🌸 احمد همیشه به ما میگفت :
«هرچه را خدا فرموده است باید بپذیرید.»
او خیلی به امر معروف و نهی از منکر معتقد بود و میگفت :
«خداوند فرموده باید امر به معروف و نهی از منکر کنید.»
✅ یک بار که با هم بیرون رفته بودیم، در ماشین کناری یک خانم بدحجاب نشسته بود، یک لحظه که چشم احمد به او افتاد، سرش را پایین انداخت و به او گفت : «ماشین را کنار بزن»
و با همان حجب و حیایی که داشت، عذرخواهی و درخواست کرد آن خانم روسریاش را سر کند. اگر کسی به حضرت آقا حرفی میزد، اول با او صحبت میکرد و اگر قبول نمیکرد، با او قطع رابطه میکرد و میگفت :
«حق نداری در خانه من پا بگذاری.»
🔶 درباره اعتقادات خود بسیار شجاع بود و سر خود را پای آن میداد.
✍ خبرگزاری فارس
#راوی : خواهر #شهید_احمد_اعطایی
#مدافع_حرم
هاتگرام
@gharibshahid
ایتا
https://eitaa.com/gharibshahid
7.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹مداحی #شهید_احمد_اعطایی برای #امام_زمان (عج)
الا که عشق خدایی خدا کند که بیایی
امید #حضرت_زهرا خدا کند که بیایی
یابن الحسن...
✍فرازی از #وصیت_نامه شهید
#مدافع_حرم ، بچه ترک تبریز
#زمینه_ساز_ظهور
سالروز شهادت : ۹۴.۰۸.۲۱
مزار : قطعه ۲۶ بهشت زهرا (س) تهران
#یاایهاالعزیز
#یابن_الحسن_ادرکنی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@gharibshahid
کانال #شهید_قاسم_غریب 👆🌷
7.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹مداحی #شهید_احمد_اعطایی برای #امام_زمان (عج)
الا که عشق خدایی خدا کند که بیایی
امید #حضرت_زهرا خدا کند که بیایی
یابن الحسن...
✍فرازی از #وصیت_نامه شهید
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#یاایهاالعزیز
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌹 @gharibshahid 🍃
کانال #شهید_خلبان_قاسم_غریب
📞آخرین مرتبهای که برادرم تماس گرفت، به او گفتم «خواهش میکنم یک مرتبه برگرد و دوباره برو» که گفت «الان نمیتوانم برگردم.» گفتم «الان سه هفته است که رفتهای و ما خیلی ناراحت هستیم، بچههایت گناه دارند، بیا همسرت را آرام کن و برگرد.»
🍃گفت «همسرم آرام است، روز خواستگاری گفتهام شرایط من ویژه است و اگر روزی نیاز باشد، من حتما میروم. اجر شما، همسر و فرزندانم کمتر از من نیست و باور کنید اینجا جای خانمها نیست. چراکه خداوند جهاد را از دوش خانمها برداشته، ولی این صبر را فقط شما میتوانید طاقت بیاورید.»
😉به شوخی و خنده گفتم «اِنشاءالله شهید میشوی، ولی شربت شهادت را چند بار بخورتا جانباز نشوی.» احمد گفت «دعا کن شهید شوم.»
🌱گفتم «دعا کردن هزینه دارد. باید قول دهی که بعد از شهادت، زیاد به خواب من بیایی، چون من آرام و قرار ندارم.»
😔 گفت «تو اگر صبور باشی، من خیالم راحت است که میتوانی همه را آرام کنی، ناموسم فدای ناموس حسین (ع).»
🔺از اینکه به پدر و مادرم اطلاع داده بودم که سوریه رفته هم گله کرد، چراکه نمیخواست آنها ناراحت باشند.
💔در آخر حرفهایمان، گفت «شنیدهام محمدحسین، «بابا» گفتن را یاد گرفته.» در این لحظه هر دو گریه کردیم.💔
#شهید_احمد_اعطایی/روایت خواهربزرگ شهید
@gharibshahid🕊🕊