🍃❤️
🕊عاشقانه های شهدا
اوایل ازدواجمون بود و هنوز نمی تونستم خوب غذا درست کنم. یه روز تاس کباب بار گذاشتم و منتظر شدم یوسف از سر کار بیاد.
همین که اومد، رفتم سر قابلمه تا ناهار بیارم ولی دیدم همه سیب زمینی ها له شده؛ خیلی ناراحت شدم. یه گوشه نشستم و زدم زیر گریه.
وقتی فهمید واسه چی گریه می کنم. خندش گرفت و خودش رفت غذا رو آورد سر سفره. اون روز این قدر از غذا تعریف کرد که اصلا یادم رفت غذا خراب شده.
#دفاع_مقدس
#شهید_یوسف_کلاهدوز
defapress
@gharibshahid 🌹🍃
کانال #شهید_قاسم_غریب 👆🌺
💕❣
#عاشقانه_با_شهدا
خانه ما و آنها روبروی هم بود یك روز ناهار آنجا می خوردیم و یك روز اینجا. آن روز نوبت خانه ما بود. ناهار بود یا شام؛ یادم نیست؛ دیدم خانمش تنها آمده؛ همیشه با هم می آمدند. خانمش به نظر كمی دمق بود. پرسیدم: چی شده؟
چیزی نگفت: فهمیدیم كه حتماً با یوسف حرفش شده است. بعد دیدم در می زنند. در را باز كردم. یوسف بود. روی یك كاغذ بزرگ نوشته بود :
«من پشیمانم»
و گرفته بود جلوی سینه اش. همه تا او را دیدند زدند زیر خنده. خانمش هم خندید و جو خانه عوض شد.
این راحتی اش در اقرار به خطا برایم خیلی جالب بود.
#شهید_یوسف_کلاهدوز
📘هالهای از نور، ص٧
@gharibshahid
کانال #شهید_قاسم_غریب 👆🌷
📜این سند نیمسوخته مربوط به اولین اساسنامه #سپاه است که پس از شهادت #شهید_یوسف_کلاهدوز قائممقام وقت فرمانده کل سپاه از کیف ایشان پیدا شد.
✨آن زمان شهید یوسف کلاهدوز از جمله اعضای شورای فرماندهی سپاه بود که بهطور مرتب روی تنظیم بندهای اساسنامه سپاه کار میکرد و همیشه یک نسخه از آن را همراه خود داشت.
🕊به دنبال شهادت ایشان و جمعی از فرماندهان عملیات ثامنالائمه (ع) این سند بهصورت نیمسوخته از کیف این شهیدِ سعید بهدستآمده و توسط کارشناسان آرشیو مرکز ترمیم و بازسازی شده است.
✍خبرگزاری #دفاع_مقدس
@gharibshahid 🌺🍃