم کرم شاید نداشتی حرم درخوری ولی تو داشتی به وسعت صدها حرم کرم تا بلکه حق مطلب دستت ادا شود در بیت بیت شعر تو می آورم کرم آقا کسی ندیده در عالم ز تو بدی حقا کریم مطلق آل محمدی تواز همه کریم تری و شفیع تر حاجت گرفتن از تو ز حاتم سریع تر گویند استطاعت حج مال اغنیاست اما گدای تو زهمه مستطیع تر همچون بقیع کیست که خاکی و بی ریاست شخصیت بقیعت از عالم منیع تر آن روز می رسد که حریمی بنا کنیم از این که هست درخور شان و بقیع تر کوری دشمنت به سر ماست نقشه ها از نقشهء تمام حرم ها بدیع تر کم کم مدینه را ز برای تو می خریم حتی ز آستان رضا هم وسیع تر ما گنبدی برای تو داریم در نظر از گنبد تمام امامان رفیع تر گرچه ضریح کرببلا طرح محشریست طرح بقیع فرشچیان چیز دیگریست قامت چو سرو و روت مه و موت شب ترین در محضر خدای ادب با ادب ترین محشر که خلق ، مضطر و حیران و بی کسند باشد محبتان به شما منتسب ترین ذکرت فریضه نیست ولی ای خدای جود سوگند می خورم که بود مستحب ترین با بوسه از لبان تو افطار کرد علی ای خنچه های لعل لب تو رطب ترین دشمن هم از عطای شما برد بهره ها نوع کرامت تو در عالم عجب ترین کی فاصله گرفت ز لبهای تو خدا مومن ترین خلقی وقرآن به لب ترین محشر به سوی جنت رضوان محب تو باشد جلوترین و عدویت عقب ترین آقا سلام بر تو دعای مجیر ماست ذکر مدام نام تو جوشن کبیر ماست ای وامدار حسن جمالت بهارها گیسوی و روت مبدا لیل و نهارها عالم به یک نگاه تو تسخیر می شود نذر نگاه توهمه ، دار وندارها آقا خوشا به حال محبان مخلصت محشر به دست توست همه اختیارها یاد حنین و بدر و احد زنده می کند بعد از علی به دست شما ذوالفقارها تنها نه کشته مردهء تو من یکی شدم دیوانهء تواند هزاران هزارها ما از جوار عشق تو پا پس نمی کشیم ما میثم توایم و به دنبال دارها هستی به گرد هستی تو هست در طواف دور سرت مدار تمام مدارها ای ذوالجلال سوی دلم یک نگاه کن قدری بقیع قسمت این روسیاه کن مهدی مقیمی