💠موسسهای در نجف بود به نام «اسلام اصیل» که مشغول کار چاپ و تکثیر جزوات و کتاب بود. من با اینکه متولد قم بودم اما ساکن نجف شده و در این موسسه کار میکردم.
☺️اولین بار هادی ذوالفقاری را در این موسسه دیدم. پسر بسیار با ادب و شوخ و خندهرویی بود. او در موسسه کار می کرد و همان جا زندگی و استراحت میکرد. طلبه بود و در مدرسه کاشف الغطا درس میخواند.
🚗من ماشین داشتم. یک روز پنجشنبه راهی کربلا بودم که هادی گفت: داری میری کربلا؟ گفتم: آره، من هر شب جمعه با چند تا از رفیقها میریم، راستی جا داریم تو نمیخوای بیای؟
😍گفت: جدی میگی؟ من آرزو داشتم بتونم هر #شب_جمعه برم کربلا. ساعتی بعد با هم راهی شدیم. ما توی راه با رفقا میگفتیم و میخندیدیم، شوخی میکردیم، سر به سر هم میگذاشتیم اما هادی ساکت بود.
بعد اعتراض کرد و گفت: ما داریم برای زیارت کربلا می ریم. بسه، این قدر شوخی نکنید. او می گفت، اما ما گوش نمیدادیم. برای همین رویش را از ما برگرداند و بیرون جاده را نگاه می کرد.
به #کربلا که رسیدیم، ما با هم به زیارت رفتیم. اما هادی می گفت: اینجا جای زیارت دسته جمعی نیست. هر کی باید تنها بره و تو حال خودش باشه، ما هم به او محل نمیگذاشتیم و کار خودمان را میکردیم!
#طلبه_شهید
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری
✍میزان آنلاین
@gharibshahid
کانال #شهید_قاسم_غریب 👆🌷
🌱🥀
یکی از رفقا و هم دانشگاهی هایش تعریف میکرد که با محمد پینت بال میرفتیم.
به شوخی به شهید دهقان گفتم :
😅 آقا همه تیرها عین این بازیهای کامپیوتری به سر و کله من خورد.
محمد گفت : اشکال نداره داداش! چه چیزی بهتر از اینکه بی سر شهید شوی.
🔫 خودم گلوله بارانش کرده بودم، به شوخی گفتم :
چیزی نصیب تو نمیشود محمد! همه تیرهایی که نثارت کردم به سینه و پهلوهایت خورد.
😞 وقتی که پیکرش را آوردند و نحوه شهادتش را فهمیدم نابود شدم. با خودم فکر کردم اشتباه از من بود که گمان میکردم چیزی به تو نمیرسد...
#مدافع_حرم
#طلبه_شهید
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
#تاریخ_ولادت : ۷۴/۰۱/۲۶
#تاریخ_شهادت : ۹۴/۰۸/۲۱، حلب سوریه
✍وبسایت ابر و باد
🎁 آقا محمدرضا تولدت مبارک...🎈
@gharibshahid 🌺🍃
در وصیتنامهاش نوشته بود:
توجه داشته باشید که مهدی(عج) عزیز
در انتظار شماست همانگونه که شما
در انتظار ایشان هستید.
#طلبه_شهید #رسول_گلبن_حقیقی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#یاایهاالعزیز