eitaa logo
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
453 دنبال‌کننده
36.3هزار عکس
11.9هزار ویدیو
188 فایل
ڪانال رسمے شهید مدافـع حـرم مداح سردار خلبان جانباز اهل بيت فرمانده قاسـم{مهدی}غریـب مسافر شام برگرفته از وصيت نامه باحضور همرزمان و خانواده شهيد ارتباط با خادم 👇 @khademshahidanam 2
مشاهده در ایتا
دانلود
امام عزیز و #ولی_فقیه دستور فرموده الی بیت المقدس، باید تا #بیت_المقدس جنگید پس ما می‌جنگیم و باید بجنگیم👊 و تا ظهور آقا #امام_زمان چاره‌ای جز انتخاب این راه نداریم❌. #شهید_محمدابراهیم_همت ایتا https://eitaa.com/gharibshahid
میانبر رسیدن به خدا "نیت" است کار خاصی لازم نیست بکنیم کافی است کارهای روزمره مان را به خاطر خدا انجام دهیم اگر تو این کار زرنگ باشی شک نکن #شهید بعدی تویی... #شهید_محمدابراهیم_همت 🍄🌹 #دفاع_مقدس 🌾 🌷 @gharibshahid 🍃
🕊~°•~°•🍃🌸🍃 خمپاره صاف خورد ڪنارِ سنگر حاج همت گفت: بر محمـد و آل محمـد صلوات نگاهش ڪردم ، انگار هیچ چیز نمےتوانست تکانش بدهد... دلم از این ایمانها مےخواهد #دفاع_مقدس #شهید_محمدابراهیم_همت @gharibshahid 🍃🌸🍃•°~•°~🕊
🍃🌷در عملیات «خیبر» من بیسیمچی ؛ فرمانده گردان میثم از لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) بودم گردان ما برای شکستن خط دشمن در منطقه طلائیه و دژ جمهوری وارد عمل شده بود. هیچ وقت آن لحظه را فراموش نمیکنم، دقایق آخر بود. پشت بیسیم مدام به فرمانده گردان ما میگفت : کسائیان؛ مچ دستتو ببین، هوا رو ببین، چیزی به صبح نمونده، پس چرا تمومش نمیکنی؟! 🍃کسائیان مانده بود که چطوری به همت بگوید که چه غول گنده ای جلوی ماست. پشت بیسیم هم نمیتوانست به صورت فاش بگوید که از گردان میثم چیزی نمانده تا بتوانند این خط را بشکنند. 🔰عراقیها هم سنگین روی بچه های ما آتش میریختند، طوری که اصلاً نمیشد لحظه ای تمرکز کرد تا بشود تصمیم گرفت. یگانهای توپخانه و زرهی ارتش عراق آتش میریختند و نیروهای پیاده آنها هم، هلهله کنان جلو می آمدند. وقتی توی آن شرایط سخت، کسائیان از همه چیز قطع امید کرد، یک یادداشتی را نوشت و آن را به من داد و گفت: مهدی جان، جلدی برو عقب، این را بده به حاج همت. 😢من هم با دیدن آن اوضاع، فهمیده بودم که دیگر لحظات آخر است، روی این حساب نمیخواستم بروم عقب. التماس کردم که همانجا بمانم وقتی خیلی اصرار کردم، کسائیان یک سیلی خواباند زیر گوشم و مرا به عقب هل داد، بعد هم پرتم کرد به سمت خاکریز و گفت: به تو میگم، برو؛ اینجا نمون! حالا فکرش را میکنم، نمیتوانم خودم را ببخشم من اگر دو تا سیلی دیگر هم میخوردم، نباید میرفتم عقب، باید همانجا، کنار ابراهیم میماندم... شهادت سید ابراهیم : ۶۵.۱۰.۱۹ به روایت مهدی شریفی Defapress @gharibshahid